به حق بیبی (س) مرا حلال كن
نوشتار زیر خاطره ای از سید آزادگان مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سیدعلیاکبر ابوترابی، برگرفته از كتاب حماسههای ناگفته ـ صفحه90 -88 است.
در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونهای که دشمن نفهمد.
روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان میگویی؟ بیا جلو»!
یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او».آن بعثی گفت: «او اذان گفت».
برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه میکنی. من اذان گفتم».
مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو».
برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است».
به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش میبارید.
آن مأمور بعثی، گاهی وقتها آب میپاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) میدادند که بیشتر آن خمیر بود.
ایشان میگفت: «میدیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه میشوم. نان را فقط مزه مزه میكردم که شیرهاش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی میآمد و برای اینکه بیشتر اذیت کند، آب میآورد، ولی میریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار میکرد».
میگفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک میشوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخار میكنم که مثل فرزندتان آقا حسین بن علی اینجا تشنهکام به شهادت برسم».
سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یا زهرا! افتخار میکنم. این شهادت همراه با تشنهکامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.
حضرت زهرا(س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آوردهای را به دست بیاور وگرنه همه شما را نفرین خواهم کرد
دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم. تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمیخورد و دهانم خشک شده است.
در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب میآورد و میریخت روی زمین. او از پشت پنجره مرا صدا میزد که بیا آب آوردهام.
اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق میکند و دارد گریه میکند و میگوید: بیا که آب آوردهام.
او مرا قسم میداد به حق فاطمه زهرا (س) که آب را از دستش بگیرم.
عراقیها هیچوقت به حضرت زهرا(س) قسم نمیخوردند. تا نام مبارکت حضرت فاطمه(س) را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و میگوید: «بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق میکند».
همینطور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم ا هم آورد. یک مقدار حال آمدم. بلند شدم. او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چیست، حلالت نمیکنم.
گفت: دیشب، نیمهشب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا(س) شرمنده کردی. الان حضرت زهرا(س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آوردهای را به دست بیاور وگرنه همه شما را نفرین خواهم کرد.
وصیت نامه یک مفقودالاثر
سردارشهید علی قوچانی، فرمانده تیپ یکم لشکر 14 امام حسین
تولد: 1342
عروج: 24/11/64 عملیات والفجر 8 ، منطقه فاو
فرازی از وصیت نامه شهید:
بعضی وقت ها انسان خود را در راهی می بیند که در آن راه یا باید کشته شدن در راه خدا را انتخاب کند یا سر تعظیم در برابر غیر خدا فرود آورد. مردان خدا اولین راه را انتخاب می کنند.
روحش شاد و یادش گرامی
نامه شهید مطهری به دخترش
نور چشم عزیزم، دختر گرامیم، خانم مطهری
سلامت و سعادت تو را از خداوند متعال همواره مسألت داشته و دارم.
فرزند عزیزم می گویند:
مرد خردمند هنرپیشه را
عمرد و بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه آموختن
با دگری تجربه بردن به کار
ولی بعضی افراد آن چنان زیرک و باهوش اند که گویی دو بار به دنیا آمده اند و این بار دوم است و بعضی افراد چنان اند که با چند بار به دنیا آمدن هم تجربه نمی آموزند و من امیدوارم و از خداوند متعال مسألت دارم که تو و سایر فرزندانم از گروه اول باشید.
دختر عزیزم! خداوند متعال می فرماید: «لئن شکرتم لا زیدنکّم و لئن کفرتم اِنَّ عذابی شدید» یعنی اگر نعمتی که به شما دادم قدر دانستید و حق شناسی کردید، بر نعمات خودم بر شما، می افزایم و اگر دچار طغیان و سرکشی و کفران شدید، نقمت جانشین نعمت می کنم.
امید و آرزوی من این است که همه فرزندانم قدردان نعمتها و تفضلات الهی باشند تا روزبه روز خداوند بر تفضّلات خود و نعمات خود بیفزاید.
مرتضی مطهری
5/7/56
خصوصيات و رويكردهاي شهيد مطهري
مردمگرايي
رويكرد مردمي به عنوان عامل جاودانگي استاد مطهري شمرده مي شود چنانكه وي به گروهي خاص و همچنين از زبان گروهي خاص نيز سخن نگفت، و با وجود سطح عالي علمي، به جاي ماندن در حوزه و پرداختن به مسائل صرف علمي و تأليف كتاب به ميان مردم و قشر ديندار آمد تا به وظيفه خود عمل نمايد درواقع استاد انديشمندي مردمي بود.
رويكرد عدل گرايي و عدالت محوري و نگاه ويژه به مقوله عدالت اجتماعي
وجه برجسته و بارز آثار استاد مطهري توجه خاص به عدل و عدالت گستري در اسلام مي باشد در ميان آثار متعدد ايشان كتاب عدل الهي چون نگيني بر تارك ادبيات اسلامي مي درخشد و از ارزشمندترين متون اسلامي است كه مبحث عدالت را در اسلام و در سيره پيامبر(ص) و حضرت علي(ع) و بزرگان دين مورد بررسي و تفسير و تأويل قرار مي دهد. توجه جدي به طرح عدالت اجتماعي به طوري كه ايشان عدالت را از جنبه فردي خارج كرده و از بعد اجتماعي مورد بررسي قرار دادند و حتي شهادت حضرت علي(ع) را در جهت تحقق عدالت اجتماعي مي دانند.
پرهيز از روشنفكرمآبي
در آثار شهيد مطهري ما، لحن و كلامي روشنفكرانه و بهره گيري از لغات پرطمطراق و اصطلاحات سنگين فقهي- فلسفي و ادبي را هرگز مشاهده نمي كنيم.
ارائه انديشه هاي نوين
استاد مطهري از سويي با زباني ساده و بي پيرايه اسلام ناب را بدون پيرايه هاي خرافي- سنتي ارائه مي كرد و از سوي ديگر مكاتب انحرافي و خط مشي هاي افراطي را در زمينه هاي ديگر براي مردم و جوانان جوياي فكر و علم به چالش مي كشاند.
آسيب شناسي ديني
اصطلاح آسيب شناسي ديني يك اصطلاح جديد در حوزه انديشه ديني است شايد بتوان مدعي شد كه استاد مطهري اولين كسي بود كه اين واژه را وارد حوزه انديشه ديني كرد و در آثار خود از آن بهره برد (احياء تفكر اساسي ص 32) يعني شناخت آسيب ها و اشكالاتي كه بر اعتقاد و باور ديني و يا آگاهي و معرفت ديني و يا عملي در رفتار جامعه ديني وارد مي شود و يا ممكن است كه وارد شود از اين منظر بخش اعظمي از تلاش هاي علمي استاد مربوط به آسيب شناسي ديني است زيرا فعاليت هايشان در جهت شناسايي و ترميم آسيب ها و دفع شبهات وارد بر دين، باورهاي ديني، معرفت ديني و دينداري بود. كه مرحله درمان يا همان رفع نقاط آسيب ديده از سرفصل هاي مهم در آسيب شناسي است و استاد تلاش وافري در شناخت و درمان نقاط آسيب ديده انجام داده است.
استاد مطهري براي درمان و رفع آسيب مفاهيم ديني ابتداء به علل آن پي برده و با نقد و دفع آن علل، درمان آن آسيب را ميسر مي نمايد. مثل «تحريفات عاشورا» يا «حماسه حسيني» كه استاد در اين اثر براي اصلاح و شناساندن تحريفات حادثه كربلا، بخش مهمي از كتاب حماسه حسيني را به عوامل تحريف اين حادثه اختصاص داده و پس از آن فصلي از كتاب را با عنوان وظيفه ما، در برابر تحريف ها نامگذاري فرموده اند كه اين نمونه اي از ميزان اهميت و تأثيرگذاري شناخت علل آسيب ديدگي در مرحله درمان آسيب درنظر استاد مي باشد.
كاركردهاي فعال در حوزه فكري، اجتماعي و عملي
چنان كه به نظر استاد مطهري جنبش هاي اصلاحي اسلامي، برخي فكري و برخي اجتماعي و برخي ديگر، هم فكري بوده و هم اجتماعي (نهضت ها درصد ساله اخير ص 13) و حركت استاد نيز در راستاي تقسيم بندي، آخري قرار مي گيرد كه داراي كاركردهاي فعال در حوزه هاي فكري و اجتماعي بوده است.
التقاط زدايي يا مبارزه با شبهه گرايي و دفاع از تعاليم و انديشه هاي اسلامي
برخي روشنفكران اين شبهه را مطرح مي كردند كه تعاليم اسلامي با تغييرات زمان سازگاري ندارد و لذا قابل استفاده در عصر حاضر نيست. استاد در كتاب امدادهاي غيبي در زندگي بشر صفحات 59-15 بيان مي كند كه تعاليم اسلام تعاليمي بي نقص و از سويي نيز هميشه زنده است و خورشيد دين هرگز غروب نمي كند. و در حوزه هاي مختلف دين بارها از تعاليم مورد اتهام دفاع نموده است. دفاع از مسائل اعتقادي نظير قضا و قدر، شفاعت، انتظار و يا دفاع و دفع شبهه از قوانين و مقررات اسلام چون مباحث حقوق زن، برخي مقررات جزايي و جهاد و يا دفاع از اخلاق اسلامي.
مثلا در پاسخ به اين شبهه كه آموزه هاي اسلامي را كهنه و يا مرده تلقي مي نمايد بحث هاي مبسوط و مفصلي را تحت عنوان كلي اسلام و مقتضيات زمان را دارند كه در فرازي مي فرمايد: «اسلام نمرده است، مسلمين مرده اند. اسلام نمرده چرا؟ چون كتاب آسمانيش هست، سنت پيغمبرش هست و اينها به صورت زنده هستند يعني دنيا نتوانسته بهتر از آنها بياورد پس نقص كار در كجاست؟ نقص كار در تفكر مسلمين است. يعني فكر مسلمين، طرز تلقي مسلمين از اسلام، به صورت زنده اي نيست؟ به صورت مرده اي است.» (حق و باطل ص77)
و يا در جاي ديگر مي فرمايد: «حقايق دين و اصول كلي كه دين ذكر كرده است.» هرگز مردني نيست آن چيزي كه مي گوييم مي ميرد… معنايش اين است كه در ميان مردم مي ميرد، فكر مردم درباره دين، فكر مرده اي است… اسلام يك حساب دارد و مسلمين حساب ديگري دارند اسلام زنده است و مسلمانان فعلي مرده» (ده گفتار ص134)
لذا پايه اصلي شخصيت والاي استاد مطهري التقاط زدايي از پيكر تفكر ديني بود كه ريشه در دقت، تيزبيني و مطالعات گسترده و عميق اسلامي آن حكيم فرزانه داشت.
رويكرد اصلاح طلبي اسلامي يعني اصلاح خود و اصلاح زاويه ديد نسبت به اسلام نه اصلاح اسلام
استاد در اين زمينه مي فرمايد:
«ما بايد تصور خودمان را درباره اسلام تصحيح كنيم و اين است معني تفكر اسلامي يعني ما بايد طرز تفكر و طرز بينش خودمان را درباره اسلام اصلاح كنيم آن عينك و زاويه ديد خودمان را اصلاح كنيم تفكر اسلامي خودمان را به شكل تازه اي درآوريم تلقي خودمان را از اسلام عوض كنيم.» (حق و باطل ص136).
مسئوليت گرايي فراگير در اصلاح گرايي
استاد شهيد در مورد تحريفات حادثه عاشورا مي فرمايند:
«نگاهي به گذشته كنيم و ببينيم مسئول اين تحريفات چه كساني هستند. آيا خواص و علما مسئول اين تحريفاتند و يا توده و عوام الناس؟… معمولا در اين گونه قضايا علما به گردن عوام مي اندازند و عوام به گردن علما… ولي حقيقت اين است كه در اين تقصير و در اين مسئوليت، هم خواص مسئولند و هم عوام.» (حماسه حسيني 92-91)
استاد در راهكار درماني خود در اين بخش، از سويي خود دينداران را مسئول شمرده و بخشي از وظيفه اصلاح در اين حوزه را متوجه ايشان مي دانند و معتقد است كه عوام بايد بكوشند و خود را از جهالت و بي خبري نجات بخشند و از سوي ديگر وظيفه مبارزه با علل آسيب ديدگي از ناحيه دينداران را متوجه علما و دين شناسان كرده و فرموده اند: «وظيفه علماست كه در اين موارد حقايق را بدون پرده به مردم بگويند ولو مردم خوششان نيايد. وظيفه علماست كه با اكاذيب مبارزه كنند وظيفه علماست كه مشت دروغگويان را باز كنند» (حماسه حسيني104)
گلی که زود از بوستان پرطراوت انقلاب چیده شد
غم فراق و فقدان آموزگار فرهيخته انقلاب، روشنفكر متعهد، استاد شهيد مطهري چند ساله شد.
استاد شهيد مرتضي مطهري از برجسته ترين و عالي ترين نخبه هاي فكري حوزه علميه قم و نهضت اسلامي ايران بود. او فردي مورد اعتماد امام راحل و از تئوريسين هاي تراز اول انقلاب اسلامي بود كه متأسفانه در اولين بهار انقلاب از بوستان پرطراوت انقلاب چيده شد.
در حالي كه انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 به پيروزي رسيد استاد مطهري در 12 ارديبهشت 1358 مظلومانه به شهادت رسيد. بدين ترتيب استاد در كمتر از سه ماه در دوران حيات نظام مقدس اسلامي حضور داشتند در طول اين مدت علاوه بر فعاليت هاي گسترده اي كه به انجام مي رساندند تعدادي مقاله و سخنراني درباره انقلاب اسلامي و موضوعات اساسي پيرامون آن عرضه كردند.
پس ارديبهشت ماه هر سال، همه اهل فرهنگ و دين و قلم و بيان را يادآور مردي مي سازد كه حضورش بركت بود، و قلمش انعكاس دانايي و بيانش فرياد آگاهي و شايد بتوان همه حيات او را در دو ساحت آموختن و آموزاندن خلاصه كرد از اين رو بهتر كه او را شهيد عرصه علم و معرفت و تفكر و انديشه و آگاهي و دانايي ناميد. در ارديبهشت 58 صاحب فضيلتي را از دست داديم كه امير عارف جماران او را فرزند عزيز و حاصل عمر خويش توصيف كردند كه پشتوانه اي براي حوزه هاي ديني و علمي و خدمتگزاري سودمند براي ملت و كشور بود.
استادي كه دعوت و ارشاد و مبارزه با تحريف ها و بدعت ها را اولين مسئوليتي مي دانست كه در دوره خاتميت پيامبران به عالمان، انتقال يافته و خود نيز سنگرباني متعهد براي اين جايگاه بود.ديروز شيوه دشمن در برخورد با رهبران و مغزهاي متفكر انقلاب اسلامي، از ميان برداشتن شخص او بود و امروز شيوه دشمن در برخورد با مغزهاي متفكر انقلاب اسلامي از ميان بردن ياد و نام و خاطره آنهاست. دشمن بايد بگويد و بنويسد كه:«آن قدر از مطهري سخن به ميان آمده كه او نيز همچون دين، دولتي شده است».
آيا اين نگرش نشانه فرسنگ ها فاصله از تعقل و تدبر و تفكر نيست؟!
اگر چه دشمن، ديروز، استاد را از ما گرفت اما امروز وظيفه و رسالت ما اين است كه اجازه ندهيم انديشه و تفكر استاد- كه به تعبير امام راحل همه بدون استثناء مفيد و آموزنده هستند - را تخطئه كنند و تفكر مطهري از جامعه رخت بربندد.
وقتي روز شهادت را جشن ميگيريم!
استاد شهيد! معلم عزيز! مرتضي مطهري مهربان و دلسوز!
در مظلوميت تو همين بس، كه سالروز شهادتت را جشن ميگيريم!
حتماً تو بايد كشته ميشدي تا ما براي روز معلم بزرگداشت بگيريم، چون معلم خوب معلم مرده است. معلم خوب اگر زنده باشد، مدام ميخواهد به ما درس اخلاق بدهد، درس دينداري بدهد و از اين جور حرفها بزند و خوب شايد يك وقتهايي هم يك چيزهايي بگويد كه به صلاح نباشد، چون معلم است ديگر، سياستمدار كه نيست .اصلاً چه معني داشت كه تو آن قدر زنده بماني و راجع به هر چيزي تئوريپردازي كني. گويي نبودنت هم خيلي بد نشد.
حالا چه معني دارد يك آخوند اين قدر از تعقّل و تفكّر دم بزند. اسلام دين تعبّد است. خود خدا در قرآن گفته: «و ماخلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدون» حرف شنوي كردن از يك نفر كه ديگر اين قدر تعقّل و شعور نياز ندارد. يك نفر بگويد ما الان چه كار كنيم، ما هم ميگوييم چشم! خيلي هم تقسيم كار خوبي است. هم ما مسئوليت همهي كارهايمان را مياندازيم گردن او و هم او پيروان مطيع و حرف گوش كني خواهد داشت.
ولي اين را در گوشي ميگويم كسي نشنود، ما به ظاهر چشم را گفتيم ولي باز هم كار خودمان را كرديم. اين طوري تقسيم كار بهتري است چون هم او فكر ميكند كه ما آدمهاي حرف گوش كني هستيم و هم خودمان فكر ميكنيم كه حرف گوش كردهايم و در عين حال كار خودمان را هم كردهايم و تازه به وصيت تو هم عمل كردهايم، چون فقط حرف گوش نكردهايم، بلكه فكر هم كردهايم. بلي! فكر كردهايم كه حرف گوش ميكنيم. آخر ما ايرانيها خيلي باهوش و زرنگ هستيم.
در هر صورت خدا رحمتت كند! سالروز شهادتت مبارك!
ولايت فقيه از منظر شهيد مطهري
از ديدگاه شهيد مطهري در عصر غيبت نيز فقيهان واجد شرايط از سوي امام معصوم به ولايت نصب شده و نايبان آنان بشمار ميروند . مردم مصاديق «فقيه جامع شرايط» را شناسايي كرده و از ميان آنان يك نفر را انتخاب ميكنند؛
بدين ترتيب آموزههاي ديني با نياز روز جامعه در تعيين سرنوشت خود همنشين شده و نظامي با هويت و اصالت ديني و برخاسته از خواست و اراده مردم مؤمن شكل ميگيرد. چنانکه در تفسير فرمان امام به نخست وزير دولت موقت كه مرقوم فرموده بودند: «به موجب حق شرعي (ولايت فقيه) و به موجب رأي اعتمادي كه از طرف اكثريت قاطع ملت به من ابراز شده، رييس دولت را تعيين ميكنم»، مينويسند: «ولايت فقيه، يك ولايت ايدئولوژيكي است و اساساً فقيه را خود مردم انتخاب ميكنند و اين امر عين دموكراسي است. اگر انتخاب فقيه انتصابي بود و هر فقيهي فقيه بعد از خود را تعيين ميكرد، جا داشت كه بگوييم اين امر خلاف دموكراسي است.»
همچنين مسأله نظارت كه شهيد مطهري پيرامون وظايف ولي فقيه بيان كرده اند، باآنچه امروزه تحت عنوان « نظارت فقيه» توسط برخي از افراد يا جريانات سياسي مطرح مي شود، تفاوت اساسي دارد. امروزه معمولاً كلمه « نظارت »را در مقابل « ولايت » به كار مي برند ؛
در حالي كه شهيد مطهري با حفظ مساله ولايت ، اين نكته را روشن مي كند كه ولي فقيه مانند رييس جمهور يانخست وزير رييس دولت نيست ؛ بلكه به عنوان يك ايديولوگ از بالا جريانات را هدايت و كنترل مي كند و بر آنها نظارت دارد :
«ولايت فقيه به اين معنا نيست كه فقيه خود در راس دولت قرار بگيرد و عملا حكومت كند .نقش فقيه دريك كشور اسلامي ؛ يعني ، كشوري كه در آن مردم ، اسلام را به عنوان يك ايديولوژي پذيرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش يك ايديولوگ است ، نه نقش يك حاكم . وظيفه ايديولوگ اين است كه بر اجراي درست و صحيح ايديولوژي نظارت داشته باشد . او صلاحيت مجري قانون و كسي را كه مي خواهد رييس دولت بشود و كارها را در كادر ايديولوژي اسلام به انجام برساند، مورد نظارت و بررسي قرار دهد». سپس به فرمان حضرت امام ومبني بر نخست وزيري بازرگان اشاره مي نمايد.که به خوبي مبين اعمال ولايت از سوي حضرت امام (ره) مي باشد .
در يک جمع بندي مي توان پيرامون ديدگاه شهيد مطهري درباره ولايت فقيه به موارد ذيل اشاره نمود :
1) استاد مطهري بر خلاف سکولارها، مدافع نظريه دو ساحتي بودن دين اسلام است؛ به اين معنا كه اسلام حيات بشري را تنها به خود انسان واگذار نكرده است ، بلكه در مسائل دنيوي از جمله بحث حكومت خود طرح و نظريه دارد.
2) با تفحص در آثار استاد اين نكته به دست مي آيد كه ايشان به اثبات ولايت فقيه از طريق ضرورت عقلي تصريح مي كند و با تمسک به روايات به اثبات ولايت فقيه مي پردازد . ايشان در بررسي روايت مقبوله عمر بن حنظله مي نويسد : « امام مي آيد نايب عام معيّن مي كند و مي گويد : انظروا الي من روي … آن كسي كه حديث ما را روايت كرده باشد و دقيق باشد در حلال و حرام ما، عادل باشد، درستكار باشد، قد جعلته عليكم حاكما من او را بر شما حاكم قرار دادم . »
3)از منظر استاد مطهري ولايت فقيه ، ولايت يك فقيه عدل و متخصص و حامي حقوق مردم است كه داراي شرايط مختلفي است ، اما اين ولايت به معناي حاكميت مستقيم و مباشر و به دست گرفتن زمام امور اجرايي نيست ، بلكه نوعي نظارت عالي و به تعبيري ولايي است كه بر همه امور اساسي از جمله نصب روساي سه قوه نظارت و اشراف دارد.
4) استاد به الهي بودن حكومت و ولايت فقيه معتقد است و مخالف نظريه وكالت انكاري حكومت در اسلام است ، اما به حقوق طبيعي و فطري مردم از جمله حق انتخاب حكومت و حاكم معتقد است .
5) استاد مطهري ميان نظام سياسي مبتني بر ولايت فقيه و دموکراسي ناسازگاري نمي بيند.
6) استاد قائل به اختيارات وسيع ولي فقيه و حكومت اسلامي براي اداره بهينه امور كشور است.
پيرامون انقلاب اسلامي ، مرتضي مطهري ، انتشارات صدرا ، ص 85 .