اگر ازدواج واجب است ،چرا حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها ) ازدواج نکردند؟
احتمالات و نظریات مختلفی برای ازدواج نکردن آن حضرت بیان شده است که به برّرسی و صحت و سقم هر یک میپردازیم.
1. وصیّت موسی بن جعفر(علیه السلام )
یکی از احتمالات که در واقع یکی از پاسخها به پرسش فوق است، این است که خود حضرت موسی بن جعفر به دخترانش وصیت کرده تا ازدواج نکنند!
ابن واضح یعقوبی طرفدار این نظریه است. سخن او در این باب چنین است: موسی بن جعفر را هیجده پسر و 23 دختر، پسران عبارت بودند از : علیرضا، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبیدالله، حمزه، زید، عبدالله، اسحاق، حسین، فضل و سلیمان.
موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در اینباره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختی پیش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وی دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتی بسته شده برای محرمیّت در مسیر رفتن به حج رفتن منظوری نداشته است.[ تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (ابن واضح)، وزارت فرهنگ و آموزش عالی ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج 2، ص 421]
کسی جرئت نداشت برای پرسیدن مسائل شرعی به در خانه موسی بن جعفر(علیه السلام ) مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمی با خانواده موسی بن جعفر(علیه السلام ) داشته باشد؛ چرا که همین ارتباط نسبی زمینهای را فراهم میساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد
در پاسخ به سخنان یعقوبی اولاً، باید گفت: چنین وصیّتی برخلاف سنت رسول الله(صلی الله عله و آله ) و سیرة امامان اهل بیت عصمت و طهارت است و هرگز چنین وصیتی از امام معصوم صادر نمیشود.
ثانیاً، متن وصیت حضرت موسی بن جعفر غیر از آن چیزی است که یعقوبی ادّعا دارد. برای قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور میکنیم. ابراهیم بن عبدالله از موسی بن جعفر(ع) نقل کرده که آن حضرت جمعی را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و … را بر وصیت خود شاهد گرفت و فرمود:
اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتی … اَوصَیْتُ بها اِلی عَلَیٍٍّ اِبْنی … و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ … وَ لا یُزَوِّجَ بَناتی اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالی وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فی مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ…
[ بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج 48، ص276 ـ 280؛ عیون الاخبار، ج 1، ص 26؛ عوالم، ج 21، ص 475؛ اصول کافی، ج 1، ص 317]؛
شاهد میگیرم آنها را که این وصیّت من است که به فرزندم علی وصیت کردهام… (از جمله وصیتم این است) اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علی) و نه دختران من (حق دارند) که یکی از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آنها و نه سلطانی، و نه کاری برای آنها انجام دهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (علی) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، به راستی با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کردهاند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاهتر است. اگر خواست به کسی شوهر دهد، شوهر میدهد و اگر خواست رد کند، رد میکند.
امام موسی بن جعفر
در این وصیتنامه، حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام ) با صراحت به فرزندان اعلام میدارد که حجّت خدا بعد از او علی بن موسی(علیه السلام ) است و خواهران باید در هر کاری از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردی را که علی بن موسی مناسب دید، آنان با او ازدواج کنند؛ چرا که آن حضرت به مسائل ازدواج آگاهتر و به وضعیت بستگان آشنایان آشناتر است. در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسی بن جعفر و خواهران حضرت رضا(علیه السلام ) نیست؛ سخن در این است که بر ازدواج آنان حضرت رضا(علیه السلام ) باید نظارت داشته باشد.
بنابراین نظریه یعقوبی بیاساسی است و نمیتوان بر آن اعتماد کرد و به همین جهت، برخی محققین صریحاً سخن یعقوبی را مجعول و بی اساس دانستهاند.[ . ر. ک : حیاة الامام موسی بن جعفر، قرشی، ج 2، ص497]
2. همتا نداشتن
نظریه دوم این است که دختران حضرت موسی بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه(سلام الله علیها ) از نظر کمال علمی و معنوی در حد بالایی قرار داشتند و کسی همسنگ و همسر آنها پیدا نمیشد و یکی از اموری که در تزویج دختر مورد توجه قرار میگیرد، هم کفو بودن است.
این نظریه نیز نمیتواند قابل تأیید باشد؛ زیرا اولاً سیرة ائمه اطهار این نبوده که دختران خود را به جهت پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه رکفو یکدیگر میدانستند. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله ) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هر گاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را میپسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا میشود.[ منتخب میزان الحکمه، ص234؛ بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج 103، ص237، حدیث25]
ثانیاً، در عصر امام کاظم(علیه السلام ) جوانان شایستهای از تبار امام حسن مجتبی(علیه السلام ) و حضرت سیدالشهدا(علیه السلام ) و نیز در میان شیعیان افرادی وجود داشتند که میتوانستند همسران مناسب برای آنان باشند.
3. اختناق هارونی
احتمال و نظریه سوم آن است که اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود که حتی کسی جرئت نداشت برای پرسیدن مسائل شرعی به در خانه موسی بن جعفر(علیه السلام ) مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمی با خانواده موسی بن جعفر(علیه السلام ) داشته باشد؛ چرا که همین ارتباط نسبی زمینهای را فراهم میساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد.
ارتباط موسی بن جعفر(علیه السلام ) کنترل میشد و از طرفی زندانی شدن امام نیز، انگیزه خواستگاری از دختران آن حضرت را کاهش میداد
البته با اینکههارون در مواردی تظاهر به دینداری میکرد، ولی ستمگری بیرحم بود. یکی از مورّخین میگوید:هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک میریخت و در هنگام خشم و تندی از همه ظالمتر بود.[ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج5، ص241] و همین مرد دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانی و رقص و خنیاگری بودند.[ تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، مؤسسه امیرکبیر، ص162]
شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانی چون علی بن یقطین در تقیه به سر میبردند و کوچکترین حرکاتشان زیر نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسی است که هارون به علی بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و علی بن یقطین آن را به موسی بن جعفر(علیه السلام ) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: این لباس را نگهدار و از دست مده؛ زیرا در حادثهای که برایت پیش میآید، به کار میآید.
چندی بعد یکی از خدمتگزاران علی بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت : لباس مخصوص را به موسی بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچهای نگه داشتهام. هارون دستور دارد تا فوراًَ آن را بیاورد. وقتی که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن سعایت کنندهای را درباره تو باور نخواهم کرد.[ الارشاد، شیخ مفید، بصیرتی قم، ص 293؛ شبلنجی ، نورالانوار، ص 150، با اختصار]
این گونه قضایا نشان میدهد که ارتباط موسی بن جعفر(علیه السلام ) کنترل میشد و از طرفی زندانی شدن امام نیز، انگیزه خواستگاری از دختران آن حضرت را کاهش میداد. بعد از شهات امام وحشت بیشتری بر مردم حاکم شد و حضرت رضا(علیه السلام ) نیز تحت نظر قرارگرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یک سال، حضرت معصومه(سلام الله علیها ) و جعمعی از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه(سلام الله علیها ) پیش از دیدن برادر، دار فانی را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نیافت.
بنابراین راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، علت آن، وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی بود که باعث شد احدی جرئت نکند به راحتی به خانه موسی بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف دیگر، زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام ) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا(علیه السلام ) به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزید بر این علت بود.
ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها)
حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها ) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال 173 هـ ق، 25 سال بعد از تولد حضرت امام رضا (علیه السلام ) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.
از میان فرزندان بزرگوار حضرت امام موسى بن جعفر(علیه السلام )، دو فرزند ایشان یعنى حضرت امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) و حضرت فاطمه کبری (سلام الله علیها) ملقّب به معصومه، از ویژگی های خاص برخوردار بوده اند تا ادامه دهنده خطّ امامت بعد از پدر باشند.
آن حضرت به همراه امام رضا (علیه السلام) هر دو در دامان پاک یک مادر بزرگوار به نام حضرت نجمه خاتون (سلام الله علیها ) که از مهاجران مغرب بود، رشد و پرورش یافته اند. این در حالى است که پدر بزرگوارشان پیوسته در زندان هارون الرشید بسر مى بردند و سرانجام در همان زندان، هنگامى که حضرت معصومه (سلام الله علیها) در سن ده سالگى بود، به شهادت رسیدند و از آن زمان به بعد حضرت معصومه (سلام الله علیها) تحت مراقبت برادرش امام رضا (علیه السلام) قرار گرفت.[1]
حضرت معصومه (سلام الله علیها)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است
اطلاق «معصومه» بر فاطمه دختر موسی بن جعفر (علیه السلام )
نام حضرت معصومه، فاطمه است. در کتاب های روایی و تاریخی نیز، از آن حضرت با عنوان فاطمه بنت موسى بن جعفر (علیه السلام ) یاد شده است،[2] امّا صدها سال است که آن حضرت با این لقب مشهور هستند،[3] و این لقب نزد ایرانیان تبدیل به اسم برای ایشان شده است.
حضرت معصومه (سلام الله علیها)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود[4] نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است.[5]
لازم به ذکر است که عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،[6] می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود.
ورود حضرت معصومه (س) به قم
در سال 2ظ ظ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (علیه السلام ) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه خود بیاورند راهى خراسان شدند.
حضرت معصومه یک سال بعد از هجرت تبعید گونه حضرت رضا (علیه السلام ) به مرو، در سال 201 هجری قمری، به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. در شهر ساوه عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه کاروان آنان را گرفته و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت (سلام الله علیها) معصومه را نیز مسموم کردند.
عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود
به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها ) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود، قصد شهر قم را نمود. حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 2ظ 1 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. و در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود در منزل «موسى بن خزرج» فرود آمدند و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.
آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد. محل زندگی و عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» بود که هم اکنون محل زیارت ارادت مندان آن حضرت است.[7]
پی نوشت ها :
[1] . برگرفته از سایت http://haram.masoumeh.com
[2]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام )، ج 2، ص 267، چاپ اول، نشر جهان، تهران، 1378 ق.
[3]. ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص 168,
[4]. معصوم کسی است که به لطف خدا از هرگونه آلودگی به گناه و کارهای زشت و ناشایست و پلید امتناع کند، آن هم نه به گونه جبری، بلکه در حالی که توان انجام آنها را داشته باشد، نیز از هرگونه اشتباه و خطایی به دور است. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام ) در این خصوص می فرماید: “المعصوم؛ هو الممتنع بالله من جمیع المحارم. و قد قال الله تبارک و تعالی: و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم؛ معصوم کسی است که توسط خدا از همه گناهان حفظ می شود و خداوند در این باره فرمود: هر آن که به حفظ الاهی بپیوندد، به یقین به راه راست هدایت شد، شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 132، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 هـ ش، برگرفته از نمایه مفهوم عصمت و امکان عصمت افراد شماره 249 در سایت اسلام کوئست.
[5]. عاملى، شیخ حر، وسائلالشیعة، ج 14، ص 576، ح 94، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام )، قم، 1409 هـ ق، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ وَ عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام ) عَنْ زِیَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (علیه السلام ) بِقُمَّ فَقَالَ مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّة.
[6]. ر. ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 14، ص 576، ح 19850 و 19851,
[7].بر گرفته از سایت حضرت معصومه با تلخیص.
ساقی کوثر کیست ؟
پرسش:
ساقي كوثر حضرت زهرا است يا حضرت علي(ع)؟
پاسخ:
شيخ طبرسي در تفسير كوثر گفته: خداوند در مقام شمارش و بيان نعمتهايي كه به پيغمبرش داده، او را مخاطب ساخته و گفته است:” إِنَّآ أَعْطَيْنَـ’كَ الْكَوْثَرَ".
از عبدالله بن عمر و عائشه روايت شده: كوثر نهري است در بهشت.
ابنعبّاس گويد: چون اين آيه نازل شد، رسول خدا بر منبر بالا رفت و آن را بر مردم قرائت كرد. چون از منبر فرود آمد، مردم گفتند: كوثري كه خدا به تو عنايت كرده، چيست؟ !
رسولالله فرمود: نهري است در بهشت كه از شير سفيدتر است. از قَدح محكم تر و استوارتر؛ در كنار اين نهر قبّهها و سقفهاي مدوّر و مقعّري است از دُرّ و ياقوت؛ در آن نهر وارد ميشوند پرندگان سبز رنگي كهگردن هاي معتدل و كشيده همچون گردن شترهاي بُخاتي دارند.
گفتند: چقدر آن پرندگان در خوشي و ناز و نعمت هستند!
فرمود: آيا مي خواهيد شما را به خوش تر و بهتر از آن ها آگاه كنم؟ !
گفتند: آري! فرمود: خوش تر و متنعّمتر از آن پرندگان، كسي است كه آن ها را بخورد، از آبكوثر بياشامد، به رضوان خداوند دست يابد.
از حضرتصادق عليه السّلام روايت شده: كوثر نهري است در بهشت. خداوند آن را به پيغمبر در عوض پسري كه از او فوت شده بود، عنايت كرد.
عَطاء گفته: كوثر حوض رسولالله است، كه مردم در روز قيامت بر آن و بر گرداگرد آن اجتماع ميكنند.
اَنَسگويد: روزي رسولالله نزد ما بود. ناگهان او را چرت فرا گرفت؛ سپس با شادي، سر خود را بلند كرد. عرضكردم: سبب خنده شما چيست؟ !
فرمود: همين الان براي من سورهاي نازل شد و سورة كوثر را قرائت كرد.
سپس فرمود: آيا مي دانيد كوثر چيست؟ ! كوثر نهري است كه خداوند به من وعده فرموده، در آن خير بسياري است. كوثر حوضي است كه امّت من در روز قيامت دور آن گرد ميشوند؛ تعداد كاسهها و قدحهائي كه در اطراف حوض است و با آن آب بر مي دارند، به شمار ستارگان آسمان است. چه بسا أفرادي سرشناس را از كنار حوض، ميربايند و دور ميكنند، و من مي گويم: پروردگار من! اين ها از امّت من هستند! در جواب من گفته ميشود: نمي داني بعد از رحلت تو چه كارهائي كرده و چه وقايع و حوادثي پيش آوردهاند!
اين حديث را مسلم در “صحيح” آوردهاست. (1)
إمام محمّد باقر عليهالسّلام فرمود:
چونروز قيامت برپا شود، خداوند همه مردم را عريان و پا برهنه در زمين همواري جمع مي كند؛ آن ها را در راه محشر به قدري نگه مي دارند كه همگي عرق بسياري ميكنند. نفَسهاي آنان به شدّت مي زند. به قدري كه خداوند اراده كرده است درنگ ميكنند؛ و اين است معناي گفتار خدا: ” فَلاَ تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا؛ (2) در آن وقت (اي پيامبر) نميشنوي مگر صداي آرام و بدون صوت را".
در اين حال منادي از عرش ندا مي كند: كجاست پيامبر اُمّي؟
خلائق مي گويند: صداي تو به همه رسيد و همه شنيدند، پيامبر را با اسمش صدا كن!
منادي ندا مي دهد: كجاست پيامبر رحمت: محمّد بن عبدالله؟
رسولالله ميايستد، از همة مردم جلوتر ميآيد تا اينكه ميرسد به حوضي كه طول آن به قدر مسافت بين أيْلَة و صَنْعَاء ميباشد. در كنار حوض ميايستد.
پس از آن صاحب شما ( امام علي ) را ندا ميكنند؛ او هم جلو ميآيد، و در برابر مردم با رسولالله مي ايستد.
سپس به مردم اجازه داده ميشود، آنان بهحركت در ميآيند. در آن وقت، مردم به دو دسته تقسيم ميشوند: جماعتي بر حوض وارد ميشوند، و جماعتي را از حوض دور ميكنند.
چون رسولالله ببيند كه از محبّان ما اهلبيت كسي را از حوض دور كنند، گريه مي كند و مي گويد: پروردگار من! شيعةعليّ!
در اين حال خداوند فرشتهاي را ميگمارد كه از حضرت بپرسد: اي محمّد! سبب گريه تو چيست؟ !
رسولالله مي گويد: چگونه نگريم بر جماعتي كه از شيعيان برادرم عليّ بنأبيطالب هستند. آنان را از حوض دور كرده، و به جانب اصحاب دوزخ روان ساختهاند؟!
خداوند مي فرمايد: اي محمّد! من از گناهان آن ها گذشتم، همه را به تو بخشيدم. آنان را به تو و به كسانيكه از ذرّيّه تو هستند، و آنان آن ذرّيّه را دوست دارند و ولايت آن ها را بر عهده گرفتهاند، ملحق ساختم. آن ها را از زمره تو قرار دادم. بر حوض تو وارد كردم. شفاعت تو را در بارة آنان پذيرفتم. تو را بدين جهت گرامي داشتم. (3)
صفحات: 1· 2
چرا به حضرت مریم و زهرا سلام الله علیهما صدیقه می گویند ؟
پرسش:
چرا به حضرت مريم و حضرت زهرا(س) صديقه مي گويند؟
پاسخ:
آيه الله جوادي مي فرمايد: سرّ اين كه مريم(س) صديقه است آن نيست كه اخبار عادي را تصديق كرد و آنچه كه ديگران باور دارند، او نيز تصديق نمود. بلكه او حقيقتي را تصديق كرد كه ديگران باور نداشتند و حقيقتي را صحه گذاشت كه ديگران آن را مستبعد ميشمردند و روي همين استبعاد، زبان به تهمت وي گشودند در حالي كه مريم عليها السلام براي قبول اين امر غير عادي، آيت و علامت نطلبيد. (1)
از آن رو كه در روايات اين لقب به حضرت فاطمه نيز اطلاق مي شود مي توان چنين گفت كه او نيز به مانند مريم در حدّ اعلي، حقّ را تصديق مي نمود.
پي نوشت:
1. زن در آيينه جلال و جمال، آيت اللّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، 1375ش، ص168.
بیان فضائل قرآن و عترت
حضرت زهرا علیها السلام فرمود: «وَ نَحنُ وَسِيلَتُهُ فِي خَلقِهِ وَ نَحنُ خَاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدسِهِ وَ نَحنُ حُجَّتُهُ فِي غَيبِهِ وَ نَحنُ وَرَثَةُ أَنبِيَائِهِ ؛ (1) ما اهل بيت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسيله ارتباط خدا با مخلوقاتيم و ما برگزيدگان خدا و جايگاه پاكيهاييم و ما دليلهاي روشن خدا و وارث پيامبران الهي هستيم.»
همچنين فرمود: شما اي بندگان خدا! كه پرچمداران امر و نهي خداييد، و حاملان دين و وحي مي باشيد، امانت داران حق، و رسانندگان آن به خلق هستيد، بدانيد كه امام به حق، خود در ميان شماست، و اطاعت او پيماني است كه از پيش با شما گرفته اند، و پس از پيامبر صلی الله علیه وآله جانشيني است كه براي شما باقي مانده و كتاب ناطق خدا با ما اهل بيت است. قرآن راستگو، نور فروزان و شعاع درخشان، كه بيان و استدلالهاي آن روشن، و اسرار و باطن آن آشكار است، ظاهر آن جلوه گر، و پيروان آن زبانزد جهانيان. پيروي قرآن انسان را به بهشت مي كشاند، سخن شنوي از آن به نجات مي انجامد. به وسيله قرآن به حجتهاي نوراني خدا، و واجبات تفسير شده، و محرمات نهي شده، و استدلالهاي جلوه گر، و براهين كامل هدايتگر، و فضايل پسنديده، و مستحبات بخشوده، و قوانين و آيين واجب شده پروردگار مي توان راه يافت.» (2)
شنيدم كه پيامبر گرامي اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: «علي بهترين كسي است كه او را جانشين خود در ميان شما قرار مي دهم. علي علیه السلام امام و خليفه بعد از من است و دو فرزندم، (حسن و حسين علیهما السلام و نُه نفر از فرزندان حسين علیه السلام پيشوايان و اماماني پاك و نيك اند. اگر از آنها اطاعت كنيد، شما را هدايت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزيد، تا روز قيامت بلاي تفرقه و اختلاف در ميان شما حاكم خواهد شد.» (3)
1) نهج الحیاة ص35، ح 13.
2) «… وَمَعَنَا كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ ، وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ، وَ النُّورُ السَّاطِعُ، وَ الضِّيَاءُ اللَّامِعُ، بَيِّنَةٌ بَصَائِرُهُ، مُنْكَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ، مُتَجَلِّيَةٌ ظَوَاهِرُهُ، مُغْتَبِطَةٌ بِهِ أَشْيَاعُهُ، قَائِدٌ إِلَى الرِّضْوَانِ اتِّبَاعُهُ، مُؤَدٍّ إِلَى النَّجَاةِ إِسْمَاعُهُ، بِهِ تُنَالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ عَزَائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحَارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَيِّنَاتُهُ الْجَالِيَةُ، وَ بَرَاهِينُهُ الْكَافِيَةُ، وَ فَضَائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرَائِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ.»
3) «… عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.»
التملس دعا
علی(ع) بعد از شنیدن خبر جانسوز مرگ فاطمه(ع) به سرعت وارد منزل شد،
دید فاطمه زهرا در بستر خود خوابیده و یک قطیفه مصری روی خود کشیده است.
علی(ع) اور ا صدا زد، جوابی نشنید، به طرف راست و چپ فاطمه رفت، صدیقه را صدا کرد، اما جواب نشنید،
عبای خود را کنار گذاشت، عمامه را برداشت دامن قبا را بالا زد و سر زهرا را در دامن خود نهاد و صدانمود:
یا زهرا! یا زهرا! اما فاطمه سخنی نگفت.
امیرالمومنین گفت: «ای دختر محمد»! جوابی نشنید……..
گفت: یا فاطمه! کلمینی. ای دختر پیغمبر! با من صحبت کن،
من علی پسر عموی تو هستم حضرت می فرماید: فاطمه(ع) چشمش را باز کرد، (یعنی قبل از مرگ کامل که بنابر علم امروزی مدتی طول می کشد،
به درخواست مقام ولایت و قدرت لایزال الهی فاطمه حیات مجدد یافت.)
و به صورت علی(ع) نگریست و به گریه افتاد.[1]
سپس سخنانی با یکدیگر در میان گذاشتند و بعد از مدتی کوتاه فاطمه(ع) از دنیا رفت.
به یاد آن ساعتی که زینب(ع) کنار پیکر بی سر برادر آمد و از روی تعجب صدا زد: أأنت اخی. آیا تو برادر من و پسر مادر من هستی؟!
ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم آیا تویی برادر من؟ نیست باورم! چه کرد زینب(ع) دو دست خویش را زیر بدن قطعه قطعه برادر برد و مقداری به طرف بالا حرکت داد و سپس رو به آسمان نمود و چنین عرضه داشت: »اللهم تقبل هذا القربان»[2]
پروردگارا! این قربانی را قبول کن. سپس خم شد و لب ها را روی گردن بریده برادر گذاشت.
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم. این جا علی کنار زهرا آمد ،
در کربلا نیز مانند این صحنه بسیار تکرار شد، هر کسی که شهید می شد یا لحظه شهادت را سپری می کرد
ابی عبدالله (ع) خود را به بالین او می رساند و سرش را به دامن می گرفت.
گاهی بالای سر اصحاب می رفت گاه علی اکبر و قاسم و.. اما وقتی حسین بن علی(ع) در گودال قتلگاه افتاد،
هیچ کس نبود هنگام شهادت در کنار او باشد،
فقط شمر ملعون بود که روی سینه حسین نشست و سر حضرت را از بدن جدا کرد. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون …………………………………………………
پی نوشت: 1- جامع الاخبار، به نقل از «زندگانی فاطمه زهرا(س)» عمادزاده، ص 444. 2- مقتل مقرم، ص 307.
حضرت زهرا سلام الله علیها قرآن مجسم
زهرا (س) قرآن مجسم. قرآن لفظ که شود، مي شود قرآن . و انسان که بشود، مي شود زهرا. چطور؟ در قرآن آياتي داريم مثلاً مي فرمايد که: 1- «و بالوالدين احسانا» بالاترين درجه احسان فاطمه زهرا بود بقدري نسبت به پدرش احترام مي کرد که پدرش گفت: تو دختري يا مادر، محبت هايي که تو مي کني محبتهاي دختري نيست، محبتهاي مادري است تو ام ابيها هستي تو مادر پدرت هستي. احسانش از مرز دختري فراتر مي رفت وقتي حضرت رسول (ص)، به او فرمود: که بعد از رحلت من نزديک ترين کسي که به من ملحق مي شود تو هستي، خنديد به عنوان مثال پيغمبر الآن دارد از دنيا مي رود فاطمه زهرا پريشان شد، کنار گوشش فرمود: که پريشان نشو من که از دنيا بروم تو فوراً به من ملحق مي شوي. خنديد يعني عروسي که در هجده سالگي، دختر جوان وقتي خبر مرگ را مي شنود مي خندد بخاطر اينکه به پدرش ملحق مي شود. چقدر انسان بايد پدرش را دوست داشته باشد که از جواني و عروسي و داماد و شوهر به راحتي بگذرد و به مرگ لبخند بزند. اين عشق به پدر اگر هم بحث «بوالدين احسانا» هست قله اش زهرا است.
2- در قرآن داريم «اخبتوا الي ربّهم»، يعني دربست مال خدا باشيد. نه حالا چند درصد خدا چند درصد هم غير خدا، اگر بناست که ما در بست مال خدا باشيم مخبطين باشيم و دربست باشيم دربستي يعني اينکه حتي يک هزارم حواسمان به غير خدا پرت نشود. اگر در قرآن داريم «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ آل عمران/92» يعني نمي رسيد به بر به نيکي نمي رسيد « حَتَّى تُنْفِقُوا آل عمران/92»ا مگر اينکه انفاق کنيد « مِمَّا تُحِبُّونَ آل عمران/92» هر چه را دوست داريد بدهيد اگر چيزي را دوست داريد به فقير بدهيد. نه حالا اين پيراهن که تنگ شده کوتاه شده رنگش رفته از مد افتاده چيزهايي که مي خواهي بيرون بريزي به فقير بدهي که هنر نکرده اي چيزي را که دوست داري بده قرآن مي فرمايد: اگر مي خواهي رشد کني هر چه را دوست داري بده ما وقتي پول بخواهيم بدهيم به فقير اگر پولي را در آورديم اگر پول سياه بود مي دهيم به فقير سفيد را نگه مي داريم براي خودمان با اين که پول سفيد هم چند دقيقه ديگر خرج مي شود ولي دلمان خوش است يک چند دقيقه اين پول سفيد در جيبمان است .
همسر داری حضرت زهرا (سلام الله علیها )
رفتار زوجين نسبت به يكديگر به ظرفيت وجودي و شخصيت آن دو بستگي دارد. هر قدر شأن و شخصيت زوجين بيشتر باشد و از جايگاه بالاتري برخوردار باشند، بر مسئوليت پذيري همسران نسبت به يكديگر افزوده ميشود. با نگريستن به جايگاه علي(عليهالسلام) و زهرا(سلاماللهعليها) حساسيتها و مسئوليتهاي همسرداري اين دو بزرگوار را درخواهيم يافت. عروس، دختر رسول خدا(سلاماللهعليها) و عزيزترين مردم نزد او است. فاطمه(سلام الله عليها)، ام ابيها، برترين زنان دو جهان و مصداق بارز كوثر است. داماد نيز علي(عليه السلام) است؛ نخستين مسلمان پس از رسول خدا، وصي پيامبر(صلي الله عليه و آله) و انسان كاملي كه در كعبه به دنيا آمده و همه زندگي اش را وقف اسلام كرده است. بنابراين، هر دو با شناخت كامل از يكديگر، بهترين الگوي همسرداري در اسلام و جهان هستند. بر اساس آموزههاي اسلامي، همسرداري براي زن و مرد اهميت دارد؛ زيرا: جهاد زن، خوب شوهرداري است.( وسائل الشيعه: ج 14، ص 116) هم چنين پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرموده است: بهترين شما كسي است كه براي خانوادهاش، بهترين باشد و من بهترين شما هستم براي خانوادهام.) همان: ص 122).در آن روزهاي پرآشوب پا گرفتن اسلام كه هر از چند گاهي، شعلههاي جنگ برافروخته ميشد، علي(عليهالسلام) هم چون شير از حريم رسالت و اسلام پاسداري ميكرد. در بازگشت به خانه نيز تنها نوازشها و دلگرميهاي همسر مهربان و دلسوزش بود كه خستگي را از بدن خسته و مجروح او بيرون ميساخت. تنها مايهي اميد او در اين شرايط، زهرا(سلاماللهعليها) بود تا بر زخمهاي جسمي و روحي علي(عليهالسلام) مرهمي بنهد. او هم چنان كه لباسهاي خونين علي(عليهالسلام) را ميشست، گرد و غبار خستگي را از چهرهي شوهرش ميزدود. به همين دليل، علي(عليهالسلام) ميفرمود: چون به خانه ميآمدم و به زهرا مينگريستم، همهي غم و غصههايم زدوده ميشد.(بانوي نمونه اسلام: ص 103)، و به راستي چنين بود؛ زيرا همه پيروزيهاي علي(عليهالسلام) مرهون آرامشي بود كه نگاه مهربان و نگران زهرا در جان علي(عليهالسلام) ميريخت. زهرا(سلاماللهعليها) مانند پروانهاي پيرامون علي(عليهالسلام) ميگرديد تا بتواند او را براي تلاش يا جهاد ديگري آماده سازد؛ چون وجود اسلام با وجود علي(عليهالسلام) و شمشير و كلام علي(عليهالسلام) در هم آميخته بود. زهرا(سلاماللهعليها) از مقام عصمت برخوردار بود و دارندهي چنين مقامي هيچ گاه در فكر اين نبود كه شوهر خويش را برنجاند يا نافرماني كند. در واقع، هرگونه اخلاق ناپسند از فاطمه(سلاماللهعليها) به دور و همه اخلاق حسنه و نيك در وجود او، جمع بود. از ديگر سو، علي(عليهالسلام) نيز مردي متفاوت از ديگر مردان بود. هيچ گاه رنجهاي همسر باوفايش را ناديده نميگرفت و با مهرباني وصف ناپذيري در راه آسايش اسلام و خانوادهاش ميكوشيد. با چهرهاي شاداب و خندان ـ كه در وراي آن، زخم شمشير و تير و نيزه بود ـ به همسرش دلگرمي ميداد و قلب و جسم خسته زهرا(سلاماللهعليها) را با گفتار و كردار شيرين خود تسلي ميبخشيد. از هيچ كاري براي آسايش و رهايي همسرش از مشكلات، دريغ نميكرد تا جايي كه حتي كار در نخلستان يهودي را براي رضايت فاطمه (سلاماللهعليها) ميپسنديد.
روزي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به منزل علي(عليهالسلام) شرفياب شد.حسن و حسين(عليهماالسلام) را در خانه نيافت. چون از احوال آنان پرسيد، دخترش فرمود: امروز در خانه ما چيزي براي خوردن نبود. علي(عليهالسلام) آنان را با خود برد تا گريه نكنند و از من غذا نخواهند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در جست و جوي داماد خويش بيرون رفت او را در نخلستان يهودي در حال آبكشي يافت. ديدحسن(عليهالسلام) و حسين(عليه السلام) نيز سرگرم بازي هستند و مقداري خرما در برابرشان قرار دارد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) به علي(عليهالسلام) فرمود: پيش از اين كه هوا گرم شود، حسن و حسين را به خانه بر نميگرداني؟ علي(عليهالسلام) فرمود: وقتي از خانه بيرون آمدم، غذايي در خانه نداشتيم، صبر كنيد تا قدري خرما براي فاطمه تهيه كنم. من با اين يهودي قرار گذاشتهام كه در برابر هر سطل آب، يك دانه خرما بگيرم. پس از مدتي، علي(عليهالسلام) با مقداري خرما به خانه برگشت.( ذخائر العقبي: ج 1، ص 49)علي(عليهالسلام) با اين كارها رنجهاي همسرش را جبران ميكرد، فاطمه(سلاماللهعليها) در حساسترين صحنهها نيز شوهر خويش را تنها نگذاشت و دوشادوش او براي اعتلاي اسلام تلاش كرد. يكي از اين صحنهها، جنگ و جهاد بود. نخستين حضور زهرا(سلاماللهعليها) در جهاد پس از ازدواج، شركت در غزوهي احد بود، درگير و دار غزوه احد و در حالي كه دشمن به سبب سهل انگاري پاسداران تنگه احد به مسلمانان هجوم آورده بودند، دندان و لب مبارك رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مجروح شد. در جنگ احد، 14 زن از جمله فاطمه(سلاماللهعليها) دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) حضور داشتند كه آب و غذا ميبردند، زخمها را مداوا ميكردند و به مجروحان آب ميدادند. فاطمه(سلاماللهعليها) از گروه زنها خارج شد و چهره پدر را خونين ديد. زخم پيامبر(صلي الله عليه و آله) را شست و شو ميداد و علي(عليهالسلام) با سپر آب ميريخت. هنگامي كه فاطمه(سلاماللهعليها) ديد خون بند نميآيد، قطعه حصيري برداشت و سوزانيد و آن را بر زخم گذاشت تا از خون ريزي پيشگيري كند. (مغازي: ج 1، ص 250( ،پس ميتوان نتيجه گرفت كه هر كدام از اين همسران مهربان در نهايت صبر و متانت، افزون بر انجام كارهاي خود، كمك و مددكار يكديگر بودند. آنان الگوي جاودانهاي براي همسرداري گشتند كه تا امروز، هيچ نظيري براي آن نميتوان جست.