امتیازات حضرت علی اکبر علیه السلام:
1. شهادت در رکاب امام زمان خود؛ یعنی حضرت سیدالشهداء در کربلا می باشد که جدای از امتیاز شهادت حضور در رکاب امام حسین علیه السلام سعادتی بس رفیع می باشد.
2. مقام عصمت یا تالی تلو عصمت؛ مقام عصمت از مقامات عالیة الهیه است که هر کس را لیاقت آن نیست. حضرت علی اکبر علیه السلام نیز دارای مقام عصمت بودند. برای تبیین این امتیاز می توان اشاره به کلام امام حسین علیه السلام نمود؛ زمانی که حضرت علی اکبر علیه السلام عازم میدان شد. آن بزرگوار در حق او چنین دعا فرمودند: «اللهم اشهد انه برز الیهم غلام اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسولک و کنّا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه» بار الها گواه باش جوانی که در سیرت و صورت و گفتار؛ شبیه ترین فرد به پیغمبرت بود، به جنگ این مردم رفت. ما هر گاه به دیدن پیغمبرت مشتاق می شدیم به این جوان نگاه می کردیم.« لهوف، سید بن طاووس، ص113»
کسی می تواند در اخلاق و رفتار مشابه نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم باشد که خواص باطنی آن حضرت را که منشأ بروز آن اخلاق و رفتار بس عظیم است را نیز داشته باشد. حضرت علی اکبر علیه السلام اگر نگوییم معصوم بوده بلکه تالی تلو و مشابه معصوم حتماً بوده است.
3. شجاعت و دلیری: در روز عاشورا وقتی که به دشمن حمله ور شد؛ سپاهیان دشمن به سویی فرار می نمودند به گونه ای که تصور می کردند حیدر کرارعلی بن ابیطالب علیه السلام به جنگ آنان آمده است« ثمرات الاعواد، الهاشمی النجفی، مکتبة الحیدریة. ص233»
در تاریخ آمده است عمر سعد، شخصی به نام طارق (که مردی شجاع و دلیر بوده و یارای مقابله با یک لشکر را داشت) را به میدان فرستاد که علی اکبرعلیه السلام با رشادت وی را هلاک کرد. بعد عمر سعد دستور حمله از چهار طرف را صادر کرد.« منتهی الامال، حاج شیخ عباس قمی، ج1، ص443» که منجر به شهادت علی اکبر علیه السلام شد.
4. مقام علی اکبر علیه السلام در زیارت عاشورا: در زیارت عاشورا عرض می کنیم: «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین» سلام دادن به حضرت علی اکبر علیه السلام بعد از سلام دادن بر امام حسین علیه السلام می باشد، سایر اولاد و اصحاب بعد از حضرت علی اکبر علیه السلام قرار گرفته اند. این خود حاکی از مقام بزرگ آن حضرت است.
ممکن است کسی بگوید مراد از علی بن الحسین علیه السلام امام سجاد علیه السلام است نه علی اکبر علیه السلام. در جواب از این احتمال باید گفت، زبان زیارت، بیان گرامی داشت و تجلیل از شهداء کربلا و فداکاریهای آنان است همانطور که لعن و نفرین نیز بر کسانی است که امام حسین علیه السلام و اولاد و اصحاب آن حضرت را که حاضر در کربلا بوده اند به شهادت رسانیده اند و بنا به قول علامه میرزا ابوالفضل تهرانی؛ مراد از علی بن الحسینعلیه السلام در زیارت عاشورا حضرت علی اکبر علیه السلام است چون این زیارت اختصاص به شهدای کربلا دارد و احتمال اینکه مراد امام سجاد علیه السلام باشد بغایت بعید است« شفاء الصدور فی زیارة العاشورا، ج2، ص345»
4. تجلیل حضرت ولی عصر رحمه الله از علی اکبر علیه السلام: امام زمان رحمه الله در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به علی اکبر علیه السلام می فرماید: «السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل من سلالة ابراهیم خلیل؛ سلام بر تو ای علی اکبر اول فدایی از بهترین نسل دودمان ابراهیم خلیل .
در ادامه حضرت مهدی رحمه الله می فرماید: «اشهد انک اولی بالله و برسوله؛ شهادت می دهم که تو از هر کس اولی تر به خدا و رسولش هستی».
حضرت صاحب العصر رحمه الله، علی اکبر را در این زیارت نامه به امتیازاتی مخصوص از سایر شهدای کربلا جدا نموده است:
الف) سلام و صلوات بر علی اکبر را بعد از جد مظلوم خود، قرار داده است.
ب) علی اکبر علیه السلام را از هر کس به خدا و رسولش نزدیک تر معرفی نموده است.
ج) حضرت از خداوند درخواست می نماید که همواره توفیق زیارت حضرت علی اکبر علیه السلام را داشته باشد.
د) حضرت از خداوند مسألت می نماید که در روز واپسین همنشین علی اکبر علیه السلام باشد.
و) شدت لعن و نفرین آن حضرت به قاتلان علی اکبر علیه السلام حاکی از شدت غضب آن حضرت نسبت به جفاپیشگان است.« خورشید جوانان، سیدمحمد حسینی، ص65»
پس جوانان امروز هم با الگوگیری از علی اکبر علیه السلام و توجه به معنویات و با دوری از گناهان و بدی ها می توانند امام زمان خود را یاری کرده و برای زمینه سازی ظهور حضرت مهدی علیه السلام تلاش مضاعف نمایند تا همانگونه که حضرت علی اکبر علیه السلام مورد رضایت امام زمان خود بود و به او مباهات می کرد، طوری عمل نماییم تا حضرت مهدی علیه السلام از اعمال و رفتار ما راضی باشد، و انشاء الله از جمله یاران جوان، کوشا و پویای حضرتش باشیم.
مشاهده شده در حوزه نت
تآثیر نام ونامگذاری در خانواده وجامعه
ادب وفرهنگ کتیبه شخصیت
پیشین یک ملت وهویت مردم در آینه تمدن گذشته، پیشینه فرهنگی وآداب ورسوم دیر باز او نمایان می شود. آنگاه که این گذشته ی درخشان وتمدن افتخار آفرین در بینش ها ی منجمد، نوجویی های روشن فکر مآبانه وشخصیت جویانه ، دستخوش تغییر ودگرگونی شود؛ هویت اصلی وجانمایه جاودان خود را از دست خواهد داد، پاره ای، از فرهنگ گرا نسنگ خود تنها پوسته ای درذهن دارند وبرخی تمدن وفرهنگ خویش را در اصطلاحات و واژه ای بسته بندی شده و وارداتی آن سوی مرزها می یابند!!
به گونه ای که ظاهر لباس خود را با اشاره دیگران تغییر می دهند، آرایش خویش را با دلخواه بیگانگان مدل می بخشند وسرانجام خوراک وحتی مسکن خود را با الگوهای انان می پسندند، و به انجا می رسند که حباب گونه با ره نسیمی به هر سویی می چرخند وبی اصالت وپوچ می شوند!!
چنین چرخش جاهلانه ای در سخنان مسیحاگونه رهبر عزیز انقلاب این گونه آمده است که:
« بزرگترین بلا برای یک ملت این است که بخش هایی از فرهنگ وتمدن خودش به مرور زمان از حافظه اش پاک شود و اصلا ان را به یاد نداشته باشد. این خیلی بلای بزرگی است ومتاسفانه غربی ها با ما این کار راانجام دادند. سبک حرف زدن، سبک نگارش وافعال زبانهای خارجی را آوردند با معناهای بسیار نامناسب کمکی در داخل زبان ما وارد کردند…، مگر زبان فارسی با این عظمت ووسعت زبان کوچکی است ؟… حتی زبان های وسیع دنیا مثل زبان عربی هم این خصوصیت –ترکیب بندی- را ندارند. این ها همه درد« خود فراموشی » است.(فرهنگ وتهاجم فرهنگی،ص106»
آری گاه دشمن از راه اصطلاحات وواژه هایی که ما استفاده می کنیم وارد می شود، آنا را تغییر داده وبه آرامی فرهنگ ناهمرنگ خود را به مامی آموزند ، در این حال، ارزش های اصیل وپر بهای ما، با زندگی مان بییگانه می شوند!!
استاد شهید مطهری بانگاهی اندیشمندانه به این پدیده درد آور نگریسته، می فرماید:
«شعارهای دین را زنده نگه دارید، یکی از شعارهای دین اسم هاست. من نمی فهمم این که می گویند این اسم دمده شده ، کهنه شده یعنی چه؟ مگر اسم فلان کلفت فاطمه است ، فاطمه اسم کلفت هاست! خیلی عجیب است! پس دیگر اسم دخترمان را فاطمه نگذاریم! همین خودش یک امر به معروف ونهی از منکر است که : مردم! برفرزندانتان اسم های اسلامی بگذارید… برای مؤسسه هایتان نام اسلامی بگذارید. نام های اسلامی را زنده نگه دارید. زبان عربی یک قوم نیست. زبان اسلام است. (دشمنان می خواهند) افکارشان را به ما تحمیل کنند، تمدن خودشان را به ما تحمیل کنند، روح خ.دشان را به ما تحمیل کنند، برای اینکه روح ما را خرد کنند.»(حماسه حسینی،ج2،ص80-81)
مشاهده شده در کتاب جوانان پرسش ها وپاسخ ها،ج1،ص315-320
با ادامه مطالب با ما همراه باشید…
آئین همسر داری
ب)انواع حقوق متقابل
خانواده از یک نظرمؤسسه حقوقی است وروابط اعضای آن به ناچاربایدد بر پایه ضوابطی باشد. بنابراین، حقوق خانواده را می توان در سه قسمت بررسی کرد:
یک- حقوق مشترک زن وشوهر
برخی از وظایف مشترک زن وشوهر عبارتند از :
اول_ سکونت مشترک: یکی از حقوق مشترک زن ومرد، زندگی در کنار هم ودر زیر یک سقف است. این حق مرد است که شب هنگام که به منزل برمی گردد، حضور همسر خود را در خانه احساس کند.
همچنین زن حق دارد در منزلی زندگی کند که شوهر در آن جا آرامش پیدا می کند. زندگی خانوادگی که مرد در ایران، زن در اروپا وفرزندان در جایی دیگر، سکونت داشته باشند، در واقع، زندگی نیست. در این صورت، شوهر دیگر شوهر نیست، بلکه عامل وکارگزار همسر وفرزندان است.
دوم_ هم خوابی:
این تنها حقوق مشترک برای زن وشوهر است که در سایه پیمان مشروع، روابط آمیزشی داشته باشندکه هدف آن، هم ارضای غریزه و هم تولید نسل است.
زن وشوهر همیشه باید آماده این رابطه باشند ویپدیگر رااز این نظر راضی کنند. منع روابط مشروع، هم امری خلاف شرع است وهم باعث بسیاری از آلودگی هاست؛ زیرا زن ومردی که نیاز خود را از راه مشروع برآورده نسازند، در صورت ضعف ایمان، از طریق نا مشروع برآورده خواهند ساخت.
مشاهده شده درکتاب خانواده ونقش بنیادین آن/ علی قائمی/ص116
با ادامه مطالب با ما همرا باشید…
سه مسئولیت مهم روحانیت از منظر رهبر معظم انقلاب/قسمت دوم
حضور هدایت گر و نیز میدانی در عرصه خدمات اجتماعی
حضرت آیت الله خامنه ای پس از تبیین هدایت دینی و هدایت سیاسی، به سومین وظیفه مهم روحانیت یعنی «حضور هدایتگر و نیز میدانی در عرصه خدمات اجتماعی» پرداختند.
ایشان افزودند: حضور طلاب در خدمات رسانی به مردم، مدرسه سازی، بیمارستان سازی، کمک به مردم هنگام حوادث و دیگر عرصه ها، نیروهای مردمی را نیز به صحنه می آورد و منشأ خدمات خواهد شد.
درس خواندن خوب و تهذیب نفس
رهبر انقلاب با توصیه به طلاب برای «درس خواندن خوب و تهذیب نفس»، خاطر نشان کردند: همت خود را برای ایفای مسئولیت های روحانیت که هیچ تخصص دیگری نمی تواند جایگزین آن شود، به کار گیرید؛ البته این کار نباید به معنای هدف گیری مناصب و مقامات و عناوین باشد بلکه در همه اوقات باید کسب رضایت پروردگار و امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هدف اصلی قرار گیرد.
آموزش اخلاق در حوزه ها
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مطالب برخی از اساتید و طلاب حوزه های علمیه تهران، گفتند: «مراقبت از اینکه حوزه های علمیه از شیوه ی طلبگی به شیوه ی دانشگاهی گرایش پیدا نکنند»، «طرح آموزش اخلاق در حوزه ها» و «منطقه ای کردن گزینش و جذب طلاب»، از مسئولیت مدیران حوزه ها است که باید پس از بررسی های لازم در خصوص این موضوعات تصمیم گیری کنند.
رهبر انقلاب همچنین با اشاره به قدمت و اهمیت حوزه علمیه تهران و علما و فضلای برجسته ای که در این حوزه حضور داشته اند، خاطر نشان کردند: حوزه علمیه تهران اکنون دارای هویت است و این هویت نیز باید قدر دانسته شود تا برجستگانی در فقه و علوم عقلی و تفسیر و حدیث، در این حوزه پرورش یابند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین صادقی رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران با اشاره به سابقه حوزه علمیه تهران و نقش آن در تحولات سیاسی و اجتماعی، گفت: این حوزه با ۱۳۳ مدرسه، شش مرکز تخصصی و ۱۵ هزار طلبه و ۱۶۰۰ استاد در سطح استان تهران، فعال است.
حجت الاسلام و المسلمین رشاد با بیان اینکه حوزه های علمیه استان تهران ۳۶۰ شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است، برخی از فعالیت ها و موفقیتهای این حوزه را برشمرد و افزود: البته یکی از نگرانیهایی که امروز حوزه های علمیه با آن مواجه هستند، فاصله گرفتن از هویت اصلی و تبدیل هویت آنها به هویت دانشگاهی است.
همچنین حجج اسلام والمسلمین آقایان صدیقی، حسینی، پناهی، روحانی، تحصیلی، رستمی، بیرانوند، رفیعی، پناهیان و خانم ها راستی و میرمؤمنی، دیدگاه های خود را در خصوص موضوعات مختلف طلاب و حوزه های علمیه بیان کردند.
نکات مهم و دغدغه های دینی طلاب
برخی نکات مهمی که اساتید و طلاب در سخنان خود به آنها اشاره کردند، عبارت بود از:
- لزوم معنویت محوری در حوزههای علمیه، اهتمام به اخلاق، معرفی الگوهای موفق و شناساندن سبک زندگی آنها
- تاکید بر پایبندی به زیّ طلبگی، برخورداری از روحیه و عمل انقلابی، نگاه حداکثری به دین و شناخت مقتضیات زمان
- اهمیت تعامل حوزه و دانشگاه در قالب کرسی های آزاداندیشی
- تقویت ارتباط مستقیم طلاب و روحانیون با مردم
- معرفی طرح جامع «بنیان مرصوص» با هدف تقویت و به روزرسانی توانایی ها و آمادگی های علمی، اخلاقی و اجتماعی طلاب
- مشکلات معیشتی طلاب و پیشنهاد تقویت حوزه های علمیه در مناطق غیرمرکزی با هدف کاهش مهاجرت طلاب برای تحصیل علوم حوزوی
- ضرورت تحول در نظام آموزشی حوزه های علمیه با هدف افزایش بهره وری علمی و جلوگیری از فرسایش انگیزه های طلاب جوان
- حضور موفق بانوان طلبه در تحصیل و تبلیغ معارف دینی و پیشنهاد تشکیل «قرارگاه زن جهادی مسلمان» به منظور مقابله با آسیب های اجتماعی و خانوادگی
- لزوم پاسخ گویی دقیق و حکیمانه حوزه های علمیه به شبهات و مسائل مورد نیاز جامعه و بهره گیری از مبانی استنباطی و قویِ فقه جواهری
- ضرورت ایجاد مراکز تخصصی تبلیغ و آموزش مهارت های خطابه و اقناع
مشاهده شده درپايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيد علی خامنهای(مدظلهالعالی)
تأثیر نام ونام گذاری در خانواده وجامعه چیست؟
آغوش آفرینش درخود، آفریده های بسیاری پرورش داده است وهریک را صحیفه ای از کتاب پر عظمت هستی می داند. در این میان «انسان» مانند نگینی درخشان بر فراز هستی نمایان است وبا برتری های روحانی وعقلانی خویش، زینتی چشم نواز ودل آرا به آفرینش بخشیده است ؛ آفریده ای که پروردگار بزرگ از روح خویش، در وجود او دمید« نفخت فیه من روحی »(حجر،29) و او را در عالی ترین چهره وجلوه آفرید«لقد خلقنا الانسان فی احسن التقویم»(تین،4)
آغاز خلقت تا فرجام هستی، همچون آموزشگاهی است که باید بینش وباورهای پاک آسمان زاد در آن فرا گرفته شود وبا روشنی اندیشه به کار آید تا هر یک از ما «خلیفة الله» گردیم: « انی جاعل فی الارض خلیفة». بی گمان دستیابی به این مرحله ی والانیاز جدی به تقویت باورهای ناب دینی، رویش فکر وفرهنگ مذهبی و بالندگی اعتقادات الهی دارد. از نمودهای پرتجلی این رشد ورویش، چگونگی گفتار وکیفیت استفاده از الفاظ، واژه ها وکلمات است، زیرا سخن آدمی، سفیر احساسات ونماینده اندیشه اوست وهمچون فهرست کتابی است که با دیدن واژه های آن پی به محتوای کتاب می بریم.
جلوه شفاف وروشن این شخصیت دوسویه که در صحنه های مختلف زندگانی نمایان می شود؛ نهادن « نام » واستفاده از «اسم های» گوناگون است. که گاه بر افراد و فرزندان وگاهی بر مکان ها ومؤسسات می نهیم . ونمایی گویا از دستمایه های فکری وفرهنگ ملی است ودر عبارتی کوتاه وپرمعنا «دیباچه شخصیت» افراد محسوب می شود.
مشاهده شده در کتاب جوانان پرسش ها وپاسخ ها،ج1،ص315-320
با ادامه مطالب با ما همراه باشید…
دغدغه حفظ زبان از جانب مقام معظم رهبری
چرا رهبر انقلاب دربرابر هجوم زبان های بیگانه و حفظ زبان فارسی دغدغه دارند؟
استعمار زبانی یا زبان استعمار/"جواهر لعل نهرو” در کتاب خود مینویسد: “آموزش انگلیسی در هند هدفش پرورش کارمندان اداری و در عین حال، آشنا ساختن هندیان با جریانهای فکری غرب بود. در نتیجه یک طبقهی جدید در هند به وجود آمد. طبقهای که آموزش زبان انگلیسی یافته بود. این طبقه هرچند تعدادش محدود بود و با تودههای مردم هم تماس و ارتباط نداشت اما بالاخره رهبری نهضتهای ملی تازه را عهدهدار گردید.”
ناگهان از گوشه یی یک نفر تشخیص داده که باید ما به کودکان دبستانی، از کلاس اول - یا حتّی پیش دبستانی - زبان انگلیسی یاد بدهیم؛ چرا؟ وقتی بزرگ شدند، هر کس نیاز دارد، می رود زبان انگلیسی را یاد می گیرد. چقدر دولت انگلیس و دولت امریکا باید پول خرج کنند تا بتوانند این طور آسان زبان خودشان را در میان یک ملت بیگانه ترویج کنند؟. .. بنده با فراگرفتن زبان خارجی صددرصد موافقم؛ نه یک زبان، بلکه ده زبان. .. منتها این کار جزو فرهنگ جامعه نشود.
[1]
“ایزاک چاتینر"، نویسنده ی روزنامه های نیویورک تایمز و نیویورکر در یادداشتی با عنوان “دنیای زبان، زبان دنیا"، از قول پژوهشگری آمریکایی می نویسد که مردم کشور آمریکا، آنچنان از اشغال کشورشان توسط انگلیسی ها به ستوه آمده بودند که به هر طریق ممکن، درصدد ایجاد “لهجه ای” کاملا متفاوت از انگلیسی ها برای خود بودند. بدین ترتیب، شکل گیری لهجه ی آمریکایی زبان انگلیسی، اتفاقی کاملا عامدانه و در واکنش به دخالت دولت انگلیس بود. تفاوت لهجه ی آمریکایی ها اگرچه مبتنی بر همان زبان انگلیسی بود، اما خود عاملی بود برای نشان دادن تمایزات فرهنگی و هویتی بین مردم خود و انگلیسی ها. چاتینر در ادامه ی مطلب خود چنین می نویسد: “یکی از پرسش هایی که مک کرام در کتابش مطرح کرده این است که اگر به جای انگلیسی ها، مردم کشور استعمارگر دیگری- مثلا فرانسوی ها یا اسپانیایی ها- به آمریکا می آمدند، باز هم تمایل به ایجاد زبانی متفاوت از زبان انگلیسیِ بریتانیا وجود داشت؟ مک کرام سعی کرده که از دو بعد به این پرسش، جواب بدهد. او می نویسد زبان فقط وسیله ای ضروری برای برقراری ارتباط نیست؛ بلکه خواسته های مردم هر عصر را نیز مطرح می کند و تمایل آنها به ایده های جدید و کلمات جدید را نشان می دهد. بعضی ها می گویند زبان ذاتا پدیده ای خنثی است؛ اما اگر بگوییم که زبان انگلیسی وضعیتی کاملا متفاوت داشته، اصلا اغراق نکرده ایم.”
«زبان» را می توان یکی از پایه های اصلی هر فرهنگ و تمدنی تلقی کرد. بنابراین انتقال زبان از کشوری به کشور دیگر، به مثابه “انتقال فرهنگ” به آن کشور است. «الان آموزش زبان انگلیسی - بالخصوص زبان انگلیسی… خیلی رواج پیدا کرده، آموزشگاه های فراوانی به وجود می آورند… همه ی کتاب های آموزش که خیلی هم با شیوه های جدید و خوبی این کتاب های آموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقل کننده ی سبک زندگی غربی است، سبک زندگی انگلیسی است. خب این بچه ی ما، این نوجوان ما و جوان ما [که] این را می خواند، فقط زبان یاد نمی گیرد؛ حتی ممکن است آن زبان یادش برود، اما آنچه بیشتر در او اثر می گذارد آن تأثیر و انطباعی [است] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگی غربی در وجود او به وجود می آید.»[2]
از همین روی، حداقل از دو دهه پیش، پژوهش های بسیاری در این باب مخصوصا آثار سوء یادگیری بدون برنامه ی زبان انگلیسی نوشته شده است. ظهور اصطلاحاتی چون “امپریالیسم زبان انگلیسی” نیز تحت تأثیر همین فضا بوده است. “رابرت فیلیپسون"، زبان شناس انگلیسی در کتاب خود با عنوان “امپریالیسم زبانی"، در کنار اشکال دیگر استعمار کشورها چون امپریالیسم اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و…، از امپریالیسم زبان انگلیسی نیز به عنوان شکل نوینی از استعمار در دوران حاضر یاد می کند. از نظر او، ترویج زبان انگلیسی توسط دو کشور آمریکا و انگلیس در سایر کشورها، به منزله ی “نفوذ و استیلا” یافتن در آنها به شکلی نرم و آرام است. از نظر فیلیپسون، ترویج زبان انگلیسی از طرفی موجب افزایش منافع غرب در کشورها شده و از طرفی دیگر، فرهنگ ها و زبان های ملی و محلی را در بلندمدت به سمت تضعیف یا نابودی پیش می برد. «هر جا انگلیس ها وارد شدند، زبان مردم بومی را تبدیل کردند به انگلیسی؛ اگر زبان رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند. در شبه قاره ی هند، زبان فارسی چند قرن زبان رسمی بود؛ تمام نوشتجات، مکاتبات دستگاه های حکومتی، دولتی، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصیت های برجسته، با زبان فارسی انجام می گرفت. انگلیس ها آمدند زبان فارسی را با زور در هند ممنوع کردند، زبان انگلیسی را رائج کردند»[3]
«جواهر لعل نهرو» در کتاب خود با عنوان “نگاهی به تاریخ جهان"، به همین موضوع اشاره می کند که چگونه تبلیغ و آموزش زبان انگلیسی توسط عمال این کشور در هند، موجب به وجود آمدن طبقه ای جدید در این کشور شد که با مردم خود هیچ ارتباطی نداشت. او چنین می نویسد: “آموزش انگلیسی در هند هدفش پرورش کارمندان اداری و در عین حال، آشنا ساختن هندیان با جریان های فکری غرب بود. در نتیجه یک طبقه ی جدید در هند به وجود آمد. طبقه ای که آموزش زبان انگلیسی یافته بود. این طبقه هرچند تعدادش محدود بود و با توده های مردم هم تماس و ارتباط نداشت اما بالاخره رهبری نهضت های ملی تازه را عهده دار گردید.”
شاید به همین دلیل بود که دولت چین، در سال ۲۰۱۰، کاربرد زبان انگلیسی را در رسانه های دیداری و مجازی چین ممنوع اعلام کرد. دولت چین، سیاست جدید خود در این باره را اینگونه توضیح داد که استفاده از زبان انگلیسی و مخلوط شدن انگلیسی با زبان چینی به سرعت در حال تخریب اصالت زبان چینی است و به شدت به ارزش های فرهنگی و سنتی ملت چین حمله کرده است. حتی «بعضی از کشورهای اروپائی هم نگذاشتند زبان انگلیسی تبدیل شود به زبان علمی آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان - اینها زبان خودشان را به عنوان زبان علمی در دانشگاه هایشان حفظ کردند.»[4] نظیر چنین موانعی را بر سر زبان فارسی نیز ایجاد کرده اند. «ما برای ترویج زبان فارسی چقدر در دنیا مشکل داریم؟ خانه ی فرهنگ ما را می بندند، عنصر فرهنگی ما را ترور می کنند، ده جور مانع در مقابل رایزنی های فرهنگی ما درست می کنند؛ چرا؟ چون در آن جا زبان فارسی یاد می دهیم. ولی ما بیاییم به دست خود، مفت و مجانی، به نفع صاحبان این زبان - که مایه ی انتقال فرهنگ آنهاست - این کار را انجام دهیم!»[5]
از همین روی رهبر انقلاب در دیدار معلمان و فرهنگیان، بر اصل طراحی و برنامه ریزی برای یادگیری زبان انگلیسی تأکید کرده اند. «[البتّه] نمی گویم که فردا برویم زبان انگلیسی را در مدارس تعطیل کنیم؛ نه، حرف من این نیست؛ حرف این است که بدانیم چه کار داریم می کنیم؛ بدانیم طرف می خواهد چگونه نسلی در این کشور پرورش بیابد، و با چه خصوصیّاتی.» [6]
۳۷سال پیش، یعنی همان ماه های نخستین انقلاب، امام خمینی رحمة الله علیه، نسبت به این موضوع چنین فرمودند: «از مسائلی که مبتلا ما به آن هستیم آدم عبارت از آن است که چهار تا کلمه مثلًا فرنگی یاد بگیرد، و دو سه دفعه هم که تو صحبت هایش می شود، در هر چند کلمه ای یک کلمه ی فرنگی جایش بگذارد. شما نطق ها را ببینید. هر کس بیشتر الفاظ فرنگی در کلماتش باشد این بسیار دانشمند است! دانشمندی را به این می دانند که چند تا کلمه ی فرنگی در کلماتش باشد. این برای این است که نطق ها هم استعماری است. خودش آدم استعماری شده است.[7]
منبع : دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای ,
کلمات کلیدی ماشینی : استعمار؛ نابودی فرهنگ ملتها توسط استعمارگران؛ نشریه خط حزب الله؛
مشاهده شده درکوثرنت
پی نوشت ها
[1] ۱۳۸۴/۰۲/۱۲
[2] ۱۳۹۲/۰۹/۱۹
[3] ۱۳۹۱/۰۷/۲۳
[4] ۱۳۹۲/۰۵/۱۵
[5] ۱۳۸۴/۰۲/۱۲
[6] ۱۳۹۵/۰۲/۱۳
[7] ۱۳۵۸/۰۹/۲۱
تحقیقات پایانی ارائه شده در سال 94
عنوان:آثارخود فراموشی بر خدا فراموشی از دیدگاه آیات و روایات
استاد راهنما: فاطمه معین الدینی
پژوهشگر:رضیه گنجی زادگان
چکیده
خودفراموشی ازبیماری های خطرناک اخلاقی است که سبب هلاکت دردنیا وآخرت می گردد، چرا،که انسان را از مصالح مادی ومعنوی بی خبر می سازد و با این بی خبری انسان فرصت ها را از دست داده، امکانات را ضایع و استعدادهای خویش را بر باد خواهد داد. تحقیق حاضر به هدف تبیین عوامل خودفراموشی برخدا فراموشی و آثار دنیوی و اخروی آن از دیدگاه آیات و روایات نگاشته شده، روش بکارگرفته شده در تحقیق توصیفی و تفسیری است، مهم ترین نتایج حاصله از تحقیق عبارتنداز: از آثار مهم اخروی خود فراموشی بر خدا فراموشی قرار گرفتن در زمره¬ی ظالمین است؛ زیرا اگر انسان خود فراموش، خود را پیرو طبیعت خویش کند و به جای این¬که طبیعت را مأموم عقل کند و عقل را امام طبیعت، برعکس عمل کند قوای طبیعی حاکمیت او را بر عهده می¬گیرد و از چنین حاکمی جز خیانت در امانت بر نمی¬آید و ظالمانه حق فطرت و جان الهی را ضایع می¬کند و حقوق و حدود او را به رسمیت نمی¬شناسد و از این¬جاست که ظلم به خویشتن صورت می¬گیرد. کور محشور شدن در قیامت یکی دیگر از آثار مهم اخروی خود فراموشی بر خدا فراموشی می¬باشد، اعراض از یاد خدا و بی¬اعتنائی به حکم او موجب کوری چشم دل می¬شود و راه سلوک به سوی حق را سد می¬کند. بنابراین اثر دیگر اعراض از یاد خدا، کوری دل و بالطبع محروم شدن از معرفت نفس و به دنبال آن محروم شدن از معرفت ربّ است.
کلید واژه¬ها:
آئین همسر داری
عوامل مؤثر در ایجاد روابط سالم
1. شناخت حقوق متقابل
در خانواده سالم، طرفین به تعهدات خود پای بندندو دربرابر لغزش ها، حساسیت های نابخردانه نشان نمی دهند.چه بسا خانواده هایی هستند که در اثر ناآگاهی از ضوابط وحقوق یا بی توجهی به اصو ل زندگی مشترک، همواره دچار درگیری واختلافند وفرصت عمر راکه باید صرف خودسازی شود،در راه مشاجره واختلاف ها از دست می دهند.
در زندگی زناشویی، اصل بر مودت، صفا وایثارگری است، ولی نباید فراموش شود که اندازه خواسته ها وتلاش ها نمی تواند بی حساب وبر پایه سلیقه های شخصی باشد. اگر شمابخواهید در زندگی زناشویی ودر کنار همسر،حقی را به خود اختصاص دهید، ناگزیرید همان حق را برای همسرتان نیز قائل باشید وبی گمان،تاهنگامی که شما حق شوهر رابه جا نیاورده اید، نمی توانید توقع ادای آن را از او داشته باشید.
شناخت حقوق متقابل وتوجه به این حقیقیت که پذیرش حقی برای یک فرد، برای طرف مقابل ، تکلیف آور است، زندگی را از زوایای تاریک بیرون می آورد وابعاد وظایف همسران را روشن خواهد کرد.
آگاهی به حقوق و وظایف خود، مقدمه عمل است واز بسیاری اختلاف ها ودر گیری ها میان آن دو پیشگیری می کند.
الف)تأثیر آشنایی به حقوق یکدیگر بر ایجاد روابط سالم
تعیین حقوق، روابط را بر پایه ضوابط استوار، ومرز توقع ها را مشخص ومعلوم می کند وباعث می شود که هر کس از دیگر افراد خانواده، توقعی بیش از اندازه نداشته باشد.
همچنین سبب می شود که هر کس بر اساس ضوابطی، کار وبرنامه ای را برای خود معین کند و از آن مرز فراتر نرود. در این صورت، روابط خانوادگی محکم وبا ثبات می شود، احترام ها، تصمیم ها، وبرنامه ریزی ها ضابطه دار می شوند، همراهی وتعاون در پی آن معنا پیدا می کند، امیال وخواسته ها محدود می شوند وافراد در مسیر شرع گام بر می دارند.
اگر انسان، همسر خویش راامانتی الهی بداند وبا رعایت حقوق او، زمینه آرامش وامنیت فکری وروحی_روانی را در منزل پدید آورد، همسر او هم می توانند بانیروی کامل وافکاری سالم وروحیه ای پرنشاط، وظیفه همسری را به جا آورد ومحیطی آرمانی برای تکامل یکدیگر وپرورش و رشد نسلی پاک فراهم کند.
مشاهده شده درکتاب خانواده ونقش بنیادین آن/ علی قائمی/ص152
با ادامه مطالب با ما همراه باشید…