پس از فتح خرمشهر
جنگ ایران و عراق به طور کلی به دو مقطع تقسیم میشود، مقطع اول مربوط به آغاز جنگ تا آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران نظامی و با هدف بیرون راندن عراق از خاک کشور بود و مقطع بعدی مربوط به پس از آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران دوگانه بود .
آن طور که محسن رضایی نقل میکند، استراتژی پس از آزادی خرمشهر استراتژی سیاسی شد و شامل انجام یک عملیات نظامی برای تحقق صلح و با استفاده از عملیات نظامی برای آنکه بتوان از طریق دیپلماسی جنگ را تمام کرد.
به عبارت دیگر تصمیم بر آن بود تا عملیات نظامی به عنوان ابزاری در خدمت دیپلماسی قرار گیرد. این استراتژی سیاسی بود ولی هدف عملیات و جنگ نبود بلکه هدف حمایت از سیاست خارجی بود.
آزادسازی خرمشهر
در روز سوم خرداد ۱۳۶۱ خورشیدی پس از ۵۷۸ روز اشغال مهمترین هدف اجرای عملیات بیتالمقدس در طول جنگ ایران و عراق توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران (به فرماندهی علی صیاد شیرازی) و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (به فرماندهی محسن رضایی) بود.
ایران در جریان این عملیات ۶٬۰۰۰ کشته (۴٬۴۶۰ کشته سپاه و ۱٬۰۸۶ کشته ارتش) و ۲۴ هزار مجروح داد. روحالله خمینی در ۳ خرداد ۱۳۶۱ به مناسبت آزادی خرمشهر پیامی خطاب به ملت ایران صادر کرد. در اولین بخش این بیانیه آمده است:
« با تشکر از تلگرافاتی که در فتح خرمشهر به اینجانب شده است، سپاس بیحد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود».
در ایران از این عملیات و روز به عنوان نمادی از پیروزی، مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن یاد میشود شورای عالی انقلاب فرهنگی سوم خرداد را در تقویم رسمی ایران به عنوان روز مقاومت، ایثار و پیروزی نامگذاری کردهاست
نبرد در خرمشهر
در پی آغاز عملیات بیتالمقدس در نیمه شب دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ چند هدف عمده استراتژیک و تاکتیتکی از جانب نیروهای ایرانی دنبال میشد این اهداف عبارتاند از:
* بیرون راندن نیروهای متجاوز به پشت مرزهای بینالمللی
* نشان دادن برتری قدرت سیاسی-نظامی و اجتماعی جمهوری اسلامی به عراق و حامیان او در منطقه
* انهدام نیروهای متجاوز در منطقه بین غرب کارون تا خط مرزی
* آزادسازی خرمشهر از اشغال متجاوزین
در این نبرد علاوه بر پایان بخشیدن به ۱۹ ماه اشغال بخشی از حساسترین مناطق خوزستان و آزادسازی خرمشهر، ضربهای سنگین به توان رزمی و روحیه نیروهای عراقی وارد آمد.
رايحه ي حيا در آستانه ماه استغفار
*فهب لي شوقا الي لقائك و اشفاقا من عذابك و حيا منك*
پروردگارا به من شوق ديدارت و ترس از عذلبت و حياي از خودت عطا كن.
*واملا قلوبهم حيا منك حتي يستحيوا منك كل وقت *
خدايا دلها ي مومنان را از حياي خودت آكنده ساز تا هر زمان از تو حيا كنند .
آري خاصيت حيا چنين است هنگاميكه ميان دو نفر برقرار مي شود برظرفيت محبت آن دو مي افزايد و باعث مي گردد پيوند دوستي آنان تا مدت بيشتري تداوم يابد ،برعكس دوستي هايي كه توام با بي حيايي و بي شرمي باشد ،روز به روز به افول نهاده وكم كم تكراري و ملال آور خواهد شد .آن گوهري كه روابط ما را رو به زيبايي سوق مي دهد حياست .در برخي روابط و پيوند ها رايحه حيا به مشام نمي رسد و طراوت وشادابي در آن رخنه نكرده است رابطه اي كه پوشش حيا بر روي آن جاي گرفته ،ديرتر به حد اشباع مي رسد .
امام صادق (عليه السلام ):
ادب و احترام ميان خود وبرادر دوست و مومن خويش را از ميان مبر ،چرا كه اگر اين ادب و احترام رخت بربست حريم ميان تو و او نيز شكسته خواهد شد
1-بحار الانوار ج95
2-بحار الانوار ج74
3-بحار الانوار ج75
با صدرا در جستجوي معرفت
صدرالدين شيرازي آشكارا دست افاضل بشر را در دريافت حقايق امور كوتاه ديد و با اين استدلال كه با وجود ناتواني در شناخت نفسِ خودمان چگونه مي توانيم به حقايق عالم جسماني و روحاني دست يابيم، تنها فايده تفكر را براي بشر«غريب و وامانده» امتثال امر الهي در شريفه«اولم يتفكروا في انفسهم …» دانسته است.
جايگاه فلسفه و گستره توانايي آن در مسأله شناخت: در عرصه گسترده شناخت، سهم فيلسوفان هرگز اندك نبوده است. ايشان در بحث فايده و ارزش فلسفه در مسأله معرفت گفته اند: غايت فلسفه، جدا ساختن موجودات حقيقي از غير آن و شناخت علل نهايي وجود و به ويژه شناخت علت نخستين و اسماء و صفات او است.(۱)
رئيس مشائيان آن جا كه از كمال ويژه نفس ناطقه انساني به اشاره بحثي به ميان مي آورد، غايت فلسفه و فيلسوفي را براي نفس، تبديل نفس به عالمي معقول مي داند كه موازي همه عالم وجود است و از ويژگي هاي آن مقام، مشاهده حسن و خير مطلق و جمال حق و متحد شدن با او و به هيئت و مثال او درآمدن است.(۲)
غزالي نيز در بيان مقاصد فلاسفه، ارتسام صورت وجود در آئينه نفس را فايده فلسفه و كمال نفس انسان مي داند.(۳)
صدرا نه تنها فلسفه را مفيد استكمال نفس و معرفت حقايق موجودات و اثبات برهاني وجود آن ها و تشبه انسان به خداوند مي داند، بلكه درباره فايده فلسفه نظري تجردي، بر اين انديشه است كه فلسفه به تشابه نفس فيلسوف با جهان عيني خواهد انجاميد و اين شاخه از حكمت همان مطلوب سيد پيامبران الهي(ص) است كه حضرتش در دعاي خويش به خداوند عرضه داشت: «پروردگارا! اشياء را همان گونه كه هستند به ما نشان ده!».(۴)
شايد مدعاي حقيقت نمايي فلسفه نسبت به همه واقعيات جهان هستي است كه گستره فوايد فلسفه و نيز ضرورت جستارهاي آن را تبيين مي كند، تا آن جا كه بعضي راه هرگونه اثبات، تبيين و دفاع از اساسي ترين موضوع همه اديان(مبدأ هستي) را منحصر در تلاشي عقلاني و فلسفي دانسته اند(۵)
بلكه به گفته صدرا اساساً غايت دين چيزي است كه از همين راه به دست مي آيد و چه بسا سخن ملاصدرا، كه برهان و عرفان را در خدمت قرآن مي داند، مساوق بيان نيازمندي قرآن و حديث براي تبيين براهين و مكاشفات است.(۶)
پي نوشت ها:
۱. علامه طباطبايي، بدايه الحكمه، ص ۷؛ نيز: اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج ۱، ص ۲۵ ـ ۲۶.
۲. بوعلي سينا، النجاه، ص ۶۸۶ ـ ۶۷۸.
۳. خودآموز حكمت مشاء(ترجمه مقاصد الفلاسفه)، محمد خزائلي، ص ۷۶.
۴. اين مضمون در هيچ يك از جوامع روايي شيعه نيامده است؛ نك: عوالي اللئالي، ج ۴، ص ۱۳۲.
۵. محمدتقي مصباح يزدي، چكيده چند بحث فلسفي، ص ۱۱ ـ ۱۳.
۶. عبدالله جوادي آملي، شرح حكمت متعاليه، بخش ۴، ج ۶، ص ۴۱۷.
ابتكارات فلسفي صدرالمتألهين
حكمت متعاليه كه حاصل مطالعات و مكاشفات صدرالمتألهين شيرازي است بي ترديد تحولي بنيادين در عرصه علوم و معارف الهي در تاريخ انديشه اسلامي پديد آورد و در حوزه معارف عقلي و فلسفي پس از دو گرايش مشائي و اشراقي مكتب جديدي را با تفاوت بسيار در روش و ساختار و مبادي و نتايج دو گرايش مذكور بنيان نهاد.
صدرالمتألهين با روش كاملاً بديع و با استفاده از تواناييهاي ذاتي خود تمام انديشه هاي فلسفي و عرفاني و كلامي موجود در زمان خود را پس از غربال آن با ابزار برهان و شهود و نوآوري ها و ابتكارات شخصي و مجموعه اي عظيم از معارف قرآني و روائي تركيب نمود و همه آن انديشه ها را در قالبي واحد و با ساختاري منظم و بسامان بر طالبان علم و حقيقت عرضه داشت. با توجه با اين كه نوآوري در هر علمي ممكن است در روش معرفتي يا ترتيب و تنظيم مباحث و يا طرح مسائل جديد و يا تبيين و اثبات نظريه هاي پيشين و يا ردّ و ابطال آن ها صورت گيرد مي توان ادعا كرد كه در افكار و انديشه هاي فلسفي صدرالمتألهين همه اشكال و انواع نوآوري وجود دارد.
مهمتر اينكه تركيب و تلفيق اين نوآوريها، فكر و انديشه و مكتب جديدي را در علوم عقلي و معارف الهي عرضه ميكند كه به دليل برتريهاي محسوس نسبت به مكتبهاي ديگر عرصه فكر و انديشه را در قلمرو خود ميگيرد و بسياري از عالمان و حكيمان برجسته را در سلك مريدان خود قرار مي دهد. دقت در مباني تفكر و انديشه اين حكيم بزرگ و تأمل در لايه هاي دروني حكمت متعاليه و حتّي دقت در لايه ظاهري آن پژوهشگر را با چنان معرفت منسجم و هماهنگي مواجه مي سازد كه شگفتي، حيرت و تحسين خود را از اين همه توفيق نمي تواند مخفي دارد.
مطابق ديدگاه صدرالمتألهين كه جهان را انسان اكبر و فلسفه را انعكاس آن در آيينه قلب آدمي مي داند مي توان گفت حكمت متعاليه هم چون پيكره واحدي است كه از جسم و جان و مجموعه اي از اعضا، اصلي و فرعي تشكيل شده كه جداكردن هر قسمت از آن موجب نقص و زشتي اين پيكر زيبا و ناديده گرفتن اصولي چون اصالت وجود ووحدت تشكيكي آن به منزله خارج ساختن روح از كالبد اين مكتب و تبديل آن به جسمي بي جان مي باشد.
روز بــزرگداشت صـدرالمتـألـهیـن ملاصـدرا گـــرامی بـــاد
دانشمند، چراغ بی زوالی است که بودنش، افروختن است و فقدانش، جهت بخشی.
اسلام، مهد پرورش دانش است و آیین بلوغ دانشمند.
از میان آنان که متصدی ابلاغ حقیقت در زمینند، نام ملاصدرا، بر صحیفه معنا می درخشد. وقتی دقیق بنگری، روشنگری و حق طلبی این مرد اندیشمند را به وضوح درخواهی یافت.
ملاصدرا؛ مرد عرفان و فلسفه
نهم جمادی الاولی سال 980 بود که محمد، دیده به جهان گشود تا روزگاری، شکوهصدر المتألهین را رقم زند.
شاید که نه، بی تردید، آشنایی او در جوانی اش با شیخ بهایی بود که سنگ بنای شخصیتعلمی و اخلاقی اش را بنیان نهاد، تا استادش، سید امیرشمس الدین (میرداماد)، بلوغ بی نهایت راواضح تر برایش به تصویر کشاند. او، بهترین و زیباترین آیین شاگردی را ادا کرد، تا روزگاری، درصدر استادی جهانی از حکمت، قرار گیرد.
عرفان و فلسفه، او را به وادی ای سوق می داد که خود می گوید: «وقتی دیدم زمانه با من سرجنگ دارد و به پرورش اراذل و جُهال مشغول است و روز به روز، شعله های آتش گمراهیبرافروخته تر و نامردمی فراگیرتر می شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکهبیرون کشیدم».
شرح تو را برای شهود عالم، باید به تفسیر نشست؛ وقتی که حجره های گم شده فلسفه، نام تورا فریاد می کنند. قلم بردار؛ که قلم به دستان، هنوز حیران «شوارق» کلام تواند. چگونه نمی تواناز تو انتظار این همه را داشت؛ که راه تو نبود، مگر «صراط المستقیم».
آن گونه که تو بر گونه بهار بوسه دادی، عجیب نیست اگر حکمت، چون پرنده ای، در لابه لایکلامت یخ بسته است. تو، قدم زنان، باغ معارف را درخواهی نوردید، در حالی که اسفار اربعه راعصای راهت کرده ای؛ ای آفتاب رقصان حکمت!
اهداف بهره وری
از اهداف مهم بهره وری می توان به کاهش هزینه، افزایش تولید و خدمات، افزایش کیفیت و استفاده بهینه از زمان اشاره کرد. بهره وری بدون ارتقای کیفیت، امری بیهوده است. افزایش کیفیت می تواند شامل بهبود امور مادی نظیر تولید کالا و خدمات و بهبود شرایط کار، و امور معنوی مانند بهبود شیوه زیستن، عبادت و اجرای احکام الهی باشد. در اسلام به افزایش کیفیت توجه ویژه ای شده است، به گونه ای که خداوند در آیات نورانی قرآن کریم، بارها انسان را به انجام بهترین ها دعوت می کند.
از دیگر اهداف مهم بهره وری، کاهش هزینه است. دین مبین اسلام در موارد فراوانی به مؤمنان سفارش می کند از منابع در اختیارشان درست استفاده کنند تا با پیش گیری از خسارت های احتمالی، هزینه ها را کاهش دهند. اسلام با سفارش به استفاده معتدل از منابع، می خواهد از اسراف که هزینه فراوانی به افراد تحمیل می کند، جلوگیری کند تا هزینه های اضافی، در موارد ضروری تر و مهم تر به کار گرفته شود.
بهره وری در پرتو اسلام