با خویشان شوهرت بساز
06 مرداد 1395
یکی از مشکلات زندگی،اختلاف زن و بستگان شوهر است.
اکثر زنها با مادر و برادر و خواهر شوهرشان میانه خوبی ندارند،وبالعکس،پیوسته نزاع و قهر و دعوا دارند.از یک طرف زن کوشش میکندشش دانگ شوهرش را تصاحب کند به طوریکه به دیگری حتی مادر وبرادر و خواهرش توجه نداشته باشد.سعی میکند علاقه آنها را قطع کند،بدمیگوید،دروغ میسازد،قهر و دعوا میکند.از طرف دیگر مادر شوهر،خودش را مالک پسر و عروس میداند.سعی میکند به هر طور شده پسرشرا نگهدارد،نگذارد یک زن تازه وارد، شش دانگ او را تصاحب کند.
بدینمنظور به کارهای عروس ایراد میگیرد،بدگویی میکند،دروغ جعلمیکند.هر روز جنگ و دعوا دارند مخصوصا اگر در یک منزل زندگیکنند.اگر یکی از آنها یا هر دو نادان و لجباز باشند ممکن است کار بهجاهای باریک حتی ضرب و خودکشی منتهی شود.ماهی نیست که چندینعروس از دست مادر شوهر خویش خودکشی نکنند.شما میتوانید اخبارآنها را در جرائد بخوانید.
از باب نمونه:«تازه عروسی…که از بدرفتاریهای مادر شوهرشبتنگ آمده بود خود را آتش زد (1) ».
«زنی به علتبدرفتاری و بهانهگیری مادر شوهرش خودسوزیکرد (2) ».
آنها شب و روز در مبارزه و زورآزمایی هستند لیکن غم و غصه وناراحتی آن مال مرد است.
عمده اشکالش اینست که دو طرف نزاع افرادی هستند که مردنمیتواند به آسانی از آنها دستبردارد.از یک طرف همسرش را میبیندکه از پدر و مادر چشم پوشیده و با صدها امید و آرزو به خانه شوهر آمدهاست،آمده تا مستقل و صاحب خانه و زندگی باشد.وجدانش میگوید بایداسباب خوشی و رضایتخاطر او را فراهم سازم و از وی حمایت کنم.بهعلاوه همسر دائمی و شریک زندگی اوست نمیتواند از حمایت او دستبردارد.از طرف دیگر فکر میکند:پدر و مادرم سالها برایم زحمتکشیدهاند.با صدها امید و آرزو بزرگم کردهاند،با سوادم نمودهاند، شغلبرایم تهیه کردهاند،زن برایم گرفتهاند،امید و آرزو داشتهاند بهنگامناتوانی دستشان را بگیرم.خلاف وجدان است قطع رابطه کنم و اسبابناراحتی آنها را فراهم سازم.به علاوه،دنیا هزار نشیب و فراز دارد،سختیو سستی دارد،بیماری و ناتوانی دارد،گرفتاری و درماندگی دارد، دشمنیو دوستی دارد،تصادف و مرگ دارد.در این مواقع حساس احتیاج بهمددکار دارم و تنها کسانیکه ممکن استبهنگام گرفتاری دستم را بگیرند و از خودم و خانوادهام حمایت کنند پدر و مادر و خویشانم میباشند.در ایندنیای تاریک نمیتوانم بیپناه باشم و خویشانم بهترین پناهند.پسنمیتوانم از آنها دستبردارم.
در اینجاست که یک مرد عاقل خودش را در بین دو محذور بزرگمشاهده میکند.یا باید گوش به حرف همسرش بدهد و دست از پدر و مادربردارد،یا مطابق میل پدر و مادر رفتار کند و همسرش را برنجاند،وهیچیک از این دو امر برایش امکان پذیر نیست.
بدین جهت ناچار استبا هر دو بسازد.و تا حد امکان هر دو راراضی نگه بدارد.آن هم کار بسیار دشواری است.لیکن اگر زن حرف شنوو عاقل باشد و سرسختی و لجاجتبخرج ندهد حل مشکل آسان میگردد.
از این رهگذر است که مرد از همسرش که از همه کس به اونزدیکتر و مهربانتر است انتظار دارد که در حل این مشکل به وی کمککند.عروس اگر در مقابل مادر شوهر قدری تواضع کند،حالت تسلیم بخودبگیرد،به او احترام کند،اظهار محبت نماید،در کارها با او مشورت کند،گرم بگیرد،مانوس شود،استمداد کند همان مادر شوهر بزرگترین پشتیبانشخواهد شد.
انسان که میتواند با اخلاق خوش و اظهار محبتیک طائفه رادوست و غمخوار خویش گرداند آیا حیف نیست که به واسطه لجاجت وتکبر و خودخواهی این همه یار و یاور را از ستبدهد؟
آیا فکر نمیکند که در نشیب و فرازها و سختیها و گرفتاریهایروزگار به یاری دیگران نیازمند است،و در آن مواقع حساس کمتر کسی بهفکر انسان است،تنها خویشان و اقاربند که بداد او میرسند. آیا بهتر نیست که با اخلاق خوش و مهربانی با خویشانش معاشرتو رفت و آمد کند تا از لذائذ انس و محبتبرخوردار گردد و یک طائفهدوست و پشتیبان واقعی داشته باشد؟
آیا سزاوار استبا بیگانگان طرح دوستی بریزد و دوست و رفیقپیدا کند لیکن با خویشان و اقاربش قطع رابطه کند؟در صورتیکه به تجربهثابتشده که در مواقع گرفتاری اکثر دوستان انسان را رها میکنند ولیهمان خویشان متروک به یاریش میشتابند،زیرا پیوند خویشی یک پیوندطبیعی است که به آسانی بریده نمیشود.
در مثلهای عامیانه گفته شده:خویش و اقوام اگر گوشت انسان رابخورند استخوانش را دور نمیریزند.
حضرت علی علیه السلام فرمود:«انسان هیچگاه از خویشانشبینیاز نمیشود،و لو مال و اولاد هم داشته باشد.به ملاطفت و احترام آنهااحتیاج دارد.آنها هستند که با دست و زبان از او حمایت میکنند.خویشان واقارب بهتر از او دفاع مینمایند.در مواقع گرفتاری زودتر از دیگران بهیاریش میشتابند.هر کس از خویشانش دستبکشد یک دست از آنهابرداشته لیکن دستهای زیادی را از دستخواهد داد (3) ».
خانم محترم،برای خوشنودی شوهرت،برای راحتی و آسایشخودت،برای اینکه یک طائفه دوست و حامی واقعی پیدا کنی،برای اینکهمحبوب شوهرت واقع شوی بیا و با خویشان شوهرت بساز.از لجاجت وخودخواهی و تکبر و جهالت دستبردار.عاقل و دانا باش. افکارشوهرت را پریشان نساز.فداکاری و شوهرداری کن تا نزد خدا و خلق محبوب باشی.
پینوشتها
1-اطلاعات 13 اردی بهشت 1349.
2-اطلاعات 16 اردی بهشت 1349.
3-بحار جلد 74 ص 101