اشک بر سید الشهدا
آیا ما باید برای بالا بردن مراتب اشک مان و جهت دادن به آن تلاشی هم بکنیم؟
پاسخ: بله قطعا. داریم که زیارت امام حسین (ع) ثواب هفتاد هزار حج را دارد. پس می شود با یک زیارت، به اندازه هفتاد هزار حج، برکت بدست بیاورید. در واقع روایت می خواهد بگوید بروید دنبالش. جوری زائر شوید که یک زیارتتان به اندازه هفتاد هزار حج باشد. فرمودند: زائرین سه دسته اند: یک دسته هستند که خداوند اموال و اولادشان را برای آنها حفظ می کند، یک دسته هستند که وقتی از حج فارغ می شوند خداوند می فرماید که زندگی تان را از نو شروع کنید. یعنی پاک شده اید. و یک دسته هستند که به آنها گفته می شود که آینده شما هم تامین شد. یعنی در مقامی قرار گرفته اید که شیطان دیگر دستش به شما نمی رسد. این روایت دارد به ما می آموزد که سعی کنیم از دسته سوم باشیم. در بکاء هم همین طور است. می خواهند بگویند بروید این ثوابها را به دست بیاورید. مثل نماز که می تواند معراج باشد یا اسقاط تکلیف باشد. در اسقاط تکلیف بالاخره انسان می تواند در نزدیک غروب نمازش را بخواند وحتما آثاری هم دارد ولی آن صلاتی که معراج مومن است و آن روایات در فضیلت صلات، معلوم نیست برای این نمازهای معمولی باشد. در بکاء هم همینطور است. باید سعی کنیم که بکاءمان را جامع و کامل و عمیق کنیم. و بکاء ما بکاء محبین بشود و به بالاترین درجه بکاء محبین برسیم. اینجا یک نکته ای هست و آن اینکه همه حقایق از عالم بالا می آید. حقیقت بکاء که بر قلب و چشم انسان می آید از عالم امام می آید. اگر جرعه ای از بکاء امام سجاد(ع) را که محور این بلا هستند، به ما بنوشانند، کار درست می شود. اگر انسان بخواهد جزو باکین بشود توسل به امام سجاد(ع) خوب است. که به انسان بکا بر سیدالشهدا بدهند، با درجات و آثاری که دارد. انسان می بیند که اهل بکا واقعا تعلقاتشان قطع شده.(حجت الاسلام میر باقری )
اشک بر سید الشهدا یک راه میانبر ....
مگر انسان چقدر آلودگی دارد که انقدر باید تطهیر شود؟
پاسخ: اگر کسی راه خدا را بشناسد می داند که ما نیاز به تطهیر دائمی داریم تا به مقام اخلاص محض برسیم. مقام اخلاص محض و اخلاص در حب بسیار بالاست. «أَعْلَى دَرَجَةِ الزُّهْدِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ وَ أَعْلَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْيَقِين»1)همه تعلقاتت که ریخت، انوار یقین به سراغت می آید.
اشک بر سیدالشهدا یک راه میانبر است که این راه میانبر هم باید دوام داشته باشد. ما نیاز به تطهیر دائمی داریم چون آلودگی های ما پیچیدگی های بسیاری دارد. آلودگی ما فقط گناهان کبیره نیست. گاهی اوقات شرک، مخفی تر از یک مورچه سیاه، در شب سیاه بر سنگ تاریک است ولی همین شرک مغفور است. بخشیده می شود. ولی مانع لقاء الله است. باید همه زوایای وجود انسان مطهر بشود. لذا این وادی ادامه دارد. کسانی که در حزن شان دائمی هستند، دائما درحال سیر هستند. سیر الی الله آخر ندارد. کسانی که دائما در کربلا هستند، دائما با سیدالشهدا سلوک می کنند. و این سلوک طهارت و نورانیت دائمی می آورد. این خاصیت تطهیر و تنویر، خاصیت تولی و تبری، خاصیت مغفرت و حیات طیبه ای که در عاشورا هست دائمی می شود.1 ) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 62
ایاحضرت زهرا شب های جمعه به کربلا می آیند ؟
آيا اين مطالبي كه مي گويند حضرت زهرا(س) شب هاي جمعه به كربلا مي آيد يا در روز عاشورا حضرت زهرا(س) فرمود پسرم، امام حسين(ع) را صدا زده درست است؟ آيا ايشان و امام حسين(ع) در بهشت كنار هم نيستند و اين جملات چه معنايي دارد؟
اصل حضور حضرت زهرا سلام الله عليها نزد قبر سالار شهیدان اباعبدالله الحسن علیه السلام در روایات آمده است
در روایتی در کامل الزیارات از امام صادق علیه السلام آمده است «ان فاطمه لتحضر لزوار قبر ابنها فتستغفر لهم ذنوبهم» همانا فاطمه سلام الله علیها نزد زایران قبر فرزندش حاضر می شود و از خداوند برای گناهانشان طلب مغفرت می کند(کامل الزیارات 232)
و این حضور حضرت منافاتی با حضور آن حضرت در بهشت ندارد
آن حضرت به همراه پیامبر و امیرمؤمنان و دیگر ائمه علیهم السلام به حسب آنچه در روایات آمده در بهشت عالم برزخ منعم است لکن این حضور در عالم برزخ و یا دیگر عوالم به این معنی نیست که ارواح آنان محبوس در عالم برزخ باشد بلکه می توانند در هر جا که بخواهند حاضر شوند
و اما خصوص حضور آن حضرت نزد قبر امام حسین علیه السلام در شب جمعه را در روایتی نیافتیم در نقلی آمده است که فردی به نام سلیمان اعمش می گوید من همسایه ای داشتم از اهل سنت از او در مورد زیارت امام حسین علیه السلام پرسیدم گفت بدعت است فردای آن روز رفتم با او در این مورد بحث کنم همسرش گفت به زیارت کربلا رفته من نیز به کربلا رفتم او را دیدم و از علت سخنش در مورد زیارت وتغییر موضعش سوال کردم گفت همان شب که شب جمعه بود در خواب پیامبر را دیدم و حضرت زهرا و خدیجه را دیدم که در هودجی بودند که از آسمان فرود می آمد سوال کردم اینان به کجا می رود گفتند به زیارت امام حسین علیه السلام آنگاه دیدم که از آسمان برگه های کاغذ که بر ان چیزی نوشته است فرو می ریزد که بر آن نوشته است «امان من الله لزوار قبر الحسین لیله الجمعه» امان است از سوی خداوند برای زایران حسین علیه السلام در شب جمعه،خواستم از این برگه ها بگیرم به من گفتند تو زیارت آن حضرت را بدعت میدانی از خواب بیدار شدم و اکنون متنبه شده ام.(بحار 45/ 402)
همین مطلب را فردی که تشرف خدمت امام زمان داشته از ان حضرت سوال میکند که این حکایت صحیح است حضرت تلویحا تایید می فرمایند و در پاسخ می فرمایند آری زیارت امام حسین در شب جمعه باعث ایمنی از آتش جهنم است.(بحار53/315).
در مورد صدا کردن امام حسین در روز عاشورا توسط حضرت زهرا این مطلب را در روایتی نیافتیم ممکن است در برخی نقل های تاریخی این مطلب آمده باشد
از جمله در حکایت جمال که قصد ربودن کمر بند آن حضرت را داشته ضمن حکایتی نقل میکند که من پیامبر, حضرت زهرا و امیرمؤمنان و امام حسن علیه السلام را دیدم که در کربلا حضور یافته اند، لکن همان گونه که گفتیم حضور آنان در بهشت منافاتی با حضور آنان در این عالم ندارد.
منبع: پرسمان دانشجويي
چرا در قرآن مسئله زکات مطرح است ولی از اهمیّت خمس خبرى نیست درحالى که زکات براى کشاورزان و دامداران است وخمس همه را شامل می شود؟
این که بگوییم در قرآن و حدیث فقط زکات مطرح شده و از خمس خبرى نیست، صحیح نمىباشد، زیرا این مسئله هم در قرآن بیان شده و هم احادیث فراوان بر واجب بودن خمس دلالت دارد.
قرآن کریم مىفرماید: “واعْلموا أنّما غنمتم مِن شىء فأنّللَّه خمس و للرسول والذى القربى والیتامى والمساکین وابن السبیل إنْ کنتم آمنتم باللَّه؛ بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و درماندگان در راه است، اگر به خدا ایمان آوردهاید".(1)
این آیه که براى بیان وجوب خمس نازل گردیده، با تأکیداتى همراه است که کاملاً اهمیت خمس را مىرساند: در احادیث در مورد خمس به تفصیل سخن گفته شده است، که چند روایت را ذکر مىکنیم:
امام باقر(ع) فرمود: “بر احدى حلال نیست که در خمس تصرّف کند و چیزى با آن بخرد مگر این که حق ما را به ما برساند".(2)
حضرت صادق(ع) فرمود: “من با این که نیازمند نیستم، از شما درهم (خمس) را مىگیرم، به خاطر آن که مىخواهم با دریافت خمس، مال شما را پاکیزه گردانم".(3)
امام باقر(ع) فرمود: “خمس بسیار مهم است. عمل نمىکند به آن مگر کسى که قلبش با ایمان مورد آزمایش قرار گرفته باشد".(4)
حضرت صادق(ع) فرمود: “خداوند صدقه (زکات) را بر ما حرام نموده و به جایش خمس را حلال فرموده است".(5)
پس مسئله خمس به عنوان یک واجب دینى در قرآن و حدیث مطرح شده، آن هم به گونهاى که کاملاً حکایت از عنایت شرع انور به این واجب الهى مىکند. بلى زکات در قرآن بیشتر مطرح شده و در 32 آیه از زکات نام برده شده، ولى باید توجه داشت که اوّلاً وجوب زکات فقط در یک آیه آمده:(6) بقیه آیات زکات یا درباره صدقات مستحبى است،(7) یا پرداخت زکات به عنوان صفتى از صفات مؤمنان و مردان خدا ذکر شده،(8) یا در مورد زکات در ادیان گذشته است.(9) در برخى آیات “زکات” به معنى پاکى به کار رفته،(10) نه به معناى زکات واجب؛ بنابراین معناى زکات گسترده بوده و شامل انواع مختلف کمک مالى و غیر مالى، واجب یا مستحب مىشود، در حالى که معناى خمس یک چیز بیشتر نیست.
ثانیاً ممکن است علت کثرت آیات زکات این باشد که در زمان نزول قرآن و محیطى که قرآن نازل گردید، عمده ثروت مردم آن زمان، چیزهایى بود که زکات در آنها واجب است، مثل جو و گندم و خرما و گاو و گوسفند و شتر. غالباً مردم غیر از اینها چیزى نداشتند تا در قرآن گفته شود.
ثالثاً شاید بتوان گفت که چون موارد مصرف زکات بیشتر بوده، تأکید بیشترى بر زکات و پرداخت آن شده است. مصرف خمس فقط براى پیامبر و ذوى القرباى بوده و اینان بخششى کوچک از جامعه بودند، ولى مصرف زکات بسیار وسیعتر بود، زیرا تمامى فقرا و مساکین وابن السبیل و فى سبیل اللَّه و غارمین (بدهکارن) مشمول گرفتن زکات مىشدند.
رابعاً: چون مصرف خمس، مخصوص پیامبر و خویشان حضرت بود، کمتر به آن گوشزد شد، تا کسى توهم نکند پیامبر براى خود و خویشان دست و پا زده است، ولى چون زکات براى عموم مردم بود، بسیار در قرآن و روایات نسبت به پرداخت آن تأکید شده است، بنا بر نقل تاریخ، سیره و روش مسلمانان و حاکمان صدر اسلام در گرفتن زکات با اجبار بوده است. پیامبر پنج نفر را از مسجد به خاطر عدم پرداخت زکات اخراج کرد و فرمود: “تا زکات مالتان را پرداخت نکردهاید، در مسجد نماز نخوانید".(11) بدین جهت زکات از بیت المال مسلمین محسوب مىشود که مورد مصرف آن مردم فقیر و بدهکار و کارهاى به زمین مانده مربوط به مسلمین مىباشد. البته این مطلب مورد بحث است که آیا زکات فقط به نُه چیز تعلق مىگیرد یا به کل اموال (اعم از مال التجاره، انواع میوه، محصولات کشاورزى و غیره)؟
اگر به کلّ اموال زکات تعلق بگیرد، بودجه بسیار عظیمى خواهد شد که صدها برابر خمس خواهد گشت.
———————————————————————————————————
پى نوشتها:
1. انفال (8) آیه 41.
2 و 3 و 4. وسائل الشیعه، ج 6، ص 337 و 338 و 350.
5. همان، باب 29، از ابواب مستحققین زکات، حدیث 7.
6. توبه (9) آیه 103.
7. نمل (27) آیه 3؛ روم (30) آیه 39 و… .
8. حج (22) آیه 41؛ لقمان (31) آیه 4؛ نور (24) آیه 37.
9. مریم (19) آیه 31 و 55؛ انبیا (21) آیه 73.
10. کهف (18) آیه 81؛ مریم (19) آیه 13.
11. وسائل الشیعه، ج 9، ص 24.
آزادی حجاب
وقتي به يك خانم گفته مي شود كه حجاب را رعايت كنيد فوري ان خانم جواب مي دهد «لا اكراها في الدين» آيا اين حرف ها درست است؟ و از آيه مذكور تا چه حدي و در كدام موارد مي توان استفاده كرد؟ لطفا جواب شافي و كافي مرحمت كنيد.
جوابي كه مي توان داد اين است كه دلالت آيه در مورد اكراه در دين است نه در مورد احكام ديني .
اگر شخصي بدون اجبار به دين اسلام مشرف گرديد يا قبول كرد كه در يك جامعه اسلامي زندگي كند بايستي به لوازم اين انتخاب اختياري گردن نهد.
كسي كه مسلمان شد بايستي به احكام دين پايبند باشد و حجاب نيز از ضروريات احكام اسلام است. حتي افراد غير مسلمان نيز كه ديني غير از اسلام دارند در صورتي كه در حكومت جمهوري اسلامي ايران زندگي كنند بايستي به قوانين و احكامي مثل حجاب پايبند باشند و اين ربطي به اكراه در دين ندارد.
در مورد تفسير آيه شريفه «لااكراه في الدين » علامه طباطبايي در تفسير اين آيه شريفه مي فرمايد: «در اين كلام نفي دين اجباري وجود دارد، چرا كه دين سلسه اي از معارف علمي است و به دنبال آن نيز اعمالي وجود دارد، در مجموع اعتقادات است، كه اعتقاد و ايمان از امور قلبيه است و اجبار و اكراه در امور قلبيه راهي ندارد، اكراه تنها در اعمال ظاهري و افعال و حركات بدني و مادي اثر مي كند». (الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 343_341) براين اساس آيه مذكور به هيچ وجه نافي وظايف و تكاليف متعددي نظير وجوب نماز ، حج، زكات ، خمس ، جهاد، حجاب و… ويا ممنوع بودن دروغ ، شرب خمر، دزدي، قتل، زنا، و…؛ كه دين مبين اسلام جهت حفظ سلامت فرد و جامعه بشري و تكامل توامان مادي و معنوي آن گذاشته نمي باشد . كسي كه دين اسلام را با اختيار خود بپذيرد ولي به بعضي از احكام آن پايبند نباشد و يا اساسا اعتقادي به آن نداشته باشد.قرآن كريم چنين اشخاصي كه به بعضي احكام ايمان و اعتقاد دارند و بعضي را قبول ندارند به شدت توبيخ مي كند و از آنان به عنوان كافر ياد نموده و وعده عذابي سخت و همراه با توهين به آنان داده است و آن ها مصداق آيه شريفه 151و150 النساء است :« إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً (150)أُوْلَئكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا(151) كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مىورزند، و مىخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند، و مىگويند: «ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مىكنيم» و مىخواهند ميان اين [دو]، راهى براى خود اختيار كنند، آنان در حقيقت كافرند و ما براى كافران عذابى خفّتآور آماده كردهايم » توضيح آنكه عذاب هاي الهي اقسام مختلفي دارد كه با عناويني مانند عذاب اليم ؛ كيفر دردناك، عذاب عظيم؛عذاب بزرگ، عذاب مقيم؛ عذاب پايدار ، عذاب شديد و عذاب مهين؛ كيفر خفت بار و…است . دردناك ترين عذاب ها ، عذابي است كه در آن هم جسم انسان كيفر شود و هم به شخصيت و روح انسان لطمه وارد گردد . عذاب مهين يعني عذابي كه با اهانت و توهين همراه است. سر اين كه چنين اشخاصي به عذاب مهين وعده داده شده اند آن است كه اين افراد با وجود اعتقاد و ايمان به اسلام، به بعضي از احكام و مقررات آن ايمان نياوردند و به نوعي به حكمت و علم خالق و آورنده دين توهين نمودند. به عبارت ديگر مفهوم ايمان به اسلام و عدم پذيرش بعضي از احكام آن است كه ما خدا و رسول او را قبول داريم لكن نعوذ بالله به علم و حكمت آن ها در مورد بعضي از احكام مانند حجاب شك داريم و ان را نمي پذيريم. چنين تلقي نوعي كفر به خدا و رسول او و از بالاترين درجات توهين به ساحت خداوند و رسول اوست لذا كيفر آن هم از نوع كيفر هاي خفت بار و موهن مي باشد.
براي مطالعه بيشتر در مورد فلسفه حجاب مرا جعه كنيد به : كتاب مساله حجاب شهيد مطهري و براي اطلاع دقيق تر از مفهوم آيه شريفه مراجعه كنيد به : تفسير شريف الميزان ؛ علامه طباطبايي تفسير شريف نمونه ؛ آيت الله مكارم شيرازي كتاب پرسش ها و پاسخ ها؛ استاد مصباح يزدي ،منبع : پرسمان دانشجویی
کتاب و فیلم راز
پرسش: گفته می شود کتاب و فیلم راز با هدف تقویت اومانیسم و جایگزینی انسان به جای خدا نوشته شده است. آیا این حرف صحت دارد؟ پاسخ: در مقوله فیلم و کتاب راز حرف زیاد است. بعضی مواقع عنوان می کنند که هدف راز انسان محوری و گرایش داشتن به بشر است و می خواهد خدا را حذف کند و خود محوری را به جای خدا محوری قرار بدهد. می گویند که پشت قضیه ی راز صهیونیست ها، فراماسون ها و شیطان پرست ها هستند. از این قبیل حرف ها زیاد است. کار ما رد این حرفها نیست. علما و بزرگان باید این را اثبات بکنند در مورد اینکه این کتاب تقویت اومانیسم است اگر به معنای اول باشد قطعا همین هدف است. می گویند که شما تصویر سازی ذهنی بکن و همین که شما تصویر سازی کردی می آفرینی یعنی شما خالق هستی و خالقی وجود ندارد. اگر چنین چیزی باشد تقویت اومانیسم است و خدا حذف می شود، ولی اگر به معنای دومی که ما گفتیم باشد یعنی شما با تصویر سازی خلق نمی کنید.بلکه شما مثبت اندیش می شوید و امیدوار می شوید. ما باید در کنار ابزار ذهن از ابزرا روح هم استفاده کنیم مثل ذکر، نذر، دعا، زیارت، توسل و توکل. فایده ی این کتاب و فیلم این است که باعث می شود که ما مثبت اندیش باشیم و افکار منفی را از خودمان دور کنیم. زیرا افکار منفی زندگی انسان را نابود می کند. ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن***این سر شوریده باز آید به سامان غم مخور. تمام هم و غم ما از طرح قانون جذب این بود که ما جلوی افکار منفی را بگیریم. فال بد نزنید و در زندگی مثبت اندیش باشیم.[1] پی نوشت : 1.حسين دهنوي، گلبرگ زندگي، شبكه 3
حیات حضرت ولی عصر(علیهالسلام) از نظر علمی چگونه توجیه میشود؟
اول: حیات طولانی امام زمان(علیهالسلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّیّت؛ یعنی به طور عادی کسی نمیتواند، هزار یا ده هزار سال زندگی کند؛ اما به صورت غیر عادی (خرق عادت) این کار ممکن است.
دوم: اگر بدانیم انسان چیست و چه کسی بدن او را اداره میکند، اصلاً این پرسش برای ما مطرح نمیشود؛ برای مثال برای عرفا و حکمای بزرگ، اصلاً چنین پرسش هایی مطرح نمیشود.
بنده زمانی به دندانپزشک محترمی مراجعه کردم. او میگفت دندان های بعضی صد سال سالم میماند و نمیپوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار کند، فرسوده میشود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، دیگر چیزی جایگزین آن نمیشود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض میشود و هر روز سلول های جدیدی جای سلول های مرده و قدیمی را میگیرد.
با این توضیح، همه ذرات بدن در حرکت و تعویض است و روح آدمی همه حرکات این ذرات را تحت کنترل دارد. حال اگر روح انسان کاملی، بر خلاف عادت (نظم عادی)، بهترین سلول ها را جایگزین کند و دقیقترین کنترل ها را روی قسمت های مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل میتواند، میلیونها سال زنده بماند (این مطلبی است که در علم پزشکی امروز به اثبات رسیده است).
صفحات: 1· 2
زهرا جان
شعرى از حسان شاعر معاصر
منم كه عصمت اللّه و، به ساق عرش زيورم |
حبيبه خدامنم ، حباب نور داورم |
رضاى من رضاى او، ولاى من ولاى او |
كه من ولية اللّه و، زهر بدى مطهرم |
على است نفس احمد و حقيقت محمدى |
منم كه بضعة النبى و، با على برابرم |
به تخت اقتدارشان ، نشسته ام كنارشان |
به تاج افتخارشان ، يگانه است گوهرم |
بجز محمد و على ، كه نور ما بود يكى |
ز انبياء و اولياء، خدا نموده برترم |
نبى چو گفت بر ملا: اگر نبود مرتضى |
ز اولين و آخرين ، هر كسى نبود همسرم |
على ، شهاب ثاقب و منم فروغ زُهر وى |
با اوج عصمت و حيا، به هر زمان منورم |
نهال عشق ايزدى ، بهار حسن سرمدى |
شكوفه محمدى ، عطاى رب و كوثرم |
حسين با حسن مرا، دو گوشوار زينتند |
على است طوق گردنم ، محمد است افسرم |
محمد و على و من ، چو اصل و ام خلقتيم |
منم كه باب خويش را، درين مقام مادرم |
فدك چه جلوه اى كند، به پيشگاه دولتم |
كه مالكيت جنان ، به كف بود چو حيدرم |
عليه غاصب فدك ، از آن قيام كرده ام |
كه راه پر جهاد حق ، نشان دهم به دخترم |
(حسان ) بود مودت رسول و آل مصطفى |
اميد برزخ من و، پناه روز محشرم