از نسل او امامان دين متولّد مى شوند،خداوند به او و نسل او بركت داده است.
باز امشت قدسيان سرمست بوى مكّه اند
از گريبان سحر خورشيد عصمت مى دمد
امام صادق عليه السلام مى فرمود: «وقتى خديجه عليهاالسلام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را به همسرى برگزيد، زنان مكّه به دليل دشمنى با آن حضرت، از او دور شدند، آنان نه تنها به خديجه عليهاالسلام سلام نمى كردند؛ حتّى از رفت و آمد زنان ديگر هم جلوگيرى مى نمودند. به اين ترتيب وحشتى عجيب بر وجود خديجه مستولى شد؛ البته او بيشتر از اين مى ترسيد كه به پيامبر صلى الله عليه و آله آسيبى برسانند.
وقتى خديجه به فاطمه حامله شد، فاطمه در شكم مادر با او سخن مى گفت و مونس مادر بود و او را به صبر توصيه مى فرمود .
امّا خديجه اين حالت را از پيامبر مخفى مى داشت، تا آن كه روزى حضرت داخل شد و شنيد كه خديجه با كسى سخن مى گويد. حضرت به اطراف نگريست؛ امّا كسى را نديد، پرسيد:, اى خديجه! با چه كسى سخن مى گويى؟
خديجه در پاسخ به كودكى كه در شكم داشت، اشاره كرد و پاسخ داد:, فرزندى كه در شكم دارم، با من سخن مى گويد و مونس من است.
حضرت فرمود:,در همين لحظه جبرييل به من خبر داد كه اين فرزند دختر است.
او و نسل او طاهر، بابركت و خجسته است و خداوند نسل مرا از او به وجود خواهد آورد.
از نسل او امامان دين متولّد مى شوند و حق تعالى بعد از قطع وحى، آن ها را جانشين خود در زمين قرار مى دهد.،
خديجه عليهاالسلام همواره در چنين حالتى بود تا آن كه موعد ولادت فرا رسيد و درد زايمان را احساس كرد. شخصى را نزد زنان قريش و فرزندان هاشم فرستاد كه به سوى او بشتابند؛ امّا همان فرستاده بازگشت و چنين جواب آورد كه:, تو به حرف ما گوش ندادى و به همسرى يتيم عبدالله درآمدى؛ مردى كه فقير است و دارايى ندارد. حالا ما نيز به سخن تو گوش نمى دهيم و به خانه ات نمى آييم.
شنيدن اين پيغام، خديجه را به شدت اندوهگين كرد؛ امّا در همان لحظات غم و اندوه به يك باره چهار زن گندمگون بلند بالا را ديد كه پيش رويش ايستاده اند.
خديجه از مشاهده ى آنان ترسيد؛ امّا يكى از آن بانوان گفت:, اى خديجه! نترس ما فرستاده ى پروردگار و پشتيبان تو هستيم. من ساره همسر ابراهيم خليل، دومى آسيه دختر مزاحم، رفيق تو و همسر شوهرت در بهشت، سومى مريم دختر عمران و چهارمى كلثوم خواهر موسى بن عمران هستيم.
خداوند ما را فرستاد تا در وقت ولادت، نزد تو باشم و تو را كمك كنيم.، بعد از اين گفت وگو بانوان اطراف حضرت خديجه را گرفتند و فاطمه پاك و پاكيزه به دنيا آمد.
هنگامى كه فاطمه متولّد شد، نورى از او ساطع شد چنان كه خانه هاى مكّه را روشن كرد و در مشرق و مغرب جايى نماند كه از آن نور، روشن نشود. ده نفر از حورالعين به آن خانه وارد شدند، هر يك دو ظرف پر از آب كوثر به دست داشتند. بانويى كه پيش روى خديجه بود، فاطمه را برداشت و با آب كوثر غسل داد. او لباس سفيدى را كه از شير سفيدتر و از مشك و عنبر خوشبوتر بود، بيرون آورد، فاطمه را در يك پارچه پيچيد و پارچه ديگر را مقنعه ى او كرد.
آن گاه با او سخن گفت. فاطمه فرمود:
, اشهد ان لا اله الا الله و انَّ ابى رسول الله سيد الانبياء و ان بَعْلى سيد الاوصياء ووُلدى سادَةُ الأسباط؛ گواهى مى دهم به يگانگى خدا و اين كه پدرم رسول الله، بهترين پيامبران و همسرم بهترين جانشين پيامبران و فرزندانم بهترين فرزندزاده هاى پيغمبران هستند.
آن گاه به يكايك آن بانوان سلام كرد و هر يك را به اسم صدا زد. آن زنان نيز شادى كردند و حورى هاى بهشتى خندان شدند و به يكديگر بشارت دادند. اهل آسمان ها نيز ولادت سيده ى زنان عالميان را به يكديگر بشارت دادند. در آن لحظه، نور روشنى در آسمان پيدا شد كه تا آن روز چنان نورى ديده نشده بود.
اين بار بانوان رو به خديجه كردند و گفتند:
اين دختر را بگير كه پاك كننده، پاك شده (طاهر و مطهر) و با بركت است.
خداوند به او و نسل او بركت داده است.
خديجه آغوش گشود و چون كودك دلبندش در دامن او جاى گرفت، خوشحالى از سيمايش نمودار شد و سينه اش را در دهان فرزندش جاى داد.
و اين چنين بود كه فاطمه عليهاالسلام دختر رسالت در سال پنجم بعثت، بيستم جمادى الثانى به دنيا آمد.
نرم افزار پنج تن آل عبا
جامع ترين نرم افزار پيرامون پنج تن آل عبا
موسسه احرار انديشه