فلسفه امر و نهي الهي
اين انسان است كه از انجام عبادات و رعايت دستورات الهي سودمند و بهره مند مي شود و عدم رعايت آنها ضررش مستقيما متوجه خود انسان مي شود. ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها: يعني اگر نيكي كنيد بنفع خودتان است و اگر بدي كنيد بضرر خودتان است (اسرا 7) فمن اهتدي فانما يهتدي لنفسه و من ضل فانما يضل عليها هر كس هدايت شود (و اطاعت دستورات خدا و رسولش را كند) به نفع خودش است و اگر گمراهي را برگزيند به ضرر خودش است(يونس 108) اگر عمل صالح پيش بگيريد به نفع خودتان است (15- جاثيه) اگر كفر ورزيد بازگشت كفر به خودتان است (يعني دودش به چشم خودتان مي رود) (39 فاطر) اگر بخل ورزيديد بخل بضرر خودتان است و البته خداوند غني و بي نياز است و انتم الفقرا: در حاليكه فقير واقعي و ذاتي، شما انسانهاييد (محمد38) اين قبيل آياتي كه بيان شد رعايت دستورات الهي را به صورت كلي با مسئله سعادت انسانها مربوط ساخت بنابراين آثار و نتايج رعايت دستورات الهي اعم از انجام واجبات يا ترك محرمات، بازگشتش به خود انسان است در وهله اول و در مرحله دوم متوجه جامعه انساني مي گردد.
دستور حج و اهميت و لزوم رفتن حج من كفرفان الله غني عن العالمين (آل عمران79) يعني هر كس از اين دستور سرپيچي كند البته به خدا ضرري ندارد و او از همه كس و همه چيز در كل عالم بي نياز است و يا در سوره ابراهيم آيه 8 اگر همه روي زمين كافر شوند فان الله لغني حميد: يعني او بي نياز است (و كفر همه روي زمين به ضرري نمي رساند) همين معنا را حضرت علي(ع) اشاره نموده است خداوند همه موجودات را خلق كرد در حاليكه غنيا عن طاعتهم آمنا من معصيتهم از اطاعت و فرمانبرداري آنها بي نياز و از نافرماني آنها در امان بود) لانه لاتضره و معصيته من عصاه و لاتنفعه طاعه من اطاعه يعني نه معصيت گناهكاران به خدا ضرري مي رساند و نه اطاعت مومنان براي خدا سودي دارد (نهج البلاغه خ 391) و درآيه 177 آل عمران فرمود: آنان كه كفر را بر ايمان ترجيح مي دهند لن يضر الله شيئا يعني ضرري براي خداوند ندارد.
چگونه میتوانیم معرفت نسبت به امامانمون در دل ایجاد کنیم
یک نمونه از کارها که باعث میشود معرفت ما نسبت به امامها زیاد شود همسنخ شدن با امامها است.یعنی دستورات انها را اجرا کنیم . اگر انها این را حلال میدانستند ما هم حلال بدانیم اگر حرام دانستند حرام بدانیم این خودش کم کم در ما محبت ایجاد میکند وضمنا خود این محبت را هم خدا وخود امامان از روی عنایت به دل ما میاندازند.خواندن زیارات امامان به ما معارف اهل بیت را یاد میدهد.یک جوری انس وهمدمی می اورد. مخصوصا زیارت جامعه.زیارت جامعه شناسنامه معارف اهل بیت است .وقتی بفهمیم که دنیا واخرت به اذن خدا در دست این بزرگواران است وانها از خود ما نسبت به خود ما مهربانتر هستند از پدر ومادر به ما نزدیک تر هستند دیگه محبت مضاعف ایجاد میشود. یک وسیله دیگر مطالعه زندگی این بزرگواران است .مطالعه احادیث این بزرگوارن است. یک نکته مهم صحبت کردن با این بزرگواران است.مثلا من امام رضا را دوست دارم شبها باهاش صحبت کنم.تو خیابون دارم میروم باهاش صحبت کنم و ………..
منزلت و نام های حضرت فاطمه علیها السّلام
بسم الله الرّحمن الرّحیم
{اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی فَاطِمَهَ وَ اَبِیهَا وَ اُمِّهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا وَ السِّرِ المُستَودَعِ فِیهَا بِعَدَدِ مَا اَحَاطَ بِهِ عِلمُک}
در مورد حضرت عصمه الله الکبری و حجّه الله علی الحجج حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
***نکته: دو سطر بالا جزء متن کتاب اللئالی المنثوره فی الأحراز و الأذکار المأثوره نمی باشند.
… و بدان که آن مظلومه را نه نام است نزد حق تعالی: 1- فاطمه یعنی بریده از بدی ها یا به معنی آن است که حق تعالی او را و شیعیان او را از آتش جهنّم بریده است. 2- صدّیقه یعنی معصومه. 3- مبارکه یعنی صاحب برکت در علم و کمالات و معجزات و اولاد کرام و غیره. 4- طاهره یعنی پاکیزه از هر رجس(پلیدی) و نقصی. 5- زکیّه یعنی نموّ کننده در کمالات و خیرات. 6- راضیّه یعنی راضی به قضای حق تعالی. 7- مرضیّه یعنی پسندیده خدا و دوستان او. 8- محدّثه یعنی مَلَک با او سخن گفته. 9- زهرا یعنی نورانی به نور ظاهری و معنوی.
و معلوم باد که فضایل آن بانو زیادتر از آن است که قابل شمارش باشد و من به جهت تبرّک به چند سطر اکتفا می نمایم. مشایخ فنّ حدیث از طریق عامّه روایت کرده اند که: حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: فاطمه پاره تن من است؛ هر که او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده و هر که او را بیازارد مرا آزرده است. فاطمه عزیزترین مردم است در نزد من. و از عایشه روایت است که گفت: ندیده ام احدی را در گفتار و سخن شبیه تر باشد از فاطمه به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، وقتی فاطمه به نزد آن حضرت می آمد او را مرحبا می گفت و دست های او را می بوسید و در جای خود می نشانید و چون حضرت به خانه فاطمه می رفت (فاطمه) برمی خاست و استقبال آن حضرت می کرد و مرحبا می گفت و دست های آن حضرت را می بوسید.
(اللئالی المنثوره فی الأحراز و الأذکار المأثوره: دستورالعمل و مرواریدهای درخشان/ در اعمال ماه جمادی الآخره/ ص167/ مؤلّف: حاج شیخ عبّاس قمی رحمه الله/ گردآورنده و ویراستار: محمّد حسین ربّانی/ انتشارات عهد/ طبع اوّل، بهار 1381/ مرکز پخش: قم،خیابان معلّم، معلّم 29، پلاک 448)
(برگرفته از نرم افزار محدّث قمی رحمه الله، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور) قم)
چرا بعضى دعاها مستجاب نمىشود؟
اگر به جاى بنزین مخصوص، گازوئیل یا آب در باك هواپیما بریزیم، پرواز صورت نمىگیرد، دعاى كسانى مستجاب مىشود كه در شكم آنان لقمه حرام نباشد.
در حدیث مىخوانیم: «مَن سرّه أن یُستجاب دعائه فَلیطیّب كسبه»( بحار، ج90، ص373.) هركس دوست دارد دعایش مستجاب شود، درآمد و لقمه خود را پاكیزه و حلال كند. بگذریم كه دعا به معناى طلب خیر است و بسیارى از خواستههاى ما خیر نیست و ما خیال مىكنیم خیر را طلب مىكنیم.
مرگ هم ترس دارد؟؟؟
چرا از مرگ مىترسیم؟
راننده زمانى در جاده مىترسد كه یا بنزین ندارد یا قاچاق حمل كرده یا اضافه سوار كرده یا با سرعت غیر مجاز رفته یا جاده را گم كرده یا در مقصد جایى را آماده نكرده و یا همراهانش نا اهل باشند.
اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه لازم را برداشته باشد، كار خلاف نكرده باشد، راه را بداند، در مقصد جایى را در نظر گرفته باشد و دوستانش افراد صالح باشند و حركتش طبق مقررات و مجاز باشد، نگرانى نخواهد داشت.
آزادی حجاب
وقتي به يك خانم گفته مي شود كه حجاب را رعايت كنيد فوري ان خانم جواب مي دهد «لا اكراها في الدين» آيا اين حرف ها درست است؟ و از آيه مذكور تا چه حدي و در كدام موارد مي توان استفاده كرد؟ لطفا جواب شافي و كافي مرحمت كنيد.
جوابي كه مي توان داد اين است كه دلالت آيه در مورد اكراه در دين است نه در مورد احكام ديني . اگر شخصي بدون اجبار به دين اسلام مشرف گرديد يا قبول كرد كه در يك جامعه اسلامي زندگي كند بايستي به لوازم اين انتخاب اختياري گردن نهد.
كسي كه مسلمان شد بايستي به احكام دين پايبند باشد و حجاب نيز از ضروريات احكام اسلام است. حتي افراد غير مسلمان نيز كه ديني غير از اسلام دارند در صورتي كه در حكومت جمهوري اسلامي ايران زندگي كنند بايستي به قوانين و احكامي مثل حجاب پايبند باشند و اين ربطي به اكراه در دين ندارد.در مورد تفسير آيه شريفه «لااكراه في الدين » علامه طباطبايي در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايد:
«در اين كلام نفي دين اجباري وجود دارد، چرا كه دين سلسه اي از معارف علمي است و به دنبال آن نيز اعمالي وجود دارد، در مجموع اعتقادات است، كه اعتقاد و ايمان از امور قلبيه است و اجبار و اكراه در امور قلبيه راهي ندارد، اكراه تنها در اعمال ظاهري و افعال و حركات بدني و مادي اثر مي كند». (الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 343_341) براين اساس آيه مذكور به هيچ وجه نافي وظايف و تكاليف متعددي نظير وجوب نماز ، حج، زكات ، خمس ، جهاد، حجاب و… ويا ممنوع بودن دروغ ، شرب خمر، دزدي، قتل، زنا، و…؛ كه دين مبين اسلام جهت حفظ سلامت فرد و جامعه بشري و تكامل توامان مادي و معنوي آن گذاشته نمي باشد .
كسي كه دين اسلام را با اختيار خود بپذيرد ولي به بعضي از احكام آن پايبند نباشد و يا اساسا اعتقادي به آن نداشته باشد.قرآن كريم چنين اشخاصي كه به بعضي احكام ايمان و اعتقاد دارند و بعضي را قبول ندارند به شدت توبيخ مي كند و از آنان به عنوان كافر ياد نموده و وعده عذابي سخت و همراه با توهين به آنان داده است و آن ها مصداق آيه شريفه 151و150 النساء است :« إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً (150)أُوْلَئكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا(151)
كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مىورزند، و مىخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند، و مىگويند: «ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مىكنيم» و مىخواهند ميان اين [دو]، راهى براى خود اختيار كنند، آنان در حقيقت كافرند و ما براى كافران عذابى خفّتآور آماده كردهايم »
توضيح آنكه عذاب هاي الهي اقسام مختلفي دارد كه با عناويني مانند عذاب اليم ؛ كيفر دردناك،
عذاب عظيم؛عذاب بزرگ، عذاب مقيم؛ عذاب پايدار ، عذاب شديد و عذاب مهين؛ كيفر خفت بار و…است .
دردناك ترين عذاب ها ، عذابي است كه در آن هم جسم انسان كيفر شود و هم به شخصيت و روح انسان لطمه وارد گردد . عذاب مهين يعني عذابي كه با اهانت و توهين همراه است.
سر اين كه چنين اشخاصي به عذاب مهين وعده داده شده اند آن است كه اين افراد با وجود اعتقاد و ايمان به اسلام، به بعضي از احكام و مقررات آن ايمان نياوردند و به نوعي به حكمت و علم خالق و آورنده دين توهين نمودند. به عبارت ديگر مفهوم ايمان به اسلام و عدم پذيرش بعضي از احكام آن است كه ما خدا و رسول او را قبول داريم لكن نعوذ بالله به علم و حكمت آن ها در مورد بعضي از احكام مانند حجاب شك داريم و ان را نمي پذيريم. چنين تلقي نوعي كفر به خدا و رسول او و از بالاترين درجات توهين به ساحت خداوند و رسول اوست لذا كيفر آن هم از نوع كيفر هاي خفت بار و موهن مي باشد.
براي مطالعه بيشتر در مورد فلسفه حجاب مرا جعه كنيد به :
كتاب مساله حجاب شهيد مطهري
و براي اطلاع دقيق تر از مفهوم آيه شريفه مراجعه كنيد به :
تفسير شريف الميزان ؛ علامه طباطبايي
تفسير شريف نمونه ؛ آيت الله مكارم شيرازي
كتاب پرسش ها و پاسخ ها؛ استاد مصباح يزدي
خدمت به خلق
حجّت الاسلام گل محمدي نقل كردند:
آقاي مجتهدي ميفرمودند: زماني كه در مشهد مقدّس سكونت داشتم اطلاع پيدا كردم، سيدي از اولاد حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام در كنار خيابان چادري زده و با اهل و عيال خود در آن زندگي ميكند، با شنيدن اين خبر قرار و آرامش از من سلب شد، بعد از تفحّص از علّت اين واقعه متوجّه شدم كه اين سيد يك سال است به علّت عدم توانايي مالي نتوانسته است مال الإجارهاش را پرداخت كند و صاحب خانه او را بيرون كرده است، و او به ناچار در كنار خيابان چادري زده و در آن زندگي ميكند.
پس از اطّلاع از اين مطلب فوراً به سراغ صاحب خانه رفته و مال الإجارهاي كه عقب افتاده بود را پرداخت كردم، آن گاه منزلي به مدّت يك سال اجاره نموده و هزينه يك سال اجاره را جلوتر پرداخت كردم، سپس نزد آن سيد رفتم و كليد خانه را به او تحويل دادم و گفتم اين خانه از طرف حضرت رضا عليه السّلام ميباشد و اجاره آن تا يك سال پرداخت شده و بعد از آن هم خدا بزرگ است، فقط خدا ميداند در آن روز چقدر آن سيد خوشحال شد، به طوري كه از فرط خوشحالي به شدّت اشك شوق ميريخت.
همان شب در عالم خواب خدمت حضرت رضا عليه السّلام مشرّف شدم و آن جناب به پاس اين كه دل سيدي از اولاد پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را به دست آورده بودم بسيار به من محبّت كرده و علم كيميا را به من آموختند.
آقاي مجتهدي در حالي اين حكايت را نقل ميكردند كه به شدّت ميگريستند و به دوستان ميفرمودند:
دل ، دل شكستهاي را به خاطر خدا آباد كردن آن هم به گونهاي كه دست چپ از دست راست با خبر نشود، از مهم ترين اعمال سلوك الي الله ميباشد.
صدها فرشته بوسه بر آن دست ميزنند كز كار خلق يك گره بسته واكند
تا آنجا كه در توان داريد در انجام اين مهم سعي كنيد تا خداوند هم در موقع اضطرار از شما دستگيري نمايد.
هر چه جوییم نیابیم نشانی جز نام
نشد آن دم که مگر دوست صفایی بکند
دل خود بر کَند از جور وفایی بکند
ماکه سرگشته دراین دشت شبی میگردیم
از افق سر زند و راهنمایی بکند
هر چه جوییم نیابیم نشانی جز نام
کان دلارام زهر گوشه جلایی بکند
شب تاریک و رهِ دور و من و حال تباه
مگر از لطف خداوند قضایی بکند
دل سرگشته ما بین که همانند نسیم
نتواند زجهان تکیه به جایی بکند
آتش مهر بِه هر خانه که افتد روزی
آب و گِل سوزد و از شعله بنایی بکند
حاصل عشق همان به که اسیر غم او
از خرد دوری و از هوش جدایی بکند
دست و دل گم کند و نام ونشان در بازد
دل تهی از غم و شادی و گدایی بکند