عطش من گــــواه آتش توست...
هـــــو الحـــبیـب
دل دردمند عاشق زمحبت تو خون شد نه کُشی به تیغ هجرت نه به وصل می رسانی
از خودت شنیده ام که «إذا تقرّب إلیَّ شبراً تقرّبتُ الیه ذراعا»
وهرگاه اندازه یک وجب به من نزدیک شود،به اندازه ذراعی به او نزدیک می شوم.
اما در همان گام نخست مانده ام انگار،قدم هایم سست شده است…
خواندم که اول چیزی که عاشق و طالب صادق بذل می کند اُنس و آرامش خود می باشد و سپس آنچه را دارد و متعلق اوست حتی آبرو و اختیار خود را بذل می کند.
(تذکرة المتقین/صفحه161)
همه ارزانی تو مهربان…
محبتت را در دلم بنشان!
باید جوابی داشته باشم در برابرت، روزی که می پرسی دلت را کجا خرج کردی و به که دادی…
از مرحوم دولابی نقل است که: محبّت آب است و همه خلق تشنه اند.منتها آب ها با هم فرق دارد.
ازآب گل آلود تا زلالترین آب،همه آبند و هریک از خلایق تشنه یکی از درجات آب است.
از محبّ پول و مقام و دنیا گرفته تا محبّ خدا و اولیای خدا، همه تشنه آبند.
خدایا؛خودت را به ما نشان بده،بگذار قلب ما دچار شما شود،و غیر شما ازدل ما برود.
در احوالات عارف عاشق” آیت الله سیدعلی قاضی” آمده است که:
حرارت عشق قلبش را می سوزاند. و اوست و قالبی یخ همیشه در کنارش؛زمستان و تابستان فرق نمی کند.
بیماری مرحوم قاضی هم در اواخر عمر عطش بود.می گفت:در سینه ام آتش است.این آتش ساکت نمی شود…. و دائم آب میخوردند!!!
عطش من گواه آتش توست جرعه ی آتشی بنوشانم
منبع : عطش/هيات تحريريه موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس