تا چه حد می توانیم در نبود شخص صحبت کنیم؟
سخن چینی به معنای رساندن و گفتن سخن کسی به دیگری است که موجب اختلاف میان آن دو شود و یا راز شخص فاش گردد. گاهی سخن چینی به شخصی که پشت سر او سخنی گفته شده اختصاص ندارد، بلکه به کشف و افشاء آنچه مورد کراهت اوست اطلاق می شود؛ خواه کراهت کسی باشد که از او نقل یا به او نقل می شود؛ یا کراهت شخص سوم باشد؛ خواه کشف و افشاء به گفتار باشد یا به نوشتن یا به رمز و اشاره، و خواه آنچه نقل شده، از اعمال باشد یا از اقوال، و خواه بر کسی که از او نقل می شود، عیب و نقصی باشد یا نباشد. در هر صورت شخص سخن چنین مورد دشمنی و نفرت دوست و دشمن قرار می گیرد و عزتش را در نزدخدا ازدست می دهد.
بحثمان درباره «نمیمه» و «بدگویی» است. انسانی که پشت کسی بدگوئی میکند یا آبروی کسی را میبرد؛ مشمول عنوان «نمیمه» میشود؛ اما گاهی هم لازم است انسان بد کسی را بگوید که موارد خاصی دارد. یکی از آن موارد جایز، مشورت است.
اگر از شما در مقام مشورت سؤال کردند که مثلاً ما میخواهیم با این فرد معامله کنیم؛ یا میخواهیم با دختر یا پسر خانواده ای ازدواج کنیم؛ یا یک شراکتی راه بیاندازیم؛ در این مواقع بهتر است در جواب بگویید: “مصلحت نیست” یا “بهتر است که این کار را نکنید” یا ” مناسب نیست". در همین حد و نه بیشتر.
گاهی طرف مقابل، قانع نمیشود و از شما دلیل میخواهد. در اینجا ممکن است شما ده عیب از فرد مورد نظر سراغ داشته باشید، اما لازم نیست هر ده عیب را بازگو کنید. کمترین عیب را انتخاب کنید و بگوئید. مثلا به این دلیل صلاح نیست ایشان همسر شما بشود.
درست است که در مقام مشورت میتوانیم بد بگوییم یا غیبت کنیم، اما این بدگویی و غیبت منوط به این است که از ما بخواهند یا کسی با ما مشورت کند.
نکته بعد این که باید به حداقل ها اکتفا کنیم. مثلاً شما در یک مجموعهای کار میکنید. حالا رئیس بالادستی شما یک اشتباه و خطائی دارد. شما نمیتوانید در مورد آن با همکارانتان حرف بزنید و چیزی در موردش بگویید. چون همکاران هم مثل شما هستند و نمی توانند برای برطرف کردن آن عیب، کاری انجام بدهند. گفتن این مشکل فقط برای کسی جایز است که بتواند جلوی کار نادرست مدیر بالادستی را بگیرد. اما اینکه بخواهی به همکاران و کسان دیگر بگویی یا موجسازی و جریانسازی کنی، قطعاً کار حرامی است. حالا چه این عیب یک عیب کاری باشد یا عقیدتی یا عملی یا یک عیب اخلاقی باشد. فرقی نمیکند.
سخنچینی عین بی دینی است
بعضی از خُلق ها آنقدر بد و زشتند که جزء گناهان کبیره محسوب می شوند. عذاب و آتش هم دارد و نیز به اسم مادر گناهان نامیده می شوند؛ یعنی بقیه اخلاق و زشتیها را هم شامل میشود. مثل بخل و خساست. کسی که بخیل و خسیس است، تنگی روح دارد، گرفتگی روح دارد، این خلقش منشأ خیلی از فسادها و گرفتاریها می شود.
صفت نمیمه یعنی سخنچینی، این است که حرفی که امانت بوده را در جایی بیان کند یا از یک نفر یک حرفی را شنیده یا مشکلی دیده، بعد آن را به دیگران بگوید. این خوی مساوی است با بیدینی. چون یک گناه ساده نیست.
سوال: چرا سخن چینی عین بیدینی است؟ امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) در پاسخ این پرسش میفرمایند: «اَلنَّمِیمَةُ شیمَةُ المارِقِ= سخنچینى، خصلتِ كسانى است كه از دین خارج شدهاند».
یکی از گروههایی که با امیرالمؤمنین جنگیدند، مارقین بودند. مارق یعنی کسی که از دین خارج شده. خوارج را نیز مارقین میگویند.
حضرت در روایت فوق، بدگویی و سخنچینی را شیوه افرادی میداند که از دین خارج شده اند. ببینید چقدر خطرناک است. یعنی اینقدر انسان را ساقط میکند. حالا بگو من دائما ختم قرآن و صلوات دارم، مکه و کربلا میروم، چقدر روزه میگیرم، چقدر نماز شب میخوانم. مشکل این است که تو اصلاً دین نداری.
کسی که سخنچین است، رازدار نیست، امانتدار نیست، یک حرفی را برمیدارد می برد جایی دیگر منتقل میکند و با آن فتنه درست میکند، دیگران را آلوده میکند، ذهنها را مشوش میکند، او آدم بیدینی است. حالا هر چقدر هم زحمت بکشد تا وقتی این صفت را دارد، چیزی برایش نمیماند. هر زحمتی هم بکشد، همهاش هدر میرود و خراب میشود.