سوال ؟ یا ممتحنه امتحنک الله ..........
پرسش:
در زيارت حضرت فاطمه(س) آمده است: يا ممتحنته امتحنك الله الذي خلقك قبل ان يخلقك. امتحان قبل از خلقت يعني چه؟ اساسا موضوعيت دارد يا نه؟ موضوع امتحان چيست؟ محل امتحان كجاست؟ هدف از امتحان چيست؟ آيا اين عبارت در زيارت نامه ساير ائمه(ع) نيز آمده است؟
پاسخ:
در مورد اين فقره از زيارت حضرت زهرا(س) كه شيخ طوسي آن را از امام باقر(ع) در تهذيب نقل كرده(1)، مطلب و توضيحي از عالمان نيافتيم، ولي در روايات، مطلبي مشابه اين در باب خلقت عقل كه اولين مخلوق و برترين مخلوق خدا است، مشاهده مي شود.
در مورد خلقت عقل در كافي و ديگر كتب معتبر به طريق هاي متعدد از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمود: هنگامي كه خدا عقل را آفريد، او را امر به روآوردن و بعد امر به روگرداندن كرد. عقل هر دو امر را بدون درنگ اجرا كرد و خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم !مخلوقي مجبوب تر از تو نزد خودم، نيافريدم. (2)
با توجه به اين كه در روايات ديگر “اولين مخلوق حتي قبل از خلقت ملائكه و عرش و كرسي و… “، نور رسول خدا و اهل بيت ايشان معرفي شده است:
امام علي(ع): خداوند نور رسول الله را قبل از خلق آسمان ها و عرش و كرسي آفريد. (3)
رسول خدا(ص): خدا من و علي و فاطمه و حسن و حسين را هفت هزار سال قبل از خلق دنيا آفريد. فرمود: اولين مخلوق خدا ارواح ما (چهارده معصوم) بود. پس ما به يگانه شمردن و ستايش خدا رو آورديم. سپس ملائكه را خلق كرد. وقتي آنان ارواح ما را به صورت نور واحد ديدند، شخصيت ما را بزرگ شمردند. ما تسبيح خدا گفتيم تا ملائكه بدانند كه ما آفريدگان اوييم. او از صفات ما منزه و پيراسته است. ملائكه به تسبيح ما، تسبيح گفتند. (4)
بنا بر اين، عقل اول كه در آن روايت “اولين مخلوق” و نور چهارده معصوم يگانه است. بنا بر اين امتحان خدا قبل از خلقت مادي و دنيايي و بعد از خلقت نوري آن ها در عالم ملكوت بوده است. همان كه در روايت اول به عقل كه نور معصومين است فرمود: رو آور و باز گرد. عقل اطاعت محض كرد. همان كه آنان براي اينكه ملائكه به اشتباه نيفتند، فوري به بندگي خود اقرار و تسبيح و ستايش كردند.
كيفيت امتحان در اخبار نقل نشده، ولي از جمله بعد كه مي فرمايد:"فوجدك لما امتحنك صابره؛ تو را براي آنچه بدان خاطر امتحانت كرد، با صبر و تحمل يافت” مي توان برداشت كرد كه خدا مي خواسته اماناتي را بر دوش ايشان بگذارد. ايشان را حامل اسراري سازد و ايشان اين تحمل را اثبات كرده اند.
در زيارت غير حضرت زهرا اين عبارت را نيافتيم، ولي رواياتي به اين مضمون از امامان رسيده كه:” امر ما صعب و سنگين است، به گونه اي كه ملائكه مرسل و انبياي مقرب از تحمل آن عاجزند. فقط بنده اي كه خدا قلب او را براي ايمان آزموده باشد، مي تواند حامل اين امانت باشد. “(5)
بنده اي كه خدا قلبش را براي ايمان آزموده و برتر از انبياي مرسل و ملائكه مقرب يافته، انوار مقدسه چهارده معصوم هستند. (6)
بنا بر اين حضرت زهرا قبل از خلقت مادي، يعني زماني كه خدا نور او را قبل از اين جهان آفريد، امتحان شده، صلاحيت خود را براي تحمل اسراري كه خدا اراده داشته، در او به وديعه گذارد، نشان داده، ظاهرا محل اين امتحان عالم ملكوت بوده، هدف هم آشكار شدن تحمل و قابليت براي تحمل اسرار بوده است. امتحان ظاهرا از انوار چهارده معصوم كه نور واحد بوده، گرفته شده است اما كيفيت امتحان را فقط خدا مي داند.
پي نوشت ها:
1. تهذيب، شيخ طوسي، ج 6، ص 9 - 10.
2. كافي، ج1، ص10 و 26.
3. خصال، ج1، ص82.
4. عيون الخبار، ج1، ص272؛ علل الشرايع، ج1، ص6.
5. بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص47.
6. براي اطلاع بيش تر رجوع كنيد به: الاسرار الفاطميه، شيخ محمد فاضل مسعودي، ص43 به بعد.
آيا حضرت زهرا(س) محدثه بوده اند آيا قبل از ايشان نيز كسي اينچنين بوده است؟ فرق محدثه بودن با وحيي كه بر پيامبران مي شود چيست؟
پرسش:
آيا حضرت زهرا(س) محدثه بوده اند آيا قبل از ايشان نيز كسي اينچنين بوده است؟ فرق محدثه بودن با وحيي كه بر پيامبران مي شود چيست؟
پاسخ:
آري. محدث و محدّثه (به كسر دال و تشديد آن) به معناي “سخن گوينده” است. بدان جهت كه حضرت در رحم مادرش با او صحبت كرده، بدين نام خوانده شده است.
در روايت امام صادق(ع) در تعريف محدث آمده است:
وَ أَمَّا الْمُحَدَّثُ فَهُوَ الَّذِي يَسْمَعُ كَلَامَ الْمَلَكِ وَ لَا يَرَي وَ لَا يَأْتِيهِ فِي الْمَنَام؛
اما محدث كسي است كه سخن فرشته را مي شنود. اما او را نمي بيند و در خوابش هم نمي آيد. (1)
بر اين اساس، حضرت بدين خاطر به اين نام خوانده ميشود كه ملائكه با حضرت سخن گفته اند، چنان كه در روايات زيادي آمده است.
سخن گفتن ملائكه با عدّهاي از مردان و زنان در امّت هاي گذشته و در اين امّت از جمله مطالب مورد اتّفاق شيعه و سنّي است.
علّامه اميني در كتاب ارزندهاش “الغدير” در اين باره ميگويد:
امّت اسلامي همگي بر اين مطلب اتّفاق نظر دارند كه در اين امّت به سان ديگر امّت هاي گذشته كساني بودهاند كه به آنان حديث گفته شده و به اصطلاح “محدّث” (به صورت اسم مفعول و فتح دال) بودهاند. رسول خدا نيز به اين مطلب خبر داده، چنان كه از طريق سني و شيعه در كتب صحاح و مجموعههاي حديثي معتبر وارد شده است. محدّث كسي است كه بدون اين كه پيامبر باشد، و بدون اين كه صورت ملائكه را ببيند، ملائكه با او صحبت كردهاند و يا اينكه در دلش چيزي ميافتد و به او الهام ميشود و به صورت كشف و الهام از سوي خداوند متعال علمي به او آموخته ميشود يا در دل او حقايقي كه بر ديگران پوشيده است، روشن ميشود.
بنابراين، وجود چنين كساني، در امّت مورد قبول و اتّفاق همه است. فقط اختلاف در مصداق چنين افرادي است كه به عقيده شيعه، حضرت علي و ديگر امامان معصوم از محدّثين ميباشند. (2)
ايشان در ادامه مينويسد: در امّت، افرادي محدّث وجود داشتند، همان گونه كه در امّت هاي پيشين بودند. امير المؤمنين و ائمّه معصومين دانشمنداني محدّث هستند. نبي نيستند. اين خصوصيّت از ويژگي هاي آنان و منحصر به آن بزرگواران نيست، بلكه حضرت فاطمه عليها السّلام دختر بزرگوار حضرت رسول(ص) نيز “محدّثه” بود، همچنين سلمان محدّث بود. آري، تمام امامان از اهل بيت و عترت طاهرين محدّث بودند، ولي هر محدّثي امام نيست.
روايات در باره محدثه بودن فاطمه:
صفحات: 1· 2
آیا امام صادق (ع) مؤسس مذهب شیعه است؟ و لقب رئیس مذهب برای آن حضرت صحیح است؟
پاسخ اجمالی
پیدایش شیعه از زمان پیامبر اسلام (ص) بوده و انتخاب لقب رئیس مذهب برای امام صادق (ع) به این دلیل بوده که این امام بزرگوار به جهت آزادی عملی که بر اثر درگیری امویان و عباسیان به وجود آمد، توانست در حد وسیعی به توسعه فکری مذهب تشیع بپردازد و این معنا، نفی تلاش دیگر امامان نیست.
اصطلاح رئیس مذهب شیعه که اکثراً بر امام صادق (ع) اطلاق می شود، ناظر به فقه شیعی در برابر مذاهب اهل سنت است، و گرنه اساس تشیع و مکتب امامت از لحاظ معارف بنیادی، در عرض مذاهب فقهی نبوده و معارف اصلی اسلامی را شامل می شود که جز در مکتب اهل بیت (ع) (عموما) قابل وصول نیست.
پاسخ تفصیلی
بی گمان مقصود از تشیع، همان حقیقت راستین اسلام است که مؤسس آن پیامبر اسلام (ص) بوده، و امت را به متابعت از علی (ع) و اهل بیت(ع) رهنمون کرده، تا بتوانند از این در، بر شهر علم محمدی راه یابند .
در زمان امام صادق (ع) شرایطی فراهم شد که امکان بیشتری برای ترویج علوم فراهم بود، و معارف دینی فرصت بیشتری برای اظهار داشت. از طرفی می بینیم که هفتاد درصد از روایات فقهی شیعه به نقل از آن حضرت بوده، همچنان که مذاهب فقهی اهل سنت نیز در همین دوره پایه گذاری شده است. پس این دوره، دوره شکل گیری مذاهب فقهی اسلام نیز بوده است. اصطلاح رئیس مذهب شیعه که اکثراً بر امام صادق (ع) اطلاق می شود، بیشتر ناظر به فقه شیعی در برابر مذاهب اهل سنت است، و گرنه اساس تشیع و مکتب امامت از لحاظ معارف بنیادی، در عرض مذاهب فقهی نبوده و معارف اصلی اسلامی را شامل می شود که جز در مکتب اهل بیت (ع) قابل وصول نیست .
بنابراین، این گونه اصطلاحات، ناظر به شرایط تاریخی بوده و صرفاً جنبه توصیفی دارد و تشیع به عنوان مکتب اهل بیت(ع) حقیقت راستین اسلام است و صرفاً مذهبی فقهی در عرض سایر مذاهب نیست. با این حال فقه متعالی شیعه به عنوان یکی از افتخارات تشیع در زمان امامت امام صادق (ع) در برابر سایر مذاهب فقهی اظهار شد و از این روی تبیین علم شریعت نیز بیشتر به آن حضرت اختصاص داشته است.
همان گونه که بیان شد به جهت وضعیت خاصی که در زمان امام صادق (ع) پیش آمد، پیروان حضرتشان نیز به جهت آزادی نسبی که برایشان پدید آمده بود، به شیعه جعفری (ع) شهرت یافتند، و در گفتار امام صادق (ع) شیعیان به این لقب نامیده شده اند. [1]
اما در بیشتر موارد، دیگر امامان معصوم شیعیان را منتسب به نام خود نکردند (بدین معنا که گفته نشده شیعه باقر، شیعه کاظم و…) و نیز خود شیعیان نیز از انتساب خویش به آن امامان بزرگوار در خوف و هراس بوده اند.
گفتنی است که در صدر اسلام، پیروان امام علی (ع) در روایات پیامبر (ص) و خود ایشان به لقب شیعه منتسب شده اند. [2]
برای اطلاع بیشتر در این زمینه به نمایه های زیر مراجعه نمایید:
1. حقانیت شیعه، سؤال 1523 (سایت: 2011) .
2. تعریف شیعه،سؤال 6976 (سایت: 7079) .
3. دلایل برتری شیعه، سؤال 277 (سایت: 2163) .
4. برتری تشیع بر سایر مذاهب، سؤال 1000 (سایت: 1252) .
________________________________________
[1] کلینی، کافی، ج 2، ص 233، ح 9، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.
[2] شیخ صدوق، الأمالی، ص 361 و 497، انتشارات کتابخانه اسلامیه، تهران، 1362 ش.
چرا وظایف دینی ما در حقیقت نشانه لطف پروردگار به ما است؟
پاسخ اجمالی
خداوند متعال بینیاز از اعمال بندگان است و از آنجا که هدف از خلقت انسان، رساندن او به بالاترین مراتب کمال است؛ قوانینی را بر اساس مصالحی، برای انسان جعل کرده است که بشر با انجام آن به تعالی و رشد میرسد.
گفتنی است؛ برخی این پرسش را مطرح نمودهاند: با اینکه تکالیف الهی برای خداوند نفع و ضرری ندارد چرا خداوند بندگان را گرانبار ساخته و سختی تکلیف را به دوش آنان گذاشته است؟
علامه طباطبایی(ره) در این زمینه چنین پاسخ میدهد: این شبهه، مغالطه و قیاس کردن کار فاعل ناقص و فقیر است به کار فاعل تام و غنىّ بالذات؛ زیرا حکم عقل به اینکه «فاعل باید فعلى را انجام دهد که از آن نفعى عایدش شود» در فاعلى است که ناقص باشد و بخواهد با فعل خود نقص خود را جبران نماید نه فاعلى که ذاتاً بینیاز است، عقل چنین حکم عمومى ندارد که حتى فاعلى هم که غنىّ بالذات است و هیچ جهت نقصى در او نیست باید در فعل خود فایدهاى را در نظر بگیرد، و از آن سود ببرد، و نیز نمیتواند حکم کند به اینکه صدور فعل از چنین فاعلى محال و ممتنع است.
تکلیف هم مثل اصل ایجاد، به منظور احسان بر بندگان است؛ زیرا گر چه امرى اعتبارى و قراردادى است، و در متن آن احکامى که مربوط به امور واقعى و خارجى است جریان ندارد، اما همین امر اعتبارى در عین اعتبارى بودنش این اثر را دارد که مکلفین را به کمالات تازهاى که فاقد آنند برساند، پس تکلیف رابط میان دو حقیقت است: حقیقت ناقص انسانى (قبل از انجام تکلیف) و حقیقت کامل آن (پس از انجام تکلیف).[1]
آیات قرآن و روایات نیز بر این مطلب دلالت دارند که تشریع تکالیف نفعش به بندگان میرسد و در صورت سرپیچی بندگان ضرری به خداوند نمیرسد.
قرآن درباره کسانی که از مسیر صحیح خارج گشته و به کفر گرویدند خطاب به پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «کسانى که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانى به خداوند نمیرسانند. (به علاوه) خدا میخواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد و در نتیجه،) بهرهاى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است!».[2]
امام علی(ع) در قسمتی از روایتی طولانی میفرماید: «اما بعد، به راستى خداوندِ سبحان آفریدهها را آفرید در حالى که از عبادت و طاعت ایشان بینیاز و از نافرمانى و معصیتشان در امان بود، به جهت آنکه معصیت گناهکاران به خداوند ضررى نمیرساند؛ و اطاعت فرمانبران هم برای خداوند نفعى ندارد».[3]
[1]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 49، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. آل عمران: 176.
[3]. «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً عَنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا یَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ مِنْهُمْ وَ لَا یَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ مِنْهُمْ…»؛ اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص 70، مدرسة الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم، چاپ اول، 1404ق.
چرا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور نمی کند ؟
برنامه حضرت مهدی(ع) با برنامه پیامبران و سایر پیشوایان یک تفاوت کلی دارد و آن این که برنامه وی قانونگذاری نیست، بلکه یک برنامه به تمام معنی اجرایی در تمام جهان است.
خبرگزاری شبستان: غیبت حضرت ولی عصر(عج) یکی از رازهای الهی بوده و ممکن است ما نتوانیم ازکنه آن آگاه شویم و در برخی روایات آمده که حکمت آن پس از ظهور روشن می گردد.
آیتالله سبحانی در پاسخ سؤالی در خصوص راز تأخیر ظهور حضرت مهدی (عج)، دلایل عقلی و نقلی آن را تبیین کردند.
این استاد برجسته حوزه پاسخ سئوال ذیل را این گونه بیان کرده اند.
*چرا حضرت مهدی(ع) ظهور نمیکند؟
پاسخ: برنامه حضرت مهدی(ع) با برنامه پیامبران و سایر پیشوایان یک تفاوت کلی دارد و آن این که برنامه وی قانونگذاری نیست، بلکه یک برنامه به تمام معنی اجرایی در تمام جهان است. به این معنی که او مأموریت دارد تمام اصول تعالیم اسلام را در جهان پیاده کند و اصول عدالت و دادگری و حق و حقیقت را در میان جامعه بشری بگستراند.
روشن است که پیاده شدن چنین برنامة انقلابی جهانی، که به وسیله آن اصول عدالت و دادگری و حقّ و حقیقت در میان همه مردم جهان گسترش یابد، به شرایط و مقدّماتی نیاز دارد که تحقق آنها جز با مرور و تکامل همه جانبه اجتماع ممکن نیست; برخی از آن مقدمات عبارتند از:
1. آمادگی روحی
در درجه نخست باید مردم جهان برای اجرای این اصول، تشنه و آماده گردند و تا زمانی که در مردم جهان تقاضایی نباشد، «عرضه» هر نوع برنامه مادّی و معنوی مؤثر نخواهد بود. قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگی اقتصادی حکمفرماست، بلکه مشابه این نظام در عرضه برنامههای معنوی و اصول اخلاقی و مکتبهای سیاسی و انقلابی نیز حاکم میباشد و تا در اعماق دل مردم ـ برای این نوع امور ـ تقاضا و درخواستی نباشد، عرضه آن با شکست رو به رو شده و کاری از پیش نخواهد رفت.
امام باقر(ع) میفرماید:
«روزی که قائم آل محمّد(ص) قیام کند، خدا دست خود را بر سر بندگان میگذارد، در پرتو آن خردها را جمع میگرداند و شعور آنان به حد کمال میرسد».[1]
البتّه گذشت زمان و شکست قوانین مادّی و پدید آمدن بنبستهای جهانی و کشیده شدن بشریّت بر لب پرتگاه جنگ، مردم جهان را به تنگ آورده و آنان را به این حقیقت واقف خواهد ساخت که اصول و قوانین مادّی و سازمانهای به اصطلاح بین المللی، نه تنها نمیتوانند مشکلات زندگی را حل کنند و عدالت را در جهان حکمفرما سازند، بلکه همین خستگی و یأس، مردم دنیا را برای پذیرش یک انقلاب بنیادی مهیّا و آماده میسازد و میدانیم که این موضوع نیاز به گذشت زمان دارد تا تجربههای تلخ زندگی ثابت کند که تمام نظامات مادّی و سازمانهای بشری در اجرای اصول عدالت و احقاق حق و برقراری امنیّت و آرامش، عاجز و ناتوان میباشند و سرانجام باید بر اثر یأس و نومیدی، این تقاضا در مردم گیتی برای تحقّق چنان آرمان الهی پدید آید و زمینه برای عرضه یک انقلاب جهانی به وسیله یک مرد الهی و آسمانی، از هر نظر مساعد گردد.[2]
2. تکامل علوم و فرهنگهای انسانی
از سوی دیگر برای برقرار ساختن یک حکومت جهانی بر اساس عدل و داد، نیاز فراوان به پیشرفت علوم و دانشها و فرهنگهای اجتماعی و مردمی است که آن نیز بدون پیشرفت فکری و گذشت زمان، ممکن و میسّر نمیگردد.
برقراری حکومت جهانی که در پرتو آن، در سراسر جهان عدل و داد و قانون حکومت کند و همه مردم جهان از کلیه مزایای فردی و اجتماعی اسلامی بهرهمند گردند بدون وجود یک فرهنگ پیشرفته در کلیّه شؤون بشری امکان پذیر نیست و هرگز بدون یک فرهنگ کامل، جامه عمل به خود نمیپوشد. این نیز احتیاج به گذشت زمان دارد.
3. تکامل وسایل ارتباط جمعی
از طرفی چنین حکومتی به وجود وسایل کامل ارتباط جمعی نیاز دارد تا در پرتو آن بتواند مقرّرات و احکام و اصول انسانی را از طرق مختلف در مدّت کوتاهی به مردم جهان اعلام کند. این امر نیز بدون تکامل صنایع انسانی و گذشت زمان محقق نمیشود.
4. پرورش نیروی انسانی
از همه اینها گذشته ، پیشبرد چنین هدفی و پیریزی چنان انقلابی، به یک نیروی فعّال و سازنده انسانی نیاز دارد که در واقع ارتش انقلاب جهانی را تشکیل میدهد. تشکیل چنین ارتشی و به وجود آمدن چنین افراد پاکباخته و فداکاری، که در راه هدف و حقیقت از همه چیز بگذرند، به گذشت زمان نیاز دارد.
*منطق اسلام در آزمونها
اگر در برخی از روایات میخوانیم که فلسفة طولانی شدن غیبت امام زمان، همان امتحان و آزمایش مردم است، ممکن است ناظر به همین نکته باشد; زیرا امتحان و آزمایش در منطق اسـلام به معنی آزمـونهای معمولی و کشف امور پنهانی نیست; بلکه مقصود از آن پرورش روحیّات پاک و پدید آوردن حداکثر ورزیدگی در افراد میباشد.[3]
مجموع این جهات چهارگانه[4] نیاز به این دارد که زمان قابل ملاحظهای بگذرد و جهان از بسیاری جهات پیش برود; و آمادگی روحی و فکری برای پذیرش حکومت جهانی بر اساس حقّ و عدالت در مردم پدید آید; آنگاه این برنامه با وسایل و امکانات خاصّی در سطح جهانی وسیله حضرت مهدی ـ عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف ـ پیاده گردد و این است گوشهای از فلسفة غیبت طولانی امام(ع).
———————————-
پی نوشت ها:
[1] . کافی:1/25، کتاب العقل، ح21.
[2] . یکی از نشانههای روشن قیام امام زمان که احادیث اسلامی همگی بر آن اتّفاق دارند این است که سراسر اجتماع بشری را جور و ستم و تعدّی و بیدادگری فرا میگیرد و ابرهای یأس و نومیدی زندگی جامعه انسانی را تیره میسازد و در حقیقت فشار ظلم و تعدّی آن چنان بر دوش آنان سنگینی میکند که انسان را برای پذیرش انقلاب دیگر، انقلابی عمیق و بنیادی به دست توانا و نیرومند یک مرد الهی آماده میسازد.
[3] . تمام آزمونهای الهی که درباره پیامبران و اولیای وی انجام میگیرد برای همین منظور است. اگر خدا ابراهیم را با تکالیف و وظایف سنگینی آزمود، چنان که میفرماید: «وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلماتٍٍ فَأَتَمَّهُنَّ» (سوره بقره، آیه 124) برای همین هدف بوده است تا این رادمرد الهی به قدری در کوران حوادث قرار گیرد که در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب دیده درآید.
[4] . مجموع این جهات چهارگانه را میتوان در امور زیر خلاصه نمود: 1. تکامل روحی، 2. تکامل فرهنگی، 3. تکامل وسایل ارتباط جمعی، 4. تشکیل یک ارتش انقلاب جهانی از یک جمعیت پاکباخته و فداکار.
بسیار ایجاد شبهه میکنند که در مورد گریه کردن در مصیب امام حسین (ع) روایاتی هست، اما آیا در خصوص سینه زنی یا زنجیر زنی هم روایاتی هست؟
نظر به این که به ویژه در محرم و صفر امسال بیش از هر زمان دیگری عزاداری بر مصیبهای ابا عبدالله الحسین (ع)، خاندان و یاران او مورد حملات ضد تبلیغی قرار گرفت – و البته با شکوهتر از هر سال نیز انجام گرفت، لازم است به نکات ذیل توجه نمایید:
الف – در میان مذاهب اسلامی و شیعی، مذهبی وجود داشت به نام «اخباریون». آنها میگفتند: ما عین روایت وارده را عمل میکنیم. مثلاً اگر امامی به بیماری که سر درد داشت، فرموده بود که فلان گیاه را بخور، آنها آن گیاه را [چون روایت است] به هر مبتلا به سردری تجویز میکردند، حال آن که ممکن بود به ضرر او باشد. همین مصیبت و جهالت را توسط «وهابیت» به اهل سنّت تحمیل کردند که هر چیزی را بپرسند «در کجای قرآن آمده است؟» لذا دقت شود که ما نه از وهابیون هستیم و نه از اخباریون.
این گونه رفتار در برخورد با اسلام و احکام اسلامی همان قدر غلط و سخیف است که مثلاً اگر قرآن کریم فرموده گوشت حیوان حلال گوشت و با ذبح اسلامی را بخورید، یکی بپرسد: در کجای قرآن یا حدیث آمده که چلوکباب بخوریم یا نخوریم؟
اسلام، قرآن، احادیث و روایات به حدّ لازم اصول و فروع را بیان و تشریح نمودهاند و محدوده ها را تعیین نمودهاند، اما هیچ کدام به معنای تعطیلی عقل، شعور، استعداد، ذوق و سلیقه نمیشود. مثلاً به ضرورت و نیز استحباب اقامه نماز هم در قرآن تأکید شده و هم در احادیث و روایات؛ در هر دو نیز به استحباب و فضیلت نمازهای نافله و نماز شب تصریح شده است. اما حالا چقدر نماز بخوانیم؟ آیا درست است که کسی شب تا صبح نماز بخواند و صبح نه تنها از کار و زندگی بماند، بلکه بیمار شود؟ این دیگر به عقل، شعور، توان و … بر می گردد و جایز نیست که کسی بپرسد آیا آیه یا روایتی در این مورد نیز داریم؟
مسئله عزاداری یا مولودی برای معصومین (ع) نیز همین طور است. اصول و فروع آن بیان شده است. اما این که ما چند دقیقه گریه کنیم؟ چه میزان گریه کنیم؟ آیا شب گریه کنیم یا روز؟ نوحه هم بخوانیم یا نه؟ به هیئت رویم، یا به خیابان درآئیم یا در خانه بمانیم و…؟ لزومی ندارد که حتماً در آیات و احادیث آمده باشد – هر چند به انجام برخی امور توصیه شده است، اما نه به چگونگی اجرای آن.
ب – همیشه ابتدا دقت کنیم: آیا آنان که این سؤالات را ترویج کرده و به اذهان عمومی القاء میکنند، اصلاً هیچ اعتقادی دارند؟ یا اگر دارند و در سؤال خود واقعاً صادق هستند و قصد و غرض سویی ندارند، آیا در تمامی امور زندگی نیز عین آیات و روایات عمل میکنند؟ مثلاً مراسم خواستگاری، عقد، عروسی، ولیمه یا عزای آنها عین آیات و روایات است؟ مثلاً اگر پدر، پسر یا مادر و همسر کسی از دنیا رفت و یا مظلومانه کشته شد، اول میروند کتاب و توضیح المسائل میخوانند که چقدر و چه جوری عزاداری کنند؟ یا فقط به عزاداری برای سیدالشهداء (ع) که میرسد، خواسته یا ناخواسته به مسلک وهابیون و اخباریون در میآیند؟
بدیهی است که نحوه اجرای بسیاری از امور به شرایط و ضرورتها از یک سو و نیز فرهنگها، ذوقها و سلیقهها از سوی دیگر بر میگردد. لذا کافیست که با عقل، دین، قرآن، اسلام و احکام منافات نداشته باشد؛ وهن (اهانت) به دین نشود. دیگر جزئیات چگونگی اجرا به خود انسان سپرده شده است. مثلاً ایرانیها در مراسم غذا و معمولاً خورشت قیمه میدهند، حال اگر یکی سؤال کند که در کجای قرآن یا حدیث آمده که خورشت قیمه بدهید؛ چه پاسخی مناسب اوست؟
ج – برخی از رفتارها در عزاداریها بیان و شرح حال است، مثل اشعار، روضهها و مداحیها – برخی دیگر نمادی از وقایع است، مثل سینه زدن و زنجیر زدن که نمادی از گریبان چاک کردن بازماندگان این مصیبت و به زنجیر کشیده شدن اسراء میباشد – برخی دیگر تظاهر مثبت و عمومیت بخشیدن است، مثل بیرون آمدن دستههای عزاداری – برخی از رفتارها نیز تأسی به رفتار اهل بیت (ع) در این مصیب است، مثل عزاداری در دهه اول محرم - و …؛ اما چگونگی اجرا دیگر به ذوقها و سلیقهها بر میگردد و روایات بسیاری نیز در تأیید آن وجود دارد. مثل این که فرمودند: «برای ما همان طور عزاداری کنید که برای خود میکنید» یعنی طبق فرهنگ خودتان.
چند روایت:
*- پيامبراكرم (ص): براى شهادت حسين (ع)، حرارت و گرمايى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمىشود. (جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص556) – دقت شود که حرارت شور فرق دارد با معرفت و منطق و …، لذا بازتابش نیز متفاوت است.
*- على (ع) فرمود: خداوند براى ما، شيعيان و پيروانى برگزيده است كه ما را يارى مىكنند، با خوشحالى ما خوشحال مىشوند و در اندوه و غم ما، محزون مىگردند. (غررالحكم،ج 1، ص235)
*- امام صادق (ع) فرمود: يك سال تمام، هر شب و روز بر حسين بن على (ع) نوحهخوانى شد و سه سال، در روز شهادتش سوگوارى برپا گشت. (بحارالانوار،ج 79، ص102)
*- امام باقر(ع) نسبت به كسانى كه در روز عاشورا نمىتوانند به زيارت آن حضرت بروند، اينگونه دستور عزادارى دادند و فرمودند: بر حسين (ع) ندبه و عزادارى و گريه كنند و به اهل خانه خود دستور دهند كه بر او بگريند و در خانهاش با اظهار گريه و ناله بر حسين (ع)، مراسم عزادارى بر پا كنند و يكديگر را با گريه و تعزيت و تسليت گويى در سوگ حسين (ع) در خانههايشان ملاقات كنند. (كامل الزيارات، ص175)
*- ابوهارون مكفوف مىگويد: خدمت حضرت صادق (ع) رسيدم. امام به من فرمود: «برايم شعر بخوان». پس برايش اشعارى خواندم. فرمود: اينطور نه؛ همان طور كه (براى خودتان) شعر خوانى مىكنيد و همان گونه كه نزد قبر حضرت سيد الشهداء مرثيه مىخوانى [بخوان]. (بحارالانوار، ج 44، ص287)
*- امام رضا (ع) فرمود: هر گاه ماه محرم فرا مىرسيد، پدرم (موسى بن جعفر) ديگر خندان ديده نمىشد و غم و افسردگى بر او غلبه مىيافت تا آن كه ده روز از محرم مىگذشت، روز دهم محرم كه مىشد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود. (امالى صدوق، ص 111)
*- امام رضا (ع) فرمود: هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن، امر (و خط و مرام ما) احيا مىشود، دلش در روزى كه دلها مىميرند، نمىميرد. (بحارالانوار، ج 44، ص278)
پس، اگر کسی گریه کرد، کسی نوحه و مرثیه خواند، کسی با ذکر مصیب دیگران را گریاند، کسی در خانهاش هیئت برگزار کرد، کسی به مجلس ذکر و عزاداری رفت، کسی یک دهه عزاداری را حرمت قائل شد و … همه تأسی به آموزههای اهل بیت (ع) است، اما این که چگونه انجام دهد، به فرهنگ، ذوق و امکان خودش بستگی دارد و نیازی نیست که حتماً در روایات نیز آمده باشد.
x-shobhhe.com
دلیل معصوم نبودن حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت زینب (س) چیست؟
چه کسی گفته که آنها معصوم نیستند که ما دلایلش را بیان نماییم؟ نه تنها ایشان، بسیار دیگری نیز معصوم بودهاند؛ مگر لقب حضرت معصومه علیهاالسلام را امام رضا علیه السلام ندادهاند؟ منتهی این بزرگواران در حد و جزو چهارده معصوم که تالی تلو و حد اعلای عصمت میباشند نبودهاند.
در خصوص عصمت به چند نکته مهم باید توجه نمود:
یک - عصمت، مرحلهی بالایی از کمال انسانی در تمامی شئون و فعلیت تمامی استعدادهای انسان است و مرهون علم، صیانت نفس و اخلاص در بندگی و عمل صالح میباشد.
دو – عصمت نیز مانند هر کمال دیگری (علم، حکمت، رأفت، رحمت، بصیرت و …)، همه از اسمای الهی است و تجلی آن در مخلوقاتش، دارای مراتب متفاوت میباشد. چنان چه حتی در مورد انبیای الهی نیز فرمود، برخی برتر از برخی دیگر میباشند.
سه - عصمت، مرحله بالای معرفت و شناخت، و مرحله بالای ایمان به آن معرفت و شناخت است، که سبب میشود آدمی صاحب بصیرت شود، ظاهر بین نباشد، باطن هر نیت، کار، عمل و هر چیزی را ببیند و در واقع از ناسوت (عالم ماده) گذشته و با «ملکوت» مرتبط گردد.
یک مثال:
عقل، علم، آگاهی، ایمان و بصیرت، نگهدارنده (عاصم) انسان از خطا و لغزش و گناه و ضعفهای دیگر هستند. به عنوان مثال: شاید یک کودک نداند که اگر نزدیک به آتش (ولو بسیار ضعیف، به حد شعله یک کبریت یا شمع گردد)، خطر او را تهدید میکند و به خاطر همین جهلش به آن نزدیک شود، اما کسی که علم یافت و به آن علم نیز ایمان و یقین پیدا کرد، خود را از آن نگه میدارد. این بازدارندگیِ خود، در همین حد نیز مصداقی از عصمت است.
چهار – از همین معنا و مثال معلوم میشود که “عصمت” در انسان صرفاً جبری نیست؛ یعنی چنین نیست که خداوند متعال کسی را معصوم قرار داده باشد و در خلقت او، هیچ اختیار و امکانی برای خروج از عصمت نداشته باشد، بلکه بازدارندگی و صیانت نفس خود به اختیار انجام میپذیرد.
پنج – عصمت از سویی ایجاد مصونیت از ارتکاب به گناه است و از سویی دیگر کمالی است که سبب بازدارندگی از هر گونه خطا، اشتباه، فراموشی و … نیز میگردد.
شش – عصمت از گناه، برای همگان ممکن است، چرا که خداوند متعال به همگان امر فرمود که خود را از گناه و معصیت نگهدارید و بدیهی است که خداوند حکیم، به چیزی که در امکان و قدرت انسان نیست امر نمیکند. پس هر کسی میتواند معصوم از گناه باشد (البته به حد خود). [دقت کنیم که خیلی از کارها برای بنده و شما گناه محسوب نمیگردد، اما برای اولیاءالله و در رأس آنها پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، گناه محسوب میگردد].
هفت – اما عصمت کامل از هر گونه خطا، اشتباه یا فراموشی، برای همگان ممکن نیست.
الف – پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیه و آله، انسان کامل هستند، یعنی حد اعلای ممکن برای رشد و تعالی برای یک انسان، در آنها محقق شده و تجلی یافته است. از این رو آنان به معنای اتمّ و کامل «معصوم» از هر گونه گناه، خطا، اشتباه و فراموشی میباشند؛ لذا (به تعلیم وحی و آموزههای خودشان که معدن وحی و مخزن علم لایزال الهی میباشند) ایشان را “معصوم” (بدین معنا) نامیده و به غیر از آن چهارده نفر، هیچ کس دیگری را معصوم نمیدانیم.
ب – وقتی گفته میشود «امکان خطا، اشتباه و فراموشی»، معنایش این نیست که حتماً به این امور مبتلا و دچار میشوند، بلکه یعنی «امکانش» قابل نفی نیست، منتهی در انبیای الهی (با شدت و ضعف مرتبهای که نسبت به یک دیگر در علم و عصمت دارند) و هم چنین چهارده معصوم علیهمالسلام، این “امکان” نفی میشود.
حضرت زینب کبری علیهاالسلام:
*- حضرت زینب علیهاالسلام، تنها دختری در این عالم است که هم پدرش معصوم است و هم مادرش؛ مانند حضرات امام حسن و امام حسین علیهماالسلام که تنها فرزندان پسر دو معصوم هستند. حتی حضرات امیرالمؤمنین و فاطمه زهراء و دیگر امامان علیهم السلام نیز از این ویژگی برخودار نبودهاند.
*- حضرت زینب علیهاالسلام، محرم اسرار و از بزرگترین یاوران و حامیان شش معصوم (حضرات امیرالمؤمنین، فاطمه زهراء، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر علیهم السلام) بودند؛ آیا شخصی که از علوم، فضایل، ایمان و مراتب بالای کمال انسانی برخوردار نباشد و احیاناً مرتکب گناه (حتی صغیره) شده باشد، میتواند در به چنین رتبه و توفیقی نایل آید؟
*- حضرت زینب کبرا علیهاالسلام، از علم لدنی برخوردار بودند، چنان چه امام معصوم، حضرت سجاد علیهالسلام میفرماید: «انت بحمداللّه عالِمَةٌ غَیر مُعلّمةٍ و فَهِمَةٌ غَیر مُفَهِمّةٍ»، یعنی: الحمد لله، شما عالمِ بدون معلم هستید و فهیمی هستید که کسی آن معارف و مفاهیم و حقایق عالم هستی را به شما تفهیم نکرده است.
حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام:
*- ایشان در مقامی از علم و فضیلت قرار داشتند که به «پدر فضل» ملقب و مشهور گردیدند.
*- ایشان در مقامی قرار داشتند که امام سجاد علیهالسلام در حق ایشان فرمودند: «خداوند رحمت کند عمویم عباس بن علی علیه اسلام را، که به تحقیق ایثار و جانبازی کرد و جنگِ نمایانی نمود و خود را فدای برادرش ساخت، تا اینکه دستانش قطع شد و خداوند در مقابل، بسان عمویش جعفر طیار، دو بال به او عنایت کرد تا با آنها با ملائکه در بهشت پرواز نماید. و همانا عباس علیه السلام نزد خداوند تبارک و تعالی منزلتی دارد که جمیع شهدا در روز قیامت بر او غبطه خورند و تمنّای مقامش را نمایند» (خصال شیخ صدوق ، جلد 1 صفحه 35)
*- ایشان در مقامی از بصیرت بودند که امام صادق علیهالسلام فرمودند: «کانَ عَمُّنا العَبَّاسُ (ع) نافِذَ البَصیرَة؛ عموی ما عباس (ع) بینشی ژرف داشته است» (اعیان الشیعه، ج 7، ص 430)
*- ایشان در مقامی از علم و ایمان و بصیرت بودند که امام صادق علیهالسلام، هنگام زیارت قبر ایشان شهادت دادند: «اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ و لَمْ تَنْکُلْ و اَنَّکَ مَضَیْتَ علی بصیره مِنْ اَمرِک؛ گواهی میدهم که تو لحظهای از خود سستی نشان ندادی و برنگشتی، بلکه مَشی تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده بود».
*- ایشان در مقامی از ولایتپذیری، معرفت، اطاعت و تبعیت از امام و شهادت قرار گرفتند که امام صادق علیهالسلام فرمودند: «پس خداوند برترین و بیشترین و وافرترین و کامل ترین پاداش کسی را از میان آنان (مجاهدین و شهدای حق) که به پیمانشان وفا نمودند، دعوت او را پذیرفتند و از ولی امر خود طاعت کردند، به تو ارزانی فرماید.» (کامل الزّیارت ابن قولویه صفحه 257)»
*- ایشان که علمدار امام زمانشان بودند، در میان شهدای والا مقام کربلا (از خاندان و یاران)، تنها کسی بودند که وقتی به شهادت رسیدند، امام حسین علیه السلام فرمودند: «الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِيلَتِی واضَیعَتا بَعدِکَ یااَخی» یعنی: اکنون کمرم شکست و چارهام اندک شد، وامصیبتا بعد از تو، ای برادر!
نتیجه:
پس هیچ تردیدی نمیماند که آن دو بزرگوار، در مرتبه بسیار بالایی از علم، حلم، بصیرت، تعقل، فضل، ایمان، عمل و سایر کمالات انسانی قرار داشتند و بالتبع معصوم از گناه بودند، اما مرتبه کمالی و عصمت آنها (و هیچ کس دیگری)، در حد چهارده معصوم علیهم السلام نبوده و نمیباشد.
x-shobhe.com
به آقایان بگویید نگاه نکنید.
لیندزی کان در مقاله ی مردان می نگرند وزنان نگریسته می شوند،این اصل را بیان می کند که :"تصور مردان است که اهمیت دارد نه واقعیت وجودی زنان ،ووقتی اصل نگاه مردانه که مبتنی بر برهنگی زنان است،حاکم بر روابط انسان ها وتبدیل به ارزش شد،شناخت زن به خاطر استعداد ،آگاهی ،شرف وحجب وحیا معنا ومفهومی نخواهد داشت،دیگر ارزش زن در فکر واندیشه اونیست.”
-تدبیردین درکنترل مفاسد ،حذف زمینه های فساد است وابتدا باید زمینه فساد رااز بین برد،همیشه پیشگیری بهتر از درمان است.
خداوند نفرموده ،ای پیامبر به هر طریق ممکن جلوی مزاحمین خیابانی رابگیر وآنان را مواخذه وتعزیر کن؛بلکه فرمودند به زنان بگو حجابشان را کامل کنند وبا بی حجابی وبد حجابی ونشان دادن گیسو،صورت،گردن و…باعث تحریک مردان نشوند.یعنی مایه فتنه وفسادجامعه اول زنان هستند ،سپس مردان.
-امکان کنترل نگاه مرد درجامعه ای که پراز بی حجابی است تقریباًغیر ممکن است واصلاًچنین انتظاری ازمرد غیر معقول است چون نگاه خواه ناخواه به افراد بی حجاب می افتد ودائماًمردباید با خودش مبارزه کند آن هم با قوی ترین غریزه خود.
وندی شلیت می گوید:چگونه می توانیم انتظار داشته باشیم مردان محترمانه رفتار کنند در حالی که تعدادزیادی از زنان با بی عفتی خود دائماًیام می فرستند که لازم نیست این گونه باشند؟
-چه طورمی توان در خیابان راه رفت ولی به جلوخود نگاه نکرد .به نظر می رسد چنین حرفی جز یک توجیه غیر منطقی برای فرار از واقعیت چیز دیگری نیست.