خوشبوتر از مُشك ...
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«كوثر» نام نهرى است كه خدا به من وعده داد و از آن نهر، خير بسيارى به من روزى مي فرمايد.
«كوثر» همان حوضى است كه در روز قيامت، امت من گرد آن اجتماع مي كنند و ظرفهائى اطراف آن گذاشته شده تا پيروانم به وسيله آنها، از آب كوثر، استفاده كنند.
درازا و پهناى حوض من در روز قيامت، به اندازه مسير يك ماه، راه است!
گوشه هاى آن يكسان است، و آب آن، سفيدتر از كاغذ و خوشبوتر از مُشك است،
و عدد ظرفهاى آن، به عدد ستارگان آسمان است!
كسى كه از آن حوض بياشامد، هرگز تشنه نمي شود.
من همواره در كنار حوض ايستاده ام، تا ببينم كدام يك از شما به كنار حوض مي آييد.
در عين حال، برخى از مردم را از آشاميدن آب كوثر، محروم مي سازند!
آنگاه به عرض مي رسانم: پروردگارا! اينان از من و از پيروان من هستند!
خداوند متعال در پاسخ مي فرمايد: آرى، اينان از پيروان تو هستند، ليكن اطلاع ندارى ، پس از تو، مرتكب چه كارهايى شده اند!
به ذات خودم سوگند! پس از ارتحال تو، طولى نكشيد كه همين گونه افراد، به آئين نياكان خود بازگشتند و از دين حقّ، اعراض كردند.
«اللّهمّ انّا نعوذ بك ان نرجع على اعقابنا او نفتن عن ديننا»
«پروردگارا! به تو پناه مي بريم از اينكه به آئين نياكان خود برگرديم و پس از پذيرش دين الهى، دچار فتنه و فساد شويم».
فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج1، ص: 282
نرم افزار گنجينه روايات شيعه
يگانه سخن قاطع و جدي
قرآن سفره اي است گسترده و متنوع ، متناسب با گستردگي و تنوع نياز انسان
قرآن يگانه راهنماست كه بر بهترين راه راهنمايي مي كند و او كتابي است كه در آن تفصيل و توضيح و برگرداندن به حاصل كلام موجود است .
هرگاه فتنه ها ،همچون پاره هاي شب ظلمت افزا ، شما را فرا گرفت و به شبهه انداخت ، پس بر شما باد ، مصاحبت با قرآن .
چرا كه آن شفاعتگري مورد پذيرش و شكايت كنند ه اي مورد تصديق مي باشد .
هركه او را در پيش رويش قرار دهد، او را به سوي بهشت خواهد كشانيد
هركه او را در پشت خود قرار دهد او را به سوي آتش به پيش خواهد راند .
او يگانه سخن قاطع و جدي است كه با شوخي همراه نيست .
قرآن غذاي روح است.
تفكر در قرآن موجب حياتِ دلِ فرد بيناست ،
پژوهشي پيرامون تدبر در قرآن
ولي الله نقي پور فر ،ص28-27
هر قوم و ملتى بخواهند بر دشمنانشان پيروز شوند، بدون داشتن اين برنامه امكان ندارد.
قَالَ مُوسىَ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُواْ بِاللَّهِ وَ اصْبرُِواْ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَقِبَةُ لِلْمُتَّقِين.128 اعراف
گفت موسى به قوم خود از خداوند يارى بجوييد و صبر نماييد، مسلّما زمين از آن خداست به هر كس بخواهد به ميراث مي دهد و سرانجام از آن پرهيزگاران است.
در اين آيه كريمه به چهار موضوع اشاره شده است:
* استعانت و يارى طلبيدن به وسيله خداوند متعال
به نحوي كه انسان توجّهش به خداوند متعال بوده، و از او يارى بطلبد تا به هر وسيله ممكن او را در رسيدن به مقصود يارى فرمايد.
استعانت به خدا منافى فعّاليّت و پيشرفت و عمل نيست،
زيرا منظور توجّه به خداوند متعال و انجام وظايف إلهى است، تا آنچه خير و صلاح است، وسائل آنرا فراهم سازد.
و اساس خداپرستى بر آن است كه در هر پيش آمدى ،
بشر از آفريدگار استعانت جويد و نيروى صبر و شكيبائى را از دست ندهد ،
تدبير و بردبارى را به كار بندد.
پروردگار بر حسب حكمت مردم ستمديده را ظفر ميدهد ،
* صبر و شكيبايى با انجام وظيفه است:
همواره پيروان مكتب توحيد با ناگواريها دست به گريبان بوده با خطرها و پيش آمدها مواجه ميشدند.
نظام جهان بر پايه امتحان و آزمايش است پروردگار هر لحظه ستمگران را آزمايش كند ، اندى فرصت دهد كه هر چه بتوانند نيروى خود را بكار بندند.
موفّقيّت در هر رشته و موضوعى، با اين دو برنامه انجام مي گيرد،
استقامت در برنامه ، انجام وظايف لازم
* بايد توجّه داشت كه: زمين و عالم ملك و مادّه كه مردم دنيا طلب و مادّى، شب و روز براى به دست آوردن آن كوشش و فعّاليّت مي كنند، مخصوص و مملوك خداوند متعال است.
هيچ كسى را در مقابل حكومت و اراده تمام او كمترين اختيارى نيست.و به هر كسى هم كه مقتضى باشد: از تسلّط و حكومت مادّى به طور محدود و موقّت مي بخشد، و پس از مدّتى باز مي گيرد.
*سر انجام با تقوى دارانست:
زيرا تقوى خوددارى از افكار آلوده و أعمال سوء و أخلاق زشت باشد.
هر فردى چنانچه در زندگى شعار او خدا پرستى باشد و به سپاس نعمتهاى پروردگار قيام نمايد و شكر گذارد و از گنا هان و اعمال زشت بپرهيزد و در برابر ناگواريها صبر و بردبارى را پيشه كند، و به پروردگار اعتماد نمايد ، پيروزى و موفقيت ، به طور حتم نصيب او خواهد بود.
اين آيه در حقيقت، نقشه و برنامه اى است كه موسى (عليه السلام ) به بنى اسرائيل براى مقابله با تهديدهاى فرعون، پيشنهاد مي كند، كه اگر سه برنامه را عملى كنند، قطعا بر دشمن پيروز خواهند شد.
اين سه شرط تنها شرط پيروزى قوم بنى اسرائيل بر دشمن نبود،
بلكه هر قوم و ملتى بخواهند بر دشمنانشان پيروز شوند،
بدون داشتن اين برنامه امكان ندارد.
گويا بنى اسرائيل مثل بسيارى از ما مردم انتظار داشتند كه با قيام موسى (عليه السلام) يك شبه همه كارها رو به راه شود.
ولى موسى (عليه السلام) به آنها فهماند با اين كه سر انجام پيروز خواهند شد، اما راه درازى در پيش دارند، و اين پيروزى طبق سنت الهى در سايه استقامت و كوشش و تلاش به دست خواهد آمد.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
افراد بشر نبايد تشخيص خودشان را در مسائل مربوط به سرنوشتشان حاكم سازند...
الكافي عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبِيُّونَ ثُمَّ الْوَصِيُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ إِنَّمَا يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِ الْحَسَنَةِ فَمَنْ صَحَّ دِينُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَجْعَلِ الدُّنْيَا ثَوَاباً لِمُؤْمِنٍ وَ لَا عُقُوبَةً لِكَافِرٍ وَ مَنْ سَخُفَ دِينُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ وَ أَنَّ الْبَلَاءَ أَسْرَعُ إِلَى الْمُؤْمِنِ التَّقِيِّ مِنَ الْمَطَرِ إِلَى قَرَارِ الْأَرضْ
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج64، ص: 222
كافى (ج 2 ص 259) به سندش از امام صادق عليه السّلام كه در كتاب على عليه السّلام است بلاكش تر مردم پيغمبرانند، وانگه هر كه بدان ها مانند و پس مانندتر است بترتيب، و همانا مؤمن به اندازه كارهاى خويش بلا كشد، و هر كه دينش درست و كردارش نيك است بلايش سخت باشد ، براى آنكه خدا عز و جل دنيا را نه پاداش مؤمن ساخته و نه كيفر كافر، و هر كه دينش سبك و عملش سست است ، بلايش كم است، و راستى بلا شتابانتر است به سوى مؤمن با تقوى ، از باران به قرارگاه زمين (زمينهاى پست و گودالها)
اخلاق اسلامى-ترجمه جلد پانزدهم بحار الانوار، ص: 175
خداوند متعال مؤمن را با گرفتاري ها و مصيبتها مورد تفقد و نوازش و مرحمت قرار مي دهد همان گونه كه مسافران براى خانواده هاى خود تحفه و هدايا مي آورند،
خداوند ، دنيا را از بنده مؤمن خود نگه مىدارد ، همان گونه كه طبيب بيمارى را از شخص دفع مىكند.
حضرت رضا عليه السّلام از پدرانش عليهم السّلام روايت مي كند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند: از حالا تا روز قيامت هيچ مؤمنى نخواهد بود ، مگر اينكه همسايهاى او را اذيت مىكند.
سماعه گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: در كتاب على عليه السّلام آمده كه پيامبران بيش از همه گرفتار مصيبت مي گردند و بعد اوصياء و پس از آن كسانى كه به آنها نزديكترند و مؤمن هم به اندازه كارهاى نيكش گرفتار مىشود ، هر كس دينش درست و اعمالش نيك باشد گرفتاريش بيشتر خواهد شد.
يونس بن عمار گويد: به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم: اين بيمارى كه در چهره ام ظاهر شده مردم خيال مىكنند ، كه خداوند به هر بندهاى كه نياز ندارد او را به اين درد مبتلا مىكند، امام عليه السّلام فرمود: مؤمن آل فرعون هم دستش معيوب بود ولى با همه آنها تبليغ دين مي كرد.
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج1، ص: 112
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَوْ لَا أَنِّي أَسْتَحْيِي مِنْ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ مَا تَرَكْتُ عَلَيْهِ خِرْقَةً يَتَوَارَى بِهَا وَ إِذَا كَمَلَتْ لَهُ الْإِيمَانُ ابْتَلَيْتُهُ بِضَعْفٍ فِي قُوَّتِهِ وَ قِلَّةٍ فِي رِزْقِهِ فَإِنْ هُوَ حَرِجَ أَعَدْتُ إِلَيْهِ فَإِنْ صَبَرَ بَاهَيْتُ بِهِ مَلَائِكَتِي
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج64، ص: 226
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله ، خداي عز و جل فرمود: اگر شرم از بنده مؤمنم نداشتم تيكه جامهاى برايش نگذاشتم كه خود را بدان پوشد و چون ايمانش را كامل كنم دچارش سازم به سستى نيرو و كمى روزى، و اگر دل تنگ و ناشكيب شد به او باز دهم و اگر شكيبا شد به وجود او بر فرشتههايم ببالم .
اخلاق اسلامى-ترجمه جلد پانزدهم بحار الانوار، ص: 178
نرم افزار گنجينه روايات شيعه
…ْ وَ عَسىَ أَن تَكْرَهُواْ شَيًْا وَ هُوَ خَيرٌْ لَّكُمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَيًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(216.بقره)
و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما بهتر است، و بسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بدتر است، و خدا مىداند و شما نمي دانيد.
بدان چيزهايى كه نفس به آن سازگار است همه آنها محبوب و مطلوب انسان در مرتبه بشريّت است و چيزهايى كه با نفس ناسازگار است ، هر چه كه مىخواهد باشد- در مرتبه بشريّت نبوده و مكروه و ناپسند است، و بيشتر اوقات انسان آنچه را كه با نفس يا قوّه عاقله سازگار است يا نيست مىداند.
پروردگار جهان با اين لحن قاطع مىگويد: كه افراد بشر نبايد تشخيص خودشان را در مسائل مربوط به سرنوشتشان حاكم سازند ، چرا كه علم آنها از هر نظر محدود و ناچيز است و معلوماتشان در برابر مجهولات همچون قطرهاى در برابر دريا است. آنها با توجه به علم محدود خود نبايد در برابر احكام الهى روى در هم كشند.
توجه به اين حقيقت روح انضباط و تسليم در برابر قوانين الهى را در انسان پرورش مىدهد، و درك و ديد او را از محيط هاى محدود فراتر مىبرد و به نامحدود ؛ يعنى علم بىپايان خدا پيوند مىدهد.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ .30 شوري
و آنچه از مصيبتها به شما برسد ، به خاطر گناهانى است كه خود كسب كردهايد، و از بسيارى نيز درمىگذرد.
خطاب در اين آيه اجتماعى و متوجه به جامعه است، و مانند خطابهاى ديگر منحل به خطابهاى جزئى و به فرد فرد اجتماع نيست، و لازمهاش اين است كه مراد از مصيبت هم مصائب عمومى و همگانى از قبيل قحطى، گرانى، و با، زلزله و امثال آن باشد.
پس مراد آيه اين شد: مصائب و ناملايماتى كه متوجه جامعه شما مىشود، همه به خاطر گناهانى است كه مرتكب مىشويد، و خدا از بسيارى از آن گناهان درمىگذرد و شما را به جرم آن نمىگيرد
ممكن هم هست خطاب در آيه منحل به خطابهاى جزئى و متوجه به فرد فرد بشر بشود، آن وقت مراد از” مصيبت” ناملايماتى است كه متوجه جان و مال و فرزند و عرض تك تك افراد مىشود و ناشى از گنا هانى است كه هر كس خودش مرتكب شده، و خدا از بسيارى از آن گناهان درمىگذرد.
و به هر حال چه خطاب عمومى غير منحل باشد، و چه عمومى منحل، از سياق بر مىآيد كه اولا مؤمن و كافر را يكسان شامل مىشود، و مؤيد اين معنا آيه بعدى است كه به طور مسلم متوجه مؤمن و كافر است. و ثانيا مراد از جمله” بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ” تنها گناهان و زشتي ها است، نه تمامى اعمال چه خوب و چه بد. و ثالثا مراد از مصائبى كه به انسانها مىرسد آثار سوء دنيايى اعمال است، آثارى كه بين آنها و آن اعمال ارتباط و تداعى خاصى است، نه جزاى آخرتى اعمال.
با اين بيان اولا جواب يك شبهه در خصوص آيه شريفه، داده مىشود. و ثانيا تفسيرى كه بعضى در باره آيه كردهاند رد مىشود.
اما شبهه اى كه شده اين است كه بعضى گفته اند: اگر منظور از مصائب عموم مصيبتها باشد، اين عموميت با مصائبى كه انبياء (عليهم السلام ) با آن مواجه شدند منتفى مي شود، چون انبياء (عليهم السلام) معصوم بودند و گناهى نداشتند تا مستوجب آن مصائب گردند، و همچنين اطفال و ديوانگان مكلف به هيچ تكليفى نيستند تا به خاطر مخالفت با آن تكاليف مستوجب مصائب شوند، پس ناگزير بايد از عموميت آيه صرف نظر نموده آن را به مصائب انبياء و اطفال و مجانين تخصيص زد.
جواب اين شبهه اين است: اين كه در آيه فرموده” فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ” و مصائب را مستند به گناهان كرده خود دليل است بر اينكه خطاب در آيه متوجه كسانى است كه صدور گناه از آنان ممكن باشد، پس آيه شريفه از اول شامل انبياء و افراد غير مكلف نيست، و شامل نشدن آن از باب تخصص است نه تخصيص.
و اما تفسيرى كه براى آيه كرده اين است كه: به مقتضاى اين آيه بايد تمامى گناهان همه مؤمنين آمرزيده شود، براى اينكه گناهانشان يا از آنهايى است كه مصائب دنيوى را به بار مي آورد، و عقوبتش را در همين دنيا مىچشند، و يا از آنهايى است كه مورد عفو قرار مىگيرد، پس در آخرت هيچ گناهى ندارند.
وجه بى پايگى اين تفسير اين است كه (سياق آن را در نظر نگرفته اند، و فقط مفاد تحت اللفظى آن را ملاك قرار دادهاند و) آيه شريفه در مقام اثبات ارتباط بين مصائب و گناهان است، و تنها مىخواهد بفرمايد: گناهان آثار سويى هم در دنيا دارند، چيزى كه هست بعضى از آن آثار به صاحبش اصابت مىكند، و بعضى بخشوده مىشوند، و به خاطر عواملى از قبيل صله رحم، صدقه، دعاى مؤمنين، توبه و امثال آن- كه در اخبار آمده- آثار آنها از صاحبش برمىگردد، و اما در باره آثار سوء آخرتى گناهان، همانطور كه گفتيم آيه شريفه ساكت است، و در مقام اثبات يا نفى آن نيست.
مانعى ندارد كه برخى از كيفر مجرمان را خدا در دنيا بدهد و بعضى را عفو كند و اما كسانى مانند معصومين يا اطفال غير مكلف و ديوانگان كه جرمى ندارند هر گاه دچار دردهايى چون بيمارى و جز آن شوند. براى اين است كه خدا عوض آن را در اخرت به آنها بدهد و نيز آنچه خدا مصلحت بداند.
از على عليه السلام از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله
روايت شده كه فرمود : بهترين آيه در قرآن اين آيه است .
يا على هيچ خراش چوبى يا لغزش قدمى براى آدمى پيش نمي آيد ؛ مگر در مقابل گناهى كه كرده است.
و اما گناهانى را كه خدا در دنيا عفو كرده، كريمتر از آن است كه در آخرت عقوبت كند.
و گناهانى را كه در دنيا كيفر داده ، خداوند عادلتر از آن است ، كه دوباره در اخرت كيفر دهد.
ترجمه جوامع الجامع، ج5، ص: 497
نرم افزار جامع التفاسير شيعه .
هر كس چشم از مال و ثروت مردم برندارد، حزنش طولانى است و خشمش فرو نمي نشيند
هر كس به خدا دل نبندد، حسرت دنيا او را از پاى در مىآورد و
هر كس نعمت خدا را تنها در خوردنيها و نوشيدنيها ببيند،
دانشش كم و عذابش نزديك است.
وَ لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلىَ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنهُْمْ زَهْرَةَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنهَُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيرٌْ وَ أَبْقَى“ا31 طه”
هرگز چشم خود را مدوز به نعمتهاى مادى كه به گروه هايى از آنها داده ايم كه اينها شكوفه هاى زينتهاى زندگى دنياست و براى آن است كه آنان را بيازمائيم و روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است.
وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ… يعني: نگاه كردن طولانى است كه به سبب نيكو شمردن و اعجاب و آرزوى اين كه شىء ديده شده كاش براى او مي بود دلش نمي خواهد ، نگاهش را از آن بردارد.
كنايه است از شدت علاقه و محبت به آن
زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا… خرمى و تازگى و منظره هاى جالب و ديدنى زندگى دنيا، نبايد ترا مشغول و خيره گرداند.
در اينجا يك سؤال مطرح مي شود، و آن اينكه چرا خداوند حكيم در دنيا اين همه ثروت و اموال را در اختيار كفار قرار مي دهد. آيا اين عمل باعث نمي شود كه مسلمين اغفال شوند، و گمان كنند كه حق با كفار است؟
پاسخ اين اشكال را در جمله بعد مىدهد كه ميفرمايد:
لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ… اين نعمتهاى گوناگون و جالب و خيره كننده را به ايشان داده ايم كه ما به اين وسيله آنها را (در دنيا) بيازماييم، يا در آخرت به سبب لذتهاى (نامشروع دنيوى) كيفرشان كنيم.
آنها را در معرض امتحان قرار دهيم. و آنچه هستند در مورد عمل به حق و اداى حقوق، آشكار شوند.
و چون آنان فريفته مزخرفات دنيوى مي شوند و از عهده امتحان بر نمي آيند پس مستوجب دوزخ خواهند شد.
سر انجام: هم از دنيا بى بهره، و هم از آخرت نا اميد مي گردند. و اين عمل نه تنها باعث اغفال مسلمانان نمىشود؛ بلكه موجب هدايت و عبرت و هوشيارى ايشان خواهد شد.
رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:
اگر دنيا نزد خداوند به اندازه بال مگسى ارزش داشت،
به كافر شربتى آب هم نمي داد.
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار،ج2 ،
نرم افزار گنجينه روايات 570
وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى… آنچه روزى فرموده تو را پروردگار تو از هدايت و رسالت و علوّ درجه و تقرب بر جميع انبيا و ساير امت، بهتر و پاينده تر است از مال هاى فانى بي اعتبار ايشان، زيرا روزى تو حلال و بي رنج است و لكن اموال آنها غالبا حرام و با وزر است.
نكته :
چون پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هيچگاه فريب مال دنيا و مزخرفات و زرق و برق آن را نمي خورد. و چشمى به اموال و ثروت احدى نمي دوخت پس معلوم مي شود:
منظور از معنى و محتواى اين آيه: عموم مسلمانان گذشته و آينده مىباشد.
يعنى : اى مسلمين! مبادا به اين مال و منال دنيوى كه ما به اصناف و گروه هائى از كفار داده ايم چشم بدوزيد! چرا كه مال و منال دنيوى همچون شكوفه اى هستند كه زرق و برقش محدود و موقت و بى دوام است “زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا” چرا كه شكوفه ها با آن همه لطافتى كه دارند به اسرع وقت پژمرده و پلاسيده و نابود مي شوند.
در كافى شريف- حضرت باقر “عليه السلام” فرمايد: بر تو باد دورى از اينكه بلند كنى چشم خود را بر كسى كه فوق تو باشد در دنيا، پس آرزو كنى حال او را و راضى نشوى به آنچه خدا عطا فرموده تو را و شكر او را به جا نياورى.
پس كافى است تو را به آنچه خداى عزّ و جلّ به پيغمبر خود فرموده «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ» «55و85 توبه». و فرمود «و لا تمدّن عينيك الى ما متّعنا به ازواجا منهم …»
“نرم افزار جامع التفاسير شيعه”
و سئل عليه السّلام عن الخير ما هَوفقَالَ لَيْسَ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ- وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ
يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ عَمَلُكَ- وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ- فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ
اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ
از على- عليه السّلام- پرسيدند: خير چيست؟
فرمود: خير اين نيست كه مال و فرزندت بسيار شود ؛ بلكه آن است كه علمت زياد و عملت كامل گردد، و خداوند به عبادت تو مباهات كند؛ اگر خوبى كنى سپاس خدا گزارى و اگر بد كردى توبه نمايي
تحرير المواعظ العددية، ص: 181 ترجمه:نصايح، ص: 83
نرم افزار گنجينه روايات
آنچه كه خوش نداريد و آنچه كه دوست داريد امتحان مي كنيم، تا صبر شما در مقابل آنچه خوش نداريد، و شكر و سپاسگزارى شما در مقابل آنچه كه دوست داريد ظاهر و آشكار گردد.
وَ مَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِيْن مِّتَّ فَهُمُ الخَْلِدُونَ.انبياء/34
و ما براى هيچ بشرى پيش از تو (در دنيا) جاودانگى قرار نداديم، پس آيا اگر تو بميرى اينان جاودان خواهند ماند.
عربها براى پيامبر اكرم “صلوات الله عليه” آرزوى مرگ مي كردند تا او را بدين سبب مورد شماتت قرار دهند و خداوند با اين بيان شماتت را از وى نفى كرده ، يعنى حكم خدا بر اين است كه هيچ بشرى را در دنيا مخلّد قرار ندهد، پس اگرتو بميرى آيا آنها باقى مىمانند؟
از ظواهر و مضمون اين آيه اينطور به دست مي آيد كه مشركان به خويشتن دلدارى مىدادند و مي گفتند: پيامبر اسلام “صلّى اللّه عليه و آله و سلّم“به زودى خواهد مرد. و آنان از دعوتهاى آن بزرگوار خلاص خواهند شد، و خدايان ايشان از طعنه هاى پيامبر اسلام نجات خواهند يافت.
اين انتظارى كه آنان براى مردن تو مي كشند، در صورتى براى ايشان مفيد بود كه:
اولا: خودشان بعد از موت تو طعمه مرگ و موت نشوند. و براى هميشه زنده بمانند.
ثانيا: در مقابل قدرت و سطوت ما استقامت ورزند، و يا اينكه بتوانند از دست كيفر كردارشان كه حتما دامنگيرشان خواهد شد فرار كنند.
بقاى شريعت و دين و آئين ، نياز به آورنده آن ندارد. آئين ابراهيم و موسى و عيسى
عليهم السّلام هر چند جاودان نبودند، ولى قرنها بعد از وفات اين پيامبران بزرگ (و در مورد حضرت مسيح بعد از صعود او به آسمان) باقى ماندند.
بنابراين: جاودانگى مذهب نياز به پاسدارى دائمى پيامبر ندارد. ممكن است: جانشينان او خط او را ادامه دهند.
و اما اينكه آنها خيال مي كنند: با درگذشت پيامبر “صلّى اللّه عليه و آلهو سلّم “همه چيز پايان مىيابد در حقيقت كور خوانده اند. زيرا اين سخن در مورد مسائلى صحيح است كه قائم به شخص باشند.
اما اسلام نه قائم به شخص پيامبر بود و نه اصحاب و يارانش. آئينى بود (و هست) زنده و پويا كه بر اساس حركت درونيش پيش مىرود. و مرزهاى زمان و مكان را مىشكافد و به سير خود ادامه مىدهد.
كلُُّ نَفْسٍ ذَائقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الخَْيرِْ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ.35
هر كسى چشنده مرگ خواهد بود، و شما را با بدى و خوبى مىآزماييم، و به سوى ما بازگردانده مىشويد.
كلمه (ذائِقَةُ) به صيغه اسم فاعل به كار رفته است. و اين بيانگر اين معنى مي باشد كه:
هر انسانى و هر حيوانى ، به تدريج رو به مرگ و موت و فناءهاى دنيوى مىرود.
چرا كه اسم فاعل در مواردى به كار مىرود كه عملى به طور استمرار و تدريج انجام پذيرد. و اينگونه موارد در قرآن مجيد، فراوان به چشم مىخورد.
مثلا در سوره: قصص ، در قسمتى از آيه 88 ميفرمايد:
كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ.
يعنى هر چيزى، چه انسان و چه حيوان و چه غيره همچنان رو به فناء و هلاكت مىرود، الا ذات مقدس حضرت پروردگار توانا
آرى يكى از سنتهاى قطعى و حتمى پروردگار بى همتا اين است كه هر انسانى را
به وسيله انواع و اقسام وسائل و امتحانات ، مورد آزمايش قرار داده و مىدهد.
گرچه خداى عليم از نيت و آينده هر كسى آگاه و مستحضر است، ولى ذات مقدسش بشر را بدين منظور مورد آزمايش قرار مىدهد تا رفتار و گفتارهاى انسان را چه خوب و چه بد براى خود انسان ثابت و وى را طبق رفتار و گفتارهايش جزا و پاداش دهد.
ابن عباس در تفسير جمله فوق مي گويد: خدا ميفرمايد: ما شما را به وسيله:
تهيدستى و ثروتمندى ، بد حالي ها و خوشحالىها. سختىها و آسودگي ها
آزمايش خواهيم كرد.
بنا به قول ديگرى :
ما شما را به وسيله آنچه كه خوش نداريد و آنچه كه دوست داريد امتحان
مىكنيم ، تا صبرشما در مقابل آنچه خوش نداريد و شكر و سپاسگزارى شما در
مقابل آنچه كه دوست داريد ظاهر و آشكار گردد.
حضرت امام جعفر صادق “عليه السّلام” ميفرمايد:
حضرت على بن أبي طالب “عليه السّلام” مريض شد و برخى از برادرانش براى عيادت آن بزرگوار به حضورش مشرف شدند و گفتند: يا امير المؤمنين حال شما چگونه است؟ فرمود: شرّ است.
گفتند: يا على! يك چنين پاسخ و سخنى از شخصيتى مثل شما بعيد مي باشد!
فرمود: خداى سبحان ميفرمايد: “و نبلوكم بالشر و الخير فتنة“پس بنابراين:
منظور از معنى (خير) صحت و تندرستى و ثروتمندى
و از (شر) مرض و بيمارى و تهيدستى خواهد بود.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
با عمل اطاعت كنيد، نه به گفتار
قُلْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَيْكُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَ إِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُواْ وَ مَا عَلىَ الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَغُ الْمُبِينُ.54/نور
بگو: خدا را اطاعت كنيد و اين رسول را اطاعت كنيد ، پس اگر روى گردانيد جز اين نيست كه بر عهده اوست آنچه بر آن تكليف شده و بر عهده شماست ، آنچه بدان مكلّفيد، و اگر از او فرمان بريد هدايت مييابيد، و بر رسول جز رساندن آشكار چيزى نيست .
أَطِيعُوا اللَّهَ خدا را با عمل اطاعت كنيد، نه به گفتار فقط.
وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا رسول خدا را نيز با عمل اطاعت كنيد پس اگر آنان از اطاعت رسول روى گردانند هيچ ضررى به رسول خدا “صلّى اللّه عليه و آله ” نمي زند.
فَإِنَّما عَلَيْهِ پس آنچه كه بر عهدهى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است ما حُمِّلَ چيزى است كه بر عهدهى او گذاشته است، و آن تبليغ رسالت اوست كه تبليغ كرده است و وظيفه ى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هدايت شماست به طاعت نيست تا اگر عمل نكرديد تا وزر و وبال روى گردانيدن شما از حقّ بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله باشد.
وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ و بر شما است آنچه بر عهدهى شما گذاشته شده است، يعنى متابعت و پيروى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله وظيفه ى شماست، از اين رو ، ضرر روى گردانيدن به خود شما باز مىگردد، نه بر پيامبر و خدا.
وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا و اگر اطاعت كنيد به سوى ايمان رهنمون مىشويد كه آن سرمايهى آخرت شما امّت است، و ان ولايت علىّ عليه السّلام است.
وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ بر رسول جز تبليغ نيست، الْمُبِينُ آن هم تبليغ واضح به نحوى كه بر كسى مخفى نباشد، يا به نحوى كه ظاهر كنندهى مقصود باشد.
*اگر از طاعت رسول اعراض كنيد اين اعراض شما ضررى به رسول نمي زند، چون رسول وظيفه خود را انجام داده، و وظيفه او هيچ ربطى به شما ندارد، شما هم تكليفى داريد كه انجام و تخلف از آن هيچ ارتباط و سود و زيانى براى او ندارد،چون اطاعت همه اش از خدا است.
* هر چند او تكليفى دارد، و شما تكليفى ديگر ولى اگر او را اطاعت كنيد هدايت مىيابيد، براى اينكه آنچه او براى شما مىآورد، و هر امرى كه مىكند از ناحيه خدا و به امر اوست، و در حقيقت اطاعت براى خدا است، و معلوم است كه در اطاعت خدا هدايت است.
آنچه از تكاليف كه به دوش رسول است عبارت است ،از تبليغ و بس، پس اگر شما پيام او را مخالفت كنيد هيچ حرجى متوجه او نمىشود، و چون رسول مسئوليتى جز تبليغ ندارد، قهرا اطاعت خدا ، اطاعت فرستاده او است، و اطاعت فرستنده او كه همان خداى سبحان است مايه هدايت شما است.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
اگر شما از اطاعت خدا در آنچه از دين تشريع كرده ، و يا از اطاعت رسول بدان جهت كه ولى امر شما است در آنچه به شما دستور مى دهد اعراض كنيد، رسـول مـا نمى تواند شما را مجبور بر اطاعت كند، براى اينكه او مامور به رفتار نشده بلكه تنها مامور شده كه رسالت خدا را به شما برساند، كه رسانيد.
از اينجا روشن مى شود كه آنچه رسول خدا “صلى اللّه عليه و آله وسلم “ زايد بر احكام و شـرايـع قـرآن دسـتور داده ، چه اوامرش و چه نواهيش ، رسالت خداى تعالى است ، و در حقيقت اوامر و نواهى خدا را رسانده ، و اطاعت مردم در آن اوامر و نواهى نيز مانند اطاعت اوامر و نواهى قرآن اطاعت خدا است .
ايمان نمىآورند مگر به شرطى كه عذاب را به چشم خود ببينند.
” وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى وَ يَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ” كلمه” يستغفروا” عطف است بر جمله” يؤمنوا". چه چيز مردم را از ايمان و استغفار باز داشته بعد از آنكه هدايت خدا به سويشان آمده است.
” إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ” مگر طلب اينكه سنت جارى در امتهاى نخستين برايشان جارى شود، يعنى همان عذابها كه ايشان را منقرض كرد.
” أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ قُبُلًا” منتظر چه هستند؟ منتظر اينكه سنت اولين آنان را بگيرد؟ يا آنكه عذابى در مقابل چشم خود و به عيان مشاهده كنند، كه در چنين صورتى ديگر ايمانشان سودى نميبخشد، چون ايمان بعد از مشاهده عذاب الهى است.55/كهف
مردم در پى به دست آوردن ايمانى كه به دردشان بخورد نيستند، چيزى را كه ميخواهند اين است كه عذاب استيصال بر طبق سنت خدا در امتهاى نخستين بر ايشان نازل گشته هلاكشان سازد، و ايمان نميآورند مگر به شرطى كه عذاب را به چشم خود ببينند، كه آن ايمان هم به درد خور نيست، چون اضطرارى است.
وقتى عذاب ما را ديدند ديگر ايمان آوردنشان سودى به حالشان نداشت و اين عذاب همان سنتى است كه در بندگان او گذشته است. مؤمن/ 85.
اين آيه تجسّم واقعيت كار و زبانحال عمل آنهاست و آن اينكه: مشركان و كفّار به جاى آنكه به خدا ايمان آورند و از گذشته خويش آمرزش بخواهند منتظر آن هستند كه عذاب خدايى بيايد و نابودشان كند و يا عذاب را روبرو بينند و ايمان بياورند كه در آن صورت، ايمان به حالشان نفعى نخواهد بخشيد.
گرچه آيه شريفه در باره كفار مكه نازل شده ، لكن لفظش عام و شامل است تمام امّت پيغمبر “صلي الله عليه و آله”را تا انقراض عالم،
نرم افزار جامع التفاسير شيعه