آداب قبرستان رفتن
در زمينه آداب و مستحبات زيارت اهل قبور، توجهتان را به نكات زير جلب مي كنيم:
1- بر اساس روايات و بر طبق فتواي مراجع در رساله هاي عمليه به طور كلي رفتن به قبرستان و ماندن در آن در شب مكروه است .
2- مستحب است در نزد قبر ميت خواندن سوره حمد و ناس و فلق و توحيد و آيه الكرسي هر كدام سه مرتبه و سوره قدر هفت و نيز يازده مرتبه .
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) چنين نقل شده است: هر كه بر قبرستان عبور كند و 11 مرتبه سوره توحيد را بخواند و ثوابش را به اموات آن قبرستان هديه كند به تعداد آن مردگان اجر و پاداش مي يابد.
در روايات معتبر آمده است كه اگر كسي به نزد قبر برادر مومن خود برود و رو به قبله دستش را بر روي قبر بگذارد و 11 مرتبه سوره قدر را بخواند از ترس بزرگ روز قيامت در امان خواهد بود . و در روايت ديگر آمده است كه خداوند او و صاحب قبر هر دو را بيامرزد.
در روايت آمده كه حضرت باقر(علیه السلام ) نزد قبر يكي از شيعيان ايستادند و اين دعا را خواندند: ( اللهم ارحم غربته و صل وحدته و آنس وحشته و آمن روعته و اسكن اليه من رحمتك ما يستغني بها عن رحمه من سواك و الحقه بمن كان يتولاه) .
طبق رواياتي كه از حضرات معصومين(علیهم السلام ) وارد شده است زيارت اهل قبور مؤمنين در روزهاي دوشنبه و پنج شنبه و جمعه مستحب مؤكد است و سنت پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و سيره اهل بيت(علیهم السلام ) نيز چنين بوده است و فعل معصوم نيز براي ما حجت است و در روايتي از رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) آمده است كه حضرت فرمود: ((هديه بفرستيد براي مردگان خود)) پس سوال شد چيست هديه مرده ها؟ فرمود: صدقه و دعا و نيز فرمود ارواح مؤمنين هر جمعه به آسمان دنيا مقابل خانه ها و منزل هاي خود فرياد مي كنند هر يك از ايشان به آواز حزين با گريه اي اهل من و اولاد من اي پدر من و مادر من و خويشان من مهرباني كنيد بر ما…)).
2- بر اساس آيات و روايات، ارتباط خاصى ميان قبر برزخى و قبر خاكى، يعنى بين روح انسان در برزخ و بدن مادى او در قبر خاكى وجود دارد. اين ارتباط، در اصل از ارتباط روح و بدن مادى كه در طول زندگى دنيوى با يكديگر يك نوع اتحاد داشتهاند، سرچشمه مىگيرد كه با قطع تعلق روح از بدن پس از مرگ به كلى از ميان نمىرود، بلكه يك نوع ارتباط در حدّ پايينترى ميان روح برزخى و بدن مادى و خاكى وجود دارد، البته نه در حد و اندازهاى كه در زندگى دنيوى و در دوران تعلق روح به بدن وجود داشت و نه با آن كيفيت و كميت، بلكه در ميزانى ضعيفتر و با كم و كيفى ديگر. از همين رو، قبر خاكى با قبر و عالم برزخى روح ارتباطى دارد كه نقاط ديگر اين ارتباط را ندارند، و به همين جهت است كه على رغم حضور روح در عالمى فوق ماده، زمان و مكان [برزخ] توجه خاصى به بدن مادى و نقطهاى كه بدن خاكى در آن است، دارد و بر اساس همين ارتباط ميان قبر خاكى و قبر برزخى است كه دستورات و احكام خاصى در باب قبر، تشييع جنازه، كفن، دفن، حرمت قبر، استحباب زيارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظاير آنها در شريعت اسلامى وجود دارد. اين ارتباط روح با قبر خاكى موجب مىشود كه بتوان از اين طريق بهتر با روح رابطه برقرار و به او توجه كرده و نيز توجه او را جلب كرد، بدين جهت در روايات تأكيد فراوانى بر زيارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت و تلاوت قرآن كريم بر سر قبرها شده است، هر چنداين آداب در هر جايى براى مردگان خوب است .
1- به دليل ارتباط قبر برزخى با قبر خاكى بر انجام اين آداب بر سر قبرها تأكيد بيشترى شده و از استحباب بيشترى برخوردار است. از طرفى ارواح نيز بر اساس اين ارتباط با بدن مادى و قبر خود از حضور مؤمنان مسرور و مبتهج مىشوند. امام صادق(علیه السلام ) مىفرمايد: «قسم به خداى متعال، مردگان رفتن شما را [بر سر قبورشان] مىدانند و با حضور شما مسرور مىشوند و با شما اُنس مىگيرند و بهرهمند مىشوند»، (وسائل الشيعه، ج 2، ص 878 و نيز در اين باب نگا: عروج روح، استاد محمد شجاعى، مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفى، تهران، كانون انديشه جوان، چاپ اوّل، 1379 ش، ص 71 ـ 76) .
2- امّا مهمترين اثر دنيوى زيارت اهل قبور براى انسان، تذكر مرگ و يادآورى اين رخداد مهمّ است و اين خود، موجب باز داشتن انسان از بازىهاى دنيوى، (نگا: نهجالبلاغة، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى، خطبه 84، ص66) مانع انجام كارهاى زشت و ناروا، (همان خطبه 99، ص 92) باعث انجام اعمال و كردار نيك، (همان، كلمات قصار، 31، ص 364) سبب بى رغبتى و كم خشنودى از دنيا، (همان،كلمات قصار 349، ص 423) و زمينهساز عبرت آموزى است، (همان، خطبه 221، ص 252) .
رو به گورستان دمى خامش نشين
آن خموشان سخنگو را ببين
ليك اگر يك رنگ بينى خاكشان
نيست يكسان حالت چالاكشان
شحم و لحم زندگان يكسان بود
آن يكى غمگين، دگر شادان
تو چه دانى تا ننوشى قالشان
ز آنكه پنهان است بر تو حالشان
بشنوى از قالهاى و هوى را
ببينى حالت صد توى را
(مثنوى / 3 / 4764 ـ 4768) براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- مفاتيح الجنان, مرحوم حاج شيخ عباس قمي، قسمت قبور زيارت مؤمنين, ص 1014 2- اصول كافي , ج 3, باب 13 از ابواب المزار 3- كامل الزيارات, ابن قولويه, ص 320 4- وسائل الشيعه, ج 3, باب 55, ص 223, انتشارات آل البيت
( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ )
خواص رنگ سبز
رنگ سبز بهاری است و خستگی اعصاب را از بین می برد و گذر ایام حس نشده و تحمل پذیر شده و خنک کننده است و مهیج و تعدیل کننده نور خورشید و فشار خون را کم کرده برای بی خوابی و خستگی موثر بوده برای سر درد و میگرن خوب بوده و رشد گیاه را کم می کند.
چرابسیج ؟؟
واژه بسیج در جامعهی مذهبی ایران واژهای آشناست و کمتر کسی یافت میشود که این واژه را به مفهوم مثبت و یا منفی نشنیده باشد و از شنیدن آن مفهومی برایش تداعی نکند. نوع نگرش افراد و تفسیری که از این تعبیر دارند، گوناگون و گاه متضاد است و فاصلهی عمیقی بین برداشتهای جاری از این واژه در ذهن جامعه وجود دارد.پس زمینههای ذهنی مردم که از چگونگی مواجههی آنان با این تعبیر ونیز نهادی که با همین نام وجود دارد، شکل گرفته در تفسیر آنان از واژه یاد شده نقش جدی دارد. گروهی از بسیج یک مفهوم والای عرفانی دارند و در آن خروج از رنگ تعلق و غرق شدن در بی رنگی مطلق و نوعی قلندری میبینند، عدهای از آن خاطرهی جنگ و دفاع و غیرت ملی را در ذهن میآورند. برای جمعی بسیج نهادی نظامی- انتظامی است که حتی از دخالت در حوزهی شخصی افراد و پایمال کردن حقوق فردی هم پروا ندارد، برای بعضی بسیج و بسیجی تداعیگر لباس و شکل ظاهری است و برای گروههایی مفاهیمی دیگر را به ذهن میآورد، اما پرسش اصلی همچنان بی جواب است که بسیج چیست؟ به نظر میرسد مناسبترین روش برای دستیابی به مفهوم بسیج، کنار گذاشتن آثار شرایط زمانی و مکانی در مفهوم بسیج و مراجعه به مبتکر این واژه در ادبیات ماست، سخنان ایشان میتواند تنها منبع قابل اعتماد در تفسیر این واژه باشد. در اندیشه امام خمینی (رحمة الله علیه) بسیج بیش ازآن که یک نهاد و تشکیلات باشد،روش مدیریت نهضت انقلاب و جامعه بود، چیزی که در ادبیات مبارزاتی از آن به قیام توده، نهضت ملی، حرکت مردمی، اعتراض عمومی و امثال آن تعبیر میشود و در ادبیات سیاسی مدیریت جامعه، به دموکراسی، مردمسالاری و نظایر آن یاد میگردد. از آن جایی که بسیج در دوران جنگ عراق علیه ایران نام و عنوان خود را تثبیت کرد، شرایط زمانی به بسیج مفهوم نظامی بخشید و کم کم آن را به نهادی نظامی- انتظامی تبدیل کرد، اما در دیدگاه امام خمینی (رحمة الله علیه) بسیج نهادی نظامی نبود بلکه مفهومی فراتر و گستردهتر از آن داشت و رنگ نظامی یکی از رنگ های آن بود که تحت تاثیر شرایط زمانی پررنگتر گشت، وگرنه واژه بسیج با مفهوم مردمسالاری و حاکمیت مردم بیشتر قرابت و همخوانی داشت. تأثیر منفی شرایط در محدود شدن این تعبیر به یک مفهوم نظامی موجب گشت تا این واژه که به واقع یک نظریهی سیاسی- اجتماعی بود از مفهوم حقیقی خود دور شود ودر یک شاخهی آن محدود گردد و کارایی خود را در حوزهی واقعی خود از دست بدهد. با این وصف همه مردم، حزب الله، مستضعف و امثال آن بسیجی میباشند و بدیهی است که در این تفسیر، نهاد، شکل ظاهری افراد،پوشش خاص،وابستگی ونظائر آن نقشی ندارند چنان که در اطلاق لفظ مردم به افراد جامعه هیچ کدام از این تشخصها لحاض نمیگردد . از این رهگذر تنها کسانی بیرون از دایره مفهومی عنوان یاده شده قرار میگیرند که ستمکاری، تجاوز به حقوق عامه، نادیده انگاشتن حق تصمیم گیری برای مردم و حاشیهای تلقی کردن آنان را روش و مرام زندگی سیاسی خود قرار داده باشند و روحیهی طغیانگری وفرعون منشی را در خود ایجاد کنند.
مواجهه با نسل جدید؛ زبان مشترک وجود ندارد
میزان زیاد اطلاعات هرچند ناقص شیوه پذیرش آنها را تغییر داده است وعدم درک این موضوع سبب شده است تا بین دو نسل زبان مشترکی که بتواند تجربیات را منتقل کند وجود نداشته باشد. لاتقسراولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم؛ فرزندانتان را برآداب خود مجبور نکنید؛ چرا که آنها برای– آینده و – زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند . امیرالمومنین علی (علیه السلام ) در روزگار ما عوامل متعددی سبب شده است تا تغییر نسلها با سرعت بیشتری صورت پذیرد وتفاوت بین آنها نیز معنادار شده باشد به گونهای که عدهای آن را چشم یک بحران نگاه میکنند و بسیاری دیگر اگرچه آن را بحران نمیخوانند اما هراس زیادی از آن دارند. به راستی آیا در همه روزگاران تغییر نسل همین اندازه مردم جامعه را دچار مخاطره میکرده است؟ از حدیث بالا برداشت میشود که در روزگار امیرالمومنین نیز رفتارهایی وجود داشته که نشان میداده انسانهایی که “امروز” حاصل زندگی آنان است از” فردا"یی که به دست جوانان ساخته خواهد شد در هراس بودهاند وسعی بر آن داشتهاند که نسل بعد را به گونهای تربیت کنند که باورهایی شبیه خودشان داشته باشند. شاید در همه زمانها ترس از تغییر نسل و در هم شکسته شدن سنتها و آداب و رسوم وجود داشته است! ترس از اینکه نسل بعد با آنچه ما ساختهایم چه خواهد کرد؟ آیا فرزندانمان راه ما را ادامه خواهند داد؟ چگونه میتوان آینده همان گونهای رقم زد که ما دوست داشتیم و تصور میکردیم؟ آیا این نسل به آنچه ما برایش گذاشتهایم احترام خواهد گذاشت؟ دقیقا همین ترس است که تعامل بین دو نسل را به چالش میکشد. نسل جدید در آرزوی فردایی نو و نسل قبل در هراس برای از بین رفتن آنچه حاصل عمر اوست. اما در کنار همین ترس امیدی نیز وجود داشته است امیدی که نشان میدهد فردا از امروز بهتر خواهد بود زیرا فرزندان ما حصل زندگی وتجربه ما را دیدهاند و امروز به دنبال آن هستند که فراتر از تجربیات ما حرکت کنند . اگرچه گاهی اوقات ما این ترس خود را از پشت نقاب دین نشان میدهیم و به آن رنگ تقدس و درد دین میدهیم ولی این واقعیت وجود دارد که مهمترین درد ما گذر جوانان از چیزهایی است که ما ساخته ایم. گسترش دین و وسعت دانستههای دینی وتولیدات دین برای زندگی امروز ما نشان از این دارد که هر نسلی تلاش ویژهای برای حفظ و گسترش آن داشته است اگرچه از سوی نسل پیش از خودش متهم میشده. فهم امروز ما از دین الزاما بهترین فهم از دین نیست همانطور که اگر همین فهم را به گذشتگان نشان دهیم هراسی وجود آنها را در بر خواهد گرفت که وای بر دین که شما با آن چه کرداید! گسترش اطلاعات وآگاهیها همیشه منجر به فهمهای جدیدتر شده است. اما آنچه ما امروز با آن مواجه هستیم اندکی متفاوتتر است. شاخصه اصلی روزگار ما ارتباطات است. میزان گسترده ای از اطلاعات وآگاهیها و ارتباط با نقاطی که در گذشته حتی رویای آن هم نبوده است . طی چند دهه گذشته بشر گونهای از ارتباط را تجربه میکند که از پرواز در آسمان دست نیافتنی تر بوده است. بسیاری از نوجوانان وجوانان امروز دوستان در سراسر دنیا دارند که آنها را ندیدهاند و درست نمیشناسند اما اطلاعات و آگاهیهایشان را با هم به اشتراک گذارند و از هم منتفع میشوند. آنچه امروز سبب شده ما در ارتباط با نسل آینده دچار حیرت وسرگردانی شویم این است که پاسخهایی که ما را قانع میکرد برای این نسل قانع کننده نیست. میزان زیاد اطلاعات هرچند ناقص شیوه پذیرش آنها را تغییر داده است و عدم درک این موضوع سبب شده است تا بین دو نسل زبان مشترکی که بتواند تجربیات را منتقل کند وجود نداشته باشد. دسترسی نسل جدید به گستره بیانتهایی از اطلاعات او را از شنیدنها باز داشته است و ارتباطات وسیع او سبب شده ارتباط موثر خود را با نسل قبل از دست بدهد. اما ما نیز نتوانستهایم این روند رو به رشد را آنچنان که باید درک کنیم وخودمان را برای آن آماده کنیم و این عدم درک صحیح شرایط و اقتضائات ما را به سمت نفی و رد حرکت آنان کرده است. نسل امروز محتاج اطلاعات و آگاهی نیست زیرا راه به دست آوردن آن را بلد است. نسل امروز بیش از هر چیز محتاج دیدن و لمسکردن یک الگوی عینی و واقعی برای زندگی خود است. آنچه دینداران ما و کسانی که درد دین دارند از آن غافل هستند. ما بیش از آن که بتوانیم الگویی زیبا برای نسل امروز باشیم به دنبال افزایش اطلاعات و آگاهیهای آنها هستیم یعنی درست همان چیزی که برای نسل امروز جذاب و شیرین نیست زیرا هر روز خود را در مواجه با هجمهای از اطلاعات رنگارنگ میبیند. اما دیدن الگویی برای زندگی بسیار دشوار است. خواندن زندگینامه بزرگان وشنیدن از آنها نتوانسته جای خالی یک زندگی عینی را برای آنها پر کند. به همین سبب است که او در پی اجتماعی میگردد که بتواند الگوی عملی زندگی را به او نشان بدهد. در این میان برخی رفتارهای نسنجیده و از روی شتاب ما کار را دچار گرههای بیشتری نیز کرده است. نبود یک زبان مشترک برای درک تغییر و رفتارهای عجولانه و نسنجیده هراس ما را از آینده پیش رو دو چندان کرده است.
رابطه امام جماعت با مسجدی شدن جوانان
امام جماعت، مهم ترین عضو مدیریتی مسجد است که میتواند با برنامه ریزی و عملکرد درست، زمینه مناسبی را برای پیش برد عوامل حضور مردم در مسجد، فراهم کند. درباره حضور جوانان در مسجد نیز عملکرد امام جماعت، شخصیت امام جماعت و چگونگی برخورد او با جوانان، در ایجاد و چگونگی نگرش جوانان نسبت به دین و مسجد بسیار مؤثر است. روابط و احترام میان امام جماعت و جوانان، نباید در چارچوبی خشک و رسمی باقی بماند. و باید به روابط عاطفی بیانجامد؛ یعنی امام جماعت به عنوان یکی از دوستان جوانان به شمار رود. امام جماعت برای اینکه سطح روابطش را با جوانان به این حد برساند باید به مسائل گوناگونی توجه داشته باشد و همواره جوانان را همراهی کند. او میتواند در مشکلات، آنان را یاری کند، موفقیتهایشان را به آنان تبریک بگوید، از ناراحتی و غمهایشان ابراز تأسف کند، هدایای کوچکی همچون عطر، تسبیح و انگشتر به عنوان یادگاری به آنان تقدیم کند، در صورت امکان، روز تولدشان را به آنان تبریک بگوید و کارهای دیگر که با توجه به شرایط امام جماعت و فرهنگ و روحیات اهالی محل در برقراری و ایجاد ارتباط دوستانه و محبت آمیز مؤثر است. بهتر است ارتباط امام جماعت و جوانان به روابط حضوری محدود نشود. برقراری ارتباط کتبی نیز میان جوانان و امام جماعت بسیار مفید است. در این صورت، جوانان از اینکه امام جماعت به آنان احترام میگذارد و به شکل خصوصی، مطلبی را برای آنان بیان کرده، احساس شخصیت میکنند، به امام جماعت نزدیک شده و مطالبی را که نمیتوانند بیان کنند کتبی با امام جماعت در میان میگذارند. البته امام جماعت پیش از اینکه درباره جلب جوانان به مسجد و برقراری ارتباط با وی اقدام نماید، به باید طور کامل از نیازها و روحیات، ارزشها، خواستهها، سلیقهها، توان مندیها و آسیبهایی که جوان را تهدید می¬کند و راههای رویارویی با آن آگاه باشد. در این صورت میتواند فعالیتها و برخوردهای خود را با جوانان به شکلی تنظیم کند که علاوه بر رفع نیازهایشان، آنان را به مسجد بکشاند. در غیر این صورت، امید زیادی برای موفقیت امام جماعت در جذب جوانان به مسجد وجود ندارد. شناخت موانع برقراری ارتباط عمیق و پایدار میان جوانان و امام جماعت، یکی از مهم ترین کارهایی است که امام جماعت باید برای رسیدن به این اهداف انجام دهد؛ چون آگاهی از این موانع، برای انتخاب راه کارهای درست در جهت رفع موانع لازم است.
توصیه های اخاقی استاد امجد
1- عميق ترين حرف بنده اين است: خدا هست.
2- بي خود اين طرف و آن طرف نرويم هيچ كس غير خدا كاره اي نيست.
3- خداوند گدای سمج را دوست دارد ولی در خانه خودش نه ديگران.
4- بايد فقط براي خدا كار كرد ولو كم.
5- شما عزيزان با خصوصيّات نفس ،آشنا نيستيد ! هيچ كس از عهده اش بر نمي آيد ،الّا خدا. بزرگان و نوابغ ،زمين خورده اند.
6- زندگي مشترك بر اساس تعاون و همكاري و صفا و صميميّت است نه قانونمندي(به معني خاص مضر).
7- وقار با تكبّر نبايد اشتباه شود.
8- آن چيزي كه نفس را آرام مي كند ، عشق است.
9- اگر كسي علم داشته باشد ولي حلم نداشته باشد ، مضرّ است.
10- علامت علم اين است كه خودمان كنار گذاشته شويم.
11- هواي نفس هم مثل هوا متغيّر است.
12- اگر انسان بازيگري را كنار بگذارد از اولياء خدا مي شود.
13- براي كسب اخلاص ، التماس از خدا لازم است.
14- آدم عاقل به غير خدا اعتماد نمي كند.
15- با مردم با محبّت رفتار كنيم كه محبّت بيش ترين اثر را دارد.
16- انسان به اندازه هر نفس زدنش، میتواند به سمت خدا راه داشته باشد . هر انسان، بینهایت راه به سوی خدا دارد . یکی مریضخانه میسازد، یکی مسجد میسازد، یکی به فقرا کمک میکند، یکی میتواند نماز بخواند و … همه اینها راههایی است که میتواند انسان را به خدا برساند . همه اینها راه خداست; ولی گرایشها فرق میکند . یکی از راه مهندسی، یکی از راه پزشکی، یکی از راه روحانیت و … هر کسی از یک راهی باید برود . خود انسان راههای فراوان دارد . بهترین راه را باید انتخاب کرد به نسبت آن گرایش و طبیعتی که در هر کسی هست .»
17- به جوان می گیم ای جوان! من نمی خوام تو رو به سمت خودم جذب کنم. من فقط به تو یه حرف می زنم. تو اگه بمب بارون بشه چی کار می کنی؟ نمی ری پناهگاه؟ خوب این دنیا همونه. همه اش ظواهره. گول این ظواهر رو نخور. برو تو پناهگاه خدا. اون جا باش بمب بارون که تموم شد بیا بیرون زندگی کن. اینا زندگی نیست که اینا ظاهرش قشنگه توش هیچی نیست.
18- اصلا در وادى خواب نباشيد چون خواب خيلى پيچيده است. خيلى مشكل است. فقط اگر خوابتان خوب بود به فال نيك بگيريد. و اگر خواب بد ديديد، بگوييد ان شاءالله چيزى نيست، ولى يك صدقه هم بدهيد.
19- اعتماد به نفس يك حرف غلطى است، مال ما نيست. اعتماد به خدا درست است. ما نفسى در كارمان نيست. نفس چيست كه بدان اعتماد كنيم؟ نفسى كه هر لحظه در يك حالت متغير است! فقط اعتماد به خدا مهم و مطرح است!
20- نماز را اول وقت بخوانيد. اگر بي حال هستيد بگوييد مىخواهم حتى با بي حالى نماز را در اول وقتبخوانم. البته اگر دلايلى مثل برخورد با كلاس و… هست مشكلى نيست ولى مثلا ما دور هم نشستهايم و حرف مىزنيم; چون وقت نماز شد، بلند شويم، نمازمان را بخوانيم. به دوستانمان هم بگوييم معذرت مىخواهم من فعلا نماز دارم. در جايى نوشته بود آقاى مطهرى در وسط يك جلسهاى بلند شد و گفت وقتخواب من شده! همه مسخره كردند، گفتند از خوابش نمىگذرد. نمىدانستند كه او مىخواهد برود بخوابد كه در دل شب با حال خوش بلند شود.
توکل هدیه ای از جانب پروردگار در سفر معراج به رسول الله (صلی الله علیه و آله)
از زبان امام رضا (علیه السلام) ماجرای به معراج رفتن رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که به گوشه ای از آن اشاره ای خواهیم داشت. ایشان فرمودند: «زمانی که رسول الله (صلی الله علیه و آله) و جبرئیل (علیه السلام) در آسمان ها بالا می رفتند، به جایی رسیدند که جبرئیل (علیه السلام) فرمودند خداوند برای من حیطه خاصی قرار داده است، اگر از آن عبور کنم پر و بال من خواهد سوخت. در این جا نوری پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به جلو حرکت داد تا به مکانی که مدنظر خداوند متعال بود منتقل شدند. ندایی از جانب رب رسید و ایشان در جواب تکبیر گفتند. دوباره ندا آمد و با ایشان از موضع عبودیت سخن گفته شد و به عنوان یک عبد به ایشان توکل توصیه شد. قبل از ورود به فضای لطیف و غیر قابل نفوذی که حتی ملک مقرب درگاه بدان راه نداشت، خداوند متعال بحث توکل را مطرح فرمود. سپس خداوند متعال بشارت هایی را به ایشان و شیعیان ایشان وعده دادند. هدف خلقت بهشت و آتش بیان شد. در این فضا خدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) متذکر می شود که به من توکل کن، یعنی از کسی به جز من نترس و با من هماهنگ باش. در کل امور به من اعتماد داشته باش که ثمره این توکل بهترین مکان و سرانجام یعنی بهشت برای تو و شیعیانت است.»[1] در این حدیث شریف به نوری اشاره شده که رسول الله (صلی الله علیه و آله) را نصرت کردند، در فضاهای بالاتر نور است و نور؛ یعنی در فضای بالاتر از آسمان ها، این نور بود که به جای جبرئیل (علیه السلام) سید ما را نصرت کردند. این نور چه بود؟ یاری رسانی که توان آن از جبرئیل امین (علیه السلام) نیز بیشتر است. توکل که خود از جنس نور است، انسان را نیز به نور می رساند.
______________________________________________________________________________________
1- ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج1، ص262
ابعاد شخصیتی شیخ حر از نگاه دیگران
سخنان بزرگان صاحب نام و عالمی كه یا در زمان شیخ میزیستند و یا پس از وی؛ همگی درباره ویژگیهای منحصر به فرد و ممتاز او داد سخن دادهاند، همه نشان از عظمت علمی و شخصیت والای دینی و علمی شیخ حر دارد.
صاحب كتاب ارزشمند «جامعالرواه» و معاصر شیخ حر درباره او چنین مینویسد:
دیدگاههای شیخ در خاتمه وسائل جای مناقشات فراوان دارد ازجمله اینكه او به حجیت و اعتبار و صحت تمام احادیث كتب اربعه اصرار میورزد.
«شیخ حر… علامه و استاد و رهبر، محقق دقیق، عالمی جلیلالقدر و دارای منزلتی والا و فاضل و كامل است و در علوم مختلف تبحر و تخصص دارد.
خداوند عمر شریف او را طولانی گرداند و به شرافت او بیفزاید… دارای كتب زیادی است؛ از آن جمله كتاب بزرگ وسائلالشیعه…» نویسنده «سلافهالعصر» نیز پیرامون شخصیت شیخ مینگارد:
«شیخ حر عاملی، پرچم دانشی است كه پرچمهای دیگر توان مقابله با او را ندارند. نفس عالم و دانش او تمام اطراف عالم را فراگرفته است… همانند باران است كه بخشهای مختلف زمین را زنده میكند.
تالیفات او بر تارك روزگاران میدرخشد، سخنان او همانند در میماند و اكنون در سرزمین فارسی زبانان (یعنی خراسان) وطن گزیده است.»
گفتنی است كه مولف «سلافهالعصر» در جای دیگر از كتابش از شیخ حر به عنوان یكی از علمای شاعر نام میبرد و او را به علم و فضل و دارای تصانیف بسیار كه در جهان پایدار است، میستاید و اندكی از اشعارش را نقل میكند..