حالات عرفاني و عبادي آيت الله سيد علي قاضي
برنامه ماه رمضان
نقل است که: در دهه اول و دوم ماه رمضان، مجالس تعلیم و انس ایشان در شبها بود؛ در حدود چهار ساعت از شب گذشته شاگردان به محضر ایشان می رفتند و دو
ساعت مجلس طول می کشید.
ولی در دهه سوم، مجلس تعطیل بود و مرحوم قاضی دیگر تا آخر ماه رمضان دیده نمی شدند؛ و هر چه شاگردان به دنبال ایشان می گشتند در نجف، در مسجد کوفه،
در مسجد سهله و یا در کربلا، ابداً اثری از ایشان نبود! و این رویه مرحوم قاضی در همه سال بود تا زمان رحلت. »
خلوت
سکوتش بیشتر از کلامش است و خلوتش بیشتر از جلوتش.
روزهایی در بعضی ایام سال نیست، می شود. هیچ کس خبری از او ندارد نه در مدرسه و نه در مسجد، نه در کوفه و نه در سهله. هیچ کس او را نمی یابد. او کجاست؟
چه می کند؟ با کیست؟ چگونه رفته؟ و چگونه بر می گردد؟ هیچ کس نمی داند، هیچ کس…
آری! مداومة الخلوة دأب الصلحا.
و این خلوت او نه تنها، تنهایی نیست، بلکه آکنده از اسرار است. راستی او چه عوالمی دارد که کسی راه بدان ندارد و حتی برای شاگردانش که محرم ترین ها به او
هستند، اسرار را فاش نمی کند.
انس او با خلوت است و رروح او با وحدت. ساعت ها به تفکر در وادی السلام می پردازد و خودش می گوید که : « با روح مردگان مأنوس تر است تا با زندگان. »
کمک امام درخانه
خانم دباغ نقل می کند: روزی بر حسب اتفاق تعداد میهمانان منزل امام زیاد شد،
پس از صرف غذا ظرف ها را جمع کردم و به آشپزخانه بردم.
با زهرا- دختر آقای اشراقی- آماده شدیم که ظرف ها را بشوئیم.
اما دیدم که خود امام هم بلافاصله به آشپزخانه آمدند.
از زهرا پرسیدم:"حاج آقا چرا به آشپزخانه آمده اند؟ “
و حق داشتم که تعجب کنم، زیرا وقت وضو نبود؛ اما امام آستین هایشان را بالا زدند و
فرمودند:چون ظرف های امروز زیاد است آمده ام کمکتان کنم.
بدنم شروع به لرزیدن کرد.
خدایا چه می بینم! به زهرا گفتم تو را به خدا از امام خواهش کنید که ایشان تشریف ببرند.
خود ما ظرف ها را می شوئیم
زندگینامه امام خمینی(رحمة الله علیه)
امام خمینی(رحمة الله علیه) در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى
(24سپتامپر 1902 ميلادى ) در شهرستان خميـن از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطهر سلام الله
عليها, روح الله المـوسـوى الخمينـى پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد.
او وارث سجاياى آبا و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم وكسب معارف الهى كـوشيـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمينـى مرحوم آيه الله سيد مصطفى مـوسـوى
از معاصريـن مرحـوم آيه الله العظمـى ميرزاى شيـرازى (رحمة الله علیه ), پـس از آنكه ساليانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمـده
بـود
به ايران بازگشت و در خميـن ملجإ مردم و هادى آنان در امـور دينـى بـود.
ازدواج امام خمینی و تشکیل خانواده
ميرزا محمد ثقفي تهراني در زمان تحصيل در شهر مقدس قم، با حاج آقا روح الله مصطفوي خميني (حضرت امام( رحمة الله علیه)) كه در آن زمان بیست و هفت سال داشت آشنا شد
كه همين آشنايي، واسطه ازدواج امام خميني(رحمة الله علیه ) با بانو ثقفي در سال هزار و سیصد و هشت شمسي شد.
امام خميني در سال هزار و سیصد و هشت هجری خورشیدی با خدیجه ثقفی دختر میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج کرد.
برخلاف سنت رایج چند همسری و متعه در بین روحانیان آن زمان، امام خمینی(رحمة الله علیه) هیچگاه همسر دیگری و متعه اختیار نکرد
و برخلاف رسم آن زمان امام خمینی(رحمة الله علیه) در امور منزل به همسرش کمک می کرد.
ثمره اين ازدواج تولد سيد مصطفي، فرزند اول آنها در آذر هزار و سیصد و نه ؛ سيد احمد در بیست و ششم اسفند هزار و سیصد وبیست وچهارم و خانمها سيده فريده، سيده
زهرا و سيده صديقه بود.
دست هایت را از روی چشم هایت بردار
شیخ مرتضی زاهد رحمة الله علیه می فرمود : « من به این دلیل در این دنیا هیچ غم و غصه ای ندارم که یک دوست و رفیقی دارم که هرچه نیاز داشتم برایم فراهم کرده است . من هر کاری که داشته باشم او مرا لنگ نمی گذارد و تا به حال هر چه از این دوست خواسته ام برای من انجام داده است ؛ هر چه خواسته ام ؛ این دوستی که هرچه از او خواسته ام برایم فراهم کرده است ، خداست ، او ، خداست ، خدا… . ما دست هایمان را گذاشته ایم بر روی چشم هایمان و می گوییم چرا خدا را نمی بینیم ؟! یکی نیست به ما بگوید دستهایت را از روی چشم هایت بردار و بعد ببین آیا عالم را خالی از خداوند می توانی ببینی ؟!
(کتاب شیخ مرتضی زاهد ، ص ص 159-218)
سیره امام خمینی رحمة الله علیه
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ص يَقُولُ لِوُلْدِهِ:
اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِي كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِي الصَّغِيرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبِيرِ
حضرت باقر عليه السلام فرمود: پدرم على بن حسين عليهما السلام بفرزندانش ميفرمود:
از دروغ كوچك و بزرگش، جدى و شوخيش بپرهيزيد، زيرا آن كس كه در چيز كوچك دروغ گفت به دروغ بزرگ نيز جرأت پيدا مي كند. [ اصول كافى-ترجمه مصطفوى جلد 4 صفحه 35 ]
يكي از نزديكان امام مي گفت:
روزی خدمت امام رسیدم ایشان نامه ای را به من مرحمت فرمودند تا برای پخش به مسؤول خبر صدا و سیما برسانم. نامه را به مسؤول مربوطه دادم .
چند دقیقه بعد آقا مرا صدا زده و فرمودند: نامه را سریعا پس گرفته و بیاورید.
نامه را آوردم. آقا کلمه ای را تغییر داده و دوباره نامه را به من داده و فرمودند: حالا به واحد خبر بدهید.
بنده این کار را کردم بعد خدمت آقا رسیده عرض کردم: «نامه چه اشکالی داشت؟»
امام فرمودند: در نامه نوشته بودم «من با همه همم به بسیجیان دعا می کنم» بعد متوجه شدم که این درست نیست، نوشتم «من با بیشترین همم به بسیجیان دعا می کنم»
[برداشتهایی از سیره امام خمینی، جلد 3 صفحه 261 ]
سیره امام خمینی رحمة الله علیه
إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ … [الإسراء : 27]
اسرافكاران، برادران شياطينند؛ …
چرا برخي از ما اينقدر اهل اسرافيم
چرا بايد مصرف آب ، در كشور ما ، 2 برابر ميانگين جهاني باشد؟!
***********************
دکتر محمود بروجردی: من بارها ناظر وضو گرفتن امام خميني بوده ام و دیده ام که ایشان در فاصله به جا آوردن اعمال وضو، شیر آب را می بستند و در موقع لازم دوباره باز می کردند تا مبادا آب اضافی از شیر خارج شود.
**************************
حجت الاسلام و المسلمین صادق احسان بخش: حضرت امام هیچ گاه اسراف نمی کردند. حتی اگر می خواستند دارویی بخورند و یک لیوان آب به ایشان می دادند، اگر نصف آن مورد استفاده قرار می گرفت، کسی حق نداشت نصف دیگر را دور بریزد، باید از آن استفاده می کردند. این خط مشی، تمرینی است جهت خودسازی که از اول جوانی داشته اند.
[مجله طوبی ؛ خردادوتیر 1385، شماره 7 صفحه 149]
جریان رفتن آیت الله گلپایگانی از خانه اش !!
زماني كه آيت الله گلپايگاني در خانه استيجاري به سر مي بردند، روزي در يكي از مجالس عمومي، ضمن اينكه مشغول گفت و شنود با رفقا بودند، متوجه مي شوند كه صاحب خانه اش در آن جمع است و براي يكي از علما اين مسئله را مطرح مي كند كه:"اگر شخصي خانه اش را به فردي محترم ، اجاره داد و پس از مدتي خودش به آن نياز پيدا كرد ، در اين صورت چه بايد كرد؟!”
آيت الله گلپايگاني كه دورادور اين مسئله را مي شنود به ذهنش خطور مي كند كه “شايد منظور صاحب خانه من هستم كه او خانه اش را لازم دارد اما مأخوذ به حيا است كه آشكارا بگويد خانه مرا تخليه كن ، و چه بسا قلباً راضي به ماندن در آن خانه نباشد".
به همين جهت پس از ترك مجلس به آن خانه نرفت ، بلكه به منزل يكي از رفقا رفت و براي همسرش پيام فرستاد: “غذايي كه پخته اي به منزل فلاني بياور".
سپس منزلي تهيه كرده و خانه را تخليه كرد
[هزار و يك نكته اخلاقي از دانشمندان-اكبر دهقان- ص 56 به نقل از ره يافتگان ص 37]