لینک ثابت
زائر به قصد «زیارت حرم» حرکت می کند و حرم یعنی خانه، مکان و فضایی محترم که هتک حرمت آن جایز نیست؛ چنان که می گوییم مکه و حوالی آن حرم است، واژه حرم مقابل کلمه «حِلّ» است.(1)
امام علی علیه السلام در باره حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله می فرماید: «کرامت نبوت از سوی خداوند سبحان نصیب محمد صلی الله علیه و آله گردید. او را از نیکوترین خاندانها و عزیزترین دودمانها برگزید؛ از شجره ای که پیامبرانش را از آن آشکار نموده بود و امینان وحی خود را از آن انتخاب کرده بود. خاندان او، بهترین خاندانها، و اهل بیتش، نیکوترین اهل بیت هاست. شجره او که بهترین شجره هاست، در «حرم» روییده و در بستان مجد و شرف بالیده است».(2)
صفحات: 1· 2
به جان پاک تو ای دختر امام، سلام
به هر زمان و مکان و به هر مقام، سلام
تویی که شاه خراسان بود برادر تو
بر آن مقام رفیع و بر این مقام، سلام
به هر عدد که تکلم شود به لیل و نهار
هزار بار فزون تر ز هر کلام، سلام
صبح تا شب و از شام، تا طلیعه صبح
بر آستانه قدست علی الدوام، سلام
در آسمان ولایت، مه تمامی تو
ز پای تا به سرت ای مه تمام، سلام
به پیشگاه تو ای خواهر شه کَونین
ز فرد فرد خلیق، به صبح و شام سلام
منم که هر سر مویم به هر زمان گوید
به جان پاک تو ای دختر امام، سلام
حضرت معصومه سلام الله علیها از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم علیه السلام در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه سلام الله علیها که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه سلام الله علیها جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار
خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر علیه السلام مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش.
سید محمد طباطبائی در تبریز به دنیا آمد ، او در مورد دوران کودکی خود میگوید :
در سن پنج سالگی مادرم به درود حیات گفت ، نه ساله بودم ، که پدرم را نیز از دست دادم و جز من و برادر کوچکترم سید محمد حسن ، کس دیگری نبود .
وصی پدرم ، ما دو نفر کودک را به زن و مردی سپرد . از همان موقع به مکتب خانه رفتم ، تا اینکه تعلیمات ابتدائی و دروس مقدماتی را در تبریز خواندم . چهارده ساله بودم که آموزش خط را به طور کامل یاد گرفتم . از خاطرات جالب من و برادرم این بود ، که به دامنه کوههای سرسبز تبریز میرفتیم و از صبح تا غروب به تمرین و نوشتن خط میپرداختیم .
در حالی که غروب غم یتیمی بر دل داشتم ، در مکتب خانههای قدیمی و مدارس جدید آن روز ، علاوه بر آموزش قرآن مجید ، کتابهای گلستان ، بوستان ، اخلاق مصور ، تاریخ معجم ، ارشاد الحساب و دیگر کتب متداول را فرا گرفتم . بعد همراه با برادرم به نجف اشرف رفتم و در نجف دروس فقهی ، اصولی ، فلسفی ، عرفانی و ریاضی را خواندم .
راحت طلبی و تنبلی همیشه در انسان وجود دارد. همین موجب میشود انسان وقتی به جایی میرسد تصور کند دیگر مشکلی ندارد و کار تمام است، در حالی که اگر خوب بیندیشد، میبینید که تازه اول مشکل است. هر قدر انسان در نردبان تکامل بالاتر میرود، سقوطش خطرناکتر میشود. کوه بزرگی را تصور کنید که عدهای قصد دارند به قلهی آن صعود کنند. کسانی که در دامن کوه سیر میکنند، خطر چندانی تهدیدشان نمیکند. آنها که کمی بالاترند، اگر بلغزند، ممکن است فقط یکی دو متر سقوط کنند، ولی بالاخره جان سالم به در میبرند. اما آنها که تا نزدیکی قله بالا رفتهاند، اگر سقوط کنند، به هیچ وجه نجات نخواهند یافت.
صفحات: 1· 2
ابي ولاد حناط مي گويد : از امام صادق (علیه السلام) سوال كردم درباره آيه 83 سوره بقره ((وباالوالدين احسانا))فرمود:نيسكي به پدر ومادر اينست كه با آن ها خوشرفتاري كني ونياز آن ها را قبل از در خواست آن ها بر طرف كني تا مجبور به در خواست نشوند . (بحار الانوار،74/79)
رسول خدا (صل الله علیه و آله) فرمود : هركس دوست دارد عمرش افزون وروزيش فراوان باشد به پدر ومادرش صله واحسان كند اين كار او اطاعت خداست وهمين طور با خويشان خود صله رحم بجا آورد. (بحار الانوار 74/85)
رسول خدا (صل الله علیه و آله) فرمود : خشنودي خدا با خشنودي پدر ومادر وخشم او با خشم پدر ومادر است.بحار الانوار 74/80
رسول خدا (صل الله علیه و آله) فرمود : نگاه كردن فرزند به پدر ومادرش از روي محبت عبادت محسوب مي شود .(بحار الانوار 74/80)
محمد حسین کاشف الغطاء در سال 1294 قمری در نجف اشرف دیده به جهان گشود . او در خانواده روحانی و در دامن علم و ادب پرورش یافت .
در سن ده سالگی آموزش علوم عربی را آغاز کرد ، سپس به فرا گرفتن علم بلاغت پرداخت و هم زمان ریاضیات ، شامل حساب و هیأت را نیز فرا گرفت . هنوز در سنین جوانی بود ، که دروس سطح فقه و اصول را با موفقیت به پایان رسانید و درس خارج را نزد استادان و دانشمندان معروف آغاز کرد .
یکی از گرایشهای فطری انسان، بلکه بالاترین و عمیقترین گرایش فطری او، رسیدن به کمالات معنوی و اوج گرفتن روحش در فضای ملکوت است. انسان فطرتا گمشدهای دارد که در پی آن است، گویی میخواهد مانند پرندهای در فضای ملکوت اوج بگیرد و بالا رود. انسان میخواهد به کمالات بیشتری دست پیدا کند، به مقامات عالیتری برسد و علم حضوری ناآگاهانهاش به خدا، به علم حصولی و حضوری آگاهانه تبدیل شود.
صفحات: 1· 2