سخن چینی موجب دشمنی دوست و تنفر دشمن می شود
امیر کلام در فرمایش دیگری نیز فرمودند: «مَنْ سَعَى بِالنَّمِیمَةِ حَارَبَهُ اَلْقَرِیبُ وَ مَقَتَهُ اَلْبَعِیدُ= کسى که سخن چینى کند، نزدیکان با او جنگ کنند و بیگانه او را دشمن دارد». آدمی که تلاش میکند که دائم عیب و بدی را منتقل کند یا چیزی را پخش کند، عاقبتش این می شود که دوستان با او به جنگ میرسند، یعنی رابطهاش با دیگران خراب میشود. محال است یک نفر سخنچینی کند و خیر ببیند. حتی نزدیکانش هم از او متنفر میشوند. حتی آن کسی که تو برایش خبر بردی هم از تو متنفر میشود.
در سنت خدا نیست که کسی سخنچینی کند و محبوب بشود. اولین کسی که در باطنش به تو شک میکند و از تو متنفر میشود، قیمتت پیش او پایین می آید، همان کسیی است که تو برایش خبر بردی؛ آدمهای دور هم دشمنت میشوند.
پس اثر بد سخنچینی این است که باعث جنگ نزدیکان و تنفر دورها از تو میشود. چنین آدمی در کمترین زمان عزیزترین کسانش را از دست میدهد؛ رابطهاش با کسانی که به آنان نیاز دارد یا به مصلحتش هست که خوب باشد خراب میشود. این اثر ذاتی این گناه بزرگ است.
مثل اینکه ما بگوییم اگر این آب را جایی بریزیم خیس میشود. این اثر ذاتی آب است. اثر ذاتی سخنچینی و بدگویی هم این است که انسان از طرف دوست و دشمن منفور واقع میشود. از این رو، علی علیهالسلام میفرماید: «بِئْسَ السَّعْىُ التَّفْرِقَةُ بَیْنَ الاْلیفَیْنِ= بدترین تلاش، جدایى انداختن میان دو دوست است» بدترین کار این است که انسان بین دو نفر یا دو نفری که با هم الفت دارند و همدیگر را دوست دارند، جدایی بیندازد. بعضیها چون حسادتمیکنند، سعی میکنند محبت بین دو خواهر، دو برادر، خواهر و برادر، همسر، دو باجناق، دو جاری، دو دوست، دو همکار را خراب کنند و به هم بزنند.
در ارتباط با چنین کسی قرآن دستور می دهد که از او اطاعت نکن: «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهِینٍ* هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ[1]= و اطاعت مکن از هر بسیار سوگند خوارِ فرومایهای* [كه] عیبجوست و براى خبرچینى گام برمى دارد».
«حلاف» یعنی آدمهایی که تند تند قسم میخورند. چنین کسانی برای چیزی که قسم میخورند، ارزش قائل نیستند. پس نباید به حرفهایشان اعتنا کرد و اینها را به مشورت گرفت.
«مهین» یعنی آدمهایی که حقیرند، مهانت و پستی و خواری دارند. افکار پست و کوچکی دارند. افرادی که به راحتی در جاحرف میبرند، آدمهای بیوزن و بیشخصیت اند که قرآن از آنان تعبیر به «مهین» میکند.
«هماز» یعنی آدمهایی که اهل پیدا کردن عیبهای دیگران اند، خیلی دقت میکنند ضعفها را ببینند وکلامشان نیش دار و طعن دار است. نمیتوانند به راحتی با کسی حرف بزنند، چه در قالب شوخی یا جدی یکسره کلامشان تیغ دارد. بعضیها هم با چشم و ابرو و اشاره این کارها را میکنند. به اینها هم هماز میگویند.
«مشاء» یعنی آنهایی که دائما دنبال اخبارگیری هستند. به این و آن زنگ می زنند که امروز چه خبر؟ چه اتفافی افتاده؟ امروزکی چکار کرد؟ در کل آدمهای گزارشگر، گزارشدهنده، آدمهای خبربر که به دنبال تخریب دیگران هستند.
پس «مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ» یعنی کسی که تلاش و دوندگی برای سخنچینی و خبرگیری دارد و جاسوسی میکند. چنین فردی هیچ راهی به غیب و بهشت و خیر پیدا نمیکند. کسی که از شنیدن این چیزها استقبال میکند و لذت میبرد، به هیچ جا راه پیدا نمیکند. زحمات ده سال، بیست سال، سی سال اش در عبادت هدر میرود.
قرآن هم دستور می دهد چنین آدمهائی را اطراف خودتان راه ندهید و اطاعتشان هم نکنید. اگر هم آمدند علیه کسی یک خبری یا حرفی نقل کردند، به حرفهایشان ترتیب اثر ندهید و اطاعت نکنید.
در آیه دیگری نیز آمده: «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَكُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ مُقِیتاً[2]= هر کس سبب کار نیکویی شود، هم او نصیبی کامل از آن بَرَد، و هر کس وسیله کار قبیحی گردد، از آن سهمی بسزا خواهد یافت، و خدا بر همه چیز (از نیک و بد اعمال خلق) مراقبی تواناست»، یعنی هر کس یک شفاعت نیکوئی کند، مثلا دو نفر را برای ازدواج به هم برساند یا دو نفر را آشتی میدهد یا دعوا و فتنهای را رفع می کند یا فداکاری می کند یا واسطهگر خیری می شود، از این پیوند و کار خیر خودش هم بهره میبرد، یعنی دست خالی برنمیگردد. چنین آدمی پیش خدا خیلی عزیز و بزرگ میشود، نقطه مقابل آن این است که اگر فرد یک شفاعت بدی کند و دیگران را آلوده و ناراحت و غمگین و عصبی و پرخاش و سرزنش کرد و خرابش کرد، در آن فتنه سهم دارد. همه را پایت حساب میکنند. یک موقع میبینی چند میلیون سال عذاب برای او مینویسند. چون چند میلیون سال دردسر درست کرده. چند خانواده، زن و شوهرها، دوستان و مجموعهها را به هم ریخته است.