مادر گرانبها ترین عطیهی خداوند در روی زمین
مادر موجودی است که همه استعدادها،عواطف و احساسات برای رشد و تربیت انسانها در وجود اش نهفته است. خداوند هر آن چه را که برای پرورش انسان در همه مراحل زنده گی ضروری می باشد در وجود مادر به ودیعه گذاشته است؛ بنا براین مفهوم این سخن ژرف که بهشت زیر پای مادران است، فرجام همه تلاشها، فعالیتها، سختیها و فدا کاریهای مستمر مادران را در تربیت و پرورش فرزندان سالم و صالح و راهگشا برای جوامع بشری نمایان میسازد که بهشت آمادهی پذیرش گامهای مادرانی است که با تربیت الهی، مقدسشان جوامع پاک، سالم و پویا را بنیان نهاده اند.
زن به عنوان مادر حیثیتی را دارا است که با تمام لطافت و عطوفت اش در مواقع مهم و به جا میتواند آنچنان رشادت و شهامت را از خود نمایان سازد که شاید در بسیاری حالات مردان توانایی آن را نداشته باشند.
پس باید مادر را حرمت و تمجید نمود؛ زیرا او نه تنها در پرورش و تربیت فرزندان خویش نقش اساسی دارد؛ بلکه در شکل دادن جامعه ی بشری نقش ارزنده و غیر قابل انکار دارد.
تاریخ گواهی میدهد هر جامعه که به حقوق زنان به مثابه مادران توجه نموده و این نیمی از جمعیت خویش را از اسارت تبعیض جنسی رهایی داده به شگوفایی و مدارج عالی پیشرفت دست یافته اند.
مقام مادر در تمام اندیشهها و مذاهب، بازتاب روشن یافته است و از مادر به عنوان سرچشمهی زندگی انسانی، آفریدگار عشق، محبت، دوستی و انسانیت یاد شده است.
سالها قبل در کشورها و مذاهب مختلف جهان از مقام والای مادر به اشکال مخلف تجلیل به عمل میآمد.
میلاد حضرت زهرا(س)
تحفه ای از بهشت
چهل روز راز و نیاز با خدا، چهل روز دل بریدن از خانه و همسر و زندگی همیشگی و چهل روز میهمان خدا بودن، برای رسیدن تحفه ای از بهشت بود. نوری که خلقت را به نور خود روشن می کرد. محمّد(ص) در سال پنجم بعثت به میهمانی خدا خوانده شده بود. پس از آن چهل روز شیرین، اینک با وعده فرزندی از بهشت به سوی خانه باز می گردد. چشمان خدیجه پس از آن همه تنهایی و انتظار به دیدار محمد(ص) روشن می شود و دلش به شنیدن آن وعده شیرین از شادی و غرور سرشار می شود. در انتظار آمدن آن مولود بی همتا چشم به گذر زمان می دوزد و لب به شکر خدا می گشاید.
طاهره مطهره
خدیجه، زن ثروتمند قریش، با انتخاب همسری فقیر و دور از تجملات دنیوی، امّا آسمانی و از جنس نور، از سوی زنان تاریک دل قریش طرد شده و تنها مانده است. ماه هاست که او تنهایی اش را با گفتگو با فرزندی که هنوز پا به دنیا ننهاده، پر کرده است؛ امّا اینک نیازمند یاری است؛ نیازمند دستی مهربان که به کمکش بشتابد. از زنان قریش یاری می خواهد؛ امّا جز طعنه ها و سرزنش ها چیز دیگری نمی یابد.
به گرمای آرام بخش دعای پیامبر دل می سپارد و به مهر پروردگار دل می بندد تا آنکه خانه اش به نوری سپید روشن می شود. چهار زن بهشتی، چهار زن برگزیده، چهار یار مهربان به یاریش می آیند و فاطمه، طاهره مطهره، چشم به دنیا می گشاید و عالم را از حضور خود متحیّر می کند و از شادی آمدنش مست می سازد.
نگین خلقت
امروز خورشید وجود فاطمه(س) جهان را روشن ساخت. زمین خاکی لختی از ظلمت مادّی برون آمد و نور آسمانی را در خود دید. فاطمه(س) به دنیا آمد تا کهکشان خلقت برگرد وجودش بگردد. به دنیا آمد تا رحمت الهی تجلی دوباره یابد. به دنیا آمد تا خلقت بی معنا نماند. و انگشتر وجود بی نگین نماند. سلام و درود خدا بر تنها انگیزه خلقت، زیباترین آیه وحی، فاطمه زهرا(س).
ریسمان رستگاری
سال ها بود که با زنان مانند کنیزی تیره بخت رفتار می شد. اموال باعث افتخار بودند و دختران مایه ننگ. به مردگانی فخر می ورزیدند و دختران را منفور می داشتند. تا تو ای ریسمان محبّت الهی و ای لطیف ترین آیه خلقت، آمدی و رشته ننگ را از وجود رنجور زنان گسستی و افکار جاهلانه موهوم پرستان را دگرگون کردی. چه کرد بوسه پیامبر بر دستان تو در آن روز؟ چه کرد محبّت بی حدّ پیامبر به دخترش با نگاه خشمگین جاهلان و چشم پر امید دخترکان؟ و چه می کند یاد زندگی حیرت انگیز تو با منادیان آزادی زن در جامعه های جاهلی امروز؟! گرامی باد میلاد تو که مایه نجات و ریسمان رستگاری عالمیان شدی.
معلّم عشق
ای روشن ترین تفسیر آیات خدا، ای سبزترین برگ خلقت، آمدی و مظلومیّت با همه گستردگی اش و با همه عمق دردناکش با تو زاده شد. آمدی و درد و رنج پا به پای تو قدم برداشت. امّا تو، با تمام مظلومیّت و درد و رنج، آمدی تا کلاس عشق خدا بی معلّم نماند، تا زنان شیفته رستگاری بی سرمشق نمانند، تا راه خداجویی و معنویّت بی چراغ نماند، تا وادی عفّت و حیا بی خورشید نماند. جان عالمی به فدای تو ای مظلوم ترین اسوه صبر و عفاف و تقوی.
مدح مادر
ای باغبان بوستان آل طاها، ای مادر یاس های سپید و خوشبو، ای دامن مهربان شاخه های نرگس، خوش آمدی. مبارک آمدی. آمدی تا یاس ها سپیدی بیاموزند و نرگس ها خوشبویی. ای مهربان ترین مادر خلقت، فرزندنت امام عصر(عج) به مادری چون تو می بالد. زیباست سخن او در مدح تو که فرمود: «دختر رسول خدا(ص)، برای من اسوه حسنه و سرمشقی نیکوست». مبارک باد این میلاد فرخنده بر مولایمان صاحب الزمان(ع).
مرواريد هاي زيبا در انتظار توست
دختر كوچولو با مادرش براي خريد به بازار رفته بود ، چشمش به يك گردنبند مرواريد پلاستيكي افتاد . از مادرش خواست تا گردنبند را برايش بخرد . مادر گفت :
اگر دختر خوبي باشد و قول بدهد كه اتاقش را هر روز مرتب كند آن را برايش مي خرد . دخترك قول داد كه حتماً اين كار را خواهد كرد .مادر هم گردنبند را برايش خريد .دختر كوچولو به قولش وفا كرد ؛ او هر روز به مادرش كمك مي كرد و اتاقش را هم مرتب مي كرد . او گردنبند را خيلي دوست داشت و هر جا مي رفت آن را با خودش مي برد . پدر دخترك هر شب وقت خواب برايش قصه مي گفت تا او بخوابد .
شبي بعد از اينكه داستان به پايان رسيد ، بابا از او پرسيد : « دخترم آيا بابا را دوست داري ؟ » دختر جواب داد : « معلومه كه دوستت دارم » بابا گفت : « پس گردنبند مرواريدت را به من بده»! دخترك با دلخوري گفت : « نه! من اونو خيلي دوست دارم، بيايين عروسك قشنگمو بگيرين اما اونو نه ! باشه ؟ » بابا لبخندي زد و گفت : « نه عزيزم ! ممنون». بعد بابا گونه اش را بوسيد و شب بخير گفت .
چند شب بعد باز بابا از دختر مرواريدهايش را خواست ، ولي او بهانه اي آورد و دوست نداشت آن ها را از دست بدهد .عاقبت يك شب دخترك گردنبندش را از گردن باز كرد و به بابا هديه نمود. بابا در حالي كه با يك دستش مرواريد ها را گرفته بود با دست ديگر از جيبش يك جعبه قشنگ بيرون آورد و به دختر كوچولو داد. وقتي دخترك درب جعبه را باز كرد ، وقتي دخترك درب جعبه را باز كرد ، چشمانش از شادي برق زد :
« خداي من ! چه مرواريد هاي اصل قشنگي » ! بابا اين گردنبند زيباي مرواريد را چند روز قبل خريده بود و منتظر بود تا گردنبند ارزان قيمت را از او بگيرد و يك گردنبند پر ارزش را به او هديه بدهد.
« به ياد داشته باشيم كه خداوند ، مهربان تر و حكيم تر از يك پدر است .حال به نعمت هاي داده و گرفته اش توجه كنيم .»
(فصلنامه مكاتبه و انديشه ، شماره 41، ص 92ـ93)
دعاي سلامتي چشم
براي سلامتي چشم ، بعد از نمازها ، آيةالكرسي خوانده شود و پس از خواندن آن ، دست ها را بر روي چشم ها بگذارند و بگويند :
« الّلهمّ احْفظْ حدقني بحق حدقني علي بن ابيطالب امير المؤمنين عليه السلام» خدايا ، به حق دو حدقه ي چشم حضرت علي اب ابيطالب ، اميرالمؤمنان عليه السلام ، دو حدقه چشم مرا حفظ كن . البته شايد آية الكرسي براي تمام خطرها نافع باشد و خواندن آن بعد از نمازهاي يوميه خيلي فوايد دارد .
جناب عشق ، علي اكبري
آموزه دینی برای کسب شادی
دین و آموزه های دینی اسلامی برای همه مسائل انسان برنامه دارند و از جمله موضوع شادی و راحتی او. ناگفته پیداست که دین اسلام باتوجه به ابعاد گوناگون وجود انسان و امتداد زندگی او تا ابدیت، به ارائه برنامه های خوشبختی و از جمله شادی و آسودگی انسان می پردازد. بنابراین خواسته اولیه ما برای دستیابی به شادی که محدود نباشد و همراه ما تازندگی دیگر نیز بیاید، کاملاً مورد توجه و دقت نظر دین می باشد و چه چیزی از این بهتر!
یقین؛ یک راهکار مطمئن
بر اساس احادیث معصومین(علیهم السلام) شادی و راحتی در زندگی در داشتن یقین است. مقصود از یقین، باور قلبی و ایمان درونی انسان است که دید او را از ظواهر مادی به ابدیت و معنویات رشد می دهد و بال و پر او را می گشاید. انسانی که به غیب و امور اخروی یقین دارد در زندگی بدنبال ظواهر محدود حرکت نمی کند و همواره افق دیدش را گسترده می بیند. از این رو چنین شخصی در زندگی با شکست ها غم زده و مضطرب نمی شود و طعم واقعی شادی و راحتی را می چشد. آنچنان که روایت شریف می فرماید: إنّ الرّاحة و الفرح فی الیقین؛ براستی که راحتی و آسایش و نیز شادی در داشتن یقین و باور قلبی است.
باید توجه نمود که یقین با داشتن علم به تنهایی حاصل نمی شود. به عبارت دیگر علم به وجود غیب و امور اخروی به تنهایی نمی تواند شادی را به زندگی انسان هدیه کند بلکه آن باور قلب است که انسان را در پیشگاه معبود الهی وادار به سجود و تعظیم می نماید و قلب او را خاشع و خاضع می گرداند.
رضای به قضا؛ فاکتور دوم شاد زیستن
رضایت به تقدیر و قضا و قدر الهی شرط اولی است که با وجود آن انسان می تواند شادی و راحتی را به معنای حقیقی درک نماید. شادی و آسایشی ابدی که هرگز از میان نمی رود! براساس معارف اسلامی ما قضای الهی اموری حتمی است که البته منافاتی با اختیار انسان ندارد بلکه کاملاً آن را نیز در برمی گیرد به طوری که مثلاً دعا کردن می تواند قضای حتمی را تغییر دهد: الدّعاء یردّ القضاء. البته بحث از قضا و قدر الهی و ارتباط آن با اختیار انسان بحثی مفصل است که ما در این مقاله در صدد بررسی زوایای آن نیستیم و شایسته است در مجالی دیگر بدان پرداخته شود. مقصود ما در این نوشتار آن است که رضایت داشتن به قضا و قدر الهی سبب می شود انسان شادی و راحتی را در زندگی تجربه نماید.
آنچنان که روایت شریف بدان اشاره دارد: إن الراحة و الفرح فی الیقین و الرضاء بقضاء الله؛ همانا راحتی و شادی در باور قلبی و رضایت به قضای الهی است.
براساس آموزه های اسلامی شادی و راحتی در زندگی در داشتن باور قلبی به خداوند و امور اخروی و نیز رضایت داشتن به قضای الهی است پس اگر در زندگی اضطراب و ناراحتی بسیاری را تجربه می کنی به قلبت رجوع کن که یقین و رضایت در او کمرنگ شده است!
چرا بايد آب بنوشيم؟
متخصصان بهداشت عمومي همواره تاكيد ميكنند كه نوشيدن آب به طور مرتب براي حفظ سلامت بدن ضروري است.
هرچند اين مايع تقريبا در تمام اعضاي بدن موجود است اما در برخي اعضاء مثل ريهها و مغز و نيز مايعاتي چون خون، لنف، بزاق و ترشحات غدد و ارگانهاي دستگاه گوارشي حجم بيشتري آب وجود دارد.
شبكه خبري تورنتو نيوز در گزارشي در اين باره آورده است باور عمومي اين است كه ما فقط زماني كه بدنمان به آب نياز دارد احساس تشنگي ميكنيم هر چند اين ارتباط درست است اما مطالعات اخير در عين حال نشان داده است كه چندين شاخص ديگر براي نرسيدن آب كافي به برخي از نقاط بدن يا كل آن وجود دارند كه بي توجهي و ناديده گرفتن آنها ميتواند منجر به بروز چندين بيماري جدي شود.
اكثر ما زمان زيادي از ساعات كاري خود را در محيطهايي سپري ميكنيم كه دستگاه تهويه هوا دارند و بنابراين به طور طبيعي در اين مواقع احساس تشنگي نميكنيم اما اين بدان معني نيست كه بدنمان به آب نياز ندارد. علاوه بر تشنگي كمبود آب در بدن ميتواند باعث ايجاد خستگي زياد شود.
به طور كلي متخصصان تاكيد دارند كه براي سلامتي بهتر به اندازه كافي آب بنوشند.
اين گزارش ميافزايد: همانطور كه آب كمك ميكند تا يك دانه به يك درخت تبديل شود به بدن انسان نيز همين گونه كمك رساني ميكند. جريان آب در داخل و خارج سلولها منجر به توليد انرژي ميشود. اين انرژي همراه با ساير منابع شيميايي انرژي در بدن ذخيره ميشود. انرژي توليد شده توسط آب در سلولها به انتقال تكانهها در اعصاب كمك ميكند. در عين حال محتواي آب موجود در بدن روي عملكرد انواع مختلف پروتئينها و آنزيمهاي محلول در آب تاثير ميگذارد.
آب هم چنين به مرطوب نگه داشتن جداره اعضاي داخلي بدن كمك ميكند و در حفظ حجم طبيعي مايعاتي چون خون و لنف موثر است. آب به علاوه حرارت بدن را تنظيم ميكند و در خارج كردن سموم از بدن نقش حياتي دارد. علاوه بر اينها، آب براي تنظيم ساختار طبيعي و عملكردهاي پوست ضروري است. بدن انسان به طور متوسط روزانه چهار ليتر آب از دست ميدهد بنابراين براي جلوگيري از كاهش آب بدن يا به اصطلاح دي هيدراته شدن مصرف آب كافي براي جبران اين ذخيره از دست رفته، ضروري است.
تبيان
" ثقه الاسلام " ، شخصیتی مورد اعتماد برای اسلام
هرچند در عصر حاضر ، القابی چون ” ثقه الاسلام ” ( کسی که مورد اعتماد اسلام و مسلمانان است ) ، حجه الاسلام ( کسی که حجت و دلیل حقانیت اسلام است ) و … ممکن است جنبه ی تشریفاتی به خود گرفته باشد و متأسفانه کمترین لقب ، که حتی ممکن است عده ای ، آن را برای خود کسر شأن بدانند ، ” ثقه الاسلام ” ، است و لقب ” حجه الاسلام ” لقبی معمولی است ، اما اگر جنبه های تشریفاتی و غیر واقعی کنار گذاشته شوند
چنانکه در گذشته چنین بود و کسی را بی جهت به این القاب نسبت نمی دادند ، به خوبی در می یابیم که لقب ” ثقه الاسلام ” برای مرحوم کلینی که از بزرگترین دانشمندان تاریخ شیعه است و پس از هزار سال هنوز احادیث کتابش منبع اصلی احادیث شیعه به شمار می آید ، لقبی بس بجا و شایسته است که باید برای رسیدن به چنین لقبی ، ده ها سال زحمت و ریاضت تحمل نمود ؛
لذا در اثر زحمات فراوان آن مرحوم ، همگان از دوست و دشمن او را دوست می داشتند و مورد اعتماد و وثوق همه ی فرق اسلامی بود و بر سخنش استناد می کردند و به شایستگی به او ” ثقه الاسلام کلینی ” می گفتند .
در عین حال نباید از خاطر دور داشت که گروه های منحرف هم ، ترس عجیبی از شیخ داشتند ، چون شیخ به هر شهری که می رسید به افشاگری در مورد مسلک های انحرافی می پرداخت ؛ به خصوص آنجا که شیخ دید فرقه ی قرامطه ( از شاخه ی اسماعیلیه ) که عقاید شرک آلودی را ترویج می کردند ، به پیشرفت های قابل توجهی دست یافته است ، دست به قلم برد و با نوشتن کتابی با عنوان « الردُّ علی القرامطه » مردم را با انحرافات عقیدتی این فرقه آشنا کرد .
منشأ جهالت و بدبختی بشر از کجاست ؟
تقارن زمانی مرحوم کلینی ( رحمه الله علیه ) با غیبت صغری ، سبب شده بود تا او شاهد همه ی این جریانات باشد .
آن عالم بزرگوار به چشم خود می دید که چگونه هواپرستان مشرک ، از جهل مردم و نبود امام معصوم ، سوء استفاده کرده و ایمان و اعتقاد آن ها را به تاراج می برند و این همان دغدغه ی کلینی بود .
او غصه ی مردم را می خورد و نمی توانست این وضع را ببیند و کاری نکند و مدام به این می اندیشید که اکنون قضای الهی بر این قرار گرفته که امام معصوم در بین مردم نباشد ، باید کاری کرد که شیاطین ، اصل دین و معارف و حقایق نبوی را از ریشه نسوزانند .
باید کاری کرد تا معارف حقه ای که از اهل بیت ( علیهم السلام ) به ما رسیده ، بین مردم پخش شود ، تا آن ها با استفاده از علوم خاندان عصمت ، حقایق را بفهمند و خود را در برابر حملات عقاید انحرافی ایمن کنند .
مرحوم کلینی معتقد بود علت اینکه این طور عقاید انحرافی و شرک آلود در بین مردم رخنه کرده ، فقط و فقط دوری از کلام اهل بیت ( علیهم السلام ) است . او می گفت ، اگر مردم ، خداشناسی را از مکتب قرآن و کلام اهل بیت ( علیهم السلام ) بیاموزند ، ایمانشان از کوه ها هم استوارتر خواهد بود . ولی تا زمانی که برای فهم حقایق دین به در خانه ی غیر معصوم ( علیه السلام ) می روند ، ایمان مستقری نخواهند داشت ؛ و در دام عقاید کفر آمیز و انحرافی گرفتار خواهند شد .