كوثر نهريست در بهشت
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه روايت شده كه:
كوثر نهريست در بهشت كه داده آن را اللّه تعالى بر پيغمبر خود در عوض پسرش.
واز پيامبر اكرم “صلي الله عليه و آله” روايت شده است كه:
اين نهر در جنت عدن است و آن براى من است و براى علي و فاطمه و حسن و حسين و
«نيست براى كسى در آن چيزى»
مراد اين است كه حق ماست و اختيار دادن آن با ماست
و كسى ديگر را اختيارى در آن نيست .
كسى كه دوستى ما نداشته باشد از آن نصيبى ندارد.
شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج3، ص: 30
نرم افزار گنجينه روايات شيعه
خداوند از نسل مطهّر او ، عالم را پر گرداند .
در اكثر تفاسير آورده اند كه پيغمبر “صلي الله عليه و آله “ را با عاص بن وائل، درباب بنى سهم تلاقى حاصل شد، پس از قدرى صحبت حضرت، بيرون رفتند و عاص وارد مسجد شد، جماعتى از قريش كه در مسجد بودند گفتند با كه سخن ميگفتى؟ گفت با اين ابتر.
رسم عرب اين بود ، كسى كه اولادش نمي ماند ، بالاخص ذكور، او را ابتر مي خواندند
پيغمبر “صلي الله عليه و آله ” از استماع اين سخن آزرده خاطر گرديدند، خداوند عزيز براى تسلي آن حضرت اين سوره كوثر را فرستاد.
به درستى كه عطا كرديم ، تورا چيز بسيار و اولاد بسيار.
در تفاسير اهل البيت آمده كه : مراد از كوثر كثرت نسل و ذرّيه است كه ، حقتعالى
اينجا وعده فرموده كه از نسل مطهّر او عالم را پر گرداند و علم و عمل بسيار. از
حضرت صادق “عليه السلام” منقول است كه هو نهر في الجنّة .
در حديث معراجيّه است كه جبرئيل پيغمبر “صلي الله عليه و آله “ را گفت : كه خدا اين نهر را به تو عطا فرموده .
و در حديث مفصّلى است از پيغمبر “صلي الله عليه و آله “ :كه ساقى آب آن نهر حضرت علىّ بن ابى طالب “عليه السّلام” است كه دوستان خود را آب دهد ، با يازده فرزند وى و دشمنان خود را تشنه به دوزخ فرستد.
و در روايتى ديگر از حضرت صادق “عليه السلام” نقل است كه كوثر شفاعت آن حضرت است.
و برخى گفته مراد كثرت ذكر پيغمبر “صلي الله عليه و آله “ است در آسمان و زمين.
به هر تقدير خداوند عظيم مي فرمايد: كه چون خير كثير به تو كرامت فرمودم ، كه هيچ
كس ديگر را نداده ايم، پس نماز گذار براى پروردگار خود، و قرباني كن شتر را و تصدّق
نماى آن را بر محتاجان ، به خلاف مشركان كه اهل احتياج را از آن منع مي كردند .
به درستى كه دشمن تو يعنى ؛ عاص بن وائل اوست دم بريده و ابتراست . و از آن بي دينان كهاين كلمات واهيه را مي گفتند اثرى باقى نماند.
الفين-ترجمه وجدانى، ص: 990،911
نرم افزار گنجينه روايات شيعه
به عزت و جلالم من كسى را آفريدم كه از هر دوى شما برتر است .
ابو ذر گفت شنيدم كه رسول خدا فرمود: كه اسرافيل بر جبرئيل افتخار و مباهات مي كرد جبرئيل پرسيد چرا تو از من بهترى؟
گفت: من صاحب هشت فرشته اى هستم كه عرش خدا را حمل ميكنند،
من صاحب نفخه ى صورم، من نزديكترين فرشتگان به خداى عز و جل هستم
سپس جبرئيل گفت: من از تو بهترم اسرافيل پرسيد به چه دليل؟
گفت : زيرا كه من امين خدايم در وحى، من رسول خدايم به سوى پيامبران ،من صاحب خسوف و كسوف باشم، خداوند هيچ امتى را نابود نكرد ، مگر به دست تواناى من.
مرافعه را به خداى عز و جل عرض كردند :خطاب رسيد:
شما ساكت باشيد!
به عزت و جلالم من كسى را آفريدم كه از هر دوى شما برتر است .
عرض كردند :
پروردگارا ، آيا آفريده اى كسى را كه از ما بهتر باشد!
و حال اينكه ما از نور خداى عز و جل آفريده شده ايم.
خداى تبارك و تعالى فرمود:
آرى اشاره كرد به سوى قدرت ، كه پرده بردار ، پرده برداشته شد
ناگاه ديدند بر ساق عرش طرف راست نوشته شد
لا اله الا اللَّه، محمّد رسول اللَّه،
على و فاطمه و الحسن و الحسين عليهم السّلام ، دوستان خدا.
جبرئيل عرض كرد:
پروردگارا همانا من خواهش مي كنم به حق اينها كه مرا خادم اينان قرار دهى
خداى تبارك و تعالى فرمود: انجام دادم .
پس جبرئيل از اهل بيت است و او خادم ماست.
ارشاد القلوب-ترجمه رضايى، ج2، ص: 370
نرم افزار گنجينه روايات نور
ثواب تسبيح و تقديس شما را تا قيامت براى دوستان اين خانم و پدرش و شوهرش و فرزندانش قرار ميدهم.
روايت به سلمان فارسى مي رسد كه گفت در محضر رسول گرامى نشسته بودم ناگاه عباس بن عبد المطلب بر او وارد شد و سلام كرد ، پيامبر جواب سلامش را داد و او را مرحبا گفت سپس عباس عرض كرد : اى رسول خدا چرا عليّ بن ابى طالب بر ما اهل بيت برترى دارد با اينكه سرچشمه يكي است .
سلمان گفت پيامبر گرامى به عباس فرمود: هم اكنون ترا خبر دهم اى عمو.
همانا خداى تعالى من و علىّ را آفريد و حال اينكه نه آسمانى بود و نه زمينى، نه بهشتى نه دوزخى نه لوحى نه قلمى چون خدا اراده ى آفريدن ما را كرد ، كلامى گفت كه نور بود بعد كلامى ديگر فرمود :كه روح بود سپس نور و روح را ممزوج كرد مساوى شدند ، سپس من و على را از آن دو آفريد.
بعد از نور من نور عرش را آفريد من بالاتر از عرشم
بعد از نور على آسمانها را آفريد پس على برتر از آسمانهاست
بعد از نور حسن خورشيد را آفريد
بعد از نور حسين ماه را آفريد
پس حسن و حسين از ماه و خورشيد برترند.
فرشتگان خدا را تسبيح و تقديس ميكردند و در تسبيح خويش ميگفتند ، سبّوح قدّوس از نورهائى كه چقدر در پيشگاه خداى تعالى گرامى هستند.
چون خدا اراده ى آزمايش فرشتگان را نمود ابر تاريكى بر آنان فرستاد فرشتگان چنين بودند كه اولى ها آخرى ها را نمي ديدند و آخرى ها اولى ها را .
سپس فرشتگان عرض كردند : خداى ما، بزرگ ما از آن روزى كه ما را آفريده اى اين چنين ظلمت و تاريكى نديده ايم از تو خواهش مي كنيم به حق اين نورها كه تاريكى را از ما برطرف كنى سپس خداى تبارك و تعالى فرمود: به عزت و جلالم برطرف مى كنم.
سپس نور فاطمه را آفريد آن نور در آن روز مانند قنديل بود او را بر گوشه اى از عرش آويزان كرد. آسمانهاى هفتگانه و زمين هاى هفتگانه روشن شد بدين جهت است كه فاطمه زهرا ناميده شد.
فرشتگان تسبيح و تقديس خدا را ميكردند، سپس خداى عزّ و جلّ فرمود:ثواب تسبيح و تقديس شما را تا قيامت براى دوستان اين خانم و پدرش وشوهرش وفرزندانش قرارمي دهم.
ارشاد القلوب-ترجمه رضايى، ج2، ص: 369و368
نرم افزار گنجينه روايات نور
كوثر نهرى است كه از زير عرش خدا- عزّ و جلّ- جارى است.
عبد اللَّه بن عباس گويد:
چون سوره إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ «ما به تو كوثر داديم» نازل شد، على بن ابى طالب (عليه السلام) عرض كرد: اى رسول خدا كوثر چيست؟
فرمود: نهرى است، كه خداوند به من كرامت نموده است.
على ((عليه السلام) ) عرض كرد: اين نهر گرانقدر است، پس آن را براى ما توصيف كن اى رسول خدا.
فرمود: اى على، كوثر نهرى است كه از زير عرش خدا- عزّ و جلّ- جارى است،
آبش از شير سفيدتر، و از عسل شيرينتر، و از كره نرمتر است،
سنگريزه هايش زبرجد و ياقوت و مرجان، گياهش زعفران،
خاكش مشك خوشبو، و پايه هايش به زير عرش خدا- عزّ و جلّ- استوار است.
پس رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دست به پهلوى امير المؤمنين ((عليه السلام) ) زد و فرمود:
على! اين نهر از آن من و تو و دوستان تو پس از من خواهد بود.
امالى شيخ مفيد-ترجمه استادولى، متن، ص: 334
نرم افزار گنجينه روايات
از نسل او امامان دين متولّد مى شوند،خداوند به او و نسل او بركت داده است.
باز امشت قدسيان سرمست بوى مكّه اند
از گريبان سحر خورشيد عصمت مى دمد
امام صادق عليه السلام مى فرمود: «وقتى خديجه عليهاالسلام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را به همسرى برگزيد، زنان مكّه به دليل دشمنى با آن حضرت، از او دور شدند، آنان نه تنها به خديجه عليهاالسلام سلام نمى كردند؛ حتّى از رفت و آمد زنان ديگر هم جلوگيرى مى نمودند. به اين ترتيب وحشتى عجيب بر وجود خديجه مستولى شد؛ البته او بيشتر از اين مى ترسيد كه به پيامبر صلى الله عليه و آله آسيبى برسانند.
وقتى خديجه به فاطمه حامله شد، فاطمه در شكم مادر با او سخن مى گفت و مونس مادر بود و او را به صبر توصيه مى فرمود .
امّا خديجه اين حالت را از پيامبر مخفى مى داشت، تا آن كه روزى حضرت داخل شد و شنيد كه خديجه با كسى سخن مى گويد. حضرت به اطراف نگريست؛ امّا كسى را نديد، پرسيد:, اى خديجه! با چه كسى سخن مى گويى؟
خديجه در پاسخ به كودكى كه در شكم داشت، اشاره كرد و پاسخ داد:, فرزندى كه در شكم دارم، با من سخن مى گويد و مونس من است.
حضرت فرمود:,در همين لحظه جبرييل به من خبر داد كه اين فرزند دختر است.
او و نسل او طاهر، بابركت و خجسته است و خداوند نسل مرا از او به وجود خواهد آورد.
از نسل او امامان دين متولّد مى شوند و حق تعالى بعد از قطع وحى، آن ها را جانشين خود در زمين قرار مى دهد.،
خديجه عليهاالسلام همواره در چنين حالتى بود تا آن كه موعد ولادت فرا رسيد و درد زايمان را احساس كرد. شخصى را نزد زنان قريش و فرزندان هاشم فرستاد كه به سوى او بشتابند؛ امّا همان فرستاده بازگشت و چنين جواب آورد كه:, تو به حرف ما گوش ندادى و به همسرى يتيم عبدالله درآمدى؛ مردى كه فقير است و دارايى ندارد. حالا ما نيز به سخن تو گوش نمى دهيم و به خانه ات نمى آييم.
شنيدن اين پيغام، خديجه را به شدت اندوهگين كرد؛ امّا در همان لحظات غم و اندوه به يك باره چهار زن گندمگون بلند بالا را ديد كه پيش رويش ايستاده اند.
خديجه از مشاهده ى آنان ترسيد؛ امّا يكى از آن بانوان گفت:, اى خديجه! نترس ما فرستاده ى پروردگار و پشتيبان تو هستيم. من ساره همسر ابراهيم خليل، دومى آسيه دختر مزاحم، رفيق تو و همسر شوهرت در بهشت، سومى مريم دختر عمران و چهارمى كلثوم خواهر موسى بن عمران هستيم.
خداوند ما را فرستاد تا در وقت ولادت، نزد تو باشم و تو را كمك كنيم.، بعد از اين گفت وگو بانوان اطراف حضرت خديجه را گرفتند و فاطمه پاك و پاكيزه به دنيا آمد.
هنگامى كه فاطمه متولّد شد، نورى از او ساطع شد چنان كه خانه هاى مكّه را روشن كرد و در مشرق و مغرب جايى نماند كه از آن نور، روشن نشود. ده نفر از حورالعين به آن خانه وارد شدند، هر يك دو ظرف پر از آب كوثر به دست داشتند. بانويى كه پيش روى خديجه بود، فاطمه را برداشت و با آب كوثر غسل داد. او لباس سفيدى را كه از شير سفيدتر و از مشك و عنبر خوشبوتر بود، بيرون آورد، فاطمه را در يك پارچه پيچيد و پارچه ديگر را مقنعه ى او كرد.
آن گاه با او سخن گفت. فاطمه فرمود:
, اشهد ان لا اله الا الله و انَّ ابى رسول الله سيد الانبياء و ان بَعْلى سيد الاوصياء ووُلدى سادَةُ الأسباط؛ گواهى مى دهم به يگانگى خدا و اين كه پدرم رسول الله، بهترين پيامبران و همسرم بهترين جانشين پيامبران و فرزندانم بهترين فرزندزاده هاى پيغمبران هستند.
آن گاه به يكايك آن بانوان سلام كرد و هر يك را به اسم صدا زد. آن زنان نيز شادى كردند و حورى هاى بهشتى خندان شدند و به يكديگر بشارت دادند. اهل آسمان ها نيز ولادت سيده ى زنان عالميان را به يكديگر بشارت دادند. در آن لحظه، نور روشنى در آسمان پيدا شد كه تا آن روز چنان نورى ديده نشده بود.
اين بار بانوان رو به خديجه كردند و گفتند:
اين دختر را بگير كه پاك كننده، پاك شده (طاهر و مطهر) و با بركت است.
خداوند به او و نسل او بركت داده است.
خديجه آغوش گشود و چون كودك دلبندش در دامن او جاى گرفت، خوشحالى از سيمايش نمودار شد و سينه اش را در دهان فرزندش جاى داد.
و اين چنين بود كه فاطمه عليهاالسلام دختر رسالت در سال پنجم بعثت، بيستم جمادى الثانى به دنيا آمد.
نرم افزار پنج تن آل عبا
جامع ترين نرم افزار پيرامون پنج تن آل عبا
موسسه احرار انديشه