لینک ثابت
آیا تاکنون به زندگی بدون رنگ اندیشیدهاید؟ چه تصوری از طبیعت بی رنگ دارید؟ زندگی و طبیعت به هر صورت زیباست اما رنگ به جز زیبایی و جلا دارای انرژیهای روح بخش، طرب انگیز و جانفزا نیز هست. خداوند همه چیز را از خاک آفرید اما هستی را به رنگهای زیبا مزین نمود تا جسم ما انسانها دارد.
امروزه با کمک علم روان شناسی رنگها به بسیاری از خصوصیات فردی و تأثیر هر رنگ در روحیات و شخصیت انسانها پی بردهاند. با استفاده از رنگهای اصلی و مکمل، شفا بخشیدن و بازگشت سلامت و ایجاد توازن روحی را برقرار میسازند.
در شفابخشی و بازگشت سلامت با رنگ، طرق گوناگونی وجود دارد شما میتوانید رنگ موردنظر را به صورت یک هاله یا لایه محافظ پیرامون خود یا عضو بیمار خود تجسم کنید. میتوانید هوایی با رنگ موردنیاز خود را استنشاق کنید و همه حواس خود را بر بهبود متمرکز کنید یا از راه خوردن خوراکیهای رنگی، گوهر یا بلوری با رنگ مناسب به سلامتی، نشاط و آرامش دست یابید.
رنگها بر نیازهای روحی روانی، شرایط یادگیری، کنترل رفتارهای خشمگینانه، احساسات، درمان افسردگی و اختلالات یادگیری و سطح انرژی اثر دارند.رنگها در کنترل نبض،طپش قلب، فشار خون، اشتها و حتی خواب مفید هستند و همچنین در درمان بیماریهایی مثل میگرن، سرطان، اعتیاد و امراض پوستی و حتی تومورهای مغزی اثر دارند.
جو
به علت داشتن انواع ویتامین های «ب» زیاد وهمچنین اثر نیکویی که در پرورش میکروب های مولد
ویتامین ب در معده و روده ها دارد از سفید شدن مو وبالا رفتن چربی خون جلوگیری می کند.
مشاهده شده در کتاب درمان بیماری ها به روش سنتی /اسماعیل اژدری /ص103
یکی از بهترین کارهایی که در صدر اعمال خوب ما قرار دارد نماز است؛ که فرمودند الصلوة عمود الدین، [1] الصلوة خیر موضوع [2] و الصلوة قربان کل تقی. [3] اما آیا نمازهای ما چنین شأنی دارند؟ اولیای خدا از نمازهایی که ما میخوانیم استغفار میکنند و آنها رابرای خودشان گناه میدانند. این گونه نماز خواندن در شأن اولیای خدا نیست. مقدار وقتی را که ما در 24 ساعت صرف خواندن نماز میکنیم حتی به یک ساعت هم نمیرسد. همین یک ساعت هم غالبا با توجه کامل همراه نیست. اگر نماز سخن گفتن با خدا است، باید از توجه به غیر مبرا باشد. کمال بیادبی است که به هنگام سخن گفتن با خدا دل و قلبمان جای دیگر باشد. تصور کنید که یکی از دوستانتان با شما صحبت میکند، اما در بین صحبت پشتش را به طرف شما و رویش را به طرف دیگر میکند؛ آیا این کار را بیحرمتی و اهانت به خودتان تلقی نمیکنید؟ هنگام نماز هم که رویمان را به طرف خدا میکنیم، اگر دلمان متوجه چیز دیگری باشد، در واقع به خدا پشت کردهایم.
صفحات: 1· 2
امثال بنده که در مراتب پایینتری از ایمان هستیم، باید از خدا بخواهیم توفیق دهد که واجباتمان را انجام دهیم و محرمات را ترک کنیم؛ ولی باید بدانیم خداوند بندگانی دارد که افق دیدشان بسیار بالاتر از اینها است. محاسباتی دارند که با ما فرق میکند؛ کسانی هستند که اصلا مرتکب حرام نمیشوند و اگر هم لغزشی از آنها سر بزند در مکروهات و مشتبهات است. اینها نگران آن نیستند که کار حرامی کردهاند یا نه، بلکه به دنبال آن هستند که ببینند آیا کار لغوی کردهاند یا نه. آنها سعی میکنند حتی کاری که برای آخرتشان هم بیفایده است انجام ندهند، تا چه رسد به کاری که مضر است.
صفحات: 1· 2
درباره محاسبه نفس، نکات مهمی وجود دارد که در این جا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
انسان باید دربارهی گناه بیشتر بیندیشد که اصلا گناه یعنی چه؟ اعتقاد ما این است که خداوند ما را آفریده و ضمن معرفی راه خوب و بد به ما، انتخاب هر یک از آنها را در اختیار خود ما قرار داده است. هم چنین معتقدیم عالم دیگری غیر از این دنیا نیز وجود دارد که در آن به کارهایمان و انتخابهایی که در این دنیا کردهایم رسیدگی میشود و کیفر و پاداش میبینیم. مقتضای چنین اعتقادی این است که از سرمایهی عمری که در اختیار داریم به بهترین شکل استفاده کنیم. ما به این دنیا پا گذاشتهایم تا امتحان شویم، طی مراحلی خودسازی کنیم و به کمال برسیم تا در زندگی ابدی از نتایج آن بهرهمند گردیم. بنابراین باید توجه داشته باشیم که زندگانی این دنیا موقتی و در مقایسه با آخرت، نظیر زندگی جنینی نسبت به زندگی دنیوی است. همان گونه که جنین فقط چند ماهی را در شکم مادر میگذراند، آن هم برای این که آمادهی زندگی این جهانی شود، ما هم در این برهه کوتاه زندگی دنیایی، برای زندگی ابدی آماده میشویم، با این تفاوت که رشد جنینی قهری بود، ولی رشد این جهانی اختیاری است. علاوه بر آن، زندگی جنینی با زندگی دنیوی از حیث مدت قابل مقایسه است، ولی جهان آخرت به دلیل ابدی بودنش، به هیچ وجه، با زندگی محدود این جهانی قابل مقایسه نیست.
صفحات: 1· 2
مرتضی اشکفتی از خادمان حرم قدس رضوی درباره معجزات در مدت خدمتشان در حرم قدس رضوی توضیح می دهد: اولین جلسه ای بود که روضه رضوی فضای کنار ضریح مقدس شستشو می شد. در مراسم حضور داشتم و مشغول صحبت کردن با حضرت شدم. مادرم از قبل سنگ کلیه داشت و قابل دفع نبود و نیاز به عمل کردن داشت. به حضرت گفتم: مادرم بیمار است و بعد یکی از شاخه های گل مریم کنار ضریح که هر روز عوض می شود و به مردم داده می شود را برای مادرم به خانه بردم. مادرم گل را بو کرد و بعد از آن بسیار گریه کرد. صبح از خواب بیدار شدم و مادرم گفت: معجزه شده و سنگ کلیه ام دفع شده است. پدرم گفت: امکان ندارد. مادرم آزمایش انجام داد و دیگر هیچ سنگی در کلیه اش دیده نشد. ۹سال از آن ماجرا می گذرد و پس از آن ماجرا دیگر مادرم مریض نشد.
دوستی دارم که فرزند شهید است و روزی به حرم آمد. معجزه را قبول نداشت. برایش دلیل می آوردم و می خواستم برایش اثبات کنم که معجزه وجود دارد. در حال صحبت کردن بودیم که حرم شلوغ شد و خانمی که شفا پیدا کرده بود را به سمت آگاهی می بردند تا آسیبی نبیند و بررسی کنند تا واقعیت را بفهمند. در اتاق با کلامی منقطع می گفت: سال ها بود نمی توانستم صحبت کنم. داخل حرم نشسته بودم، نوری در گلویم وارد شد و الان می توانم صحبت کنم. خوشحال بود و مانند بچه ای که تازه می خواست صحبت کند، سخن می گفت. به دوستم گفتم امام رضا (علیه السلام) کرامتش را به تو نشان داد!
ماجرایی را نیز دوستم خادم حرم رضوی برایم گفت: فردی در ایالت متحده دوره خلبانی را گذرانده بود و می خواست مدرکش را بگیرد و خیلی آشفته بود. ایرانی در آنجا از او سؤال می پرسد چرا این قدر آشفته هستی و جواب می دهد: همسری دارم که بیمار است و پزشکان نتوانسته اند بیماری اش را تشخیص دهند و الان در بستر است و کاری از من بر نمی آید. آن فرد می گوید: دکتری را در ایران و شهر مشهد با نام “دکتر رضا” می شناسم و هر کسی پیش او می رود، مریضش خوب می شود. فقط با خودت قرار بگذار تا اگر همسرت خوب شد، هدیه ای به او بدهی. در هواپیما می نشیند و با خودش قرار می گذارد تا اگر همسرش سالم شد، هدیه ای به دکتر رضا بدهد.
به خانه می رسد و همسرش را سالم می بیند و ماجرا را از او می پرسد و همسرش می گوید: دکتر رضا خانهمان آمد و گفت هدیه ای که همسرت می خواست به من بدهد را برایم بیاورد. این فرد به مشهد می آید و در خیابان امام رضا (علیه السلام) دور فلکه آب به دنبال مطب دکتر رضا می گردد و نمی داند حضرت حیات مادی ندارند. یکی از دوستان خادم حرم او را پیدا کرد و ماجرا را از او سؤال کرد و او گفت: آمده ام از دکتر رضا تشکر کنم که همسرم را مداوا کرده است. خادم می فهمد و او را داخل حرم می آورد و او را جلوی ضریح می برد و می گوید دکتر رضا این جا هستند. آن فرد می رود و حضرت را زیارت می کند و در بازگشت به دوست خادمام می گوید: دکتر رضا را دیدم و تمام مشکلاتم را به او گفتم و هدیه ام را به او دادم و ایشان قبول کردند تا همه مشکلاتم را حل کنند.
سلام بر تو اى امام هشتم، اى فرزند پيامبر و على، اى پاره تن فاطمه اى جگر گوشه حضرت موسى بن جعفر، و اى امامى كه هر لحظه دل هاى ما به شوق ديدار حرم مطهّرت مى تپد، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، و سلام بر پدارن بزرگوارت و فرزندان پاك و معصومت.
فرارسيدن يازدهم ذى القعده سالروز ولادت هشتمين امام معصوم، خورشيد فروزان خراسان، مايه بركت و افتخار كشور ايران، محبوب دلهاى شيعيان، حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا عليه السلام را به همه مسلمانان جهان بالأخصّ شيعيان تبريك مى گوييم.
پس از آنكه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به وسيله هارون الرشيد لعنة الله عليه به شهادت رسيد، حضرت امام رضا عليه السلام به امامت رسيدند، مقدارى از دوران امامت آن بزرگوار در خلافت هارون، و مقدارى در حدود چهارسال در خلافت امين، و مدّت بيست سال در زمان خلافت مأمون بود.
در زمان هارون و بلا فاصله پس از شهادت حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) بعض افراد به هارون توصيه مى كردند كه حضرت را به شهادت برساند، مرحوم مجلسى نقل مى كند كه شخصى از بنى العباس به نام عيسى بن جعفر به هارون گفت: سوگندى را كه درباره آل ابى طالب يادكردى به يادآور كه گفتى: اگر كسى بعد از موسى بن جعفر ادعاى امامت كند گردن او را مى زنم، و الآن على بن موسى ادعاى امامت دارد و مردم نيز همان اعتقادى كه به پدر او داشتند به او هم دارند، هارون الرشيد نگاهى غضب آلود به او كرد و گفت: واى بر تو آيا مى خواهى من همه آل ابى طالب را بكشم؟ راوى خبر كه اين قضيه را خود ديده بود مى گويد: به آن حضرت داستان را گفتم، آن حضرت فرمود: قسم به خداى كه آنها چنين قدرتى ندارند و هيچ كارى نمى توانند بكنند.
صفحات: 1· 2