الزامات فرهنگی در ساخت تمدن نوین اسلامی
الزامات فرهنگی در ساخت تمدن نوین اسلامی
اولین و مهمترین رسالت نخبگان فرهنگی انقلاب اسلامی و مراکز علمی و پژوهشی، که بناست حلقه کلیدی و هدایت تمدن نوین را در دست بگیرند این است که به تبیین نظری و کارآمد چارچوبها، اهداف و الگوهای ناظر به تحقق تمدن اسلامی بپردازند.
گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز؛ تمدن اسلامي و تمدن سازی نوين اسلامي از كليدواژههايي هستند كه در سالهاي اخير بهموازات افزايش تهاجم فرهنگ غرب، اشاعه گفتمان نوين نظم جهاني و تمدن جهاني، بنا بر ضرورت حصول پيشرفت و توسعه همهجانبه و براي جلوگيري از ايجاد سستي و عدم انسجام در ساخت دروني نظام، توسط رهبر معظم انقلاب اسلامي به کار گرفتهشده است كه ريشههاي اساسي آن را ميتوان در انديشههاي امام راحل(ره) مشاهده كرد.
نكته قابلتوجه، اهميت تمدن اسلامي و ايده تمدن سازی نوين اسلامي در تأثیر بر استحكام ساخت دروني نظام است. چراكه مؤلفههای تمدن اسلامي همان مؤلفههایي هستند كه ميتوانند در جهت استحكام ساخت دروني نظام بهکارآمده و بر استحكام ساخت دروني آن بيفزايند. برای رسیدن به این نقطه از جایگاه مطلوب، بایستهها و نبایسته ها و بهعبارتدیگر، الزامات بیشماری وجود دارد که باید مورد ملاحظه قرار گیرد که در یک تقسیمبندی کلی میتوان به الزامات دو جنبه ابزاری و حقیقی تمدن اشاره کرد. چه اقتضائات و الزامات ابزاری(سختافزاری) و چه اقتضائات و الزامات اصلی و حقیقی(نرمافزاری) برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی ضروری است؟ در نوشتار پیش روی به دو بعد از ابعاد الزامات نرمافزاری یعنی مفهومسازی و فرهنگسازی در تمدن نوین اسلامی میپردازیم.
مفهومسازی در تمدن نوین اسلامی:
از مهمترین الزامات مهندسی تمدن اسلامی مفهومسازی در این افق است. ازاینرو اولین و مهمترین رسالت نخبگان فرهنگی انقلاب اسلامی و مراکز علمی و پژوهشی، که بناست حلقه کلیدی و هدایت تمدن نوین را در دست بگیرند این است که به تبیین نظری و کارآمد چارچوبها، اهداف و الگوهای ناظر به تحقق تمدن اسلامی بپردازند تا بر اساس آن، جریان دین در تمام عرصه تا و سطوح حیات اجتماعی و تمدنی صورت گیرد؛ بنابراین چارچوب مبانی، آموزهها و اهداف باید بر مبنای دین صورت پذیرد، چراکه مبنا و شالوده تمدن نوین مدنظر ما آموزه تا و ارزشهای اسلام ناب است.
درواقع قید اسلامت در تمدن اسلامی به معنای شكلگیری ابعاد مختلف تمدن بر پایهی آموزههای دین اسلام است. بر این اساس، جهت تحقق تمدن اسلامی به یك منظومه معرفتی نیازمندیم كه در هستهی آن، معارف اسلامی قرار دارد. به تعبیر دیگر، سه لایه معرفتی برای شكلگیری تمدن اسلامی ضرورت پیدا میكند.
الف) نظام معارف دینی : منظور از نظام معارف، مجموعه آموزههای دینی در حوزههای مختلف «نظام توصیفات دینی، نظام احكام ارزشی، نظام احكام تكلیفی و حقوقی» است. بر این اساس، حوزههای علمیه نباید تنها به اجتهاد در حوزهی احكام روابط فردی، آنهم در باب احكام تكلیفی آن بپردازند و علاوه بر احكام تكلیفی، احكام ارزشی و اندیشههای توصیفی دین در دو حوزه روابط فردی و اجتماعی به دست بیاید البته مشخص است كه علاوه بر ضرورت جریان حجیت در این نظام معارف دینی، كارآمدی آنهم باید مدنظر قرار بگیرد. بر این اساس، باید فقه اسلامی مشتمل بر جوانب مختلف زندگی انسان درزمینهٔ های فردی و اجتماعی شود و تنها به بیان احكام فردی اكتفا نكند.
ازاینرو لازم است که به این حقیقت توجه شود دین اسلام که بهعنوان دین خاتم معرفیشده است (احزاب، 40) باید برای هر مسئله جدیدی که در تمدن نوین اسلامی در خصوص نیازهای بشر مطرح میشود، راهکار داشته باشد و این امر به جامعیت قوانین اسلام بازمیگردد.امروز در جامعه اسلامی و حتی جوامع غربی در حوزههای مختلفی معرفتی و بینش سؤالهای عمیقی میشود و گاها سؤالات جدی از سوی نخبگان و جوانان در جامعه ایران مطرح میشود که باید به این پرسش تا پاسخ داده شود و جوابهای متقن و متدیک بر اساس مبانی دینی منجر به جذابه در تمدن نوین خواهد و به مقابله با پدیده فرار مغزها خواهد شد.
مقام معظم رهبری نیز بر این نکته تأکیددارند که در حوزههای علمیه در دانشگاه تا باید افرادی مسلط به دانشهای موردنیاز برای پاسخگویی به نیازهای جدید پرورش یابند. وی میفرمایند: روزی که در جامعه و کشور ما صد نفر، پانصد نفر، هزار نفر شخصیت روحانی مانند امام وجود داشته باشند، شما ببینید چه حرکت عظیمی در این جامعه به وجود خواهد آمد. وقتی در جامعه ما صدها نفر شخصیت دارای دانش دین و مسلط بر منطق و استدلال دینی در فلسفه و کلام و فلسفه جدید و محاجه با شبهه وجود داشته باشند، ببینید چه اتفاق عظیمی در جامعه میافتد.
وقتی بهوسیله همین مجموعه، هزاران کتاب، مجله و مقالههای علمی در سطح دنیا با زبانهای مختلف منتشر شود، شما ببینید چه خورشید فروزانی از این نقطه عالم بر همه فضای فکری جهان بشری پرتو خواهد افکند. تحقق همه این امور میسر است (بیانات مقام معظم رهبری، 22/3/1385).
ب) نظام علوم هماهنگ، لایه دوم از حوزهی اطلاعات در راستای تحقق تمدن اسلامی است. علوم در شاخههای مختلف در مجموعه عرضهكننده معیارها و شاخصههایی كارآمد، جهت شناسایی ابعاد مختلف عرصههای حیات مختلف فردی و اجتماعی هستند. این علوم از یکسو در مقام تولید و نظریهپردازی، مبتنی بر مبادی و مبانی خاصی شكل میگیرند و از سوی دیگر، در مقام داوری و اثبات كارآمدی، به آزمون تجربی نیازمند هستند.پس لازم است که در همه عرصههای علوم به پیشرفتهای لازم دست پیدا کنیم و تا بتوانیم محل رجوع ارباب علم و دانش شویم.
ج) سومین لایه از اطلاعات جهت تحقق عینی تمدن اسلامی، دستیابی به الگوها، مدلها و ساختارها جهت جامعه پردازی است كه از یکسو مبتنی بر معیارهای علمی و از سوی دیگر، مبتنی بر شرایط و وضعیت حیات اجتماعی جهت رسیدن به وضعیت مطلوب است. که در یادداشت بعدی بهطور مفصل در این خصوص سخن خواهیم گفت.چراکه بر اساس مبانی دینی و حقایق جوامع اسلامی، باید مدل تا و الگوهای مختلف در جهت رسیدن به وضعیت مطلوب که همان آرمان تمدن نوین اسلامی است طراحی شود. با تأکید میشود که این مدل تا و الگو تا باید بر اساس مبانی و شاخصههای دینی و جنبه عمگرایی داشته باشد.
فرهنگسازی در تمدن نوین اسلامی;
هویت اصلی نظام اسلامی، فرهنگی است و لذا مسئولیت دین شناسان و نخبگان علمی در اداره فرهنگ جامعه و تغذیهی فرهنگی آن بسیار مهم است. آنچه در این میان توجه به آن بسیار مهم است ارتقای فرهنگ جامعه در جهت ایجاد مشارکت همگان در تحقق تمدن اسلامی است. در این راستا میتوان سه جنبه مختلف از فرهنگ که در ادامه مکمل هم قرار میگیرند، لحاظ کرد؛
فرهنگ عمومی:
فرهنگ عمومی عرصهای از فرهنگ است كه تولیدكننده و نیز مصرفكنندهی آن، عموم آحاد جامعه هستند و این صرفنظر از وابستگی آنها به طبقه اجتماعی خاصی و یا سطح تحصیلات و یا حرفه آنهاست. آداب و معاشرت، مراعات حقوق دیگران، نظم، وجدان كاری، انضباط اجتماعی و مسائلی از این قبیل، در این مجموعه میگنجد. در جامعه اسلامی، تحقق تمدن اسلامی و تکامل آن، تنها در سایه ارتقای فرهنگ عمومی امکانپذیر است.
فرهنگ عمومی تحت تأثیر عوامل مختلفی شكل میگیرد كه از مهمترین عوامل آن خانواده است. خانواده یكی از بسترهای تعیینكننده و تأثیرگذار در چیستی فرهنگ عمومی است. هرچند آموزشهای تخصصی در خانواده اتفاق نمیافتد، اما آموزش عمومی در خانواده انجام میپذیرد. این آموزشها در سنینی است كه كودك تأثیر بیشتری را از خانواده نسبت به محیط، جامعه و رسانه میپذیرد. بنابراین میتوان گفت پایه شخصیت افراد در خانواده گذارده میشود.هرچند با رشد شتابان تكنولوژی و وسایل ارتباطجمعی، این تأثیرگذاری در حال كم شدن است، اما در جوامع اسلامی، خانواده هنوز نقش مهمی را ایفا مینماید.
فرهنگ تخصصی:
دومین حوزه فرهنگسازی، حوزهی فرهنگ تخصصی است، زیرا پس از فرهنگ عمومی، سطح دوم فرهنگ را فرهنگ تخصصی جامعه تشكیل میدهد. نظریه تمدن اسلامی و توجه به الزامات آن و ایجاد بستر پذیرش و تحقق آن، تنها در سایهی بالندگی فرهنگ تخصصی امکانپذیر است. مجموعه تخصصهای موجود در جامعه بهطور عمده در قالب ساختارها، مناصب و عمدتاً رشتههای علمی مختلف تجلی مییابد؛ به این دلیل كه هر چه بشر روبهجلو حركت كرده، توانسته مهارتها را بهصورت قاعده و قانون درآورده و اگر ریشه تجربی نیز داشته است، آن را به شكل مكتوب و قابلارائه و آموزش به سایرین انتقال داده است.
بنابراین تخصصها و مهارتهای جامعه، هم در قالب رشتههای علمی مختلف و هم به شكل رشتههای فنی و حرفهای، قابل فراگیری هستند. فرهنگ تخصصی جامعه به میزان زیادی شکلدهنده فرهنگ عمومی جامعه است. ازآنجاکه ارتباط دین با معارف و فرهنگ مذهبی واضح و ناگسستنی است، آنچه در این بخش بیشتر مورد دقت قرار میگیرد ارتباط بین دین و فرهنگِ دینی با علوم جدید است؛ علومی كه امروزه در قالب رشتههای مختلف دانشگاهی مورد تعلیم و پژوهش قرار میگیرند. بنابراین وقتی صحبت از فرهنگ تخصصی جامعه در باب تحقق تمدن اسلامی میشود، باید ارتباط بین دین و علم در چنین گسترهای موردبررسی قرار گیرد و لذا باید دین در تخصص دانشگاه حضور پیدا کند و تنها به تبیین معارف اسلامی در کنار دیگر علوم اکتفا نشود
فرهنگ بنیادی:
سومین و عمیقترین لایه فرهنگسازی، ارتقای «فرهنگ بنیادی» است. «فرهنگ بنیادی» مجموعه اموری است كه امكان تحول و بالندگی در فرهنگ تخصصی جامعه را فراهم مینماید. با توجه به مفهوم و مصادیق فرهنگ بنیادی، لزوم حضور دین و حوزههای علمیه در شکلگیری این لایه از فرهنگ جهت تبیین نظریه تمدن اسلامی بسیار ضروری است.