ابعاد شخصیت شهید مطهری
شخصيت استادشهید مطهری، واجد پنچ بعد بود که در کمتر کسي جمع ميشوند:
1. طلبگي و حوزوي بودن:
ايشان تا آخر عمر شريف خود طلبه ماندند و هيچگاه احساس فارغالتحصيلي نکردند، بلکه همواره احساس نياز به استاد و تعلم داشتند و تا آخر عمر، اين روحيه را در خود نگه داشتند و طالب علم ماندند. شاهد آن اين است که در اواخر عمر خود، با اين که خود، استاد مسلم فلسفه بودند و به نقد مارکسيسم ميپرداختند، خدمت استادشان، حضرت علامه طباطبايي ـ قدس سره ـ عرضه ميدارند که هنوز برخي از مباحث قوه و فعل برايشان حل نشده است، براي همين، علامه از قم به تهران ميروند و در منزل استاد با ايشان بحث ميکنند که نتيجه اين مباحثات، بعدها با نام «حرکت و زمان» به چاپ ميرسد.
2. ارتباط با دانشگاه و نسل جوان و به طور کل با انسان معاصر و دنياي جديد:
ايشان به خاطر ارتباط با محيط دانشگاه با پرسشها و شبهات جديد آشنا ميشدند و حتي گاه، آنها را به علامه طباطبايي نيز منتقل ميکردند. به اذعان خود ايشان، در کتاب «عدل الهي»، ايشان به دنبال پاسخگويي به سوالات مطرح در جامعه بودند و همواره دغدغه فکريشان، حل معضلات و پاسخ به نيازهاي فکري جامعه بود.
3. پيوند دو بعد بالا با يکديگر:
استاد شهيد وقتي از طريق ارتباط با دانشگاه، از دغدغهها و سؤالات آگاه ميشدند، با استفاده از علوم حوزوي، خود به آنها پاسخ ميدادند، برخلاف عدهاي که هرچند واجد هر دو بعد هستند، ولي ارتباطي بين آن دو برقرار نميکنند، با دانشگاه ارتباط دارند و پرسشهاي مطرح در آن را ميدانند، ولي کاري براي آن نميکنند. با اين که ميدانند، ولي عملکردشان با آنکه نميداند، يکي است.
4. زندگي و درگيري با شبهات و پرسشها:
او با شبهات مطرح در جامعه زندگي و خودش را با آنها درگير ميکرد؛ هم براي جواب به آنها، هم براي نحوه انتقال و طرح جوابها؛ يعني علاوه بر يافتن پاسخهاي مناسب، به دنبال طرح مسائل به بهترين بيان بود.
5. قدرت انتقال فوقالعاده:
بعد سابق باعث شده بود که استاد داراي ادبياتي قوي در انتقال مطالب باشد. او مسائل را با حفظ وزانت علمي آنقدر روان و روشن مطرح ميکرد که مطلب را به راحتي به مخاطب انتقال ميداد.