معرفت نفس
امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «من تعجب میکنم از کسی که خودش را نمیشناسد چطور می خواهد پروردگارش را بشناسد»؛ در جای دیگر میفرماید:« عَجِبتُ لِمَن یَنشُدُ ضالَّتَهُ و قَد أضَلَّ نَفسَهُ فلا یَطلُبُها! [1]=در شگفتم از کسى که گمشده خود را مى جوید، امّا خویشتن را گم کرده و آن را نمى جوید!». مهمترین چیزی که میارزد تا انسان، جوانی و وقت و عمرش را صرف آن بکند، کار روی شناخت نفس است.
ویرانی بدن از نخوردن شام شروع می شود.
?شام نخوردن باعث پیری زود رس می شود.
?در شب چیزی و لو اینکه قطعه نان کوچکی باشد تناول کنید.
?کسیکه دو شب پشت سر هم غذا نخورد، نیرویی از او به هدر میرود که تا چهل روز برنمی گردد.
⚜پیامبر اکرم(ص)⚜
??غذای شب را ترک مکن ولو آنکه تکه نان خشکی باشد.
✍?من میترسم که اگر امت من غذای شب را ترک کنند ، زود پیر شوند.
?غذای شب ، نیروی پیر و جوان است.
?هرکس که غذای شب را ترک کند ، نیرویی از او می رود که بر نمی گردد.
?غذای شب سودمندتر از غذای روز است.
⚛ چرا خوردن شام سودمندتر از خوردن نهار است ؟
✍?زیرا در شب حرارت به داخل بدن می رود و هضم قوی تر می شود بر خلاف روز که سردی به داخل و حرارت به سطح بدن می رود و غذا درست هضم نمی شود.
✍?اگر در هنگام شب در معده چیزی نباشد، حرارت بدن به جای آنکه به آن بپردازد ، به رطوبت اصل بدن متوجه می شود و آن را خشک می کند و لاغری نامتناسب پدید می آید✨
به همین دلیل است که، در هنگامی که معده خالی است باعث کم خوابی می شود.
چرا به عبادت نیاز داریم(قسمت سوم)
دعا کردن در رکوع بهتر است یا سجده؟
امام صادق علیه السلام در پاسخ سوال «سعید بن یسار» که پرسید: « أدعُ و أنا راكِعٌ أو ساجِدٌ= در حال ركوع دعا كنم یا در سجود؟» حضرت فرمودند: «نَعَم اُدْعُ و أنتَ ساجِدٌ فإنَّ أقرَبَ ما یَكونُ العَبدُ إلى اللّه ِو هُو ساجِدٌ اُدْعُ اللّه َ عزّ و جلّ لِدُنیاكَ و آخِرَتِكَ= آری! دعا کن در حالی که در سجده هستی. زیرا نزدیكترین حالت بنده به خداوند، زمانى است كه در سجده است. [در آن حال] براى دنیا و آخرتت به درگاه خداوند عزّ و جلّ دعا كن». حضرت هر دو حالت را تائید می کند، ولی توصیه اش به سجده است.
بدترين مردم، شخص «مثلِّث» است.(قسمت سوم)
بدگویی کننده پشت سر کسی، دروغگو است
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «اَلسَّاعی کاذِبٌ لِمَن سَعی اِلَیه ظالِمُ لِمَن سَعی عَلَیه= شخص سعایت كننده، نسبت به كسى كه پیش او سعایت مى كند، دروغگو است و نسبت به كسى كه از او سعایت مى كند، ستمگر است».
وقتی که از کسی بدگویی می کنید، از ایمان و انسانیت ساقط می شوید؛ و این ظلم، ظلم خیلی بد و وحشتناکی است؛ با آن درجه از بدبختی و عذاب که بیان شد.
یک ذره فکر کن ببین دهانت چطوری است؟ زبانت چطوری است؟ ببین اخلاقت چطوری است؟ کسی می گوید کلاس تفسیر میروم، کلاس عرفان میروم، کلاس قرآن میروم، کلاس نهجالبلاغه میروم، ولی نمیتوانم جلوی زبانم را بگیرم. چنین وضعی آدم را ساقط میکند. تو شاگرد پیغمبر خدا هم که باشی فرقی نمیکند، آدم نمیشوی و سقوط میکنی.
حضرت در کلام دیگری روشی به ما یاد میدهند: «أَكْذِبِ السِّعایَةَ وَ النَّمیمَةَ باطِلَةً كانَتْ أَوْ صَحیحَةً= سعایت و سخن چینی را دروغ بشمار، نادرست باشد یا درست». سعایت با نمیمه یک فرقی دارد،. سعایت بدگویی است و نمیمه این است که حرف یک کسی را بروی یک جای دیگر بزنی و بگویی فلانی آنجا این طور گفت. مثلا الان با خواهرت نشستی یک حرفی زدی و تمام شد. دیگر حق نداری به مادرت بگویی. مثلاً مریم اینطوری گفت. فاطمه اینطوری گفت. نمیتوانی خبر یک کسی را به کس دیگری بدهی.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: چه حرفهایی که میزنند، غلط باشد و چه درست باشد؛ بگو دروغ است و تکذیبش کن. باورش نکن و آن را منشأ اثر قرار نده. یعنی روی این حرفهایی که شنیدی حساب باز نکن. همه را درست و غلطش را دروغ تلقی کن. شوهرت را دیدم داشت فلان کار را میکرد، زنت را دیدم داشت فلان کار را میکرد، من که زنم را اینطوری ندیدم، من که شوهرم را اینطوری ندیدم. پس چنین چیزی نیست. تمام، اما اگر باور کردی، خودت را نابود کردی. غیر از اینکه شوهر و زنت و غیر از هر کس دیگری که علیه او پیش تو حرف زدند. تکذیبش کن.
بدترین مردم کسی است که خوبی های دیگران را فراموش کند
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید: «شَرُّ النّاسِ مَن سَعى بالإخوانِ و نَسِیَ الإحسانَ= بدترین مردم كسى است كه از برادران سعایت كند و احسان و خوبى [كردن خود] را از یاد برد». گاهی فرزند علیه پدر و مادرش نمکنشناسی میکند، گاهی شاگرد علیه معلمش، گاهی علیه همسرش، همسری که سالها با تو زندگی کرده، هزاران خون دل خورده، فداکاریها کرده، گرفتاریها کشیده. چرا احسانش را فراموش میکنی؟ چرا قشنگیها، خوبیها و زحماتش یادت میرود؟ اگر خدا با ما این کار را میکرد، تا الان هزار بار نابود شده بودیم. با این همه ظلم و جنایتی که ما میکنیم و فساد و معصیتی که داریم، خدا با ما چه کار میکند؟ هر کاری که دوست داری خدا با تو بکند، تو هم با بندگان خدا همان کار را انجام بده.
این فراموشی ها کار دست آدم میدهد. آن را در قاعده «هو أنت= او خود تو هستی». به کار ببریم. حالا تو برو پشت سر کسی بدگویی کن، مسخره بکن؛ سرزنش کن. در واقع خودت را سرزنش و مسخره میکنی. محبتهای یک آدم را فراموش بکن؛ در واقع خودت فراموش میشوی. این فراموش شدن، خیلی خطرناک است. طوری می شود که یک جایی در این دنیا عدهای تو را له میکنند؛ یعنی برای یک عده جان میکنی، ولی تو را نمیبینند. در قیامت هم فراموش میشوی، یعنی بعد از مردن، کسی به دادت نمیرسد.
قرآن میفرماید: «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِیراً[1]= مى گوید پروردگارا چرا مرا نابینا محشور كردى با آنكه بینا بودم؟». یکی از دلایل کور محشور شدن این است که آدمها کور هستند. زنشان را نمیبینند، شوهرشان را نمیبینند، بچههایشان را نمیبینند، بزرگانشان را نمیبینند، اساتیدشان را نمیبینند و کور هستند. قیامت هم کور محشور میشوند.
در آیه دیگر، خدا چنین پاسخ میدهد: «قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَكَذَلِكَ الْیَوْمَ تُنْسَى[2]= مى فرماید همان طور كه نشانه هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز همان گونه فراموش مى شوى» آیات و نشانههای ما برای تو آمد، اگر میخواستی آدم بشوی، اگر میخواستی بفهمی، اگر میخواستی یقین پیدا بکنی، هزاران دلیل برایت آوردیم؛ اما همه را فراموش کردی. امروز تو فراموش میشوی، یعنی کسی تو را نمیبیند. هیچ چیزی بدتر از این نیست که انسان در جائی گرفتار عذاب شود و کسی نباشد به آدم سر بزند.
پایان
برگرفته از مباحث استاد محمد شجاعی
چرا به عبادت نیاز داریم(قسمت دوم)
«سجده» اوج عبادت و بندگی بنی آدم و راه تقرب به خداست
سجده از مهمترین بخشهای نماز بوده و به عنوان یکی از ارکان نماز محسوب می شود و نشانه ی اوج بندگی انسان و از بهترین راه های تقرب به خدا است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «السُّجُودُ مُنْتَهَى الْعِبَادَةِ مِنْ بَنِی آدَمَ=سجده آن اوج عبادت بنی آدم است»، یعنی بهترین حالت عبادت که انسان می تواند با آن پرواز کند، سجده است. با این که هر کدام از ارکان نماز خواص خاص خود را دارند ولی قویترین وسیله برای حرکت در عبادت سجده است که انسان همه وجودش را پای خدا می ریزد. همه طبیعتش را به خاک می کشاند تا فطرتش اوج بگیرد و بالا بیاید.
در سجده انسان سرش روی پای خداست. قشنگ تر از این حالت هم وجود ندارد. اگر به این مسئله توجه کنید آن وقت سجاده هایتان به شما لذت می دهد. دیگر دوست ندارید به راحتی سر از سجاده بردارید.
این که حضرت فرمود سجده اوج عبادت است، به این دلیل است که شان گیاهی و حیوانی ما به تزلزل و خواری کشیده می شود. در مقابل این عمل ما، خداوند تبارک و تعالی به انسان اوج می دهد.
اکثر آدم ها وقتی عبادت می کنند، مثل بچه ای هستند که پشت یک ماشین خیلی شیک، پر قدرت و پر سرعت می نشیند و ادای رانندگی در می آورد. درحالی که انسان در عبادت باید دست از بچگی و افکار کودکانه اش بردارد، باید با رکوع و سجاده انس بگیرد. چون رکوع بسیار قدرتمند است و قرب می آورد و بسیاری از موانع را از سر راه انسان بر می دارد. آتش ها، گناهان، گذشته های بد و صدمه هایی که انسان خورده، همه با رکوع و سجده برطرف می شود. به همین دلیل است که اولیای خدا دستور داده اند که خداوند در هر روز حد اقل یک سجده ی طولانی از بنده اش می خواهد.
سجده بهترین راه نزدیکی به خداست
امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید: «لایُقَرِّبُ مِنَ اللّه ِ سُبحانَهُ اِلاّ كَثرَةُ السُّجُودِ وَ الرُّكُوعِ= چیزی ما را نزدیک نمی کند به خدای سبحان، مگر کثرت سجده و رکوع». یعنی هر چقدر سجده انسان بیشتر می شود، قرب انسان هم بیشتر می شود. این قرب، یک قرب الهی، انسانی و شباهتی است. یعنی حقیقت تو شباهت بیشتر به حق تعالی پیدا می کند. مثل شاگردی که هر چقدر به استادش نزدیک تر می شود، به خدا شبیه تر هم می شود. پس کسی به خدا نزدیک تر است که سجده بیشتری دارد.
کثرت سجده به چه معناست که حضرت می فرماید. سجده بهترین حالت در بین عبادات و نزدیکی انسان به خداوند است؟ بعضی ها وقتی می خواهند با خدا حرفی بزنند یا دعایی بکنند، یا ذکری بگویند، ترجیح می دهند در سجده باشند. علت اینکه بعضی از اساتید، بزرگان و اولیای الهی برای سیر و سلوک، به شاگردانشان دستور می دادند که مثلا این ذکر را در سجده بگو، این است که آن ذکر که در سجده می گویی، با زمانی که در حالت عادی و غیر سجده می گویی، خیلی متفاوت است.
سجده هم یک فضیلت است و هم یک سعادت. آنهائی که لیاقت سجده بجا آوردن را دارند، خدا نعمت عظیمی نصیب شان کرده است.
هر چه از دنیا و آخرت می خواهی درسجده بخواه
هر چیز دنیائی و آخرتی که خواستی، قبل از این که به فکرت برسد و کاری انجام بدهی، اول دعا کن. فراموش نکن که اگر خداوند اراده کند، با توانی هم که داری، باز هم نمی توانی ساده ترین کارهای دنیایی را انجام بدهی. حتی در حد یک پلک زدن، آب خوردن، نفس کشیدن، لمس کردن و …
در داستان حضرت موسی علیه السلام که عظمت و مقام ایشان کم نظیر است. چون کلیم الله است. در بین انبیا بیشترین آیات قرآن به این شخص اختصاص داده شده. شخصی که به قدری لطافت، ظرافت و تزلزل در درگاه خدا دارد و به قدری بی «من» بوده که خدا او را برای کلام خودش انتخاب می کند. مستقیم با او حرف می زند.
این آدم با این عظمتش در مورد ساده ترین اموراتش دعا می کرد. « بعد از فرار از دست فرعون، وقتی تنها می شود و گرسنگی بر او غلبه می کند، دست به دعا برمی دارد و می گوید: رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ[2]= «پروردگارا! هر خیر و نیکى بر من بفرستى، به آن نیازمندم». کسی می تواند به مقام کلیم اللهی برسد که همیشه فقرش یادش باشد. یعنی به محض اینکه گفتی: من باهوشم پس می توانم؛ من پولدارم، من مدیرم، من خوشگلم،پس همه کاری می توانم انجام بدهم؛ من صدایم این جوری است؛ من قیافه ام این جوری است؛ من شهرت دارم، قدرت دارم، محبوبیت دارم، توان دارم، همین که «من» گفتی، از خدا دور می شوی.
پس به فرمایش امام صادق علیه السلام برای ابتدائی ترین نیازهایتان دعا کنید و همه چیز را از خدا بخواهید. دعا خیلی مهم است. چون انسان را می سازد. چه برای دنیا و چه برای آخرت. علت اینکه انسان را می سازد، این است که فقر و حقیقت تو را به خودت نشان می دهد. یعنی فقر مطلق در مقابل غنای مطلق.
کسی بیشتر ثروتمند می شود که فقر بیشتری نزد خدا ببرد، اما وقتی با حالت پر و بی نیازی رفتی، چیزی نمی دهند.
این فقر و غنایی که گفتیم، فرق نمی کند که در کدام یک از شان های «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» انسان باشد.
« قُلْ مَا یَعْبَوُ بِكُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ = بگو اگر دعای شما نبود، خدا هم توجهی به شما نمی کرد». پس اگر می خواهی خدا توجهی به تو کند، برو بگو من فقیرم و چیزی ندارم. اینها را هم تو به من دادی. بگو من وجودم عاریتی است. هیچ چیزی از خود ندارم.
ما همه شیران ولی شیر علم حمله شان از باد باشد دم به دم
ما مثل شیر روی پرچم هستیم. لحظه به لحظه همان طور که باد می خورد، شیر تکان می خورد، ما هر تکان خوردن مان از خداست. دائما این نفخه الهی در ما دمیده می شود تا ما زنده باشیم و حرکتی کنیم. بنابراین، احمقانه ترین کار در دنیا، خودپسندی و خودشیفتگی و دیدن خود است. این صفت، دروغ بسیار بزرگی است. هیچ کس نمی تواند ادعا کند که از خود چیزی دارد.
در روایت داریم تاریک ترین حالت انسان، زمانی است که گول می خورد و سراب را آب می بیند. ما وجودمان یک وجود ظلی و سایه ای است. می گوییم: من دکترم، من استادم، من مهندسم، من باهوشم، من خوشگلم. درحالی که اینها همه دروغ هایی بیش نیستند.
حملهشان پیداست و ناپیداست باد آنک ناپیداست هرگز گم مباد
حمله ما مشخص است. اما آن بادی که دمیده می شود و موجب حرکت ما می شود ناپیداست. این که می گوئیم: «من زنده ام، قدم بر می دارم، راه می روم»، انسان باید توجه کند که همه وجود و حرکتش را لحظه به لحظه از خدا دریافت می کند.
اگر به این درک رسیدیم، آن وقت شاد و آرام می شویم. دیگر نه حسادتی، نه منیتی و نه ناراحتی سراغ ما نمی آید. همه حسادت ها، بداخلاقی ها، بدبینی ها، بددهنی ها، غیبت کردن ها، کینه ها، دل چرکینی ها برای این است که ما «من» را می بینیم. وقتی می بینم آن وقت خوار و پست و بدبخت می شویم.
این «من» خیالی، انسان را از لذت دنیا و آخرت و از قرب به خدا و اهل بیت دور می کند و ما را از هدف خلقت باز می دارد.
ادامه دارد…
چرا به عبادت نیاز داریم(قسمت دوم)
«سجده» اوج عبادت و بندگی بنی آدم و راه تقرب به خداست
سجده از مهمترین بخشهای نماز بوده و به عنوان یکی از ارکان نماز محسوب می شود و نشانه ی اوج بندگی انسان و از بهترین راه های تقرب به خدا است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «السُّجُودُ مُنْتَهَى الْعِبَادَةِ مِنْ بَنِی آدَمَ=سجده آن اوج عبادت بنی آدم است»، یعنی بهترین حالت عبادت که انسان می تواند با آن پرواز کند، سجده است. با این که هر کدام از ارکان نماز خواص خاص خود را دارند ولی قویترین وسیله برای حرکت در عبادت سجده است که انسان همه وجودش را پای خدا می ریزد. همه طبیعتش را به خاک می کشاند تا فطرتش اوج بگیرد و بالا بیاید.
در سجده انسان سرش روی پای خداست. قشنگ تر از این حالت هم وجود ندارد. اگر به این مسئله توجه کنید آن وقت سجاده هایتان به شما لذت می دهد. دیگر دوست ندارید به راحتی سر از سجاده بردارید.
این که حضرت فرمود سجده اوج عبادت است، به این دلیل است که شان گیاهی و حیوانی ما به تزلزل و خواری کشیده می شود. در مقابل این عمل ما، خداوند تبارک و تعالی به انسان اوج می دهد.
اکثر آدم ها وقتی عبادت می کنند، مثل بچه ای هستند که پشت یک ماشین خیلی شیک، پر قدرت و پر سرعت می نشیند و ادای رانندگی در می آورد. درحالی که انسان در عبادت باید دست از بچگی و افکار کودکانه اش بردارد، باید با رکوع و سجاده انس بگیرد. چون رکوع بسیار قدرتمند است و قرب می آورد و بسیاری از موانع را از سر راه انسان بر می دارد. آتش ها، گناهان، گذشته های بد و صدمه هایی که انسان خورده، همه با رکوع و سجده برطرف می شود. به همین دلیل است که اولیای خدا دستور داده اند که خداوند در هر روز حد اقل یک سجده ی طولانی از بنده اش می خواهد.
سجده بهترین راه نزدیکی به خداست
امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید: «لایُقَرِّبُ مِنَ اللّه ِ سُبحانَهُ اِلاّ كَثرَةُ السُّجُودِ وَ الرُّكُوعِ= چیزی ما را نزدیک نمی کند به خدای سبحان، مگر کثرت سجده و رکوع». یعنی هر چقدر سجده انسان بیشتر می شود، قرب انسان هم بیشتر می شود. این قرب، یک قرب الهی، انسانی و شباهتی است. یعنی حقیقت تو شباهت بیشتر به حق تعالی پیدا می کند. مثل شاگردی که هر چقدر به استادش نزدیک تر می شود، به خدا شبیه تر هم می شود. پس کسی به خدا نزدیک تر است که سجده بیشتری دارد.
کثرت سجده به چه معناست که حضرت می فرماید. سجده بهترین حالت در بین عبادات و نزدیکی انسان به خداوند است؟ بعضی ها وقتی می خواهند با خدا حرفی بزنند یا دعایی بکنند، یا ذکری بگویند، ترجیح می دهند در سجده باشند. علت اینکه بعضی از اساتید، بزرگان و اولیای الهی برای سیر و سلوک، به شاگردانشان دستور می دادند که مثلا این ذکر را در سجده بگو، این است که آن ذکر که در سجده می گویی، با زمانی که در حالت عادی و غیر سجده می گویی، خیلی متفاوت است.
سجده هم یک فضیلت است و هم یک سعادت. آنهائی که لیاقت سجده بجا آوردن را دارند، خدا نعمت عظیمی نصیب شان کرده است.
هر چه از دنیا و آخرت می خواهی درسجده بخواه
هر چیز دنیائی و آخرتی که خواستی، قبل از این که به فکرت برسد و کاری انجام بدهی، اول دعا کن. فراموش نکن که اگر خداوند اراده کند، با توانی هم که داری، باز هم نمی توانی ساده ترین کارهای دنیایی را انجام بدهی. حتی در حد یک پلک زدن، آب خوردن، نفس کشیدن، لمس کردن و …
در داستان حضرت موسی علیه السلام که عظمت و مقام ایشان کم نظیر است. چون کلیم الله است. در بین انبیا بیشترین آیات قرآن به این شخص اختصاص داده شده. شخصی که به قدری لطافت، ظرافت و تزلزل در درگاه خدا دارد و به قدری بی «من» بوده که خدا او را برای کلام خودش انتخاب می کند. مستقیم با او حرف می زند.
این آدم با این عظمتش در مورد ساده ترین اموراتش دعا می کرد. « بعد از فرار از دست فرعون، وقتی تنها می شود و گرسنگی بر او غلبه می کند، دست به دعا برمی دارد و می گوید: رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ[2]= «پروردگارا! هر خیر و نیکى بر من بفرستى، به آن نیازمندم». کسی می تواند به مقام کلیم اللهی برسد که همیشه فقرش یادش باشد. یعنی به محض اینکه گفتی: من باهوشم پس می توانم؛ من پولدارم، من مدیرم، من خوشگلم،پس همه کاری می توانم انجام بدهم؛ من صدایم این جوری است؛ من قیافه ام این جوری است؛ من شهرت دارم، قدرت دارم، محبوبیت دارم، توان دارم، همین که «من» گفتی، از خدا دور می شوی.
پس به فرمایش امام صادق علیه السلام برای ابتدائی ترین نیازهایتان دعا کنید و همه چیز را از خدا بخواهید. دعا خیلی مهم است. چون انسان را می سازد. چه برای دنیا و چه برای آخرت. علت اینکه انسان را می سازد، این است که فقر و حقیقت تو را به خودت نشان می دهد. یعنی فقر مطلق در مقابل غنای مطلق.
کسی بیشتر ثروتمند می شود که فقر بیشتری نزد خدا ببرد، اما وقتی با حالت پر و بی نیازی رفتی، چیزی نمی دهند.
این فقر و غنایی که گفتیم، فرق نمی کند که در کدام یک از شان های «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» انسان باشد.
« قُلْ مَا یَعْبَوُ بِكُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ = بگو اگر دعای شما نبود، خدا هم توجهی به شما نمی کرد». پس اگر می خواهی خدا توجهی به تو کند، برو بگو من فقیرم و چیزی ندارم. اینها را هم تو به من دادی. بگو من وجودم عاریتی است. هیچ چیزی از خود ندارم.
ما همه شیران ولی شیر علم حمله شان از باد باشد دم به دم
ما مثل شیر روی پرچم هستیم. لحظه به لحظه همان طور که باد می خورد، شیر تکان می خورد، ما هر تکان خوردن مان از خداست. دائما این نفخه الهی در ما دمیده می شود تا ما زنده باشیم و حرکتی کنیم. بنابراین، احمقانه ترین کار در دنیا، خودپسندی و خودشیفتگی و دیدن خود است. این صفت، دروغ بسیار بزرگی است. هیچ کس نمی تواند ادعا کند که از خود چیزی دارد.
در روایت داریم تاریک ترین حالت انسان، زمانی است که گول می خورد و سراب را آب می بیند. ما وجودمان یک وجود ظلی و سایه ای است. می گوییم: من دکترم، من استادم، من مهندسم، من باهوشم، من خوشگلم. درحالی که اینها همه دروغ هایی بیش نیستند.
حملهشان پیداست و ناپیداست باد آنک ناپیداست هرگز گم مباد
حمله ما مشخص است. اما آن بادی که دمیده می شود و موجب حرکت ما می شود ناپیداست. این که می گوئیم: «من زنده ام، قدم بر می دارم، راه می روم»، انسان باید توجه کند که همه وجود و حرکتش را لحظه به لحظه از خدا دریافت می کند.
اگر به این درک رسیدیم، آن وقت شاد و آرام می شویم. دیگر نه حسادتی، نه منیتی و نه ناراحتی سراغ ما نمی آید. همه حسادت ها، بداخلاقی ها، بدبینی ها، بددهنی ها، غیبت کردن ها، کینه ها، دل چرکینی ها برای این است که ما «من» را می بینیم. وقتی می بینم آن وقت خوار و پست و بدبخت می شویم.
این «من» خیالی، انسان را از لذت دنیا و آخرت و از قرب به خدا و اهل بیت دور می کند و ما را از هدف خلقت باز می دارد.
ادامه دارد…
بدترين مردم، شخص «مثلِّث» است.(قسمت دوم)
سعایت كننده با «هامان» وزیر فرعون در یك درجه از آتش قرار میگیرد
نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «مَن سَعی بأخیهِ إلی سُلطانٍ أحبَطَ اللهُ تعالی عَمَلَهُ کُلَّهُ، وإن وَصَلَ إلَیهِ مَکروهٌ أو أذیً جَعَلَهُ اللهُ تعالی مَع هامانَ فی درَجَةٍ فی النّارِ= هر كس از برادر خود نزد سلطانى سعایت كند، خداوند متعال همه اعمال او را بر باد دهد و اگر به شخصى كه از او سعایت كرده است ناراحتى یا گزندى برسد، خداى متعال سعایت كننده را با هامان در یك درجه از آتش قرار می دهد».
اگر کسی بدگویی برادرش را پیش یک حاکم یا سلطان بکند؛ یعنی وقتی میروی علیه یک نفر به او حرفی میزنی، او هم آن شخص را تنبیه کند یا اذیتی به او برساند، خداوند همه اعمال او را نابود میکند. یعنی هر کار خیری کردی از بین می رود. فقط هم عمل را نابود نمیکند، بلکه اگر به خاطر این بدگوییها برضد این آدم به او اذیت و شری برسد، خداوند بدگو را در یک درجه با هامان وزیر فرعون در آتش میگذارد، یعنی در پایینترین درجات جهنم است. در جهنم یک چاهی داریم که به آن چاه «ویل» میگویند. این چاه ۱۲ تابوت در آن هست. آتشِ کل طبقات جهنم، از آن تابوتی است که این ۱۲ نفر در آن هستند که یکی از آنها فرعون است. این فرعون را چه کسی کمکش میکرده؟ «هامان» که وزیرش بود و در تمام جنایت هایش، کشتن آن همه کودک و خیلی جنایتهای دیگر شریک بود. حضرت اشاره می کند که آدم بدگو با وزیر فرعون در آتش جهنم هم درجه است. حضرت این را برای مسلمانان میگوید؛ نه برای کافران.
حضرت زهرا سلام الله علیها میفرماید: بعضی از شما کارهایی میکنید که من نمیتوانم موقع مردن، شما را نجات بدهم. در برزخ هم تا قیامت دستم به شما نمیرسد. روز قیامت هم که 50 هزار سال است، دستم به شما نمیرسد. این مربوط به سبک غلط زندگی است که ما انتخاب میکنیم و نمیتوانیم جلوی زبان و نفسمان را بگیریم.
تو که میدانی اگر یک حرف برضد جاریت یا باجناقت یا همسرت بزنی، فاجعه میشود، برای چی جلوی زبانت را نمیگیری؟ چرا باید راحت همینطوری برویم بنشینیم آنجا پشت سر یک نفر هر چه دلمان بخواهد بگوییم؟
امام صادق علیه السلام فرمودند: «اَلسَّاعِی قَاتِلُ ثَلاَثَةٍ= بدگو قاتل سه نفر است». امام در حالی می فرماید قتل که قتلی صورت نگرفته. چرا می فرماید قتل؟ برای این که ممکن است کسی برضد یک کسی حرفی بگوید و آن کسی که مظلوم است، کشته شود. ولی حضرت میگوید نه. اولین کسی که کشته شده، خود گوینده است. این کسی که میرود حرف میزند، در واقع مُرده است. پس پشت سر کسی حرف زدن، شوخی نیست. راست یا دروغ هیچ فرقی ندارد.
«قَاتِلُ نَفْسِه= قاتل خودش». یعنی اولین نفر خودش را کشته است. «وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى بِهِ= و قاتل كسى كه از او سعایت مى كند»، یعنی قاتل کسی است که برضد او بدگویی کرده. چون گاهی حرف هایی برضد کسی میگویند که از صد بار مردن او بدتر است. یعنی یک آبرویی از او میبرند و چیزی علیه او میگویند که این شخص هزاران بار آرزو میکند ای کاش من اصلاً زنده نباشم.
«وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى إِلَیْهِ= و قاتل كسى كه پیش او سعایت مى كند». قاتل کسی است که آمده حرف بد را به او گفته، چون این هم تصمیم میگیرد، یا تصمیم هم نگیرد، دلش چرکین میشود.
تو رفتی علیه یک زن، به شوهرش چیزی گفتی که این شوهر حس بدی نسبت به زنش پیدا کرد، این خیلی خطر دارد.
چای نعناع علاج گرمای تابستان!
در روزهای گرم و بلند تابستان سراغ نوشیدنیهای یخدار نروید! یکی از بهترین نوشیدنیها برای رفع عطش و حفظ تعادل بدن در این روزهای داغ چای نعناع است. چای نعناعِ گرم مانع از گرمازدگی میشود.
چای برگ نعناع نه تنها خوش طعم است، بلکه خواص بسیاری نیز دارد. به عنوان مثال این نوشیدنی در روزهای گرم تابستان بدن را از درون خنک میکند.
متخصصان آلمانی توصیه میکنند در طول یک روز گرم هر ازگاهی یکی دو جرعه چای نعناع بنوشید.
در این روزها نوشیدن مایعات کافی برای حفظ تعادل بدن ضروری است. پروفسور فرانک کولیکس، رئیس بخش تخصصی گوارش کلینیک هلیوس برلین توصیه میکند در این روزها آب، چای نعناع، آبمیوه رقیق بنوشید و از نوشیدنیها بسیار سرد و یخدار پرهیز کنید.
ورود مایعات بسیار سرد به درون دستگاه گوارش موجب تولید گرمای بیشتر در بدن میشود تا تعادل دما حفظ شود. در نتیجه تأثیر خنککنندگی این نوشیدنیها پایدار نخواهد بود.
پروفسور کولیکس به آنهایی که شبهای گرم خوب نمیخوابند هم توصیه میکند به جای غذاهای سنگین، سالاد، سبزیجات، میوه یا ماست برای وعده عصرانه یا شام مصرف کنند و قبل ازخواب دوش آبولرم بگیرند. سالمندان و افرادی که اضافه وزن دارند هم باید تا جایی که میتوانند از آفتاب مستقیم پرهیز کنند.
به گزارش دویچهوله، برای تهیه چای نعناع کافیست برگ تازه نعناع را خرد و آن را در آبجوش پنج تا ۱۰ دقیقه دم کنید.