جهاد
در فضیلت جهاد
اما بعد، فان الجهاد باب من ابواب الجنه، فتحه الله لخاصه اولیائه.
پس از حمد و ثناي خداوندي، جهاد (با دشمنان خدا) دري از درهاي بهشت است، که (خداوند این در را) به روي خواص اولیاء
خود باز کرده است.
ماده ي جهد، در همه ي ابواب و مشتقاتش، مانند اجتهاد، جهد، به معناي تکاپو و تلاش است. پس مجاهد یعنی تکاپوگر و تلاشگر
و در آن هنگام که در میدان کارزار و یا در موقع آمادگی براي ورود در میدان نبرد استعمال می شود، مفهومی از جانبازي را دربر
دارد. تفاوت جهاد با قتال در این است که کلمه ي جهاد در اصطلاح مکتب اسلام، اگر مطلق هم به کار برده شود، تکاپو در راه
هدف الهی را تا از دست دادن حیات نیز دربر دارد. ولی قتال و مقاتله، تلاش و گلاویزي در مرز زندگی و مرگ است، که اگر با
هدف الهی بوده باشد، جهاد نامیده میشود.
بنابراین تعریف، از اندك حرکت هدفدار و بدون توقع عوض مادي گرفته، تا کشته شدن در راه هدف الهی جهاد نامیده میشود.
اندیشه براي رسیدن به یک نتیجه ي مفید به حال خود و اجتماع، با تکیه به این که خدا به چنین اندیشه دستور داده است،
جهاد نام دارد.
به طور کلی، هر حرکتی با اعتقاد به مفید یا ضروري بودن آن و یا به انگیزگی دفع شرر از خود و یا انسانهاي دیگر، که مورد
خواست خداوندي است، جهاد نامیده میشود.
در روایتی معتبر آمده است:
«. تلاشگر در راه تحصیل زندگی عائله اش، مانند مجاهد در راه خداست »
هدف از جهاد فی سبیل الله
در اغلب آیات قرآن مجید، کلمه ي فی سبیل الله، به معناي در راه خدا، وجود دارد. از مصادیق فی سبیل الله، می توان از موارد ذیل نام
برد:
1. تنظیم مسائل اقتصادي و ریشه کن کردن فقر، فی سبیل الله است.
2. دفاع از وطن، که آشیانه ي زندگی است و مبارزه براي اصلاح دودمان، فی سبیل الله است.
3. جهاد فی سبیل الله، در مقابل جهاد فی سبیل الطاغوت قرار دارد.
4. مسیر رشد، مسیر سبیل الله است.
ملاحظه می شود که جهاد در راه خدا، انگیزه اي جز الله و مشیت او درباره ي بندگانش، که سعادت مادي و معنوي و آزادي است،
ندارد. پیکار در راه به دست آوردن آزادي مثبت و قرار دادن انسانها در مسیر کمال، جهاد فی سبیل الله نامیده میشود.
نهج البلاغه /علامه جعفری/ص126
حزب شیطان
الا و ان الشیطان قد جمع حزبه و استجلب خیله و رجله.
آگاه شوید، که شیطان سواران و پیادگان خود را جلب و بسیج نموده است.
منظور از حزب شیطان، گردهمآیی و تشکل افراد و گروههایی از انساننماهاست که هوي و هوسها، خودکامگیها، شهوتپرستی،
آنان را با یکدیگر متشکل کرده، هم داستان و هم رزم و هم پیاله کرده است. ،« خود طبیعی » مقامپرستی و تورم
حزب شیطان، داراي نیروها و استعدادهایی است که به وسیله ي آنها میتوانند ارزشها را نابود کنند، تحولات قهقرایی ایجاد کنند
و اگر موقعیت ایجاب کند، راه هایی را که به پوچی منتهی میشود، پیش پاي مردم بگسترانند.
صفت دیگر حزب شیطان این است که میتواند از مفاهیم عالی، مانند علم، تکامل، عدالت، آزادي سوءاستفاده کرده، با تحریک
ابعاد آرمانجویی در انسانها، آنان را تا اعماق تباهی ها براند.
و ان معی لبصیرتی. ما لبست علی نفسی و لا لبس علی.
من بیناییم را با خود دارم، هرگز امري را بر خود مشتبه نساخته ام و کسی نتوانسته است واقعیتی را بر من مشتبه بسازد.
انسانی که درباره ي خود اندیشه ي جدي دارد، هرگز اندیشه هاي غرض آلود دیگران او را نمی فریبد. اگر آدمی در شناخت آرمانها
و حرکت براي وصول به آنها، خود را گول نزند، امکان ندارد وسیله ي بازي، براي آرمانهاي دیگران قرار بگیرد.
براي وصول به مرحله اي که در آن، انسان به طور جدي درباره ي خویش بیندیشد، بایستی مراحل زیر طی میشود:
شناخت« خود » و یا حداقل درك سرمایه هاي اساسی « خود »
درك تشنگی نسبت به هدف اعلاي حیات.
تحقیق جدي در هدف عالی حیات و به فعلیت رساندن تمام استعدادها در راه وصول به آن.
درك این مسئله که نمیتوان « خود » را تسلیم قوانین ناآگاه طبیعت و دیگر انسانها کرد.
در این صورت، دیگر در این مرحله است که انسان می فهمد در جهان هستی یک چیز بدي وجود دارد و آن« خود »اوست.
نمی تواند« خود »را فریب دهد.
مطالعه ي در شخصیت عظماي تاریخ به خوبی اثبات می کند که همه ي عوامل فساد و فریبکاري و نابینایی و شکست در حیات،
پیرامون آن عظما را گرفته بود. آنان، به وسیله ي هشیاري ها و تقوا و هدف گیري معقول در زندگی، سد پولادینی دور منطقه ي
شخصیت خود کشیده بودند. لذا هیچ یک از آن عوامل نتوانست شخصیت آنان را مختل کند.
و ایم الله لافرطن لهم حوضا انا ماتحه! لا یصدرون عنه و لا یعودون الیه.
سوگند به خدا، حوضی براي آنان پر خواهم کرد که ساقی آن خودم باشم، که اگر وارد آن حوض شوند نتوانند بیرون روند و اگر
از آن بگریزند نتوانند برگردند.
بیانی که امیرالمومنین (ع) درباره ي رویارو قرار گرفتن با آنان (حزب شیطان یا طلحه
و زبیر و پیروان آنها) می کند، این است که آن حضرت موقعیتی را به وجود خواهد آورد که از شکستن محاصرهي آن ناتوان
باشند.
همانطور که امیرالمومنین علیه السلام فرمود، چنان موقعیتی به وجود آمد که نتوانستند خود را از آن رها کنند تا بار دیگر نظیر آنرا به وجود بیاورند
مشاهده شده درنهج البلاغه ، علامه جعفری،ص124
طلب باران
در طلب باران
امام علی علیه السلام در این خطبه بندگان خدا را به وجوب پناه جویی به رحمت خداوندي، هنگامی که باران از آنها قطع میشود،
تذکر میدهد.
الا و ان الارض التی تقلکم (تحملکم) و السماء التی تظلکم، مطیعتان لربکم و ما اصبحتا تجودان لکم ببرکتهما توجعا لکم، ولا زلفه
الیکم و لا لخیر ترجوانه منکم و لکن امرتا بمنافعکم فاطاعتا و اقیمتا علی حدود مصالحکم فقامتا.
آگاه باشید، زمینی که شما را بر روي خود حمل می کند و آسمانی که بر شما سایه میاندازد، مطیع پروردگار شما هستند و تلاش
مستمر آنها که برکت خود را به شما میرسانند، نه براي دلسوزي درباره ي شما است و نه براي توسل و تقرب به شما و نه براي
امید خیر از شما، بلکه آسمان و زمین مامور رساندن منفعت براي شما گشته اند و اطاعت امر می نمایند و آن دو براي برآوردن
حدود مصالح شما برپا داشته شده اند و به این ماموریت تن در داده اند.
امیرالمومنین علیه السلام در این جملات مبارك به یک اصل علمی و فلسفی بسیار بااهمیتی اشاره میفرمایند که توجه به آن، براي
کاروانیان علوم و معارف جهانشناسی بسیار ضروري است. این اصل علمی و فلسفی چنین است که واقعیات ثابت
و پدیده هاي متغیر و جریانات قانونی که در این کیهان بزرگ وجود دارد، نه چنان است که مستقیما لذایذ و آلام ما را در نظر دارند
و نه چنان است که حرکات قانونمند خود را براي توسل و نزدیکی به ما صورت دهند.
آن چه که موجودات زمینی و آسمانی انجام میدهند، ذاتا با این هدفگیري نیست که خواسته هاي ما را در دو قلمرو جلب لذت و
دفع الم برآورند. اصلا هیچ توجه و اراده اي به این قضیه ندارند که ما نیازمند تحصیل خیر و منفعت هستیم و آنها، آگاهانه و
آزادانه، در مسیر رفع این نیازمندي به فعالیت پرداخته اند.
آن چه که در جهان عینی می گذرد و قابل مشاهدات حسی و علمی است، جریان پدیده هاي بیشمار، به ترتیب دو موقعیت علی و
معلولی است، بدون این که خود رابطه ي ضروري علیت قابل مشاهده ي حسی و علمی مستند به حس بوده باشد.
ان الله یبتلی عباده عند الاعمال السیئه بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات، لیتوب تائب و یقلع مقلع و یتذکرمتذکر و یزدجر مزدجر.
خداوند سبحان بندگان خود را در هنگام ارتکاب اعمال زشت مبتلا می سازد به کاهش میوه ها و حبس برکات و بستن در خزانه هاي
خیرات. تا کسی که بخواهد، به طرف خدا برگردد و گنهکار دل از گناه برکند. و کسی که می خواهد، به یاد خدا بیفتد و کسی که
می خواهد، به جهت نهی از لغزشها، از آنها امتناع بورزد.
آن چه که تجارب و مشاهدات مستمر نشان میدهد، این است که هیچ عملی بدون عکس العمل، یا به اصطلاح دیگر، هیچ علتی
بدون معلول و هیچ مقدمه ي لازم و کافی بدون صدور یک نتیجه نبوده است. نهایت امر این است که حکمت بالغه ي خداوندي،
براي هشدار و اخطار مردم، مقداري قابل توجه از عکس العملها را در
همین دنیا به وجود می آورد. باشد که مردم از آن عبرت بگیرند. بقیه عکس العملها و یا معلولها و نتایج کردارها، در ابدیت سراغ
آدمی را می گیرد.
و قد جعل الله سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرزق و رحمه الخلق. فقال سبحانه: (استغفروا ربکم انه کان غفارا یرسل السماء علیکم
مدرارا و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا). فرحم الله امرا استقبل توبته و استقال خطیئته و بادر منیته!
و خداوند سبحان توبه را سبب فراوانی روزي و رحمت بر مخلوقات خود قرار داده فرموده است: (با آنان گفتم (حضرت نوح (ع))):
طلب بخشایش کنید، از پروردگارتان،زیرا او بسیار بخشاینده است. آسمان را براي شما پر باران نماید (روزي شما را فراوان میسازد)
و به وسیله ي اموال و فرزندان شما را یاري کند. و براي شما باغها و چشمه سارها قرار دهد). (سوره ي نوح، آیات 10 تا 12 ) پس
خدا رحمت کند کسی را که روي به توبه آورد و طلب عفو از گناهان خود نماید (و با احساس و انجام تکالیف و ایفاي حقوق
مقرره) آماده ي پیشواز از مرگ باشد.
همانگونه که گناهانی که موجب بروز بیماريها و ناگواريها می شود، معلول خشم و پرخاش شخصی خداوند به بشر نیست،
همچنان، فراوانی روزي و رحمت بر خلق، در صورت توبه، ناشی از آن نیست که توبه و استغفار براي خدا نفعی می رساند.
یعنی چنان نیست که خداوند از گناهان مردم دچار نقص و ضرر و مشقت میشود و براي انتقامجویی شخصی، عوارض ناگوار
گناهان را براي مردم میچشاند و در صورت توبه و استغفار، به خداوند منفعت شخصی میرسد و خوشش میآید و روزي مردم را
فراوان و آنان را مورد رحمت خود قرار میدهد.
اللهم انشر علینا غیثک و برکتک و رزقک و رحمتک و اسقنا سقیا ناقعه مروریه (مریه) معشبه، تنبت بها ما قد فات و تحیی بها ما قد
انک علی ما تشاء » ، مات، نافعه (ناقعه) الحیا، کثیره المجتنی، تروي بها القیعان و تسیل البطنان و تستورق الاشجار و ترخص الاشعارقدیر
خداوندا، باران و برکتت و رزوي و رحمتت را بر ما بگستران و ما را با آب شیرین و گوارا و سیراب کننده و رویاننده سیراب فرما،
که آن روییدنیها را که از دست ما رفته است، بار دیگر زنده کند. و آن چه را که مرده است احیاء نماید. آب گوارایی که سودمند
باشد و داراي محصولی فراوان، دشتهاي هموار را با آن سیراب فرمایی و در درهها و پستیهاي زمین سیل جاري کنی و درختان را
پر برگ و قیمتها را ارزان فرمایی. قطعا تو بر همه چیز توانایی.
ساده لوحانی پیدا میشوند و میگویند قوانین طبیعت که در قلمرو کیهان بزرگ حکمفرماست، چنان مستحکم و پابرجاست که هیچ
عاملی نمیتواند آنها را متزلزل کند. زیرا تزلزل قانون در عرصه ي هستی، به یک معنی، مساوي است با نیست شدن هست، یا هست
شدن نیست و این خود تناقضی است آشکار. این مطلب گاهی با این تعبیر ادا شده است که عالم هستی با نظمی کامل در جریان
است و این نظم با هیچ عاملی قابل مختل شدن نیست.
پاسخ این اعتراض این است که نظم و قانون و نظام و تشکل و مانند این روابط، تنها با نظر به متن خود دستگاه هستی است. به
عبارت دیگر، جهان هستی براي ما که در متن آن زندگی میکنیم، نمایش نظام (سیستم) بسته دارد، نه این که در عالم واقع و
نفس الامر چنین باشد. یک توپ براي مورچه اي که در میان آن در حرکت است، داراي نظام بسته است. ولی با نظر به انسانهایی
که میتواند با دست یا پا یا دیگر وسایل، آن توپ را به اوضاع و حرکات و موقعیتهاي گوناگون درآورند، داراي نظام باز است.
معجزات به وسیله ي انبیاء علیهم السلام و همچنین کرامات و استجابت دعاها از خارج از متن خود طبیعت (که نمایش بسته دارد)
وارد این عرصه میشود.
نهج البلاغه/علامه جعفری/ص1075
شکر گزاری
أكثِر أن تَنظُرَ إلى مَن فُضِّلتَ عَلَيهِ، فإنَّ ذلِكَ مِن أبوابِ الشُّكرِ؛
به كسى كه بر او برترى داده شده اى بسيار بنگر، زيرا اين كار يكى از انگيزه هاى شكرگزارى است.(به ضعیف تر از خودت بسیار نگاه
کن که موجب شکرگزاری ات از خداوند می گردد)
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 460 ، نامه
یأس
الْغِنَى الْأَكْبَرُ الْيَأْسُ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ
امام علی_علیه السلام_فرمودند:
بزرگترین توانگری نا امیدی است از آنچه در دست مردم است.
مشاهده شده در نهج البلاغه /محمد تقی جعفری/ص1169
معاد
قال امام علی -علیه السلام - بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ ” .
توشه بدی است برای معاد،دشمنی با بندگان
مشاهده شده در نهج البلاغه/محمد تقی جعفری/ص1117
علم ودانش
الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ
دانش میراثی است شریف ،فرهنگ پیشرو،آرایش هایی است
در حال نوبه نو شدن واندیشه آیینه ای است روشن
مشاهده شده درنهج البلاغه/محمد تقی جعفری/ص1034
دنیا
قَالَ امام علی-علیه السلام-:
الدُّنْيَا خُلِقَتْ لِغَيْرِهَا وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا
دنیا برای حقیقتی دیگر آفریده شده است نه برای خویشتن
نهج البلاغة /محمد تقی جعفری