«سخن چین» مورد غضب خداست(1)
انسان نسبت به همه نعمت ها، حوادث و پيش آمدها در معرض امتحان و آزمايش است. یکی از امتحان های الهی، مراقبت از زبان است. از جمله آفت های زبان، «سخن چینی» است. سخنچین کسى است که حرف دیگران را به آن کسی که سخنی دربارهاش گفته شده، میرساند. این آفت خطری است که همه ما را تهدید میکند و خیلی ها را بیچاره و آلوده کرده و می کند. حتی عمر و عبادت خیلی ها را تلف و نابود می کند.
امام صادق (علیهالسّلام) در نامهای که به نجاشی والی اهواز مینویسد میفرماید: «إیّاكَ و السُّعاةَ و أهلَ النِّمائمِ فلا یَلتَزِقَنَّ بكَ أحَدٌ مِنهُم و لا یَراكَ اللّه ُ یَوما و لا لَیلَةً و أنتَ تَقبَلُ مِنهُم صَرفا و لا عَدلاً فیَسخَطَ اللّه ُ علَیكَ و یَهتِكَ سِترَكَ= از سعایتكنندگان و سخنچینان بپرهیز و مواظب باش کسى از آنها تو را نلغزاند و مبادا خداوند روزى یا شبى تو را ببیند كه از این جماعت اظهار نظرى و دخالتى را بپذیرى كه در این صورت خداوند بر تو خشم مى گیرد و پرده ات را مى درد (رسوا و بى آبرویت مى كند)».
توجه داشته باشید هر چقدر مسئولیت انسان و دایرۀ مدیریت وحاکمیتش بیشتر باشد، در خطر بیشتری قرار دارد. چون باعث میشود که آبرویش برود. اینها جزء چیزهای اصولی هستند که خیلی ها وقتی به مدیریت و قدرت میرسند، اصلاً از آن خبر ندارند. آفتهای وحشتناک اخلاقی است که فکر میکنند اگر مثلا دکترای مدیریت گرفت حتماً مدیر خوبی هم میتواند بشود؛ یا اگر به هر دلیلی بر یک سمتی منصوبش کردند، حتماً میتواند در آن سمت همۀ ابعاد و آفات را بشناسد و خودش را از آفات، دور نگه دارد.
«سخن چین» از بدترین افراد است
نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «ألا اُخبِرُكم بِشِرارِكُم؟ قالوا: بَلى یا رسولَ اللّهِ قالَ: المَشّاؤونَ بِالنَّمِیمَةِ المُفَرِّقُونَ بینَ الأحِبَّةِ الباغُونَ لِلبُرآءِ العَیبَ= آیا شما را از بدترین افرادتان آگاه نسازم؟ گفتند: بله اى پیامبر خدا! فرمود: آنان كه سخن چینى مى كنند، میان دوستان جدایى مى افكنند و براى بىگناه، عیب مى تراشند».
چرا پیغمبر که پیامبر رحمت است، این سؤال را مطرح میکند؟ به خاطر اینکه انسانها اگر آفتها را نشناسند، زحماتشان هدر میرود، یعنی اگر ندانند که چه چیزهایی آنها را نابود میکند یا خطرها را نشناسند، ممکن است سالها مشغول کمالات و کارهای خوب و خیر خودشان باشند، ولی ندانند که چه آفتهایی آنها را نابود میکند و از بین میبرد.
«مشاؤون» یعنی کسانی که رفت و آمد میکنند و با سخنچینی سعی دارند بین افراد را به هم بزنند.
بعضی افراد به خاطر حسادتها، کجفهمی ها و تنگنظریها، دوست دارند بین کسانی که همدیگر را دوست دارند و به هم علاقه دارند، اختلاف بیندازند. چنین کسانی اصلاً طاقت دیدن خوبی دیگران را ندارند.برای همین سعی در برهم زدن روابط خوب آنها دارند.
در این شبکههای مجازی شما ببینید چه خبر است و چقدر مفاسد دارد. چقدر جهنم توسط همین افراد نادان و مریض درست میشود.
حضرت در فرمایش دیگری میفرماید: «اِحذَرِ الغِیبَةَ و النَّمیمَةَ فإنّ الغِیبَةَ تُفطِرُ و النَّمیمَةَ تُوجِبُ عَذابَ القَبرِ= از غیبت و سخنچینی بپرهیز؛ چون غیبت پرده دری است و سخن چینى موجب عذاب قبر مى شود». اگر کسی با زبان غیبت روزه کند، روزهاش باطل است. این فقط مربوط به عذاب قبر هم نیست، ممکن است تا قیامت و بعد از قیامت هم طول بکشد.
خداوند، دعوت می کند به دارالسلام
اگر ما بخواهیم فرشته های «بشیر و مبشر» به سراغ مان بیایند، نه فرشته های «نکیر و منکر». زیرا می خواهیم به دارالسلام برسیم. شرطش هم این است که الآن در دنیا سیستم سلامتی خودمان را تنظیم کنیم. 50 سوال آخرتی را باید در دنیا جوابشان را بدهیم. یعنی بر اساس این 50 سوال زندگی کنیم. بعضی از این ۵۰ سوال از این قرار هستند: خمس و زکات، انفاق به فقرا، حقوق پدر، مادر، فامیل، همسایه و…اینها سوالاتی هستند که از ما خواهند پرسید. ولی از همه مهم تر، سوال در مورد امام زمان (علیه السلام) می کنند. می پرسند آیا در لشکر امامت بودی یا در تنهایی و آوارگی رهایش کردی! چه خاصیتی برای امام زمانت داشتی؟ در کجای لشکر حضرت بودی؟
این سوالات برایتان عادی نشود. ظاهرش خیلی ساده است ولی باطنش فوق العاده سنگین است. انسان باید خودش را به جائی برساند که حضرت بگوید من از تو راضی هستم. این مستلزم دوندگی و تلاش، نقشه و برنامه ریزی است. مثل تلاش هایی که در زندگی برای گرفتن مدرک کارشناسی، ارشد، دکترا، ازدواج، خرید خانه، موقعیت اجتماعی می کنیم. یعنی باید برای حضرت هم نقشه داشته باشیم و وقت بگذاریم و هزینه کنیم تا در لشکرش ثبت نام شویم. آن گاه است که حضرت ما را می پذیرند. بدون نقشه و کار نمی توان عضو لشکر حضرت بود.
امام زمان (علیه السلام) خیلی ناز دارد. هر کسی را هم قبول نمی کند. آدم باید جذابیت و زیبایی باطن داشته باشد تا قبولش کنند. باید مار و عقرب های وجودمان را از بین ببریم.
«وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ»، یعنی خودت را در دنیا سالم کن تا دعوتت کنند. وقتی هم از اینجا بروی با استقبال باشکوه ائمه روبرو می شوی.
دارالسلام یعنی من به گونه ای در دنیا با سلامت زندگی کنم که از تمام ترس ها و اضطراب های برزخ و قیامت در امان باشم. مثل جنینی که سالم متولد می شود و مشکلی ندارد.
برگرفته از مباحث شرح زیارت جامعه کبیره استاد محمد شجاعی جلسه 28
سخن چینی موجب دشمنی دوست و تنفر دشمن می شود
امیر کلام در فرمایش دیگری نیز فرمودند: «مَنْ سَعَى بِالنَّمِیمَةِ حَارَبَهُ اَلْقَرِیبُ وَ مَقَتَهُ اَلْبَعِیدُ= کسى که سخن چینى کند، نزدیکان با او جنگ کنند و بیگانه او را دشمن دارد». آدمی که تلاش میکند که دائم عیب و بدی را منتقل کند یا چیزی را پخش کند، عاقبتش این می شود که دوستان با او به جنگ میرسند، یعنی رابطهاش با دیگران خراب میشود. محال است یک نفر سخنچینی کند و خیر ببیند. حتی نزدیکانش هم از او متنفر میشوند. حتی آن کسی که تو برایش خبر بردی هم از تو متنفر میشود.
در سنت خدا نیست که کسی سخنچینی کند و محبوب بشود. اولین کسی که در باطنش به تو شک میکند و از تو متنفر میشود، قیمتت پیش او پایین می آید، همان کسیی است که تو برایش خبر بردی؛ آدمهای دور هم دشمنت میشوند.
پس اثر بد سخنچینی این است که باعث جنگ نزدیکان و تنفر دورها از تو میشود. چنین آدمی در کمترین زمان عزیزترین کسانش را از دست میدهد؛ رابطهاش با کسانی که به آنان نیاز دارد یا به مصلحتش هست که خوب باشد خراب میشود. این اثر ذاتی این گناه بزرگ است.
مثل اینکه ما بگوییم اگر این آب را جایی بریزیم خیس میشود. این اثر ذاتی آب است. اثر ذاتی سخنچینی و بدگویی هم این است که انسان از طرف دوست و دشمن منفور واقع میشود. از این رو، علی علیهالسلام میفرماید: «بِئْسَ السَّعْىُ التَّفْرِقَةُ بَیْنَ الاْلیفَیْنِ= بدترین تلاش، جدایى انداختن میان دو دوست است» بدترین کار این است که انسان بین دو نفر یا دو نفری که با هم الفت دارند و همدیگر را دوست دارند، جدایی بیندازد. بعضیها چون حسادتمیکنند، سعی میکنند محبت بین دو خواهر، دو برادر، خواهر و برادر، همسر، دو باجناق، دو جاری، دو دوست، دو همکار را خراب کنند و به هم بزنند.
در ارتباط با چنین کسی قرآن دستور می دهد که از او اطاعت نکن: «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهِینٍ* هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ[1]= و اطاعت مکن از هر بسیار سوگند خوارِ فرومایهای* [كه] عیبجوست و براى خبرچینى گام برمى دارد».
«حلاف» یعنی آدمهایی که تند تند قسم میخورند. چنین کسانی برای چیزی که قسم میخورند، ارزش قائل نیستند. پس نباید به حرفهایشان اعتنا کرد و اینها را به مشورت گرفت.
«مهین» یعنی آدمهایی که حقیرند، مهانت و پستی و خواری دارند. افکار پست و کوچکی دارند. افرادی که به راحتی در جاحرف میبرند، آدمهای بیوزن و بیشخصیت اند که قرآن از آنان تعبیر به «مهین» میکند.
«هماز» یعنی آدمهایی که اهل پیدا کردن عیبهای دیگران اند، خیلی دقت میکنند ضعفها را ببینند وکلامشان نیش دار و طعن دار است. نمیتوانند به راحتی با کسی حرف بزنند، چه در قالب شوخی یا جدی یکسره کلامشان تیغ دارد. بعضیها هم با چشم و ابرو و اشاره این کارها را میکنند. به اینها هم هماز میگویند.
«مشاء» یعنی آنهایی که دائما دنبال اخبارگیری هستند. به این و آن زنگ می زنند که امروز چه خبر؟ چه اتفافی افتاده؟ امروزکی چکار کرد؟ در کل آدمهای گزارشگر، گزارشدهنده، آدمهای خبربر که به دنبال تخریب دیگران هستند.
پس «مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ» یعنی کسی که تلاش و دوندگی برای سخنچینی و خبرگیری دارد و جاسوسی میکند. چنین فردی هیچ راهی به غیب و بهشت و خیر پیدا نمیکند. کسی که از شنیدن این چیزها استقبال میکند و لذت میبرد، به هیچ جا راه پیدا نمیکند. زحمات ده سال، بیست سال، سی سال اش در عبادت هدر میرود.
قرآن هم دستور می دهد چنین آدمهائی را اطراف خودتان راه ندهید و اطاعتشان هم نکنید. اگر هم آمدند علیه کسی یک خبری یا حرفی نقل کردند، به حرفهایشان ترتیب اثر ندهید و اطاعت نکنید.
در آیه دیگری نیز آمده: «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَكُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ مُقِیتاً[2]= هر کس سبب کار نیکویی شود، هم او نصیبی کامل از آن بَرَد، و هر کس وسیله کار قبیحی گردد، از آن سهمی بسزا خواهد یافت، و خدا بر همه چیز (از نیک و بد اعمال خلق) مراقبی تواناست»، یعنی هر کس یک شفاعت نیکوئی کند، مثلا دو نفر را برای ازدواج به هم برساند یا دو نفر را آشتی میدهد یا دعوا و فتنهای را رفع می کند یا فداکاری می کند یا واسطهگر خیری می شود، از این پیوند و کار خیر خودش هم بهره میبرد، یعنی دست خالی برنمیگردد. چنین آدمی پیش خدا خیلی عزیز و بزرگ میشود، نقطه مقابل آن این است که اگر فرد یک شفاعت بدی کند و دیگران را آلوده و ناراحت و غمگین و عصبی و پرخاش و سرزنش کرد و خرابش کرد، در آن فتنه سهم دارد. همه را پایت حساب میکنند. یک موقع میبینی چند میلیون سال عذاب برای او مینویسند. چون چند میلیون سال دردسر درست کرده. چند خانواده، زن و شوهرها، دوستان و مجموعهها را به هم ریخته است.
چرا سخن چینی عین بی دینی است!
چرا سخن چینی عین بی دینی است!
از امام صادق علیهالسلام سؤال کنیم که چرا سخن چینی مساوی با بی دینی است؟ تعبیر خیلی تکاندهنده و عجیبی رابیان می دارند. حضرت می فرماید: «إنّ مِن أكبَرِ السِّحرِ الَّنمیمَةَ یُفَرَّقُ بها بَینَ المُتَحابَّینِ ویُجلَبُ العَداوَةُ علَى المُتَصافِیَینِ ویُسفَكُ بها الدِّماءُ ویُهدَمُ بها الدُّورُ ویُكشَفُ بها السُّتورُ ، والَّنمّامُ أشَرُّ مَن وَطئَ علَى الأرضِ بقَدَم = از بزرگترین جادوها، سخن چینى است، [زیرا] با سخن چینى میان دوستان جدایى افكنده مى شود، یاران یكدل را با هم دشمن مى كند، به واسطه آن خون ها ریخته مى شود، خانه ها ویران مى گردد و پرده ها دریده مى شود. آدم سخن چین بدترین كسى است كه روى زمین گام برمى دارد»
آدمی که بدگویی و سخن چینی میکند، از بزرگترین جادوگرهاست. چون همه تعادلها را بر هم می زند. بزرگترین و بیشترین فجایع را هم درست میکند.
آدم بدگو میان دوستان و افرادی که با هم خیلی دوست هستند، فاصله میاندازد. مثلاً بین زن و شوهر، دو باجناق، دو جاری، بچه و فرزند، پدر و مادر، بین دو دوست، دو همکاران و…
«ویُجلَبُ العَداوَةُ علَى المُتَصافِیَینِ= جلب عداوت میکند، یعنی میل و تمایل به کینه و دشمنی را در دل انسانها ایجاد میکند؛
«ویُسفَكُ بها الدِّماءُ= خونها به خاطرش ریخته میشود؛
«ویُهدَمُ بها الدُّورُ= شهرها و خانهها به واسطه اش ویران میشود؛
«ویُكشَفُ بها السُّتورُ= رازها، پردهها دریده میشود. رازهای افراد برملا میشود.
کسی که بدگویی یا سخنچینی میکند، اولین کسی را که میکُشد، خودش است. او الان متوجه نیست که با خودش چه کار میکند. حالا آیا شما میتوانید آدمی که با زبانش فتنهانگیزی میکند و افراد را به جان هم میاندازد و بدبینی و تزلزل و فاجعه و اختلاف ایجاد میکند، ببخشید؟
اگر کسی یک کاری کرده، حلال یا حرام، حق ندارید آن را بیان کنید. نمیتوانید به کسی بگویید. اینکه حضرت میگوید این کار سحر است یا فاعل آن از دین بیرون میشود، برای این است که پرده کسی دریده میشود. شخص یک راز دارد (حلال یا حرام) مخصوص خودش است. وقتی آن پرده برداشته می شود، آدمی را از دین به در میکند و گرفتار جهنم میکند.
آخر اینکه سخنچین بدترین کسی است که روی زمین قدم برمیدارد، یعنی منفورتر و بدتر از او آدمی وجود ندارد.
بدترین راستی، سخن چینى است
در فرمایش دیگری حضرت علی علیهالسلام در مذمت سخن چینی فرمودند: «أسوَأُ الصِّدقِ النَّمیمَةُ = بدترین راستی سخنچینی است».
غیبت، سخنچینی و بدگویی در آنجایی است که شخص راست می گوید. در حالی که ما مجاز نیستیم، حتی حرف راستی را هم بگوییم. پس این را در مغز و قلبمان فرو کنیم که ما نمیتوانیم حرف راست را هم بگوییم. پس شیطان ما را گول نزند که تو دروغ نمی گویی که، راست است. همین راست گفتن آدم را از دین خارج میکند و به قول امام صادق علیه السلام بدترین آدمی است که روی زمین قدم میزند. دروغ که داستانش کاملا جداست. همین راستها ما را تا جهنم میبرد. حالا ببینید کسانی که صدای دیگران را ضبط میکنند، از زندگیهای مردم فیلم برمیدارند، عکس می گیرند و به قول امروزی ها برای ده نفر دیگر Forword می کنند، بدانید که این اشاعه فساد و فحشاست و در گناه آن شریک جرم هستید.
ترس از خدا
تا چه حد می توانیم در نبود شخص صحبت کنیم؟
سخن چینی به معنای رساندن و گفتن سخن کسی به دیگری است که موجب اختلاف میان آن دو شود و یا راز شخص فاش گردد. گاهی سخن چینی به شخصی که پشت سر او سخنی گفته شده اختصاص ندارد، بلکه به کشف و افشاء آنچه مورد کراهت اوست اطلاق می شود؛ خواه کراهت کسی باشد که از او نقل یا به او نقل می شود؛ یا کراهت شخص سوم باشد؛ خواه کشف و افشاء به گفتار باشد یا به نوشتن یا به رمز و اشاره، و خواه آنچه نقل شده، از اعمال باشد یا از اقوال، و خواه بر کسی که از او نقل می شود، عیب و نقصی باشد یا نباشد. در هر صورت شخص سخن چنین مورد دشمنی و نفرت دوست و دشمن قرار می گیرد و عزتش را در نزدخدا ازدست می دهد.
بحثمان درباره «نمیمه» و «بدگویی» است. انسانی که پشت کسی بدگوئی میکند یا آبروی کسی را میبرد؛ مشمول عنوان «نمیمه» میشود؛ اما گاهی هم لازم است انسان بد کسی را بگوید که موارد خاصی دارد. یکی از آن موارد جایز، مشورت است.
اگر از شما در مقام مشورت سؤال کردند که مثلاً ما میخواهیم با این فرد معامله کنیم؛ یا میخواهیم با دختر یا پسر خانواده ای ازدواج کنیم؛ یا یک شراکتی راه بیاندازیم؛ در این مواقع بهتر است در جواب بگویید: “مصلحت نیست” یا “بهتر است که این کار را نکنید” یا ” مناسب نیست". در همین حد و نه بیشتر.
گاهی طرف مقابل، قانع نمیشود و از شما دلیل میخواهد. در اینجا ممکن است شما ده عیب از فرد مورد نظر سراغ داشته باشید، اما لازم نیست هر ده عیب را بازگو کنید. کمترین عیب را انتخاب کنید و بگوئید. مثلا به این دلیل صلاح نیست ایشان همسر شما بشود.
درست است که در مقام مشورت میتوانیم بد بگوییم یا غیبت کنیم، اما این بدگویی و غیبت منوط به این است که از ما بخواهند یا کسی با ما مشورت کند.
نکته بعد این که باید به حداقل ها اکتفا کنیم. مثلاً شما در یک مجموعهای کار میکنید. حالا رئیس بالادستی شما یک اشتباه و خطائی دارد. شما نمیتوانید در مورد آن با همکارانتان حرف بزنید و چیزی در موردش بگویید. چون همکاران هم مثل شما هستند و نمی توانند برای برطرف کردن آن عیب، کاری انجام بدهند. گفتن این مشکل فقط برای کسی جایز است که بتواند جلوی کار نادرست مدیر بالادستی را بگیرد. اما اینکه بخواهی به همکاران و کسان دیگر بگویی یا موجسازی و جریانسازی کنی، قطعاً کار حرامی است. حالا چه این عیب یک عیب کاری باشد یا عقیدتی یا عملی یا یک عیب اخلاقی باشد. فرقی نمیکند.
سخنچینی عین بی دینی است
بعضی از خُلق ها آنقدر بد و زشتند که جزء گناهان کبیره محسوب می شوند. عذاب و آتش هم دارد و نیز به اسم مادر گناهان نامیده می شوند؛ یعنی بقیه اخلاق و زشتیها را هم شامل میشود. مثل بخل و خساست. کسی که بخیل و خسیس است، تنگی روح دارد، گرفتگی روح دارد، این خلقش منشأ خیلی از فسادها و گرفتاریها می شود.
صفت نمیمه یعنی سخنچینی، این است که حرفی که امانت بوده را در جایی بیان کند یا از یک نفر یک حرفی را شنیده یا مشکلی دیده، بعد آن را به دیگران بگوید. این خوی مساوی است با بیدینی. چون یک گناه ساده نیست.
سوال: چرا سخن چینی عین بیدینی است؟ امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) در پاسخ این پرسش میفرمایند: «اَلنَّمِیمَةُ شیمَةُ المارِقِ= سخنچینى، خصلتِ كسانى است كه از دین خارج شدهاند».
یکی از گروههایی که با امیرالمؤمنین جنگیدند، مارقین بودند. مارق یعنی کسی که از دین خارج شده. خوارج را نیز مارقین میگویند.
حضرت در روایت فوق، بدگویی و سخنچینی را شیوه افرادی میداند که از دین خارج شده اند. ببینید چقدر خطرناک است. یعنی اینقدر انسان را ساقط میکند. حالا بگو من دائما ختم قرآن و صلوات دارم، مکه و کربلا میروم، چقدر روزه میگیرم، چقدر نماز شب میخوانم. مشکل این است که تو اصلاً دین نداری.
کسی که سخنچین است، رازدار نیست، امانتدار نیست، یک حرفی را برمیدارد می برد جایی دیگر منتقل میکند و با آن فتنه درست میکند، دیگران را آلوده میکند، ذهنها را مشوش میکند، او آدم بیدینی است. حالا هر چقدر هم زحمت بکشد تا وقتی این صفت را دارد، چیزی برایش نمیماند. هر زحمتی هم بکشد، همهاش هدر میرود و خراب میشود.
معرفت نفس
امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «من تعجب میکنم از کسی که خودش را نمیشناسد چطور می خواهد پروردگارش را بشناسد»؛ در جای دیگر میفرماید:« عَجِبتُ لِمَن یَنشُدُ ضالَّتَهُ و قَد أضَلَّ نَفسَهُ فلا یَطلُبُها! [1]=در شگفتم از کسى که گمشده خود را مى جوید، امّا خویشتن را گم کرده و آن را نمى جوید!». مهمترین چیزی که میارزد تا انسان، جوانی و وقت و عمرش را صرف آن بکند، کار روی شناخت نفس است.
چرا به عبادت نیاز داریم(قسمت سوم)
دعا کردن در رکوع بهتر است یا سجده؟
امام صادق علیه السلام در پاسخ سوال «سعید بن یسار» که پرسید: « أدعُ و أنا راكِعٌ أو ساجِدٌ= در حال ركوع دعا كنم یا در سجود؟» حضرت فرمودند: «نَعَم اُدْعُ و أنتَ ساجِدٌ فإنَّ أقرَبَ ما یَكونُ العَبدُ إلى اللّه ِو هُو ساجِدٌ اُدْعُ اللّه َ عزّ و جلّ لِدُنیاكَ و آخِرَتِكَ= آری! دعا کن در حالی که در سجده هستی. زیرا نزدیكترین حالت بنده به خداوند، زمانى است كه در سجده است. [در آن حال] براى دنیا و آخرتت به درگاه خداوند عزّ و جلّ دعا كن». حضرت هر دو حالت را تائید می کند، ولی توصیه اش به سجده است.