كُدام ظُهر مبارك ظهور خواهي كرد؟
13 شهریور 1394
تمام شب به ظهور تو فكر ميكردم
تو كيستي؟
كجاست آخر تو؟
كدام گوشة اين شب
به صبح قامت سبز تو راه مييابد؟
كدام لحظة سنگين
صداي سُم سمند سپيد يال تو را
سكوت سرد صحاري به خاك ميغلتد؟
٭٭٭
كجاست آن شب سربستهاي كه ميگويند
تو باز ميآيي
و اتّفاق عجيبي كه در مناي مناجات منتظر مانده است
كنار كعبة نامت به سجده مياُفتد.
٭٭٭
كدام شام سپيد
كدام صبح سياه
كدام ظهر مبارك ظهور خواهي كرد؟
كدام عصر طلايي
عصارههاي رهايي را
در استخوان اسيرانِ شهر خواهي ريخت؟
٭٭٭
كدام مردم خوشبخت
درفش سادگيات را به دوش ميگيرند؟
و باز ميخوانند:
كه: «اي اهالي يلدا! چراغ آورديم.»
٭٭٭
هلا…
هلا اهالي فردا!
اگر به ساحل درياي انتظار رسيديد
و در نهايت غربت
كنار زورق پوسيدهاي كه يك شب سرد
به سختِ اسكلهاي خورده است
اگر به اسكلتي برخورديد…
مرا به ياد آريد!