کسی که حلم ندارد، از باطن انسانی محروم است.(قسمت اول)
صفت حلم مثل صفات دیگری نیست که بگویید امام و پدر آسمانی من که قرار است به آنها ملحق بشوم، یک صفتی دارند که شایسته است من هم به آن متصف بشوم. داستان فقط این نیست؛ بلکه اساساً حلم صفتی است که اگر کسی آن را نداشته باشد به هیچ وجه به امام نمیرسد.
«حلم» به معنی خودداری از هیجانات نفس است. باید بر خودمان واجب کنیم که با حلم، جلوی هیجانات خود را بگیریم.
گفتیم که امام منتهای حلم است:«وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ». این ویژگی یک مقوله کلیدی است که امام هادی علیهالسلام در آغاززیارت جامعه کبیره به آن اشاره می کند. شما نگاه کنید صدها صفت دیگر در مورد ائمه داریم، ولی در قدمهای نخستین حضرت صفات «مُنْتَهَى الْحِلْمِ» را بعد از «خُزَّانَ الْعِلْمِ» بیان می کند.
ائمه صفتهای زیادی دارند که اگر یکی یا چند تا از آنها را نداشته باشیم، هرچند ممکن است برای ما نقصیه ای بشود که موجب فاصله با آنان بشود؛ اما بدون صفت حلم، تقرب به آنان محال است. یعنی با صفتهای دیگر میتوان به امام نزدیک شد، اما بدون حلم امکان تقرب وجود ندارد و اگر کسی حلیم نباشد، اساساً به امام ملحق نمیشود؛ چون حلم، جزء صفات اصولی است؛ بدون حلم، نه تنها کسی به آنان ملحق نمیشود، بلکه از خانواده آسمانی و اصل و ریشه خودش بسیار دور میافتد. در واقع انسانی که حلم ندارد از خود اصلی اش یعنی شان «فوق عقل» فاصله میگیرد و امکان ندارد مزه آرامش، لذت، و عبادت را به صورت مستمر بچشد.