با شغل شوهرت بساز
هر کس شغلی و هر شغل لوازمی دارد:یکی راننده است که اکثرعمرش را در راهها بسر میبرد و نمیتواند مانند افراد دیگر هر شب بهمنزل بیاید،یکی پاسبان است که بعضی شبها یا همه شب باید پاسداری کند،یکی طبیب است کمتر وقت فراغت دارد با خانوادهاش بنشیند یا به تفریحبرود،یکی استاد یا دانشمند اهل مطالعه است که ناچار استشبها مطالعهکند،یک شغلش ایجاب میکند زیاد در سفر باشد،یکی نفت فروش استبوی نفت میدهد،یکی مکانیک است لباسهایش چرب و بوی روغن میدهد،یکی ذغال فروش و همیشه سیاه است،یکی کارگر شبانه استشبها باید بهکارخانه برود.ووو…
...
بالاخره کمتر شغلی پیدا میشود که کاملا بیدردسر باشد.چارهاینیستباید امور دنیا بچرخد، نان پیدا کردن آسان نیست،مرد چارهای نداردجز اینکه با مشکلات بسازد،لیکن در اینجا مشکل دیگری تولید میشود،وآن مشکل ناسازگاری و نق نق خانواده است.
زنها معمولا شوهری را دوست دارند که همیشه در وطن باشد،اولشب به منزل بیاید.اوقات فراغتی داشته باشد که به شب نشینی و گردش وتفریح بروند،شغل نظیف و آبرومند و پر درآمدی داشته باشد،لیکنمتاسفانه شغل بسیاری از مردها با خواسته همسرانشان وفق نمیدهد.
یک سری اشکالات خانوادگی از همین جا شروع میشود،رانندهایکه چند شبانه روز در بیابانها زحمت کشیده،با صدها ناراحتی مواجه شده نه خواب حسابی داشته نه خوراک منظم بعد از چند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل میشود تا چند ساعت استراحت کند و ازاحوال خانوادهاش با اطلاع شود،هنوز از در نرسیده غر و لند خانم شروعمیشود:این چه زندگی است که ما داریم،من بدبخت را با چند تا بچهمیگذاری و معلوم نیست کجا میروی؟همه کارها را خودم باید انجام دهم.ازدست این بچههای شیطان خسته شدم.اصلا رانندگی کار خوبی نیست،یاشغلت را تغییر بده یا تکلیف مرا روشن کن،من نمیتوانم تا آخر عمر بهاین طور زندگی کنم.
بیچاره مردیکه بعد از این ایراد و بهانهها و غر و نقها با فکرپریشان و اعصاب خسته میخواهد دنبال رانندگی برود.سرنوشت چنینرانندهای و مسافرانش معلوم است.
طبیبی که از صبح تا نیمههای شب با دهها بیمار مختلف سر و کارداشته و اعصاب و مغزش پیوسته در کار بوده اگر در خانه هم با ایراد و نقو نقهای همسرش مواجه شود چه حالی پیدا میکند؟و با چنین اعصاب ومغزی چگونه میتواند طبابت کند؟
کارگری که تمام شب زحمت کشیده و خواب به چشمش نرفتهصبح که برای استراحتبه منزل میآید اگر با ایراد و بهانهجوییهایهمسرش برخورد کند چگونه میتواند باز دنبال کار برود؟
دانشمندیکه کارش مطالعه و تحقیق است اگر همسر غیر موافقیداشته باشد که به کارش ایراد بگیرد چگونه میتواند موفق گردد؟
در اینگونه موارد است که زن فهمیده و دانا از زن نفهم و خودخواهتمیز داده میشود. خانم محترم،ما نمیتوانیم اوضاع جهان را بر طبق میل خودمانبچرخانیم لیکن میتوانیم خودمان را با وضع موجود وفق دهیم.شوهرتانبرای تهیه روزی ناچار استشغلی داشته باشد و شغل او هم لوازمی دارد،شما میتوانید زندگی خودتان را بر طبق شغل او مرتب سازید به طوریکههم آزادانه به شغل خویش ادامه دهد هم شما آسوده زندگی کنید،تنها بهفکر خودت و آسایش خودت نباش قدری هم به فکر راحتی شوهرت باش،دانا و فداکار باش،شوهرداری کن،اگر شوهرت راننده است و بعد از چندشب با اعصاب خسته به منزل آمد با آغوش باز و لب خندان از وی استقبالکن،اظهار مهر و علاقه کن تا خستگیهایش برطرف گردد،نق نق نکن،ازشغلش ایراد مگیر.مگر رانندگی چه عیبی دارد؟
او برای رفاه و آسایش شما شب و روزش را در بیابانها میگذارند،به جای قدردانی به شغلش ایراد میگیری؟و از خانه و زندگی گریزانشمیکنی؟شغل او هیچ عیبی ندارد.برای اجتماع خدمت میکند،برای تهیهروزی زحمت میکشد،اگر تنبلی میکرد یا دنبال کارهای غیر مشروعمیرفتبهتر بود؟کار او عیب ندارد،عیب از تو است که توقع داری هرشب در خانه باشد و نمیتوانی خودت را با وضع موجود سازش دهی.
آیا بهتر نیست که خودت را با این نوع زندگی عادت دهی و با کمالآسودگی زندگی کنی و هنگامیکه شوهرت به خانه آمد از او استقبال کنی وبا سخنان شیرین به کسب و کار تشویقش کنی و با لب خندان تا درب خانهبدرقهاش نمایی و با یک خداحافظی گرم تا ملاقات بعد دلشادش سازی؟
اگر چنین کردی به کسب و کار و خانه و زندگی علاقهمند میگردد.
دنبال خوشگذرانی نمیرود.اعصابش سالم میماند،تصادف نمیکند، زودتر به خانه میآید، برای رفاه و آسایش شما بیشتر زحمت میکشد.
اگر شوهرت یک کارگر شبانه استبرای تامین مخارج شما ازاستراحتشب چشم پوشی نموده است،خودت را با اینگونه زندگی عادتبده،اظهار نارضایتی نکن.
اگر از تنهایی حوصلهات سر میرود میتوانی مقداری از کارهایخانه را در شب انجام دهی. مقداری از شب را به خیاطی و گلدوزی وخواندن کتاب بگذرانی،وقتی شوهرت از کارخانه به منزل آمد فوراصبحانه را حاضر کن،اتاقی برایش خلوت کن تا بخوابد و رفع خستگیکند، بچهها را عادت بده سر و صدا نکنند،و نزدیک استراحتگاه شوهرتنروند.به آنها بفهمان که پدرتان شب نخوابیده و باید روز استراحت کند.
بلکه خودت و بچهها هم میتوانید شبها کمتر بخوابید و روز با شوهرتقدری استراحت نمایید،مزاحم او نشو بگذار خوب بخوابد،بدین نکتهتوجه داشته باش که شوهرت تمام شب را بیدار بوده و روز برایش به منزلهشب استباید بدون سر و صدا استراحت کند.
یک چنین خانمی باید دو برنامه داشته باشد یکی برای خودشدیگری برای شوهرش.مبادا با نق نق و اوقات تلخی روح خستهاش راخستهتر کنی.بگذار اعصابش سالم باشد تا برای تامین مخارج شمازحمتبکشد.به کارش ایراد نگیر،کار او چه عیبی دارد؟اگر بیکاری وتنبلی میکرد یا دنبال ولگردی میرفتبهتر بود؟افتخار کن که چنین شوهرزحمتکشی داری که برای تهیه روزی خواب شب را بر خودش حرامنموده،از جدیت و استقامت او قدردانی کن،با لب خندان تا درب منزلبدرقهاش کن.
اگر شوهرت یک طبیب یا یک دانشمند اهل مطالعه است،و شب وروز برای اجتماع زحمت میکشد از زحماتش قدردانی کن،به وجودچنین شوهر ارزندهای افتخار کن.
البته لازمه شغلش اینست که اوقات فراغت زیادی ندارد لیکن تومیتوانی برنامه زندگی خودت را با شغل او تطبیق دهی.انتظار نداشتهباش دست از شغلش بردارد تا مطابق میل تو در آید.بگذار با فکر آزاد بهکار و مطالعات خودش مشغول باشد.وقتی مشغول کار است میتوانیکارهای خانه را انجام دهی،و بقیه را بخواندن کتاب بپردازی یا با اجازهاو،به منزل خویشان و دوستانتبروی.اما سعی کن هنگامیکه موقعاستراحتشوهرت فرا میرسد در منزل حاضر باشی.قبلا برایش وسیلهپذیرایی آماده کن.وقتی وارد شد با لب خندان و خلق خوش استقبالشکن.با اظهار محبت گرم و شیرین زبانی خستگی اعصابش را برطرفساز. مبادا از کارش ایراد بگیری و اعصاب خستهاش را خستهتر کنی.
اگر خوب شوهرداری کنی نه تنها اسباب عظمت و ترقی او رافراهم ساختهای بلکه در خدمت اجتماعی او نیز سهیم خواهی شد.
هر زنی لیاقت همسری چنین مردان پر کاری را ندارد با فداکاریهاو رفتار پسندیدهات یاقتخویش را باثبات رسان.
اگر شوهرت شغلی دارد که لباسهایش کثیف و چرکین میشود لابدآنرا مناسب وضع خودش تشخیص داده که انتخاب نموده است،خردهگیری و ایراد و نق نق نکن.نگو:این چه شغل کثیفی است انتخابکردهای باید آنرا ترک کنی.
خانم محترم،کار کردن عیب نیست هر چه و هر که باشد،بیکاری و تنبلی و دنبال کارهای غیر مشروع رفتن عیب است،باید از یک چنینمردی قدردانی کنی که برای تهیه روزی زحمت میکشد و عرق میریزد،باایراد و بدگویی،اسباب دلسردی او را فراهم نساز،اصرار نکن حتماشغلش را تغییر دهد،لابد آنرا مناسب شناخته که دنبالش میرود.
تو از وضع کسب و کار بیاطلاعی،خیال میکنی تغییر شغل کارآسانی است،اصولا چه عیبی دارد که اصرار داری تغییرش بدهد،مگر نفتفروشی و ذغال فروشی و تعمیر موتور آلات مثلا چه بدی دارند؟تنها عیبیکه میتوانی بتراشی کثیف شدن لباس است.حل آن هم چندان دشوارنیست،اگر شوهرت لباس مخصوص کار ندارد با زبان خوش از او تقاضاکن لباس کار تهیه کند،و زود بزود لباسهایش را شست و شو و تمیز کن،به هر حال موضوع آن قدر مهم نیست که به طلاق و جدایی منجر شود،ایراد و بهانه جویی بعض خانمها واقعا تعجبآور است.
زنی در شورای داوری گفت:«شوهرم تغییر شغل داده بوی نفتمیدهد از این وضع خسته شدهام .
فرم در حال بارگذاری ...
شیوه های تهاجم فرهنگی دشمن
1- تربیت دست آموزها
2- ارائه الگوها و نمونه ها
3- جدایی جوانان از اعتقادات دینی
4- ارائه معیارهای فرهنگ غرب
5- تبلیغ فراماسونری
6- تشکیل مسابقات بین المللی ادبی، هنری، علمی و ورزشی منطبق بر ارزشهای غربی
7- اعزام مستشاران خارجی و شرکتهای چند ملّیتی
8- طرح و تفسیر دمکراسی به شیوة غرب
9- تلاش در جهت نابودی افکار مخالف
10- ادعای دلسوزی برای آزادی مطبوعات
فرم در حال بارگذاری ...
شروط قبولی نماز
شرط اول قبولی نماز
انسان برای پیمودن راه صحیح تکامل و سعادت باید از یک سو رابطهی خود را با خدا و از سوی دیگر با خلق خدا تقویت نماید. بهترین راه تقویت رابطه با خدا، نماز است. البته مسألهی عمل به تکالیف دینی و از جمله اقامهی نماز و پرداخت زکات، بحثی است و رسیدن به مراتب عالی کمال بحثی دیگر. مرتبهای از نماز و زکات که همین نماز و زکات ظاهری و معمولی است، تنها موجب اسقاط تکلیف میشود؛ یعنی انسان با آن از عذاب الهی نجات مییابد. اما این بدان معنا نیست که لزوما موجب کمال وی و نزدیکیاش به خداوند گردد. رسیدن به مقام قرب الهی از طریق گزاردن نماز، مستلزم رعایت نکات خاصی است که با صرف عمل به تکلیف، آن هم از روی عدم توجه به مفاهیم بلند آن، محقق نمیگردد.
امام صادق علیهالسلام در این بخش از سخنان خود با بیان حدیثی قدسی، برخی از شرایط قبولی نماز را یادآور میشوند. اولین شرط این است که نمازگزار در هنگام نماز، عظمت خدا را به یاد آورد. انسان هر چه بیشتر موفق به درک عظمت خدا گردد، تواضعش در مقابل ذات اقدس احدیت بیشتر خواهد شد و به کوچکی و ناچیزی خود پی خواهد برد.
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...
ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﮔﻔﺘﮕﻮﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﻫﻤﺪﺍﻧﯽ
ﺳﻮﺭﯾﻪ ﮐﻠﯿﺪ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﺳﺖ . ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ، ﻟﺒﻨﺎﻥ ﻭ ﯾﻤﻦ، ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﺍﺳﺖ . ﺍﮔﺮ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺿﺮﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩ. ﺣﺎﺝ ﻗﺎﺳﻢ ﺳﻠﯿﻤﺎﻧﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﯾﮏ ﻟﺸﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺒﺮﯾﻢ ﺳﻮﺭﯾﻪ، ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﯿﻢ، ﺗﺪﺑﯿﺮ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﻢ . ﺟﻨﮓ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﺳﻘﻮﻁ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ.
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...
برگی از زندگی بزرگان(رودکی)
ابوعبدالله جعفر بن محمد ، در سال 260 هجری قمری در رودک سمرقند به دنیا آمد ، بعد از ظهور اسلام ، او نخستین شاعر بزرگ بود ، که به رودکی شهرت یافت . رودکی حافظه فوق العادهای داشت و با تلاش و جدیت و علاقمندی توانست در سن هشت سالگی ، تمام قرآن را حفظ کند .
رودکی با اینکه کور بود و از نعمت بینائی بهرهای نداشت ، با کار و کوشش شبانه روزی توانست ، خدمات ادبی فراوانی نماید ، به طوری که رودکی را بنیانگذار نظم فارسی مینامند .
...
رودکی ، دارای مقام بلندی در سرودن اشعار پر معنی و جذاب بود ، و به همین دلیل مورد حسادت افراد حسود و فرومایه درباری قرار گرفت ، روزگار تلخ و بدی به او روی آورد ، در پیری و سالخوردگی آخر عمر به فقر و تنگدستی مبتلا شد ، سرانجام به سال 329 هجری با دردمندی زندگی را به درودگفت .
اما نام نیک و ارزش علمی و فرهنگی او ، از خاطر مشتاقان فرهنگ و ادب هیچگاه محو نخواهد شد .
شاعر توانا ((سنائی غزنوی)) هم میگوید :
مرد چون رنج برد ، گنج برد - - مرغ راحت به باغ رنج برد
رنج ماری است ، خفته بر سر گنج - - رنج بردار ، تا بیابی گنج .
پی نوشتها:
1- داستانهای کودکی مردان بزرگ ، ص 256 .
2- فرهنگ شاعران زبان پارسی ، ص 242 .
3- چکیده اندیشهها ، ج 2 ، ص 203 .
فرم در حال بارگذاری ...
مسؤولیت پدر و مادر، درکانون خانو اده
محیط خانواده مکتب انسان سازی است. خانواده میتواند محلی برای تعالی و تکامل زن و شوهر و فرزندانشان باشد. اگر پدر و مادر در خانه مودب باشند، رفتار آنان در کودکان نیز اثر میگذارد. و به تجربه ثابت شده است که فرزندان شایسته و مومن و مودب، پدر و مادر با ادب و پرهیزکا ری داشته اند. از این جـهت زن و شوهر در کـانون خانواده، مسوو لیت سنگینی بر دوش دارند.
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...
منشأ اهمیت رنگ
زندگی بشر اولیه تحت تأثیر دو عامل قرار داشت که خارج از کنترل او بود این دو عامل عبارت بودند از روز و شب و تاریکی و روشنایی. شب محیطی را پدید میآورد که فعالیت بشر را متوقف میکرد و لذا بشر اولیه به غار خود پناه میبرد و خود را در پوست حیوانات میپیچد و به خواب میرفت و یا از درختی بالا میرود و در انتظار فرارسیدن روز میماند. روز موجب محیطی بود که در آن کار و عمل جریان پیدا میکرد و بشر اولیه دوباره دست به کار میشد تا توشه مواد غذایی خود را پر کند یا به جستجوی شکار بپردازد.
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...
با خویشان شوهرت بساز
یکی از مشکلات زندگی،اختلاف زن و بستگان شوهر است.
اکثر زنها با مادر و برادر و خواهر شوهرشان میانه خوبی ندارند،وبالعکس،پیوسته نزاع و قهر و دعوا دارند.از یک طرف زن کوشش میکندشش دانگ شوهرش را تصاحب کند به طوریکه به دیگری حتی مادر وبرادر و خواهرش توجه نداشته باشد.سعی میکند علاقه آنها را قطع کند،بدمیگوید،دروغ میسازد،قهر و دعوا میکند.از طرف دیگر مادر شوهر،خودش را مالک پسر و عروس میداند.سعی میکند به هر طور شده پسرشرا نگهدارد،نگذارد یک زن تازه وارد، شش دانگ او را تصاحب کند.
...
بدینمنظور به کارهای عروس ایراد میگیرد،بدگویی میکند،دروغ جعلمیکند.هر روز جنگ و دعوا دارند مخصوصا اگر در یک منزل زندگیکنند.اگر یکی از آنها یا هر دو نادان و لجباز باشند ممکن است کار بهجاهای باریک حتی ضرب و خودکشی منتهی شود.ماهی نیست که چندینعروس از دست مادر شوهر خویش خودکشی نکنند.شما میتوانید اخبارآنها را در جرائد بخوانید.
از باب نمونه:«تازه عروسی…که از بدرفتاریهای مادر شوهرشبتنگ آمده بود خود را آتش زد (1) ».
«زنی به علتبدرفتاری و بهانهگیری مادر شوهرش خودسوزیکرد (2) ».
آنها شب و روز در مبارزه و زورآزمایی هستند لیکن غم و غصه وناراحتی آن مال مرد است.
عمده اشکالش اینست که دو طرف نزاع افرادی هستند که مردنمیتواند به آسانی از آنها دستبردارد.از یک طرف همسرش را میبیندکه از پدر و مادر چشم پوشیده و با صدها امید و آرزو به خانه شوهر آمدهاست،آمده تا مستقل و صاحب خانه و زندگی باشد.وجدانش میگوید بایداسباب خوشی و رضایتخاطر او را فراهم سازم و از وی حمایت کنم.بهعلاوه همسر دائمی و شریک زندگی اوست نمیتواند از حمایت او دستبردارد.از طرف دیگر فکر میکند:پدر و مادرم سالها برایم زحمتکشیدهاند.با صدها امید و آرزو بزرگم کردهاند،با سوادم نمودهاند، شغلبرایم تهیه کردهاند،زن برایم گرفتهاند،امید و آرزو داشتهاند بهنگامناتوانی دستشان را بگیرم.خلاف وجدان است قطع رابطه کنم و اسبابناراحتی آنها را فراهم سازم.به علاوه،دنیا هزار نشیب و فراز دارد،سختیو سستی دارد،بیماری و ناتوانی دارد،گرفتاری و درماندگی دارد، دشمنیو دوستی دارد،تصادف و مرگ دارد.در این مواقع حساس احتیاج بهمددکار دارم و تنها کسانیکه ممکن استبهنگام گرفتاری دستم را بگیرند و از خودم و خانوادهام حمایت کنند پدر و مادر و خویشانم میباشند.در ایندنیای تاریک نمیتوانم بیپناه باشم و خویشانم بهترین پناهند.پسنمیتوانم از آنها دستبردارم.
در اینجاست که یک مرد عاقل خودش را در بین دو محذور بزرگمشاهده میکند.یا باید گوش به حرف همسرش بدهد و دست از پدر و مادربردارد،یا مطابق میل پدر و مادر رفتار کند و همسرش را برنجاند،وهیچیک از این دو امر برایش امکان پذیر نیست.
بدین جهت ناچار استبا هر دو بسازد.و تا حد امکان هر دو راراضی نگه بدارد.آن هم کار بسیار دشواری است.لیکن اگر زن حرف شنوو عاقل باشد و سرسختی و لجاجتبخرج ندهد حل مشکل آسان میگردد.
از این رهگذر است که مرد از همسرش که از همه کس به اونزدیکتر و مهربانتر است انتظار دارد که در حل این مشکل به وی کمککند.عروس اگر در مقابل مادر شوهر قدری تواضع کند،حالت تسلیم بخودبگیرد،به او احترام کند،اظهار محبت نماید،در کارها با او مشورت کند،گرم بگیرد،مانوس شود،استمداد کند همان مادر شوهر بزرگترین پشتیبانشخواهد شد.
انسان که میتواند با اخلاق خوش و اظهار محبتیک طائفه رادوست و غمخوار خویش گرداند آیا حیف نیست که به واسطه لجاجت وتکبر و خودخواهی این همه یار و یاور را از ستبدهد؟
آیا فکر نمیکند که در نشیب و فرازها و سختیها و گرفتاریهایروزگار به یاری دیگران نیازمند است،و در آن مواقع حساس کمتر کسی بهفکر انسان است،تنها خویشان و اقاربند که بداد او میرسند. آیا بهتر نیست که با اخلاق خوش و مهربانی با خویشانش معاشرتو رفت و آمد کند تا از لذائذ انس و محبتبرخوردار گردد و یک طائفهدوست و پشتیبان واقعی داشته باشد؟
آیا سزاوار استبا بیگانگان طرح دوستی بریزد و دوست و رفیقپیدا کند لیکن با خویشان و اقاربش قطع رابطه کند؟در صورتیکه به تجربهثابتشده که در مواقع گرفتاری اکثر دوستان انسان را رها میکنند ولیهمان خویشان متروک به یاریش میشتابند،زیرا پیوند خویشی یک پیوندطبیعی است که به آسانی بریده نمیشود.
در مثلهای عامیانه گفته شده:خویش و اقوام اگر گوشت انسان رابخورند استخوانش را دور نمیریزند.
حضرت علی علیه السلام فرمود:«انسان هیچگاه از خویشانشبینیاز نمیشود،و لو مال و اولاد هم داشته باشد.به ملاطفت و احترام آنهااحتیاج دارد.آنها هستند که با دست و زبان از او حمایت میکنند.خویشان واقارب بهتر از او دفاع مینمایند.در مواقع گرفتاری زودتر از دیگران بهیاریش میشتابند.هر کس از خویشانش دستبکشد یک دست از آنهابرداشته لیکن دستهای زیادی را از دستخواهد داد (3) ».
خانم محترم،برای خوشنودی شوهرت،برای راحتی و آسایشخودت،برای اینکه یک طائفه دوست و حامی واقعی پیدا کنی،برای اینکهمحبوب شوهرت واقع شوی بیا و با خویشان شوهرت بساز.از لجاجت وخودخواهی و تکبر و جهالت دستبردار.عاقل و دانا باش. افکارشوهرت را پریشان نساز.فداکاری و شوهرداری کن تا نزد خدا و خلق محبوب باشی.
پینوشتها
1-اطلاعات 13 اردی بهشت 1349.
2-اطلاعات 16 اردی بهشت 1349.
3-بحار جلد 74 ص 101
فرم در حال بارگذاری ...