ساقيا آمدن عيد مبارک بادت...
شادي و شادماني، دوري از افسردگي روحي، خمودي و خشونت اخلاقي و پژمردگي رواني را به همراه دارد اما در حد تعادل و به دور از افراط و تفريط مطلوب خواهد بود.
خنده اي که به صورت فرياد و با جلوه اي پرصدا باشد، افزون بر آثار زيانبار اجتماعي، در آموزه هاي آسماني نيز مطرود و ناپسند دانسته شده است .زيرا همراه با نوعي غفلت زيانبار و فراموشي ظلمت آور خواهد بود و انسان را دلداده خوشي هاي زودگذر دنيا و شيفته لذات بي مقدار مي نماياند.
سخن بیهوده گفتن یعنى تكلّم درباره چیزى كه نه فایده دنیوى دارد و نه سود اخروى . و پر گوئى و هرزه گوئى اعمّ از آن است . زیرا زیاده سخن گفتن شامل سخن بى فایده و سخن بیش از قدر حاجت نیز مى شود.
كسى كه مى تواند با یک كلمه مقصود خود را بگوید: اگر دو كلمه بگوید كلمه دوم زیادى است ، یعنى زیاده بر نیاز است ، و شكّى نیست كه سخنان بى فایده گفتن مذموم است اگرچه گناه و حرام نباشد.
ضد بیهوده گویى و زیاده و هرزه گویى خاموشى است یا سخنان سودمند گفتن خواه مربوط به دین باشد یا دنیا.
و در خصوص ترك سخنان بیهوده و زائد اخبارى وارد شده چنانكه از پیغمبر اكرم(صلى اللّه علیه و آله و سلم) روایت است:
” قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ” مِنْ حُسْنِ إِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ الْكَلَامَ فِيمَا لَا يَعْنِيه”
رسول خدا صلي الله عليه و آله
مسلمان خوب كسى است كه از هر سخنى كه به كارش نيايد لب فرو بندد”
” امالى شيخ مفيد-ترجمه استادولى، متن، ص: 47 . نرم افزار گنجينه روايات نور”
سخنان بیهوده مگو، كه زائد است و از وِزر و آفت آن در امان نیستى و سخنان سودمند نیز مگو مگر آنكه بجا باشد، زیرا بسا هست كه كسى در امر مفیدى سخن مى گوید امّا نابجا و در غیر موقع آن و آنگاه به رنج مى افتد.
وَ الَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَامًا.72 فرقان
و آنان كه به دروغ گواهى نمىدهند و در مجالس دروغ و غنا و فحش و غيره حضور نمي يابند، و چون به لغو و بيهودهاى عبور كنند بىاعتنا و بزرگوارانه مىگذرند.
:” وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ” اگر مراد از زور، دروغ باشد، تقدير كلام چنين مي شود كه: بندگان رحمان آنهايى هستند كه شهادت به زور نمي دهند،
و اگر مراد از زور لهو باطل از قبيل غناء و امثال آن باشد، معنايش اين است كه: بندگان رحمان كسانى هستند كه درمجالس باطل حاضر نميشوند. از ميان اين دو احتمال، ذيل آيه با احتمال دومى مناسبتر است.
لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ در مجالس گناه و هرزگى و باطل حاضر نمىشوند، و بعضى گويند كه مقصود از (زور) غنا و خوانندگى است. و اين قول از دو سيّد بزرگوار، امام باقر و صادق عليهما السّلام روايت شده است.
وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً”
- كلمه” لغو” به معناى هر عمل و گفتارى است كه مورد اعتنا نباشد، و هيچ فايدهاى كه غرض عقلا بر آن تعلق گيرد نداشته باشد، و به طورى كه گفته اند: شامل تمامى گناهان مىشود. و مراد از” مرور به لغو” گذر كردن به اهل لغو است در حالى كه سر گرم لغو باشند.
و معناى آيه اين است كه: بندگان رحمان چون به اهل لغو مي گذرند و آنان را سرگرم لغو مي بينند، از ايشان روى مىگردانند، و خود را پاكتر و منزهتر از آن مىدانند كه در جمع ايشان در آيند، و با ايشان اختلاط و همنشينى كنند.
************
لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فىِ أَيْمَانِكُمْ وَ لَاكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَيْمَانَ…مائده/89
خداوند شما را به خاطر (شكستن) سوگندهاى لغو و بي قصدتان مؤاخذه نمىكند، و لكن شما را به خاطر (شكستن) سوگندهايى كه با اراده جدى خورده ايد مؤ اخذه مي كند…
اين آيه دو مطلب را بيان مىكند :
يكى سوگند بدون قصد مثل و اللَّه و با للّه گفتن كه بعضىها آن را تكيه كلام مىكنند و آن عقوبت و مؤاخذه ندارد . گر چه كار خوبى نيست ايضا سوگندهايى كه مطابق شرع نيست مثل اينكه كسى سوگند بخورد كه نخوابد و … سوگندهايى كه در شأن نزول آمده از اين قبيل بوده است و شكستن آنها ضرر نداشته است، نه اينكه سوگند بدون قصد بوده باشد .
ديگرى سوگندى كه از روى قصد بوده و انسان بخواهد با آن تكليفى براى خود بوجود آورد مثل اينكه سوگند مىخورد مرتب در نماز جماعت شركت كند يا مثلا سيگار نكشد، آن در صورت شكستن كفاره دارد بدين طريق:
وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ يعنى مؤاخذه ميكند با آن قصد و نيتى كه سوگند را با آن مربوط كردهايد (سوگند با قصد). البته اين مؤاخذه درصورت شكستن سوگند است مگر آنكه كفاره بدهد و يا كفاره همان مؤاخذه است .
خداوند شما را به خاطر سوگندهاى بيهوده و لغوتان مؤاخذه نمىكند، و لكن شما را به خاطر آنچه دلهايتان كسب كرده (قصد سوگند حقيقى داشته) مؤاخذه مىكند، و خداوند بسيار آمرزنده و بردبار است.
سوگندها را به دو قسم تقسيم ميكند:
سوگند مورد عفو و سوگند مورد مؤاخذه.
سوگند عفو آنست كه از روى عدم تفكر باشد و انسان از روى تصميم و ايجاد وظيفه بر آن تكيه نكند .
مانند : كلمه و اللَّه و باللّه كه ورد زبان بسيارى از انسانها است در تفسير برهان از حضرت صادق- صلوات اللَّه عليه- نقل شده: سوگند عفو آنست كه شخص لا و اللَّه و بلى و اللَّه بگويد بىآنكه بر چيزى تصميم بگيرد.
قسم دوم سوگندهايى است كه از روى قصد باشد مانند كسى كه به دروغ قسم مىخورد تا مال كسى را انكار كند و يا سوگند مىخورد كه سيگار نكشد و يا هر شب با وضو بخوابد مراد از «بما كسبت قلوبكم» همين است يعنى خدا شما را با آن تصميم و نظر كه از سوگند داريد مؤاخذه مىكند اگر سوگند شرعى باشد در صورت مخالفت و اگر سوگند خيانت باشد براى سوگند و خيانت مورد مؤاخذه خواهيد بود.
منظور از «سوگند لغو» چيست چهار قول گفته شده است.
1- مراد سوگندهايى است كه مردم روى عادت و بدون توجه به اينكه سوگند ميخورند بزبان ميرانند مانند كلمات: و اللَّه، نه و اللَّه و همين معنا از امام باقر و امام صادق عليهما السلام نقل شده است و قول شافعى نيز همين است.
2- مقصود اينست كه كسى به گمان و پندار اينكه سخن او راست است سوگند بخورد و بعد، بفهمد كه آنچه گفته و به صحت آن سوگند خورده، دروغ بوده است چنين شخصى بر اين سوگند دروغين خود عقاب نميشود كفارهاى بر او نيست و سوگند لغو همين است .(مجاهد قتاده و جمعى ديگر) و ابو حنيفه و يارانش همين قول را پذيرفتهاند.
3- مقصود، سوگند كسى است كه از روى ناراحتى و غضب قسم ياد كرد كه در اين صورت خداوند بر شكستن و مخالفت اين قسم را مواخذه نميكند (ابن عباس- طاووس و سعيد بن جبير)» ولى سعيد بن جبير در اين صورت كفاره را لازم ميداند.
4- مسروق معتقد است كه هر سوگندى كه لازم الوفا: نباشد «سوگند لغو» و كفاره بر آن واجب نيست.
وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ …- (ولى بآنچه دلهايتان كسب كرده بازخواست ميكند).
مقصود از اينكه قلب و دل شما كسب كرده، همان نيت و تصميم است و در اين جا حذفى شده كه «من ايمانكم» از سوگندهايتان است.
وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ … خدا آمرزنده است و گناهان را مىپوشد و مىبخشد و حليم است كه در عقوبت شتاب و تعجيل نميكند.
**************
يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَ لَا تَأْثِيم. 23طور
در آنجا جام (شراب) را كه در (آشاميدن) آن لغوگويى و گناهى نيست (به شوخى و محبت) از دست هم مىستانند.
«لا لَغْوٌ فِيها وَ لا تَأْثِيمٌ»
كه در اثر نوشيدن اين شراب كارهاى زشت از آنان سر نميزند.
زيرا لغو به معنى كارهاى باطل است، و نيز كارهايى گناه باشد انجام نميدهند، همانگونه كه در دنيا به هنگام شراب خوردن مرتكب ميشوند، و تأثيم از ماده اثم، يعنى اين جام شراب آنان را صاحب گناه نخواهد ساخت.
از مجاهد نقل شده است يعنى: به خاطر نوشيدن اين شراب به يكديگر دشنام نخواهند داد، و نيز يكديگر را به گناه وادار نميكنند.
**************
لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَ لَا تَأْثِيمًا .25واقعه
در آن بهشتها هرگز سخنى لغو و گناهآور نمي شنوند.
در بهشت كسى لغو و تاثيم از ديگرى نمي شنود، و كسى نيست كه ايشان را به سخنى مخاطب سازد كه فايدهاى بر آن مترتب نباشد، و كسى نيست كه ايشان را به گناهى نسبت دهد، چون در بهشت گناهى نيست.
بعضى از مفسرين كلمه تاثيم را تفسير كرده اند به دروغ.
إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا.26
مگر سخن سلام (عليك) سلام (عليك)” إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً” كلمه” سلاما” تكرار آن صرفا براى تاكيد وقوع آن است.
و معناى آيه اين است كه: اهل بهشت لغو و تاثيمى نمىشنوند، مگر سخنى كه سلام است و سلام.
ليكن ميشنوند قولى را كه سلام گفتن به يكديگر است، يا نمىشنوند مگر سلام دادن را، تكرار آن براى تداوم مىباشد. يعنى سلام بعد از سلام.
مراد از سلام، سلامت بودن است از هر ناملائمى، يا خدا تو را سلامت كند.
**************
لَّا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَ لهَُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا .مريم/62
در آنجا جز سلام و درود (از فرشتگان و از يكديگر) هرگز كلامى لغو و باطل نمي شنوند و براى آنها در آنجا روزيشان بامداد و شبانگاه (مهيّا) است.
همانطور كه در اين آيه بيان فرموده يكى از خصوصي ترين صفات بهشت آن است كه در آن لغوى شنيده نمىشود، و خداى تعالى به اين نعمت در چند جا منت نهاده .
و كلمه” سلام” قريب المعناى با امن است .
و خلاصه اش اين بود كه وقتى به كسى مىگويى تو از من در امانى معنايش اين است كه از من حركت و سخنى كه ناراحتت كند نخواهى ديد،
ولى وقتى به كسى مىگويى سلام من بر تو باد، معنايش اين است كه نه تنها چيزى كه ناراحتت كند نمىبينى، بلكه هر چه ميبينى چيزى خواهد بود كه ناراحتت نمي كند،
و اهل بهشت اين سلام را از ملائكه و از رفقاى بهشتى خود مىشنوند، هم چنان كه خداى تعالى از ملائكه حكايت كرده كه ميگويند” سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ”
سخن زايد و بي فايدهاى در بهشت نمي شنوند و اين هشدارى است بر اين كه دورى از لغو امر واجبى است، زيرا خداوند خانه بهشت را كه جز سلام كردن اهل بهشت به يكديگر و يا سلام دادن فرشتگان بر آنان، تكليفى ديگر وجود ندارد، از لغو منزّه ساخته، يعنى بر فرض اگر سلام كردن هم لغو باشد جز آن را در بهشت نمىشنوند.
إِلَّا سَلاماً در آن بهشت هرگز سخن لغوى نشنوند بلكه همه گفتارشان سلام است.
آنها هرگز در آنجا سخن لغو و بيهودهاى نمي شنوند” (لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً).
نه دروغى، نه دشنامى، نه تهمتى نه زخم زبانى، نه سخريهاى و نه حتى سخن بيهودهاى.
” تنها چيزى كه در آنجا مرتبا به گوش مىخورد سلام است” (إِلَّا سَلاماً).
سلام به معنى وسيع كلمه كه دلالت بر سلامت روح و فكر و زبان و رفتار و كردار بهشتيان دارد.
سلامى كه آن محيط را، بهشتى كرده و هر گونه اذيت و ايذاء از آن برچيده شده است.
سلامى كه نشانه يك محيط امن و امان، يك محيط مملو از صفا و صميميت و پاكى و تقوا و صلح و آرامش است.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
همانطورى كه خداوند در باره تو نيكى كرده و بتو نعمت بخشيده، تو هم بوسيله اطاعت و انجام وظيفه نيكى كن.
در آنچه خدا به تو عطا كرده از مال دنيا، خانه آخرت را بطلب، و با آن آخرت خود را تعمير كن.
همانطورى كه خداوند در باره تو تفضل كرده است، تو هم در باره مردم تفضل كن.
وَ ابْتَغِ فِيمَا ءَاتَئكَ اللَّهُ الدَّارَ الاَْخِرَةَ وَ لَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لَا تَبْغِ الْفَسَادَ فىِ الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يحُِبُّ الْمُفْسِدِين. قصص/77
و در آنچه خداوند به تو داده خانه آخرت را بطلب، و سهم خود را از (عمر و مال) دنيا فراموش مكن (و تحصيل آخرت كن) و (به ديگران) نيكى كن همانگونه كه خدا به تو نيكى كرده، و در روى زمين در جستجوى فساد مباش، زيرا خداوند فسادانگيزان را دوست ندارد.
” وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا” يعنى آن مقدار رزقى را كه خدا برايت مقدر كرده ترك مكن، (و آن را براى بعد از خودت به جاى مگذار)، بلكه در آن براى آخرت عمل كن، چون حقيقت بهره و نصيب هر كس از دنيا همان چيزى است كه براى آخرت انجام داده باشد، چون آن چيزى كه برايش ميماند همان عمل است.
بعضى از مفسرين، جمله مورد بحث را چنين معنا كردهاند كه:
فراموش مكن اين معنا را كه نصيب تو از مال دنيايى- كه به تو روى آورده- مقدار بسيار اندكى است، و آن همان مقدارى است كه ميپوشى و مينوشى و ميخورى، بقيه اش زيادى است، كه براى غير از خودت باقى ميگذارى، پس از آنچه به تو داده اند به قدر كفايت بردار، و باقى را احسان كن،
از امام على (عليه السلام) نيز روايت شده است كه: تندرستى و قوت و آسايش و جوانى و نشاط و بي نيازى خود را از ياد مبر و بوسيله آنها در راه آخرت كوشش كن.
پنج موعظه مهم و خواندنى و شنيدنى به قارون داده شد كه از نظرمان مىگذرد.
موعظه يكم: قارون بقدرى مغرور و فريفته ثروت و مزخرفات دنيوى شده بود كه از فرط فرح و خوشحالى نميتوانست آرام باشد. خوشحالى و غرور او بجائى رسيده بود كه قومش او را از آن همه غرور و فرحمندىهاى غلط، ملامت و سرزنش مي كردند (إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ): اينقدر به مال دنيا مغرور و فرحمند مباش! زيرا اگر اينگونه غرورها هيچ خوف و خطرى نداشتند .
همين بس كه خداى عليم اينگونه فرحمندها را دوست ندارد.
موعظه دوم: قوم قارون به وى مىگفتند: از اين اموال و ثروتى كه خدا به تو عطا كرده زاد و توشهاى براى عالم آخرت خويشتن انتخاب كن. و به اين چند صباح دنيوى مغرور و از خدا غافل مباش!
موعظه سوم: اى قارون! مبادا بهره و نصيب خويشتن را از اين جهان ناپايدار براى عالم آخرت خويشتن فراموش نمائى! مبادا اين ثروت بىشمار را از دست بدهى و خويشتن را مستوجب دوزخ نمائى (وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا)
موعظه چهارم: اى قارون! هيچ مىدانى كه چرا خداوند مهربان به تو احسان نموده است. اگر نمىدانى بشنو تا برايت بگوئيم. خدا به تو احسان نموده و ثروت عطا كرده است تا تو نيز به بندگان خدا احسان و بذل و بخشش نمائى. پس: به خود مغرور مباش و همانگونه كه خدا به تو احسان كرده تو نيز به بندگان خدا احسان نما وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ- إِلَيْكَ)
موعظه پنجم: اى قارون! مبادا اين مال و منال دنيوى تو را اغفال نمايد و در زمين، شروع به فتنه و فساد كنى. زيرا هر شخص مفسد و مفسده جوئى در اين جهان بدست نابودى و عذاب سپرده شده و خواهد شد.
و از همه خطرناكتر اين است كه خدا افراد مفسد و فتنه انگيز را دوست ندارد. و شقى و بدبخت آن كسى است كه خدا او را دوست نداشته باشد “وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ”
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
پرهیز از بیهوده گویی و شنیدن سخنان لغو، از کرامت آدمی است.
وَ إِذَا سَمِعُواْ اللَّغْوَ أَعْرَضُواْ عَنْهُ وَ قَالُواْ لَنَا أَعْمَلُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَلُكمُْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِى الْجَاهِلِين .قصص/55
و چون سخن لغوى (مانند مسخره و فحش و غيبت و هتاكى) بشنوند، از آن روى برتابند و (با زبان حال) گويند: عملهاى ما از آن ما و عملهاى شما از آن شما، سلام بر شما، ما نادانها را (به دوستى و رفاقت) نمي طلبيم.
” سَلامٌ عَلَيْكُمْ” يعنى شما از ناحيه ما خاطرتان جمع باشد، و ايمن باشيد، كه گزندى نخواهيد ديد.
إِنَّكَ لَا تهَْدِى مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَاكِنَّ اللَّهَ يهَْدِى مَن يَشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِين.56
مسلّما تو نمىتوانى هر كس را كه خود دوست بدارى هدايت كنى (قلبش را متوجه حق سازى، زيرا وظيفه تو راه نشان دادن است) و لكن خداست كه هر كس را بخواهد به ايمان مىرساند، و او به كسانى كه استعداد هدايت را دارند داناتر است.
پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بسيار علاقهمند بود كه تمام مردم ايمان بياورند و به نبوّت او اقرار كنند، لذا خداى سبحان به او خبر داد كه اين كار از توانايى و قدرت تو خارج است.
پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بسيار علاقه مند بود كه تمام مردم ايمان بياورند و به نبوّت او اقرار كنند، لذا خداى سبحان به او خبر داد كه اين كار از توانايى و قدرت تو خارج است.
هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ تكميل مطلب است يعنى او بهتر ميداند قبول كننده هدايت چه كساني اند.
توفيق هدايت شدن با خدا است.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
سرنوشتها چه خوب و چه بد آن از ناحيه خداى تعالى است.
مرگ سرنوشتى است كه درك آن از احدى فوت نمىشود، هر چند كه شما به منظور فرار از آن به محكمترين پناهگاهها، پناهنده شويد.
بنا بر اين ديگر جاى آن نيست كه توهم كنيد اگر خداى تعالى جنگ را بر شما واجب نكرده بود شما از خطر مرگ رها مىشديد، و مرگ به سراغتان نمىآيد، چون مرگ شما به هر حال خواهد آمد.
أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنتُمْ فىِ بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ وَ إِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَاذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَ إِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَاذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كلٌُّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ فَمَا لِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكاَدُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا.78/نساء
هر كجا باشيد، شما را مرگ درمىيابد هر چند در بُرجهاى استوار باشيد. و اگر [پيشامد] خوبى به آنان برسد، مىگويند: «اين از جانب خداست» و چون صدمهاى به ايشان برسد، مىگويند: «اين از طرف توست.» بگو: «همه از جانب خداست.» [آخر] اين قوم را چه شده است كه نمىخواهند سخنى را [درست] دريابند؟
مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَ أَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ كَفَى بِاللَّهِ شهَِيدًا.79
هر چه از خوبيها به تو مىرسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مىرسد از خود توست و تو را به پيامبرى، براى مردم فرستاديم، و گواه بودن خدا بس است.
حسنات و خيرات از ناحيه خداى سبحان است و ناگواريها و سيئات از ناحيه خود انسانها است و در عين حال همه حسنات و سيئات مستند به خداى تعالى است
منظور از حسنه و سيئه اعمال خوب و بد نيست، بلكه حوادث و پيشامدهاى خوب و بدى است كه اين مسلمانان در اثر بعثت رسول خدا (ص) و ترفيع پايههاى دين و نشر دادن دعوت و آوازه آن به وسيله جهاد با آن روبرو شدند.
وسيئهها را به رسول خدا (ص) نسبت مىدادند از باب تطير (فال بد زدن) بوده است و يا مىخواستهاند بگويند كه آن حضرت ضعف مديريت دارد و زمامدارى را آن طور كه بايد نمىداند.
به همين جهت خداى تعالى به آن جناب دستور داد چنين پاسخشان دهد:” كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ”،به ايشان بگو سرنوشتها چه خوب و چه بد آن از ناحيه خداى تعالى است“.
براى اينكه همه اشياء و موجودات هم در هستى خود و هم در بقاى خود و هم در حوادثى كه بر ايشان پيش ميآيد، منقاد و تحت فرمان خداى تعالى هستند.
” وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا …”
ميفرمايد: تو اى محمد از قبل ما هيچ سمتى ندارى، جز اينكه رسول مايى و وظيفه تو رساندن پيام است و شان تو همان رسالت است و بس، غير از آن هيچ كارى ندارى .
و هيچ اختيارى در امر خلق به دست تو نيست تا در خوش قدمى و بد قدمى اثرى داشته باشى و يا سيئات و ضررهايى به طرف مردم بكشانى و يا حسنات و منافعى از آنان دور سازى.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
هر كس داراى ولايت باشد عمل نيكو و حسنه كه انجام دهد اجرش ده برابر شود.
مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌْ مِّنهَْا وَ هُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئذٍ ءَامِنُونَ./89 نمل
هر كس عمل نيكى بياورد پس براى او (پاداشى) بهتر از آن است، و آنها در آن روز از بيم و ترس در امانند.
وَ مَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فىِ النَّارِ هَلْ تجُْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ./90
و هر كس كار زشت بياورد، پس آنها به صورت در آتش خواهند افتاد، (و به آنها گفته ميشود) آيا جز آنچه را كه انجام مىداديد كيفر داده ميشويد؟
در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود:
به خدا حسنه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و سيئه دشمنى آن بزرگوار است.
و فرمود:
هر كس داراى ولايت باشد عمل نيكو و حسنه كه انجام دهد اجرش ده برابر شود
و چنانچه داراى ولايت نباشد اعمال نيكش فاقد ثواب بوده و
در آخرت نصيبى نخواهد داشت.
و نيز از آنحضرت روايت كرده فرمود :
وقتى ابو عبد اللّه جدلى خدمت امير المؤمنين عليه السّلام شرفياب شد آيه مزبور مطرح بود باو فرمود :ميخواهى معناى آيه را برايت بگويم.
عرض كرد كمال اشتياق را دارم: فرمود:
مراد از حسنه معرفت ولايت و دوستى ما است .
غرض از سيئه انكار ولايت و بغض و دشمنى ما اهل بيت ميباشد.
نرم افزارجامع التفاسير شيعه
دوزخى شدن مردم هدف نهايى براى دعوت شيطان است.
وقتى وعده خدا حق و ثابت است، پس به حيات دنيا مغرور نشويد،
چراكه دوزخى شدن مردم هدف نهايى براى دعوت شيطان است.
يَأَيهَُّا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الحَْيَوةُ الدُّنْيَا وَ لَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ.فاطر/5
اى مردم، به يقين وعده خدا (به بعث و جزا) حق است، پس مبادا (ظواهر و لذايذ) زندگى دنيا شما را بفريبد! و مبادا آن (شيطان) پرفريب شما را به (مغفرت و مهلت) خدا مغرور كند!
خطابى است عمومى به همه مردم، در خصوص مساله معاد، و آن را به يادشان مىآورد،
اشتغال شما به زينتهاى آن چنان نباشد كه شما را از روز حساب غافل سازد.
لذتهاى دنيا و سرگرمي هايش آن چنان دل شما را نبرد.
كه همواره در طلبش مستغرق شويد و از حق اعراض كنيد.
شيطان نظر مردم را يكسره به حلم و عفو خدا متوجه مي سازد، به ايشان تلقين مي كند كه خدا حليم و بخشنده است.
و از سوى ديگر مي گويد:
به دنياپرستان بنگريد كه چگونه از عذاب خدا ايمنند، هر چه بيشتر در طلب دنيا ميكوشند، و بيشتر از خدا غافل و در لجنزار گناه مستغرق مىشوند زندگىشان بهتر و راحتتر، و در بين مردم داراى مقامى رفيعتر مىشوند.
اين جاست كه شيطان از وسوسه هاى خود نتيجه مىگيرد، و به دل آنان مىافكند كه اصلا هيچ احترام و ارزشى نيست، مگر در پيشرفت زندگى دنيا، و در ما وراى اين زندگى خبرى نيست، و اين وعده و وعيد و قيامت و حساب و بهشت و دوزخى كه دعوتهاى دينى از آن خبر ميدهند، مشتى خرافات است.
إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكمُْ عَدُوٌّ فَاتخَِّذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُواْ حِزْبَهُ لِيَكُونُواْ مِنْ أَصحَْابِ السَّعِيرِ .6.
همانا شيطان دشمن شماست، پس او را دشمن گيريد، جز اين نيست كه حزب خود را دعوت ميكند تا از اهل آتش فروزنده دوزخ باشند.
مراد از دشمنى شيطان:
گمراه ساختن انسانها و به سعادت نرسيدن انهاست.
دوزخى شدن مردم هدف نهايى براى دعوت شيطان است.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
شادمان بودن به وقت نعمت و مأيوس بودن به وقت گرفتارى، اشتباه است، چون اين هر دو در دست خداست،
بر انسان لازم است كه بداند آن رحمتى كه به وى رسيده و همچنين آن ناملايمى كه به او رسيده هر دو با مشيت خدا قابل زوالند، پس نبايد به چيزى كه ايمن از فقدانش نيست خوشحال شود، و از چيزى كه اميد زوالش هست ناراحت و نوميد گردد.
خداى سبحان است كه يا رزق ميدهد و يا نميدهد، و اوست كه رزق را يا زياد مىدهد و يا كم مىدهد.
وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُواْ بهَِا وَ إِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةُ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُون.36/روم
و چون مردم را رحمتى بچشانيم (مانند، امنيت و وسعت روزى) سرمستى مىكنند، و چون به خاطر گناهان دستاورد خودشان آسيبى به آنها رسد به ناگاه (از رحمت حق نيز) مأيوس مىشوند (و اين هر دو حالت زشت است).
درك انسان سطحى است
به مجرد رسيدن رحمت شادمان ميشود و چون رحمت از او گرفته شود نااميد مىگردد.باطن امر را نمىبينند.
بدون اينكه بينديشند اين امر به دست خود آنان نيست
اين خدا است كه به مشيت خود نعمت را به ايشان رسانده، و اگر او نميخواست نميرسيد.
أَ وَ لَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُون.37
و آيا نديده اند كه خداوند روزى را براى هر كس كه بخواهد (بر حسب اقتضاى نظام اتمّ عالم هستى) مي گسترد و تنگ مي گيرد؟ بي ترديد در اين (كار) نشانه هايى است (از قدرت و تدبير و حكمت خدا) براى گروهى كه ايمان دارند.
منظور از «يقدر» آن نيست كه خداوند انسانى را گرسنه و برهنه بگذارد و بگوئيم: اين امتحان و آزمايش خداست. بلكه از وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ معلوم ميشود منظور از «يقدر» آنست كه در اثر پيشآمدها و بلاها زندگى بر انسان تنگ شود .
در مواعظ لقمان حكيم به فرزند خود فرمايد: ملازم باش با قناعت و رضا به آنچه خدا قسمت تو ساخته. بدرستى كه دزد هرگاه دزدى كند، خدا حبس فرمايد روزى او را، و باشد بر او گناه آن دزدى، و اگر صبر مي كرد هر آينه نائل مىشد آن را و مىآمد او را روزى از وجهى كه مقرر و مقدر شده است براى او در نزد خداوند سبحان.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
فريب ندهد شما را زندگى دنيا...
پیوند: http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=40479
چند روزى به شما مهلت داده شده
كه در دنيا به سلامت و در كنار نعمتهاى خداوند زندگى كنيد.
پس به فكر آخر كار باشيد .
روزى از اين جهان بايد رفت ، پس مواظب باشيم كه مغرور نشويم .
يَأَيهَُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْاْ يَوْمًا لَّا يجَْزِى وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيًْا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَ لَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُور.لقمان/33
اى مردم، از پروردگار خود پروا كنيد و از روزى بترسيد كه هيچ پدرى از فرزند خويش چيزى را (از عذاب آن روز) دفع نميكند و هيچ فرزندى دفعكننده چيزى از پدر خود نيست. به يقين وعده خدا حقّ است، پس مبادا زندگى دنيا شما را مغرور كند و فريبكار شما را نسبت به خداوند بفريبد.
نرم افزار جامع التفاسير شيعه
واژه غرور در لغت به معناي فريب خوردن و فريفته شدن و گول خوردن ميباشد و در اصطلاح عبارت است از «اعتماد و تكيه كردن نفس به آنچه كه مطابق هوي و هوس باشد و طبع انسان به خاطر شبههافكني و فريب شيطان به آن گرايش يابد
ريشههاي غرور:
جهل و ناداني ، كمبود ظرفيت ،عقده حقارت
کسانی که در آنها زمینه غرور هست:
كافران ، گنهكاران ، عابدان غافل ،جويندگان علم ، صاحبان علم و مكنت
راههاي درمان غرور:
يادآوري اصل و پايان خويش ،تواضع كردن
توجه به هدف خلقت ،تفكّر در آفرينش هستي