کسی که حلم ندارد، از باطن انسانی محروم است.(قسمت چهارم)
بردباری، مانع آشکار شدن عیبهای اخلاقی است
« الحِلْمُ فِدامُ السَّفیهِ= بردباری، پوزهبند آدمهای سبکسر است».
وقتی خودم را میشناسم که خیلی پر هیجان و پرشور و پرحرف و داغ و گرم هستم، حال یا به صورت ژنتیکی یا در اثر تربیت محیط، در این شرایط حضرت توصیه می کند که یک پوزهبند به خودت بزن و خودت را آرام کن. و گرنه، این درجه از تحرک، پر شر و شور بودن آتشت میزند. یک جاهایی تمام اعمالت را نابود میکند و از بین میبرد.
گاهی انسان با پدر و مادرش شوخیهای ناجور دارد که این شوخی ها را نمی توان با هر کسی داشت. مثلا پدرزن یا مادرزن. مگر اینکه قبلاً زمینه آن را آماده کرده باشید. اگر چنین کاری کردید که واقعاً شیرینی داشته باشد و دیگر هیجان منفی جهنمی ایجاد نکند، مناسب است وگرنه خیر.
بردباری دوست و وزیر مومن است
حضرت امیر علیهالسلام میفرماید: «تَعلَّموا الحِلمَ؛ فإنّ الحِلمَ خلیلُ المؤمنِ و وَزیرُهُ= بردبارى را فراگیرید كه بردبارى دوست و دستیار مؤمن است». حلم آموزش دارد. کسی نگوید من عصبی هستم، من موجی هستم … اینها همه حرفهای احمقانه، بیربط و بیاساس است. اسلام اینها را قبول ندارد.
پس حلم آموزشی است؛ یعنی انسان میتواند حلم را یاد بگیرد. باید با افراد حلیم بنشینید تا حلم را یاد بگیرید. آیات و احادیثش را بخوانید. داستانهایش را بخوانید. سرنوشت افراد حلیم و غیر حلیم را بخوانید. زیر دست یک استاد دوره حلم را ببینید. اینها همه مهارت های آموزشی است و شخص میتواند این صفت را پیدا کند.
عصبی نشدن، زودرنج نبودن، حساس نبودن و غم نخوردن آموزش نیاز دارد. شاد بودن آموزشی است. وقتش را بگذارید و فرمولهایش را یاد بگیرید. نگذارید شیطان مدام غُر بزند، نق بزند و بگوید نمیشود. هر صفت بدی که دارید، میتوانید بر آن غلبه کنید. این ناامیدیها و وسوسهها باعث میشود شخص زندگی اش متلاشی بشود یا همسرش طلاق بگیرد، فرزندانش از او متنفر شوند، چون نمیخواهد این بیماری را حل کند.
هر انسانی به طور مستقل، روح خدا را دارد و یکی از خصوصیات روح خدا «فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ=هرچه بخواهد می کند» است، هر تحولی بخواهد میتواند در خودش ایجاد کند. هزاران بار بهتر از پدر و مادر، محیط، داشتههای ژنتیکی انسان میتواند قدرتمند بشود. در تاریخ هم نمونههایی از این اشخاص دیده شده.
کسی که حلم ندارد، از باطن انسانی محروم است.(قسمت سوم)
حلم این است که در مقابل رفتار نادرست دیگران، بتوانی درست عمل کنی.
زندگی دنیایی اینگونه است که انسان اگر قدرت غلبه بر هیجانات نفسش را نداشته باشد، آتش جهنمش زیاد می شود. حتی عزیزترین کسان ما می توانند برای ما جهنم درست کنند. مثلا پدر و مادر، همسر، فرزند، دوست. چون ممکن است حلیم نباشند. اگر بلد نباشید خودتان را در مقابل رفتار نادرست آنها نگه دارید، در جهنم سقوط میکنید.
دنیا، جهنمی است که وقتی قرار است انسان در آن زندگی کند، باید حواسش را جمع کند. مثل کسی که می داند رفتن به دریا، لباس مخصوص خود را می خواهد؛ یا رفتن به کوه تجهیزات خود را می طلبد. حال چه بسا بعضیها دشمن انسان هستند و میتوانند زمینه عصبانیت و جهنمی شدن را فراهم کنند. اینجاست که اگر کسی این پرده پوشاننده را برای خودش تهیه نکرده باشد، آتش میگیرد.
پس خویشتنداری، سکوت کردن، در رفتن از موضع بحثهایی که به جدل می رسد، کار خوبی است؛ یا مثلاً وقتی عصبانی شدید؛ زود تغییر موضع بدهید و بایستید، راه بروید، حرکتی بکنید و از آن وضعیت در بیایید. چون وقتی در حالت سکون باشید، مثل ذرهبینی که شما روی برگی زوم میکنید، اگر چند لحظه زیر ذرهبین باشد، آتش میگیرد، اما اگر آن برگ را تکان بدهید دیگر نمیسوزد. اگر متمرکز یک جا یک حرفی را بشنوید، یا فکری کنید و تغییرش ندهید؛ آن فکر، هیجان و شنیدن، روی شما اثر میگذارد تا منفجر شوید.
حلم کمال عقل است.
حضرت امیر علی علیهالسلام می فرمایند: «اَلحِلمُ تَمامُ العَقلِ= بردباری کمال عقل است». وقتی کسی میخواهد عاقل باشد، یعنی بتواند درست تشخیص بدهد و درست اقدام کند، باید حلیم باشد. آدمی که حلیم نیست، نه خوب میتواند تشخیص بدهد و نه خوب میتواند عمل کند. اما شخص حلیم، قدرت غلبه بر احساساتش زیاد است.
در مورد حلم باز حضرت می فرماید: «اَلْحِلمُ نِظامُ أمْرِ الْمُؤْمِنِ= بردبارى، مایه سامان یافتن كار مؤمن است»، یعنی کسی که حلم ندارد، کارهایش متلاشی و روی هواست. مثل ماشینی که شاسی نداشته باشد. مؤمن هر کار خوبی انجام میدهد. مثل شوهرداری، زنداری، بچهداری، کارهای بیرون، کارهای درآمدزایی، امرار معاش و همه اینها برایش عبادت محسوب میشود و جهاد است. ولی اگر حلیم نباشد، تمام زحماتش هدر میرود. مثل تسبیح بدون بند است که نظام ندارد. مثل ساختمان بدون ستون و پایه است. وقتی بخواهند یک ساختمان را بسازند، اول پایهها را قرار می دهند، بعد ساختمان را روی آن بنا میکنند. اگر کسی قرار است ازدواج کند یا وارد دانشگاه بشود یا بخواهد نقش مادری و پدری یا همسری را بازی کند، ممکن است در خیلی از موارد نظرش با نظر خانواده همسرش یکی نباشد و دخالت ها یا تجاوزهائی صورت بگیرد. اگر قبلاً نظامبندی نکرده باشد و خودش را برای این قضیه آماده نکرده باشد، کاملاً فشرده میشود و می تواند برای خودش و دیگران جهنم درست کند.
باید برای خودتان یک نظام حلیمانه تهیه کنید. اگر کسی اینطور نیست و یک دفعه هیجانی میشود و هر چه از دهانش درمیآید میگوید، حتی در قالب شوخی و نمیتواند خودش را کنترل کند؛ همه زحمات و تلاشهایش از بین میرود.
ادامه دارد…
نکات ناب
بهترین غم
پای درس پدر
رهبر انقلاب(حفظه الله):آمریکا بی شرمانه «جنگ و مذاکره» را مطرح می کند.
رهبر انقلاب(حفظه الله):«آمریکایی ها اخیرا بیشرمانه حرف می زنند. غیر از تحریم دو چیز دیگر را مطرح می کنند یکی جنگ و دیگری مذاکره. شبح جنگ را مطرح می کنند تا ترسوها را بترسانند. در مسئله مذاکره هم یک بازی پیش پا افتاده می کنند. یکی می گویند مذاکره با پیش شرط یکی می گوید مذاکره بدون پیش شرط. دو کلمه در این باره به مردم بگویم: «جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد». این خلاصه حرف بود که همه مردم ایران بدانند.
کسی که حلم ندارد، از باطن انسانی محروم است.(قسمت دوم)
انسانی که حلیم نیست با خودش نمیتواند کنار بیاید و در نتیجه، با دیگران هم نمیتواند کنار بیاید. و از دست خودش دائماً کلافه است. همین وضع روحی بیمارگونه، موجب می شود که با دیگران هم نتواند کنار بیاید. زیرا بخاطر نداشتن صفت انسانی حلم،در ارتباط با دیگران، دائما تنش و تشنج شدید ایجاد میکند.
آن که حلم ندارد، مثل کسی است که بیاختیار زبانش را گاز میگیرد. هر چند نمیخواهد این کار را بکند، اما نمیتواند؛ چون کنترل و مدیریت رفتار خود را هم از دست می دهد.آدمی که حلیم نیست، با خودش کنار نمیآید، یعنی آنقدر «منِ» حیوانی اش وسعت پیدا میکند که در ارتباط با دیگران، در زیر دست و پا له میشود.
حتی اگر کسی وارد بهشت هم بشود، اگر در دنیا اهل حلم نباشد، ممکن است در کنار ائمه باشد، اما نمیتواند وارد جمع های ویژه و مقامات آنها بشود؛ یعنی در بهشت یک مجالس و مهمانیها و جلسات خاصی هست که مال نمره بالاهاست. درست است که همه در بهشت هستند، اما اصلا این دو طبقه یعنی افراد حلیم و کسانی که حلم ندارند، قابل مقایسه نیستند.
بردبارى، پرده اى پوشنده است که انسان را از هیجانات زندگی محافظت می کند.
«غطاء ساتر یعنی پرده پوشاننده»، یعنی حلم، آدم را از اینکه به هیجانات جهنمی مبتلا شود و عیوبش آشکار شود، میپوشاند. مثلاً ممکن است انسان در خانه با پدر و مادر، همسر، عروس و داماد یا فرزندش درگیر شود یا یک حرفی پیش بیاید که هیجان او را بگیرد و به قهر کردن یا شکستن چیزی یا تند حرف زدن منجر بشود، در این مواقع، انسان نیاز به حلم دارد. همین حلم است که مثل پرده ای بر این عیوب نما می افتد و آنها را می پوشاند.
انسان باید بتواند با حلم جلوی هیجانات خودش را بگیرد. ما باید این را بر خودمان واجب کنیم. مثل یک سلسله کارهای طبیعی که همیشه انجام میدهیم، از جمله: نماز خواندن، تمیزی و نظافت بدن و… این را باید بر خود واجب کنیم که خود را متصف به صفتی کنیم که در مقابل هیجانات، خود را نگه داریم.
من قبل از اینکه بخواهم همسر کسی بشوم، قبل از اینکه بخواهم وارد ارتباطات با کسی بشوم یا وارد فعالیت اجتماعی، سیاسی، هنری و فعالیتهای دیگر بشوم، اگر حلم نداشته باشم، مثل یک شیشه ای هستم که وسط یک جایی که صدها سنگ متحرک هست، قرار بدهند و اینها موجب شکسته شدنش می شوند. حلم پرده ی پوشانندهای است که انسان را محافظت میکند؛ یعنی شخص میداند که قرار است وارد ارتباط و فضایی بشود که نباید سنگینی و آرامش و سکون خودش را از دست بدهد.
ادامه دارد…
کسی که حلم ندارد، از باطن انسانی محروم است.(قسمت اول)
صفت حلم مثل صفات دیگری نیست که بگویید امام و پدر آسمانی من که قرار است به آنها ملحق بشوم، یک صفتی دارند که شایسته است من هم به آن متصف بشوم. داستان فقط این نیست؛ بلکه اساساً حلم صفتی است که اگر کسی آن را نداشته باشد به هیچ وجه به امام نمیرسد.
«حلم» به معنی خودداری از هیجانات نفس است. باید بر خودمان واجب کنیم که با حلم، جلوی هیجانات خود را بگیریم.
گفتیم که امام منتهای حلم است:«وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ». این ویژگی یک مقوله کلیدی است که امام هادی علیهالسلام در آغاززیارت جامعه کبیره به آن اشاره می کند. شما نگاه کنید صدها صفت دیگر در مورد ائمه داریم، ولی در قدمهای نخستین حضرت صفات «مُنْتَهَى الْحِلْمِ» را بعد از «خُزَّانَ الْعِلْمِ» بیان می کند.
ائمه صفتهای زیادی دارند که اگر یکی یا چند تا از آنها را نداشته باشیم، هرچند ممکن است برای ما نقصیه ای بشود که موجب فاصله با آنان بشود؛ اما بدون صفت حلم، تقرب به آنان محال است. یعنی با صفتهای دیگر میتوان به امام نزدیک شد، اما بدون حلم امکان تقرب وجود ندارد و اگر کسی حلیم نباشد، اساساً به امام ملحق نمیشود؛ چون حلم، جزء صفات اصولی است؛ بدون حلم، نه تنها کسی به آنان ملحق نمیشود، بلکه از خانواده آسمانی و اصل و ریشه خودش بسیار دور میافتد. در واقع انسانی که حلم ندارد از خود اصلی اش یعنی شان «فوق عقل» فاصله میگیرد و امکان ندارد مزه آرامش، لذت، و عبادت را به صورت مستمر بچشد.