گلی که زود از بوستان پرطراوت انقلاب چیده شد
غم فراق و فقدان آموزگار فرهيخته انقلاب، روشنفكر متعهد، استاد شهيد مطهري چند ساله شد.
استاد شهيد مرتضي مطهري از برجسته ترين و عالي ترين نخبه هاي فكري حوزه علميه قم و نهضت اسلامي ايران بود. او فردي مورد اعتماد امام راحل و از تئوريسين هاي تراز اول انقلاب اسلامي بود كه متأسفانه در اولين بهار انقلاب از بوستان پرطراوت انقلاب چيده شد.
در حالي كه انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 به پيروزي رسيد استاد مطهري در 12 ارديبهشت 1358 مظلومانه به شهادت رسيد. بدين ترتيب استاد در كمتر از سه ماه در دوران حيات نظام مقدس اسلامي حضور داشتند در طول اين مدت علاوه بر فعاليت هاي گسترده اي كه به انجام مي رساندند تعدادي مقاله و سخنراني درباره انقلاب اسلامي و موضوعات اساسي پيرامون آن عرضه كردند.
پس ارديبهشت ماه هر سال، همه اهل فرهنگ و دين و قلم و بيان را يادآور مردي مي سازد كه حضورش بركت بود، و قلمش انعكاس دانايي و بيانش فرياد آگاهي و شايد بتوان همه حيات او را در دو ساحت آموختن و آموزاندن خلاصه كرد از اين رو بهتر كه او را شهيد عرصه علم و معرفت و تفكر و انديشه و آگاهي و دانايي ناميد. در ارديبهشت 58 صاحب فضيلتي را از دست داديم كه امير عارف جماران او را فرزند عزيز و حاصل عمر خويش توصيف كردند كه پشتوانه اي براي حوزه هاي ديني و علمي و خدمتگزاري سودمند براي ملت و كشور بود.
استادي كه دعوت و ارشاد و مبارزه با تحريف ها و بدعت ها را اولين مسئوليتي مي دانست كه در دوره خاتميت پيامبران به عالمان، انتقال يافته و خود نيز سنگرباني متعهد براي اين جايگاه بود.ديروز شيوه دشمن در برخورد با رهبران و مغزهاي متفكر انقلاب اسلامي، از ميان برداشتن شخص او بود و امروز شيوه دشمن در برخورد با مغزهاي متفكر انقلاب اسلامي از ميان بردن ياد و نام و خاطره آنهاست. دشمن بايد بگويد و بنويسد كه:«آن قدر از مطهري سخن به ميان آمده كه او نيز همچون دين، دولتي شده است».
آيا اين نگرش نشانه فرسنگ ها فاصله از تعقل و تدبر و تفكر نيست؟!
اگر چه دشمن، ديروز، استاد را از ما گرفت اما امروز وظيفه و رسالت ما اين است كه اجازه ندهيم انديشه و تفكر استاد- كه به تعبير امام راحل همه بدون استثناء مفيد و آموزنده هستند - را تخطئه كنند و تفكر مطهري از جامعه رخت بربندد.
وقتي روز شهادت را جشن ميگيريم!
استاد شهيد! معلم عزيز! مرتضي مطهري مهربان و دلسوز!
در مظلوميت تو همين بس، كه سالروز شهادتت را جشن ميگيريم!
حتماً تو بايد كشته ميشدي تا ما براي روز معلم بزرگداشت بگيريم، چون معلم خوب معلم مرده است. معلم خوب اگر زنده باشد، مدام ميخواهد به ما درس اخلاق بدهد، درس دينداري بدهد و از اين جور حرفها بزند و خوب شايد يك وقتهايي هم يك چيزهايي بگويد كه به صلاح نباشد، چون معلم است ديگر، سياستمدار كه نيست .اصلاً چه معني داشت كه تو آن قدر زنده بماني و راجع به هر چيزي تئوريپردازي كني. گويي نبودنت هم خيلي بد نشد.
حالا چه معني دارد يك آخوند اين قدر از تعقّل و تفكّر دم بزند. اسلام دين تعبّد است. خود خدا در قرآن گفته: «و ماخلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدون» حرف شنوي كردن از يك نفر كه ديگر اين قدر تعقّل و شعور نياز ندارد. يك نفر بگويد ما الان چه كار كنيم، ما هم ميگوييم چشم! خيلي هم تقسيم كار خوبي است. هم ما مسئوليت همهي كارهايمان را مياندازيم گردن او و هم او پيروان مطيع و حرف گوش كني خواهد داشت.
ولي اين را در گوشي ميگويم كسي نشنود، ما به ظاهر چشم را گفتيم ولي باز هم كار خودمان را كرديم. اين طوري تقسيم كار بهتري است چون هم او فكر ميكند كه ما آدمهاي حرف گوش كني هستيم و هم خودمان فكر ميكنيم كه حرف گوش كردهايم و در عين حال كار خودمان را هم كردهايم و تازه به وصيت تو هم عمل كردهايم، چون فقط حرف گوش نكردهايم، بلكه فكر هم كردهايم. بلي! فكر كردهايم كه حرف گوش ميكنيم. آخر ما ايرانيها خيلي باهوش و زرنگ هستيم.
در هر صورت خدا رحمتت كند! سالروز شهادتت مبارك!
ولايت فقيه از منظر شهيد مطهري
از ديدگاه شهيد مطهري در عصر غيبت نيز فقيهان واجد شرايط از سوي امام معصوم به ولايت نصب شده و نايبان آنان بشمار ميروند . مردم مصاديق «فقيه جامع شرايط» را شناسايي كرده و از ميان آنان يك نفر را انتخاب ميكنند؛
بدين ترتيب آموزههاي ديني با نياز روز جامعه در تعيين سرنوشت خود همنشين شده و نظامي با هويت و اصالت ديني و برخاسته از خواست و اراده مردم مؤمن شكل ميگيرد. چنانکه در تفسير فرمان امام به نخست وزير دولت موقت كه مرقوم فرموده بودند: «به موجب حق شرعي (ولايت فقيه) و به موجب رأي اعتمادي كه از طرف اكثريت قاطع ملت به من ابراز شده، رييس دولت را تعيين ميكنم»، مينويسند: «ولايت فقيه، يك ولايت ايدئولوژيكي است و اساساً فقيه را خود مردم انتخاب ميكنند و اين امر عين دموكراسي است. اگر انتخاب فقيه انتصابي بود و هر فقيهي فقيه بعد از خود را تعيين ميكرد، جا داشت كه بگوييم اين امر خلاف دموكراسي است.»
همچنين مسأله نظارت كه شهيد مطهري پيرامون وظايف ولي فقيه بيان كرده اند، باآنچه امروزه تحت عنوان « نظارت فقيه» توسط برخي از افراد يا جريانات سياسي مطرح مي شود، تفاوت اساسي دارد. امروزه معمولاً كلمه « نظارت »را در مقابل « ولايت » به كار مي برند ؛
در حالي كه شهيد مطهري با حفظ مساله ولايت ، اين نكته را روشن مي كند كه ولي فقيه مانند رييس جمهور يانخست وزير رييس دولت نيست ؛ بلكه به عنوان يك ايديولوگ از بالا جريانات را هدايت و كنترل مي كند و بر آنها نظارت دارد :
«ولايت فقيه به اين معنا نيست كه فقيه خود در راس دولت قرار بگيرد و عملا حكومت كند .نقش فقيه دريك كشور اسلامي ؛ يعني ، كشوري كه در آن مردم ، اسلام را به عنوان يك ايديولوژي پذيرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش يك ايديولوگ است ، نه نقش يك حاكم . وظيفه ايديولوگ اين است كه بر اجراي درست و صحيح ايديولوژي نظارت داشته باشد . او صلاحيت مجري قانون و كسي را كه مي خواهد رييس دولت بشود و كارها را در كادر ايديولوژي اسلام به انجام برساند، مورد نظارت و بررسي قرار دهد». سپس به فرمان حضرت امام ومبني بر نخست وزيري بازرگان اشاره مي نمايد.که به خوبي مبين اعمال ولايت از سوي حضرت امام (ره) مي باشد .
در يک جمع بندي مي توان پيرامون ديدگاه شهيد مطهري درباره ولايت فقيه به موارد ذيل اشاره نمود :
1) استاد مطهري بر خلاف سکولارها، مدافع نظريه دو ساحتي بودن دين اسلام است؛ به اين معنا كه اسلام حيات بشري را تنها به خود انسان واگذار نكرده است ، بلكه در مسائل دنيوي از جمله بحث حكومت خود طرح و نظريه دارد.
2) با تفحص در آثار استاد اين نكته به دست مي آيد كه ايشان به اثبات ولايت فقيه از طريق ضرورت عقلي تصريح مي كند و با تمسک به روايات به اثبات ولايت فقيه مي پردازد . ايشان در بررسي روايت مقبوله عمر بن حنظله مي نويسد : « امام مي آيد نايب عام معيّن مي كند و مي گويد : انظروا الي من روي … آن كسي كه حديث ما را روايت كرده باشد و دقيق باشد در حلال و حرام ما، عادل باشد، درستكار باشد، قد جعلته عليكم حاكما من او را بر شما حاكم قرار دادم . »
3)از منظر استاد مطهري ولايت فقيه ، ولايت يك فقيه عدل و متخصص و حامي حقوق مردم است كه داراي شرايط مختلفي است ، اما اين ولايت به معناي حاكميت مستقيم و مباشر و به دست گرفتن زمام امور اجرايي نيست ، بلكه نوعي نظارت عالي و به تعبيري ولايي است كه بر همه امور اساسي از جمله نصب روساي سه قوه نظارت و اشراف دارد.
4) استاد به الهي بودن حكومت و ولايت فقيه معتقد است و مخالف نظريه وكالت انكاري حكومت در اسلام است ، اما به حقوق طبيعي و فطري مردم از جمله حق انتخاب حكومت و حاكم معتقد است .
5) استاد مطهري ميان نظام سياسي مبتني بر ولايت فقيه و دموکراسي ناسازگاري نمي بيند.
6) استاد قائل به اختيارات وسيع ولي فقيه و حكومت اسلامي براي اداره بهينه امور كشور است.
پيرامون انقلاب اسلامي ، مرتضي مطهري ، انتشارات صدرا ، ص 85 .
بوسه فرزند خردسال شهید بحرینی بر مزار پدرش
فرزند شهید رضا بوحمید تصویر پدرش را بر سر مزار وی بوسه میزند.
مدرسهای با یک معلم و ده دانشآموز مختلط
دبستان رشادت در یکی از مناطق محروم مشهد( منطقه کاریزک) با 1 معلم اداره می شود و 10 دانش آموز در پایه های مختلف تحصیلی دبستان دارد.
ابعاد شخصیت شهید مطهری
شخصيت استادشهید مطهری، واجد پنچ بعد بود که در کمتر کسي جمع ميشوند:
1. طلبگي و حوزوي بودن:
ايشان تا آخر عمر شريف خود طلبه ماندند و هيچگاه احساس فارغالتحصيلي نکردند، بلکه همواره احساس نياز به استاد و تعلم داشتند و تا آخر عمر، اين روحيه را در خود نگه داشتند و طالب علم ماندند. شاهد آن اين است که در اواخر عمر خود، با اين که خود، استاد مسلم فلسفه بودند و به نقد مارکسيسم ميپرداختند، خدمت استادشان، حضرت علامه طباطبايي ـ قدس سره ـ عرضه ميدارند که هنوز برخي از مباحث قوه و فعل برايشان حل نشده است، براي همين، علامه از قم به تهران ميروند و در منزل استاد با ايشان بحث ميکنند که نتيجه اين مباحثات، بعدها با نام «حرکت و زمان» به چاپ ميرسد.
2. ارتباط با دانشگاه و نسل جوان و به طور کل با انسان معاصر و دنياي جديد:
ايشان به خاطر ارتباط با محيط دانشگاه با پرسشها و شبهات جديد آشنا ميشدند و حتي گاه، آنها را به علامه طباطبايي نيز منتقل ميکردند. به اذعان خود ايشان، در کتاب «عدل الهي»، ايشان به دنبال پاسخگويي به سوالات مطرح در جامعه بودند و همواره دغدغه فکريشان، حل معضلات و پاسخ به نيازهاي فکري جامعه بود.
3. پيوند دو بعد بالا با يکديگر:
استاد شهيد وقتي از طريق ارتباط با دانشگاه، از دغدغهها و سؤالات آگاه ميشدند، با استفاده از علوم حوزوي، خود به آنها پاسخ ميدادند، برخلاف عدهاي که هرچند واجد هر دو بعد هستند، ولي ارتباطي بين آن دو برقرار نميکنند، با دانشگاه ارتباط دارند و پرسشهاي مطرح در آن را ميدانند، ولي کاري براي آن نميکنند. با اين که ميدانند، ولي عملکردشان با آنکه نميداند، يکي است.
4. زندگي و درگيري با شبهات و پرسشها:
او با شبهات مطرح در جامعه زندگي و خودش را با آنها درگير ميکرد؛ هم براي جواب به آنها، هم براي نحوه انتقال و طرح جوابها؛ يعني علاوه بر يافتن پاسخهاي مناسب، به دنبال طرح مسائل به بهترين بيان بود.
5. قدرت انتقال فوقالعاده:
بعد سابق باعث شده بود که استاد داراي ادبياتي قوي در انتقال مطالب باشد. او مسائل را با حفظ وزانت علمي آنقدر روان و روشن مطرح ميکرد که مطلب را به راحتي به مخاطب انتقال ميداد.
چگونه بايد سخنور شد ؟
برای این که ما یک سخنور توانا شویم چه باید کرد؟- این سوال مهم و حیاتی برای هر کسی است که می خواهد سخنران مؤثر انسانی شود. در این رساله کوچک به چند مفهوم پر داخته خواهد شد.
هدف پاک انسانی داشته باشید:
هدف در حقیقت مانند سوخت می ماند که در خودرو های خود استفاده می نمایم اگر سوخت خراب بود ما نمــــــــی توانیم آنرا برانیم. بلکه به مشکلات بزرگ مواجه خـــــواهیم شد. در سخنوری باید دو نوع هدف را به خود قایل شد اول، یک هدف بزرگ که اشتیاق رسیدن به آن را داریم و دوم این هدف هدف انسانی باشد به این معنی که ما برضرر یک انسان هدفی را انتخاب نه نمایم . شما هدف بزرگ داشته باشید، آینده ی مملو از مؤفقیت شمــــــا را در آغوش خواهد گرفت.
برای سخنورشدن باید مطالعه وتحقیق کرد:
مطالعه شما را با جهــــــان امروز در حرکت نگاه می دارد و اهمیت آن در تمام عرصه ها چنان مهم است که ولتر پدر معنوی انقلاب فرانسه می گوید:« اوراق کتاب بالهای اند،کـــه انسان را به عالم نور پرواز می دهد.».آری چنان مطالعه کنید کــه برای گفتن چیزی داشته باشید. این مطالعه در سخنرانی های فی البداهه نیز کمک شایانی خواهد.
مطـالـــعه نوع اول شامل مطالعه عمومی می شود کـه سرحد مشخص ندارد و دوم مطالعه خصوصی است، که در عرصه سخنرانی تمام کتاب های که تازه به بازار عرضه می شود را مطالعه نمـــاید و مطالعه کتاب های چون روش های تبلیغ وسخنرانی از آقای صادقی ، آیین سخنرانی دیــــل کارنگی، هنر سخنرانی ژوژ سیمون و کتابهای قدرت بیان و برای برنده شدن سخن بگوید را از برایان تریسی مطالعه فرماید؛ مژده موفقیت شما حتمی است. برای تخیل که لازمه یک سخن ران است مطالعه اشعار از فروغ فرخزاد و سهراب سپهری …خارج از لطف نخواهد بود.
برای برنده شدن تمرین کنید:
تمرین امریست که روانشناسنان مصرانه برای سخنرانی تاکید می کند. بنا بر این قبل از هر سخنرانی خود چندین بار تمرین کنید. این کار آن قدر مهم است که ریس جمهور آمـــــریکا آبراهام لینکلن برای سخنرانی به ایالت دگر خارج از نیویارک می رفت، در راه در قطـــار هم متن را تمرین می کرد . اما چه نوع باید تمرین کرد این هم مهم می نماید . شما در خانه و منزل خود آینه قدنما دارید. پس برای شروع ضبط صوت خودرا گرفته تا با آن صـــدای خود را ضبط کنید. رو به رو آینه ایستاده شروع به سخنرانی کنــــــید ؛
به حرکات دست و صورت خود توجه کنید که چگونه باشد و کدام یک بهتر و مؤثر است؛ آنرا ادامه دهیــــــد .درست و راست ایستادن را نیز در آن جا تمرین کنید. بعد صدای خود را برسی نموده به سکتگی ها و لکنت های زبان خود راه حل سراغ کنید . تمرین شرط پیروزی شماست این را به خاطر خود بسپارید. این تمرین را بار ها انجام دهید که رمز مؤفقیت های انسان های بزرگ چون ناپلؤن بناپارت، نایتنگل فولورانس و مهاتما گاندی در ممـــارست و تمـــــرین آنهاست از این راز استفاده کنید.
برای بهبود سخنرانی خود به سخنرانی سخنوران گوش دهید:
مؤفقیت مستلزم یک دنیا توجه و دقت است. برای کامیابی از کسانیکه قبل از شمـــــــا در سخنرانی مؤفق بوده اند استفاده نماید . استفاده از تجربه دگــــــران که یافتن راه های مؤثر سخنرانی است ما را وامی دارد که ما متحرک بوده و متحرکانه در سخنرانی پیشرفت کنیم. سخنرانیی از سخنرانان مشهور و فکور تهیه نماید. به آن به دقت و توجه نموده از شیوه که آنها استفاده نموده استفاده نماید. سخنرانی از سخنرانان چون هتلر و شریعتی وسایرین آماده نماید. به آن در هنگام فراغت به عنوان تفریح گوش دهید. ببنید که آنان درسخنرانی خویش از چه نوع ابـزار های استفاده نموده که باعث مؤفقیت شان شده. تاثیر این کار شمــا قطعی است . بدون مبالغه بعد از چند دمی متوجه پیشرفت های خویش خواهید شد.
استقامت و اعتماد به نفس خویش را زیر بنا مؤفقیت خود بگردانید:
ناپلیون بناپارت در مورد مؤفقیت یک جمله را می گوید که اساس واقعی تمام مؤفقیت های بزرگ جهانی بوده و است. این است کـــه در این دنیا کسانی مؤفق خواهند شد که از همه بیشر استقامت داشته باشند. این جمله را در زندگی خود به کار ببرید و مطمـــین باشید که مؤفق می شوید؛ چه آن یک سخنور شهیر و بزرگ شدن با شد و یا هم اصلاح یک جامعه عقب مانده، نزد مؤفقیت فرق نمی کند که شما چه می خواهید این اعتماد به نفس شما است که شما را هدایت می کند. در زندگی صد بار گر توبه شکستی باز آی در سخنرانی صد بار گر شکستی باز آی. استقامت و اعتماد به نفس دو روی یک سکه اند.
تلاش را شعار سخنرانی خود بگردانید:
انسان با این نیروی خود توانسته ؛نیروی که اجداد ما فکر می کردند نیروی فراتـــــر از آن نیست، همان طبیعت را رام خود سازد نتیجه ی تلاش های انسان های بود که در را ه علم عاشقانه تلاش می کردند مانند بوعلی سینا، فرانسیس بیکن و ادیسون … آنان شاید فقیرترین فرد جامعه خود بودند اما یک فقر که احساس نمی شود را نداشتند و همان فقر تلاش است این رمز را قرآن کریم نیز بیان داشته است که می فرماید:«برای انسان نتیجه ی جز تلاش اونست». چنان تلاش کنید که همین امروز را برای مؤفقیت در سخنرانی دارید. سخن گفتن کار کسانی است که به بشریت، عشق ورزیدن به انسان را آمـــــوختانده است. آنان پیامبران الهی اند .
دوست را می شناسم که در روز اول کـــه به پشت تریبون زمانی که قرار گرفت تمام سخنان خود را از یاد برد و در پشت تریبون خشکش زد و بعد از اینکه این رمـــز را برایش یاد آور شدم می دانید که چه کار شد؟ بلی او امروز در سازمان اجتمـــاعی آغــاز نو لقب سخنور شیوا کلام را در سخنرانی های علمی این نهاد گرفته است. این رمز را رمــــز طلایی زندگی خود بدانید و مطمین باشید که طلا ی زندگی استخراج خواهید کرد.
با تلاش انسان طبیعت را تغیر داده ، و با آن برای تغیر انسان می رویم.
مبادي و اصول سخنوري
یادی از شهید مطهری
انتخاب سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری به عنوان روز معلم انتخابی بسیار شایسته و به جا است.
مطهری انسانی بود که در محضر معلمان و استادان بزرگ حوزه علمیه قم فقه، اصول، کلام، فلسفه و عرفان آموخت و خود معلمی آگاه و بصیر شد.
او انسانی وارسته و دردمند بود. دغدغه اصلی او پالایش دین از کجی ها و انحرافات بود و در این راه از تیر بدخواهان و کج اندیشان نهراسید.
مطهری با کوله باری از اندیشه های ناب و اصیل اسلامی وارد محیط پرمخاطره دانشگاه شد و با تمام توان و نیرو از اسلام ناب و حقیقی دفاع کرد.
او هم در مقابل روشنفکران غرب زده ایستاد و هم در مقابل انسان های متحجر که از دین و مقتضیات زمان خویش آگاهی نداشتند.