کسی که حلم ندارد، از باطن انسانی محروم است.(قسمت سوم)
حلم این است که در مقابل رفتار نادرست دیگران، بتوانی درست عمل کنی.
زندگی دنیایی اینگونه است که انسان اگر قدرت غلبه بر هیجانات نفسش را نداشته باشد، آتش جهنمش زیاد می شود. حتی عزیزترین کسان ما می توانند برای ما جهنم درست کنند. مثلا پدر و مادر، همسر، فرزند، دوست. چون ممکن است حلیم نباشند. اگر بلد نباشید خودتان را در مقابل رفتار نادرست آنها نگه دارید، در جهنم سقوط میکنید.
دنیا، جهنمی است که وقتی قرار است انسان در آن زندگی کند، باید حواسش را جمع کند. مثل کسی که می داند رفتن به دریا، لباس مخصوص خود را می خواهد؛ یا رفتن به کوه تجهیزات خود را می طلبد. حال چه بسا بعضیها دشمن انسان هستند و میتوانند زمینه عصبانیت و جهنمی شدن را فراهم کنند. اینجاست که اگر کسی این پرده پوشاننده را برای خودش تهیه نکرده باشد، آتش میگیرد.
پس خویشتنداری، سکوت کردن، در رفتن از موضع بحثهایی که به جدل می رسد، کار خوبی است؛ یا مثلاً وقتی عصبانی شدید؛ زود تغییر موضع بدهید و بایستید، راه بروید، حرکتی بکنید و از آن وضعیت در بیایید. چون وقتی در حالت سکون باشید، مثل ذرهبینی که شما روی برگی زوم میکنید، اگر چند لحظه زیر ذرهبین باشد، آتش میگیرد، اما اگر آن برگ را تکان بدهید دیگر نمیسوزد. اگر متمرکز یک جا یک حرفی را بشنوید، یا فکری کنید و تغییرش ندهید؛ آن فکر، هیجان و شنیدن، روی شما اثر میگذارد تا منفجر شوید.
حلم کمال عقل است.
حضرت امیر علی علیهالسلام می فرمایند: «اَلحِلمُ تَمامُ العَقلِ= بردباری کمال عقل است». وقتی کسی میخواهد عاقل باشد، یعنی بتواند درست تشخیص بدهد و درست اقدام کند، باید حلیم باشد. آدمی که حلیم نیست، نه خوب میتواند تشخیص بدهد و نه خوب میتواند عمل کند. اما شخص حلیم، قدرت غلبه بر احساساتش زیاد است.
در مورد حلم باز حضرت می فرماید: «اَلْحِلمُ نِظامُ أمْرِ الْمُؤْمِنِ= بردبارى، مایه سامان یافتن كار مؤمن است»، یعنی کسی که حلم ندارد، کارهایش متلاشی و روی هواست. مثل ماشینی که شاسی نداشته باشد. مؤمن هر کار خوبی انجام میدهد. مثل شوهرداری، زنداری، بچهداری، کارهای بیرون، کارهای درآمدزایی، امرار معاش و همه اینها برایش عبادت محسوب میشود و جهاد است. ولی اگر حلیم نباشد، تمام زحماتش هدر میرود. مثل تسبیح بدون بند است که نظام ندارد. مثل ساختمان بدون ستون و پایه است. وقتی بخواهند یک ساختمان را بسازند، اول پایهها را قرار می دهند، بعد ساختمان را روی آن بنا میکنند. اگر کسی قرار است ازدواج کند یا وارد دانشگاه بشود یا بخواهد نقش مادری و پدری یا همسری را بازی کند، ممکن است در خیلی از موارد نظرش با نظر خانواده همسرش یکی نباشد و دخالت ها یا تجاوزهائی صورت بگیرد. اگر قبلاً نظامبندی نکرده باشد و خودش را برای این قضیه آماده نکرده باشد، کاملاً فشرده میشود و می تواند برای خودش و دیگران جهنم درست کند.
باید برای خودتان یک نظام حلیمانه تهیه کنید. اگر کسی اینطور نیست و یک دفعه هیجانی میشود و هر چه از دهانش درمیآید میگوید، حتی در قالب شوخی و نمیتواند خودش را کنترل کند؛ همه زحمات و تلاشهایش از بین میرود.
ادامه دارد…