شروط قبولی نماز
در این جا برای درک بهتر عظمت خدا، روایتی را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکنیم: در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زنی زندگی میکرد به نام زینب عطاره که به شغل عطر فروشی اشتغال داشت. آن زن عطرهای خوبی را که تهیه میکرد، ابتدا خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میآورد و حضرت نیز آنها را خریداری میکردند. آن زن روزی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خواست تا عظمت خدا را برایش تشریح نمایند. حضرت فرمودند: تو نمیتوانی عظمت خدا را درک کنی، مگر این که ابتدا به عظمت مخلوقات خدا پی ببری. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی عظمت آفرینش آسمان و زمین فرمودند: این زمین پهناور با تمام دریاها و کوهها و شهرهای بزرگی که دارد، نسبت به آسمان اول به مانند حلقهای است که در یک بیابان بیکران افتاده باشد. همین طور نسبت آسمان اول به آسمان دوم تا برسد به آسمان هفتم، و آسمان هفتم نیز نسبت به عرش خدا، هم چون حلقهای است در یک بیابان بسیار وسیع.
امروزه کیهان شناسان، کهکشانهایی را کشف کردهاند که میلیاردها سال نوری با کهکشان ما فاصله دارند؛ یعنی کل منظومهی شمسی با همهی عظمتش در برابر کهکشان راه شیری و نیز این کهکشان در برابر کهکشانهای دیگر بسیار ناچیز هستند. حضرت به زینب عطاره فرمودند: وقتی به این مسایل خوب بیندیشی، متوجه میشوی که در برابر عظمت مخلوق خدا هیچ به حساب نمیآیی تا چه رسد به عظمت خدا. وقتی انسان به این مسایل توجه کند، خودش را در برابر عظمت بینهایت خداوند بسیار کوچک میشمارد و حالت تواضع برای او پیش میآید.
شرط دوم قبولی نماز
شرط دوم از شرایط قبولی نماز این است که نمازگزار به خاطر خدا از هوا و هوسهای باطل خود دست بردارد: و یکف نفسه عن الشهوات من اجلی. بگوید: خدایا! به خاطر این که تو را دوست دارم، دنبال شهوترانی و گناه نمیروم. همانطور که انسان به خاطر دوستان خود از برخی خواستههایش صرف نظر میکند، به خاطر خدا هم، باید از شهوات نامشروع خود چشم بپوشد. بین نماز خوب خواندن و دنبال شهوات نامشروع رفتن نسبت معکوس وجود دارد؛ به این معنا که انسان هر قدر نمازش را بهتر بخواند، به همان میزان از شهوات نامشروع دور میشود و به عکس، هر چه بیشتر شهوترانی کند، از نماز دور میشود. قرآن کریم درباره برخی اقوام گذشته این مطلب را به زیبایی بیان کرده است؛ پس از ذکر نام تعدادی از انبیا علیهمالسلام میفرماید: اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بکیا؛ [1] هرگاه آیات [خدای] رحمان بر ایشان خوانده میشد، سجدهکنان و گریان به خاک میافتادند. سپس در ادامه میفرماید: فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات؛ [2] آنگاه پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی میکردند. انسان اگر بخواهد بداند چرا آنطور که باید و شاید نمیتواند در نماز با خدا انس بگیرد، باید ببیند چقدر به شهوات نامشروع و افکار باطل دل بسته است.
شرط سوم قبولی نماز
شرط سوم این است که نمازگزار، روز خود را با یاد خدا سپری کند. هستند کسانی که همیشه و در همه حال به یاد خدا هستند و هرگز از یاد خدا غافل نمیشوند: رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله؛ [3] پاک مردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند. خداوند چنین مردانی دارد که حتی اشتغالات مادی دنیا، آنان را از یاد خدا باز نمیدارد. مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در این باره که چگونه انسان هم میتواند به یاد خدا باشد و هم به امور زندگی خود بپردازد، میفرمودند: مثل این است که هیچگاه از دست دادن عزیزی و یا محبت داشتن به دوستی، مانع از کار و فعالیت روزانه نمیشود و انسان علیرغم این که به امور دنیوی خود مشغول است، به یاد عزیز از دست رفته و یا دوست خود نیز هست. مردان الهی نیز به همین صورت همواره و در تمام حالات به یاد خدا هستند: و یقطع نهاره بذکری.
شرایط دیگر
انسان همانگونه که در پیشگاه الهی متواضع است، باید به بندگان خدا هم بزرگی نفروشد و به آنها خدمت کند؛ مثلا اگر گرسنهای را دید که توان سیر کردن شکم خود را ندارد، او را اطعام کند. این خود یکی از مصادیق زکات است. زکات در اصطلاح قرآن، فقط آن زکات واجبی که به اموال خاصی تعلق میگیرد نیست، بلکه مفهوم زکات در قرآن، انفاق در راه خدا است. در اسلام، هم زکات واجب داریم و هم زکات مستحب؛ زکات واجب، فقط به برخی اموال تعلق میگیرد، اما زکات مستحب، شامل صدقات، انفاقها و مواردی نظیر آن میشود. زکات و نماز هیچگاه از یکدیگر جدا نمیشوند؛ نماز که هست، زکات هم باید باشد. قرآن از زبان حضرت عیسی علیهالسلام میفرماید: و أوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیا؛ [4] و تا زندهام مرا به نماز و زکات سفارش کرده است. بنابراین، پرهیز از فخرفروشی به خلق خدا و نیز انفاق به نیازمندان، از دیگر شروط قبولی نماز است: و لا یتعظم علی خلقی و یطعم الجائع.
شرط دیگر قبولی نماز این است که انسان اگر برهنهای را دید که توان پوشاندن خود را ندارد، او را بپوشاند. البته این سخن بدین معنا نیست که فرد حتما باید برهنه باشد، یعنی ساتر عورت هم نداشته باشد، تا ما به او لباس بدهیم، بلکه منظور این است که اگر کسی احتیاج به لباس داشت، برای او لباس تهیه کنیم و نیز اگر کسی به مصیبتی دچار شده است، به کمک او بشتابیم و اگر سرپناهی ندارد، تا آن جا که برایمان مقدور است، برای وی مسکن تهیه کنیم: و یکسو العاری و یرحم المصاب و یؤوی الغریب.
پی نوشتها:
[1] مریم (19)،58.
[2] همان، 59.
[3] نور (24)،37.
[4] مریم (19)،31.
صفحات: 1· 2