شهيد عطري
بسم رب الشهداء و الصديقين
سید احمد پلارک
فرزند سید عباس متولد 1344 تهران و اصالتاً تبریزی است. در سال66عملیات کربلای 8در شلمچه به شهادت رسید.
در 6سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
او در خیابان ایران میدان شهدا و در محلهای مذهبی زندگی میکرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی (علی بن موسی الرضا(ع) ) مأمن همیشگیاش بود. اگر چه او از بچگی نمیشناختم اما از سال 63رفاقتمان شدیدتر شد. وی دائماً به منطقه میرفت و من از سال 65به او ملحق شدم و از نزدیک همراهیش نمودم. او فرمانده آ ر پی چی زنهان گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول (ص) بود.
احمد مثل خیلی از شهدای دیگه بود. به مادرش احترام میگذاشت، به نماز اول وقت اعتقاد داشت، نماز شبش ترک نمیشد. همیشه غسل جمعه میکرد. سورهی واقعه رو می خوند و… اما این که چرا مزارش خوشبو شده و دو سه بار هم که سنگش رو عوض کردن باز هم خیلی از نیمه شبها خصوصاً تابستونها فضا رو معطر میکند به نظر من یه دلیلی داره…
سید احمد یه مادر داره که هنوزم زنده است. خدا حفظش کند. خیلی مؤمنه واهل دله. معروف بود که تو قنوت نماز از لباش آبی میریخت که معطر بود. بعضی از زنها میگفتند ما با چشم خودمون این مسئله رو دیدیم. امّا یه عده اونقدر با طعنه و کنایهها شون پیرزن رو اذیت کردن که بندهی خدا گوشهنشین شده …
فکر میکنم خدا خواست با خوشبو کردن مزار احمد قدرتش رو به اونها نشون بده … تازه خیلیها هم از احمد حاجت میگیرن.
نسيم جان فزاي فرزند راستين زهراء(س)-شهيد سيد احمد پلارك
تهران بزرگ با همهء عظمت و هواي آلوده اش شقايقهاي پرپري رادر جنوب خود (بهشت زهراء)دردل خاك ميهمان دارد كه هر مسافري رابه ياد حماسه هاي جاودانشان مياندازد.
رايحه دلپذ ير و مشام نواز معطري كه از خاك يك جوان بر مي خواست…
بچههاي بسيجي و كساني كه زياد بهشت زهرا ميروند، به او ميگويند شهيد عطري. خيليها سر قبرش نذر و نياز ميكنند و از او حاجت و شفاعت ميخواهند. ميگويند معجزه دارد. معروف است كه از قبرش عطر ترشح ميكند، هم هميشه نمناك است و هم بوي نسبتا خوبي دارد.به قول یکی از روحانیون ،شهيد پلارك هم مثل يكي از سربازان پيامبر در صدر اسلام، «غسيل الملائكه» بوده است.
غسيل الملائكه يعني كسي كه ملائكه غسلش دادهاند. در تاريخ اسلام آمده كه حنظله غسيل الملائكه كه از ياران جوان پيامبر بود، شب قبل از جنگ احد عروسي كرد و در حجله خوابيد. فردا صبح كه لشكر اسلام به سمت احد حركت ميكردند او هم عجله كرد و نرسيد غسل كند. بعد رفت و شهيد شد و ملائكه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتي غسل دادند. بعد پيامبر بالاي جنازه او آمد و از اين واقعه خبر داد. حالا شهيد پلارك يا همان شهيد عطري خودمان هم اين چنين است و براي همين است كه هميشه قبر او خوشبو و نمناك است.
شهید پلارک به گفته ی مادرش از 13 سالگی تا 23 سالگی که به شهادت رسید، نماز شبش ترک نشده بود…
شبهای بسیاری سر بر سجده ی عبادت با خدای خود نجوا میکرده و اشک می ریخته….
مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش سه کار را هرگز ترک نکرده:
(1) نماز شب
(2)غسل روز جمعه
(3)زیارت عاشورای هر صبح
(4)ذکر 100صلوات در هرروز و100 بار لعن بنی امیه
اشکهای شهید پلارک امروز رایحه معطری است که انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش می کند…..
روح ايثار
آخرين مسئوليت شهيد پلارک فرمانده دسته بود .در والفجر 8 از ناحيه دست وشکم مجروح شد.اما کمتر کسي مي دانست که او مجروح شده است. اگر کسي درباره حضورش در جبهه سوال مي کرد.طفره مي رفت و چيزي نمي گفت يک دفعه در جبهه خواستيم از يک رودخانه رد شويم.زمستان بود وهوا به شدت سرد بود شهيد پلارک رو به بقيه کرد وگفت: اگر يکنفر مريض بشه .بهتر از اينه که همه مريض بشن
يکي يکي بچه ها را به دوش کشيدوبه طرف ديگر رودخانه برد .آخر کار متوجه شلوار او شديم که يخ زده بود و پاهاش خوني شده بود
همسايه شهيد
قبل از عمليات کربلاي 8 با گردان رفته بويم مشهد.يک روز صبح ديدم سيد احمد از خواب بيدار شده ولي تمام بدنش مي لرزد .گفتم چي شده ؟ گفت:فکر کنم تب ولرز کردم.بعد از يکي دوساعت به من گفت امروز بايد حتما برويم بهشت رضا اتفاقا برنامهآنروز گردان هم بهشت رضا بود از احمد پرسيدم چي شده که حتما بايد بريم بهشت رضا ؟ او به اضرار من تعريف کرد ديشب خواب يک شيهد را ديدم که به من گفت تو در بهشت همسايه مني من خيلي تعجب کردم تا بحال اورا نديده بودم گفتم تو کي هستي الان کجايي ؟ گفت در بهشت رضا احمد آنروز آنقدر گشت تا آن شهيد را که حتي نام او را نمي دانست پيدا کرده و بالاي مزار آن شهيد با او حرفها زد.
روحش شاد يادش گرامي