آنچه كه خوش نداريد و آنچه كه دوست داريد امتحان مي كنيم، تا صبر شما در مقابل آنچه خوش نداريد، و شكر و سپاسگزارى شما در مقابل آنچه كه دوست داريد ظاهر و آشكار گردد.
وَ مَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِيْن مِّتَّ فَهُمُ الخَْلِدُونَ.انبياء/34
و ما براى هيچ بشرى پيش از تو (در دنيا) جاودانگى قرار نداديم، پس آيا اگر تو بميرى اينان جاودان خواهند ماند.
عربها براى پيامبر اكرم “صلوات الله عليه” آرزوى مرگ مي كردند تا او را بدين سبب مورد شماتت قرار دهند و خداوند با اين بيان شماتت را از وى نفى كرده ، يعنى حكم خدا بر اين است كه هيچ بشرى را در دنيا مخلّد قرار ندهد، پس اگرتو بميرى آيا آنها باقى مىمانند؟
از ظواهر و مضمون اين آيه اينطور به دست مي آيد كه مشركان به خويشتن دلدارى مىدادند و مي گفتند: پيامبر اسلام “صلّى اللّه عليه و آله و سلّم“به زودى خواهد مرد. و آنان از دعوتهاى آن بزرگوار خلاص خواهند شد، و خدايان ايشان از طعنه هاى پيامبر اسلام نجات خواهند يافت.
اين انتظارى كه آنان براى مردن تو مي كشند، در صورتى براى ايشان مفيد بود كه:
اولا: خودشان بعد از موت تو طعمه مرگ و موت نشوند. و براى هميشه زنده بمانند.
ثانيا: در مقابل قدرت و سطوت ما استقامت ورزند، و يا اينكه بتوانند از دست كيفر كردارشان كه حتما دامنگيرشان خواهد شد فرار كنند.
بقاى شريعت و دين و آئين ، نياز به آورنده آن ندارد. آئين ابراهيم و موسى و عيسى
عليهم السّلام هر چند جاودان نبودند، ولى قرنها بعد از وفات اين پيامبران بزرگ (و در مورد حضرت مسيح بعد از صعود او به آسمان) باقى ماندند.
بنابراين: جاودانگى مذهب نياز به پاسدارى دائمى پيامبر ندارد. ممكن است: جانشينان او خط او را ادامه دهند.
و اما اينكه آنها خيال مي كنند: با درگذشت پيامبر “صلّى اللّه عليه و آلهو سلّم “همه چيز پايان مىيابد در حقيقت كور خوانده اند. زيرا اين سخن در مورد مسائلى صحيح است كه قائم به شخص باشند.
اما اسلام نه قائم به شخص پيامبر بود و نه اصحاب و يارانش. آئينى بود (و هست) زنده و پويا كه بر اساس حركت درونيش پيش مىرود. و مرزهاى زمان و مكان را مىشكافد و به سير خود ادامه مىدهد.
كلُُّ نَفْسٍ ذَائقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الخَْيرِْ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ.35
هر كسى چشنده مرگ خواهد بود، و شما را با بدى و خوبى مىآزماييم، و به سوى ما بازگردانده مىشويد.
كلمه (ذائِقَةُ) به صيغه اسم فاعل به كار رفته است. و اين بيانگر اين معنى مي باشد كه:
هر انسانى و هر حيوانى ، به تدريج رو به مرگ و موت و فناءهاى دنيوى مىرود.
چرا كه اسم فاعل در مواردى به كار مىرود كه عملى به طور استمرار و تدريج انجام پذيرد. و اينگونه موارد در قرآن مجيد، فراوان به چشم مىخورد.
مثلا در سوره: قصص ، در قسمتى از آيه 88 ميفرمايد:
كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ.
يعنى هر چيزى، چه انسان و چه حيوان و چه غيره همچنان رو به فناء و هلاكت مىرود، الا ذات مقدس حضرت پروردگار توانا
آرى يكى از سنتهاى قطعى و حتمى پروردگار بى همتا اين است كه هر انسانى را
به وسيله انواع و اقسام وسائل و امتحانات ، مورد آزمايش قرار داده و مىدهد.
گرچه خداى عليم از نيت و آينده هر كسى آگاه و مستحضر است، ولى ذات مقدسش بشر را بدين منظور مورد آزمايش قرار مىدهد تا رفتار و گفتارهاى انسان را چه خوب و چه بد براى خود انسان ثابت و وى را طبق رفتار و گفتارهايش جزا و پاداش دهد.
ابن عباس در تفسير جمله فوق مي گويد: خدا ميفرمايد: ما شما را به وسيله:
تهيدستى و ثروتمندى ، بد حالي ها و خوشحالىها. سختىها و آسودگي ها
آزمايش خواهيم كرد.
بنا به قول ديگرى :
ما شما را به وسيله آنچه كه خوش نداريد و آنچه كه دوست داريد امتحان
مىكنيم ، تا صبرشما در مقابل آنچه خوش نداريد و شكر و سپاسگزارى شما در
مقابل آنچه كه دوست داريد ظاهر و آشكار گردد.
حضرت امام جعفر صادق “عليه السّلام” ميفرمايد:
حضرت على بن أبي طالب “عليه السّلام” مريض شد و برخى از برادرانش براى عيادت آن بزرگوار به حضورش مشرف شدند و گفتند: يا امير المؤمنين حال شما چگونه است؟ فرمود: شرّ است.
گفتند: يا على! يك چنين پاسخ و سخنى از شخصيتى مثل شما بعيد مي باشد!
فرمود: خداى سبحان ميفرمايد: “و نبلوكم بالشر و الخير فتنة“پس بنابراين:
منظور از معنى (خير) صحت و تندرستى و ثروتمندى
و از (شر) مرض و بيمارى و تهيدستى خواهد بود.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه