من دیده ام آنچه را که دیدن سخت است
من دیده ام آنچه را که دیدن سخت است
دیدن نه همین بلکه شنیدن سخت است
هفتاد و دو تن ز بهترین یاران را
دیدن به زمین و دل بریدن سخت است
بار غل و زنجیر چهل منزل راه
با پیکر تبدار کشیدن سخت است
جانبخش بود صداى قرآن اما
از راس پدر به نى شنیدن سخت است
اى کاش نمى زاد مرا مادر من
دردا که چه آورد قضا بر سر من
عید وصی خم
ز خلد فراز آمد عید وصى خم ***** شادند بدین عید نو آیین همه مردم
امروز نهاد ایزد منت به سر ما ***** برخوان ز نبى آیت اتممت علیكم
امروز نبى داد سزا را به سزاوار ***** در زیر قبایل شده پهناى زمین گم
دست وصى بر حق بگرفت و برافراشت ***** چون چشمه خورشید كه بر چرخ چهارم
پشت نبى و روى هدى حیدر كرار ***** شاهى كه به نه گردون او راست تحكم
در هر صفتى باز ندانیش ز ایزد ***** جز آن كه منزه بود ایزد ز تجسم
صد آیت موسیش عیان از دم شمشیر ***** صد معجز عیسیش نهان زیر تبسم
جز بر گهر ختم رسل خواجه لولاك ***** بر هر گهرى گوهر او راست تقدم
حاصل نشدش معرفت كامل جبریل ***** زانو نزد ار نزد وى از بهر تعلم
علم از على و آل على بایدت آموخت ***** خیره مطلب بوى خوش عود ز هیزم
اندر رسن دوستى عترتش آویز ***** خواهى كه شوى بر سر این بر شده طارم
تا زاد على از گهر آدم ، ابلیس ***** از سجده نكردن گزد انگشت تندم
دیدند درو چون همه اوصاف خداوند ***** كردند گروهى به خداییش توهم
بردى فلك ماه بدیدار زمین رشك ***** چون دلدل او سودى بر روى زمین سم
مور آمده در بارگهش از پى حاجت ***** مار آمده در پیشگهش بهر تظلم
روزى همه زو ریزد چون ژاله ز گردون ***** هستى همه زو خیزد چون موج ز قلزم
در حفره دوزخ عدوى او است معذب ***** در غرفه فردوس ولیش به تنعم
هست از مدد فیض وى و پرتو ذاتش ***** گردیدن گردون و درخشیدن انجم
بر دوش وى افكند ردایى ملك العرش ***** كان را نرسد دست مه و گردون بر كم
بشكسته به پیرانه سر اندر صف كفار ***** در مهد دریده ز دم تنین تا دم
تا خواجه نخواندش پدر خاك به كنیت ***** در شرع مقرر نشد آیین تیمم
اى دست خداوند جهان اى در رحمت ***** بر بنده مداح بود جاى ترحم
خواهم ز تو بهبودى از این الم صعب ***** زین بیش مرامى نبود جاى تالم
یعقوب لقاى توهمى جست بزارى ***** داود ثناى تو سرودى به ترنم
تا دست نزد نوح به دامان تو ننشست ***** كشتى به سر جودى و دریا ز تلاطم
آدم به مقام تو و جاه تو حسد برد ***** شد فتنه او از پى این خوشه گندم
چون تو به همى كرد ازین خواهش باطل ***** بنهاد به سر ذوالمننش تاج تكرم
در سدره و در سینا با احمد و موسى ***** كرده به زبان تو خداوند تكلم
فردا كه دهد خصم تو را ایزد پاداش ***** هر موى زند بر تن او نیش چو كژدم
مدح على و آل چنین گوى سروشا ***** پشمینه گدا را ده و شاهان را قاقم
دل شکسته ام
من از تراکم سیاه ابرها می ترسم …
و هیچ کس مهربانتر از تو نیست صدا می زنم …
کجاست آن یوسف گمگشته مهربانی که چراغ هدایت به دست در زمین دادگری کند ؟
کجاست مهـدی … ؟
مرا در یاب …
در انتظارت هستم و خواهم بود … بیا …
مهدیا دل شکسته ام را به تو می سپارم … دلدارم تو باش
“اللهم عجل لولیک الفرج”
ادب علوی ات
گوش هایم با شنیدن نامت
به دلم اشک مخابره می کنند…
جوان پیشانی پینه بسته نماز شب های خالصانه
شاهد مثال ادب و مردانگی
این مداح ها تو را حیف می کنند
که از دستان بریده ات، از تیر چشمانت، از…
دل مردم را به درد می آورند
تو را از ادب علویت باید شناخت
که مردانه پای حرفت ایستادی _ جانم را فدای امامم می کنم_
که وقتی عمود خیمه ات برزمین نشست
امیدِ تشنه ی بصیرتِ جوانمردیت بر کام اهل عالم ماند
وقتی لحظه شهادتت
مادرت فاطمه به استقبالت آمد
تو را از ادب علویت باید شناخت عباس!
كُدام ظُهر مبارك ظهور خواهي كرد؟
تمام شب به ظهور تو فكر ميكردم
تو كيستي؟
كجاست آخر تو؟
كدام گوشة اين شب
به صبح قامت سبز تو راه مييابد؟
كدام لحظة سنگين
صداي سُم سمند سپيد يال تو را
سكوت سرد صحاري به خاك ميغلتد؟
٭٭٭
كجاست آن شب سربستهاي كه ميگويند
تو باز ميآيي
و اتّفاق عجيبي كه در مناي مناجات منتظر مانده است
كنار كعبة نامت به سجده مياُفتد.
٭٭٭
كدام شام سپيد
كدام صبح سياه
كدام ظهر مبارك ظهور خواهي كرد؟
كدام عصر طلايي
عصارههاي رهايي را
در استخوان اسيرانِ شهر خواهي ريخت؟
٭٭٭
كدام مردم خوشبخت
درفش سادگيات را به دوش ميگيرند؟
و باز ميخوانند:
كه: «اي اهالي يلدا! چراغ آورديم.»
٭٭٭
هلا…
هلا اهالي فردا!
اگر به ساحل درياي انتظار رسيديد
و در نهايت غربت
كنار زورق پوسيدهاي كه يك شب سرد
به سختِ اسكلهاي خورده است
اگر به اسكلتي برخورديد…
مرا به ياد آريد!
طعم صلوات بر پيامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم
یک روز که پیغمبر در گرمی تابستان
در سایه نخلستان همراه علی می رفت
دیدند که زنبوری از لانه ی خود پَر زد
خود را به پیغمبر زد بر خاک پِیش صد بوسه ی دیگر زد
پیغمبر از او پرسید آهسته بگو جانم
طعم عسلت از چیست هر چند که می دانم
زنبور جوابش گفت هر صبح که برخیزم
من نام تو را در دل چون گل به بغل دارم
هر صبح که برخیزم در سینه عسل دارم
بهتر ز نبات است این از قند و شکر بهتر
طعم عسل از من نیست طعم صلوات است این
هر چه جوییم نیابیم نشانی جز نام
نشد آن دم که مگر دوست صفایی بکند
دل خود بر کَند از جور وفایی بکند
ماکه سرگشته دراین دشت شبی میگردیم
از افق سر زند و راهنمایی بکند
هر چه جوییم نیابیم نشانی جز نام
کان دلارام زهر گوشه جلایی بکند
شب تاریک و رهِ دور و من و حال تباه
مگر از لطف خداوند قضایی بکند
دل سرگشته ما بین که همانند نسیم
نتواند زجهان تکیه به جایی بکند
آتش مهر بِه هر خانه که افتد روزی
آب و گِل سوزد و از شعله بنایی بکند
حاصل عشق همان به که اسیر غم او
از خرد دوری و از هوش جدایی بکند
دست و دل گم کند و نام ونشان در بازد
دل تهی از غم و شادی و گدایی بکند
گل همیشه بهارم!
گل همیشه بهارم!
گل همیشه بهارم، ببین خزان باقیست
خراش صاعقه بر چهر آسمان باقیست
حدیث سیلی طوفان به چهرة گل سرخ
هنوز بر دهن یاس و ارغوان باقیست
ز ابر فتنه تگرگی که ریخت بر سر ما
هزار غنچة پرپر به بوستان باقیست
نشان مرگ و بلا بود در کویر سکوت
غریو رعد که در گوش هر کران باقیست
شکست کشتی امن از شقاوت طوفان
به روی آب فقط دست بادبان باقیست
هزار سال گذشت و ز تازیانة برق
شیار زخم بر اندام ناروان باقیست
پرندگان بهاری ز باغ کوچیدند
به روی شاخه نشانی ز آشیان باقیست
امید رویش گل را خزان ربود ز باغ
امید رجعت سرسبز باغبان باقیست
گل همیشه بهارم غدیر آمده است
شراب کهنة ما در خم جهان باقیست
خدای گفت که «اکملتُ دینکم» آنک
نوای گرم نبی در رگ زمان باقیست
قسم به خون گل سرخ در بهار و خزان
ولایت علی و آل، جاودان باقیست
گل همیشه بهارم بیا که آیة عشق
به نام پاک تو در ذهن مردمان باقیست