لینک ثابت
امام رضا (علیه السلام) از امام سجاد (علیه السلام) در مورد نیت مسافر و هدف مسافرت و ارزش هایی که در حین سفر باید کسب کرد روایت مى کنند که فرمودند: «شما اگر براى به دست آوردن پنج چیز به مسافرت بروید و آن ها را به دست بیاورید ارزش دارند و آن ها عبارت اند از: هیچ بنده اى نباید از کسى بترسد مگر از گناهش. جز از خداوند از کسى دیگر امید نداشته باشد، اگر چیزى نمى داند بدون حیاء و شرم در جواب سائل بگوید نمى دانم و صبر در برابر ایمان مانند سر در برابر بدن است و ایمان ندارد کسى که صبر ندارد.»[1]. کبر در جواب سائل را کنار گذاشته و با فروتنی به چیزی که علم ندارد اعتراف داشته باشد و موجبات گمراهی سؤال کننده را فراهم نیاورد. صبر را در سختی های بین راه بیاموزد و آن را ره توشه صراط خویش قرار دهد که همانا این صفت نقش حیاتی در سبک زندگی یک مسلمان دارد. صبر شخص صابر از نشانه های ایمان آن فرد است. در مورد خاکی بودن با هم سفران در حین سفر نیز عبدالله بن الصلت از مردى که از اهل بلخ بود و با حضرت رضا (علیه السلام) در سفر خراسان همراهى می کرد نقل می کند: «یکى از روزها در خدمت آن حضرت بودیم و براى او غذائى حاضر کردند. حضرت رضا (علیه السلام) همه غلامان خود را چه آنها که سیاه بودند و چه غیر سیاه دعوت کردند سر سفره با آن جناب غذا بخورند. گوید: عرض کردم: قربانت گردم بهتر بود براى این غلامان و خدمت گزاران سفره اى جداگانه ترتیب مى دادید. فرمودند: «مَهْ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَ وَاحِدَةٌ، وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ»؛ خداوند همه ما یکى است و مادر و پدر ما هم یکى است و پاداش هم در برابر اعمال داده مى شود.»[2] امام رضا (علیه السلام) همه را دارای شرایطی یکسان در پیشگاه خداوند معرفی می کنند و فرق بین آدمیان را در فضائل آن ها با یکدیگر می دانند. معصوم (علیه السلام) اولین چیزی را که در سفر مورد توجه قرار می دهند این است که مسافر در راه از کسی به جز گناهش نترسد، زیرا بدی به انسان نمی رسد مگر از گناهان خود او. سفر باید انسان را به ترک گناه بکشاند. در حین سفر همه چیز را از خداوند بخواهد و فقط به او امیدوار باشد
_________________________________
[1]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ایمان و کفر (ترجمه کتاب الإیمان و الکفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى)؛ ج2 ؛ ص131
[2]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج8 ؛ ص230ح296.
تعالیم روحبخش قرآن و عترت، تأکید بسیاری بر انس و ارتباط مردم با علمای دینی دارند و در این باره، مسلمانان را به طرق گوناگون تشویق نمودهاند. مثلاً از منظر روایات، پشت سر عالم راه رفتن، نگاه به صورت عالم و یا حتی نگاه به درب خانه عالم ثواب دارد. این ثوابها تشویقی است و به خاطر پیروی مردم از علمای ربّانی که منجر به رستگاری آنان میشود وضع شده است.
البته باید توجه داشت که پیروی از عالمی جایز است و ثواب دارد که ربّانی و متّقی باشد؛ عالمی که علاوه بر تخصّص و آشنایی کامل به اسلام عزیز، متدین بوده و دنیاطلب نباشد.
اگر شجره طیبه قرآن در عمق جان انسان رسوخ کند، سقوط نخواهد کرد و رسوخ این شجره طیبه در عمق ذات انسان، با سر و کار داشتن با علمای ربّانی و روحانیت متّقی و راهیافته و با سر و کار داشتن با مساجد و جلسات وعظ و مجالس عزاداری و همچنین با سر و کار داشتن با کتابهای دینی که مبین احکام، اخلاق و اعتقادات اسلام هستند، میسّر خواهد شد
هر کسی که لباس روحانیت بر تن دارد، شایسته پیروی نیست. نباید تصور شود که افراد عالم نما، راه از چاه تشخیص میدهند و میتوانند راهنمای دیگران باشند. کسی لیاقت تبلیغ دین را دارد که بر احکام، اعتقادات و اخلاق اسلام، مسلّط باشد. علاوه بر این، روح خداترسی در عمق جان او حکمفرما باشد. بنابر تعبیر قرآن کریم:
«الَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ»[1]
یافتن چنین عالمی و پیروی از او، از همه واجبات، واجبتر است؛ زیرا عالم ربّانی و راهیافته، معلّم اخلاق انسان است و علاوه بر آنکه مانع سقوط انسان میشود، میتواند او را به مقام آدمیت برساند. البته در این خصوص نباید به غلط تصوّر شود که هر کسی باید یک معلّم خصوصی در اخلاق داشته باشد. این امر به خصوص برای عموم مردم، ممکن نیست.
انسان باید در مجالس وعظ و خطابه علمای راستین شرکت کند و از نوارها و سیدیهای دینی و مورد اطمینان استفاده لازم را ببرد تا راه مستقیم را بیابد و سعادتمند شود، وگر نه کسی خود به خود رستگار نخواهد شد.
______________________________________________
1- احزاب / 39
حادثه کربلا و سخنانی که امام حسین علیهالسلام و خانواده او داشتند و روحیات و خلق و خویی که از حماسهسازان عاشورا به ثبت رسیده است، منبع ارزشمندی برای آموزش اخلاق و الگوگیری در زمینه خودسازی، سلوک اجتماعی، تربیت دینی و کرامت انسانی است.
مسائلی همچون: صبوری، ایثار، جوانمردی، وفا، عزت، شجاعت، وارستگی از تعلقات، توکل، خداجویی، همدردی و بزرگواری، نمونههایی از«پیامهای اخلاقی» عاشوراست و در گوشه گوشه این واقعه جاویدان، میتوان جلوههای اخلاقی را دید.
در اين خصوص نيز در روايات ما راهكارهاي متعددي مطرح گرديده كه به برخي از آنها اشاره مي نمائيم :
1.شناخت حقيقت ولايت و ولي امر زمانه خود:
شناخت ولي امر زمان در اسلام از چنان جايگاهي برخوردار است كه بنا به فرموده رسول گرامي خدا صل الله عليه و آله اگر كسي بميرد و امام زمان خود را نشناسد همانند كسي است كه به مرگ جاهليت قبل از اسلام مرده است (البحار 23/ 94 الغدير 10/ 360 اثبات الهداه 1/ 126 تفسير ابي الفتوح 1/ 508 - الحكم الزاهره با ترجمه انصاري ص 108)
لذا شناخت خود ولي امر مسلمين در اين زمان راهكار اصلي و مهمي است كه مي تواند انسان را به بصيرت برساند.
در اينجا لازم به ذكر است كه بر اساس مباني اعتقادي شيعه هر كسي لياقت قرار گرفتن در رأس حكومت را ندارد ، بلكه آن كسي شايستگي قرار گرفتن در راس حكومت را دارد كه بدون انگيزه هاي فردي و دنيايي و با پشتوانه الهي در مسير پياده نمودن احكام خدا قدم بردارد لذا اين مسئوليت در مرتبه اول بر عهده پيامبران ، سپس ائمه اطهار(عليهم السلام ) و در دوران غيبت بر عهده ولي فقيه گذاشته شده است .
2.داشتن فكر و انديشه و تجزيه تحليل مسائل
از ديگر اموريكه انسان را به بصيرت سوق مي دهد انديشه و تجزيه و تحليل جريانات سياسي و اجتماعي مي باشد .
علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد : أفك ر تستبص ر. فكر كن تا بصيرت يابي. لا بص يره ل من لا ف كر له. نيست بصيرتي از براي كسي كه نباشد فكري از براي او. (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص : 57)
البته براي رسيدن به تحليل صحيح نسبت به جريانات بخصوص جريانات سياسي بايد مواد اصلي آن كه اخبار صحيح مي باشد را از مجاري صحيح كسب نموده سپس نسبت به آنها فكر و تجزيه و تحليل نمود .
آیا تشبیه بعضى انسانها به حیوان در قرآن، جسارت و ناسزاگویى نیست؟
با نگاهى به منافع حیوانات و عملكرد بعضى انسانها، تشبیه «اولئك كالانعام بل هم اضلّ»( سوره اعراف، آیه 179) را حقّ و منطقى مىیابیم؛
گرانترین لباس انسان، ابریشم، از حیوانات است.
مهمترین غذاى انسان، شیر و عسل و گوشت و ماست، از حیوانات است.
حیوانات وسیله باركشى و شخم زدن و منبع درآمد و اشتغال هستند.
تمام كارخانههاى پشم ریسى، چرم سازى، لبنیاتى و مرغدارى ودامدارىها كارشان به حیوانات وابسته است.
حیوانات بعضى معلّم بشرند. كلاغ، دفن مرده را به فرزند آدم و نسل او آموخت.
بعضى گزارشگر انبیا مىشوند؛ هدهد گزارش انحراف مردم سبأ را نزد حضرت سلیمان آورد.
بعضى محافظ انبیا مىشوند؛ تار عنكبوت پیامبر اسلام را در غار حفظ كرد.
حیوانات قابل تربیت و آموزش هستند و لذا شكار سگى كه آموزش دیده حلال است.
حتى حیوانات آزار دهنده مثل مار، تنها كسانى را مىگزند كه به آنها نزدیك شده باشند.
با توجّه به مطالب فوق، آیا انسانهایى كه از دور مردم آزارى مىكنند و مناطق دور دست را بمباران و موشكباران مىكنند، از مار بدتر نیستند؟
افرادى كه شبانه روز براى مردم حیله و خدعه مىكنند و به خاطر رسیدن به هوسهاى بى انتهاى خود نسل انسان را به تباهى مىكشند، از حیوانات بدتر نیستند؟
آدمهایى كه یك تنه صدها پرونده جرم و جنایت دارند، از درّندهترین حیوانات پستتر نیستند؟
قبول دارید آدم برای هر کاری که می خواد انجام بده نیاز به انگیزه داره؟! … برای من که این طوریه … اگه این انگیزهه نباشه، کارها برام بی معنا و مفهوم می شوند … نمی تونم قدم از قدم بردارم… نمی تونم زندگی کنم…
سکانس اول:
رژیم لاغری … چیزی که امروزه بازارش خیلی داغ است و هر کسی را که نگاه می کنی ، میگه تو رژیمم ، البته با انگیزه های مختلف…
یکی می خواد لاغر بشه تا سلامتیه بیشتری را نصیب خودش کند … اون یکی می خواد خوشگل تر و قشنگ تر و خوش هیکل تر بشه … دیگری با اینکه لاغره ولی میگه هنوز هیکلم مثل فلان هنرپیشه یا خواننده نشده …. دیگری هم میگه رژیم داشتن خودش کلاس داره …
سکانس دوم :
قبولی دانشگاه … برای چی می خوای بری دانشگاه؟
یکی میگه می خوام درس بخونم تا در آینده برای خودم کسی در جامعه بشم و صاحب شغل و منصب خوبی باشم…. یکی دیگه میگه میرم دانشگاه که وقتی میرم خواستگاری بهم زن بدن … یکی دیگه میگه آخه اگر نرم نمیشه، مردم چی میگن؟ … اون یکی: می خوام برم که روی فلانی را کم کنم …
سکانس سوم:
کربلای امسال را به چه نیتی انشالله می روی؟
تا حالا به نیتش فکر نکرده بودم …
امسال می خوام به نیت اموات به خصوص پدر و مادرم برم …
خوب هر سال میرم و امسال هم می روم …
دلم پر از درد و حاجته، میرم که با آقا درد و دل کنم و انشالله حاجت روا برگردم…
همه ی ما آدم ها برای انجام کارهایمان، از کارهای روزمره گرفته تا عبادات و انجام مستحبات یکی سری انگیزه هایی داریم که در اکثر کارها این موتور انگیزه است که آدمی را به حرکت وا می دارد.
چند وقت پیش، دوستی می گفت: می خواهم گناهانم را ترک کنم … دیگه از گناه کردن خسته شدم …
یكی از راه های كاهش انگیزه گناه، شناختن باطن گناه است که این شناختو می تونی از آیات قرآن و روایات به دست بیاری…
بهش گفتم این تصمیمت خیلی خوبه و بهت تبریک میگم … فقط یه نکته را قبل از عملی کردن تصمیمت در نظر بگیر … برای این کار چه انگیزه ای داری؟
می خوای گناه نکنی که چی بشه؟ مگه گناه کردن لذت نداره؟ قبول نداری که انجام دادن یک سری اعمال و گناهان از انجام ندادن آنها راحت تره؟
کمی به فکر فرو رفت …
گفتم برای اینکه بخوای در این تصمیمت موفق باشی و پایدار به نظرم باید اول از همه انگیزه و هدفت را از انجام آن بدانی …
بهم گفت: تا حالا این طوری به قضیه نگاه نکرده بودم .. کمکم کن!
گفتم: من کسی نیستم که بخوام به دیگری کمک کنم و راهنمای اون باشم، چون خودم سرتا پا تقصیرم … ولی یک چیزی که برای خودم تجربه ای بوده و آن را از بزرگان یاد گرفته ام را به تو می گویم …
یكی از راه های كاهش انگیزه گناه، شناخت باطن گناه است که این شناخت رو می تونی از آیات قرآن و روایات به دست بیاری…
مثلاً باطن غیبت را خوردن گوشت برادر مرده می داند: و بعضی از شما بعض دیگر را غیبت نكند آیا دوست دارید، گوشت برادر مردة خویش را بخورید پس همانا كرامت دارید.(سوره حجرات، آیة 12)
در جائی دیگر خوردن مال یتیم را به خوردن آتش توصیف می كند: آنانكه اموال یتیمان را به ستمگری می خورند، در حقیقت آنها در شكم خود آتش جهنم فرو می برند و بزودی (به دوزخ) در آتش فروزان خواهند افتاد.(سوره نساء، آیة 10)
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد باطن نظر به اجنبی می فرماید:
نظر به نامحرم تیری زهر آگین از شیطان است، كسی كه آن را تنها به خاطر خدا ترك كند خداوند ایمانی در قلب او جایگزین می كند كه لذت آن را بچشد. (عقاب الاعمال ، ص 604)
و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ باطن رشوه را مانند غذائی می داند كه یك افعی، آن را بلعیده باشد، با زهر درون او مخلوط گشته باشد و سپس آن را برگرداننده باشد و اكنون فردی بخواهد، این استفراغ افعی را تناول كند و باطن استفادة ناصواب از بیت المال را چون آهنی گداخته در آتش می داند. (خطبه 224)
باید یقین پیدا کنیم كه جهنم و آتش های سوزان آن و مار و عقرب ها و انواع عذاب آن باطن، بهشت و نعمت های آن همین اعمال حرام و حلالی هستند كه مرتكب می شویم نه چیز دیگر؛ چنانچه در قرآن كریم آمده است كه «یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً» (سورة آل عمران، آیة 30) روز قیامت روزی است كه هر كس آنچه را كه از اعمال خیر انجام داده است حاضر میبیند.
بنابراین برای پائین آمدن لذت گناه باید بپذیریم كه باطن گناه، آلودگی و آتش است.
***
سرش را پایین انداخت و نیم نگاهی بهم کرد و گفت: خداییش گناه هم برای خودش لذّتی داره…
گفتم : تو درست میگی، منکر لذت گناه نمی توان شد چنانچه خود معصوم علیه السلام هم نشده است.
امیرمومنان علی (علیه السلام) می فرماید: ترك گناه سخت است ولی ترك بهشت سخت تر است. (غررالحكم، ص 350)
برای این کار چله بگیر … بزرگان به این چله گرفتن بسیار تأکید کده اند … چله ی ترک گناه … سعی کن 40 روز گناه نکنی … در طول سال آدم می تواند چله بگیرد، ولی بهارش این 40 شب است؛ از اوّل ذی قعده تا دهم ذیحجّه … با لطف و رحمت خدا حتماً موفق می شوی …
و نیز امام صادق (علیه السلام) می فرماید: خوشا به حال كسی كه به خاطر موعودی كه آن را ندیده دست از تمایلات و خواهش های حاضر بردارد.(وسایل الشیعه، ج 11، ص 244)
پیامبر گرامی (صلی الله و علیه وآله) می فرماید: هفت كس را خداوند در روزی كه سایه ای جز سایه او نیست، خود بر سرشان سایه می افكند. یكی از آن هفت كس، مردی است كه زنی زیبا و دارای حسب او را به خود می خواهند و مرد بگوید كه از پروردگار جهانیان می ترسم.(محجه البضیاء، ج 5، ص 185) یعنی كسی كه بر لذت كوتاه چشم پوشد و لذت بهشت رضوان را بخواهد، چنین شخصی حسابرسی عاقل و خردمند است.
اگر لذّت ترك لذت بدانى دگر لذت نفس لذت نخوانى
سفرهاى علوى كند مرغ روحت گر از چند آزمایش آن را پرانى
گفت: پس من باید برای اینکه بتوانم در این مسیر پایدارتر بمانم باید برای ترک گناه، انگیزه ای قوی تر از جذاب بودن گناه داشته باشم …. و یکی از آنها همین است که آن گناهان و لذت و جذابیت آنها را کوتاه و زودگذر بدانم و برای آن تمام زندگیم را نفروشم … در موقع انجام گناه به باطن آنها توجه کنم که جز آتش در حقیقت چیزی نیستند
گفتم: دقیقاً …
توصیه ی آخری را هم که دارم این است که برای این کار چله بگیر … بزرگان به این چله گرفتن بسیار تأکید کده اند … چله ی ترک گناه … سعی کن 40 روز گناه نکنی … در طول سال آدم می تواند چله بگیرد، ولی بهارش این 40 شب است؛ از اوّل ذی قعده تا دهم ذیحجّه … با لطف و رحمت خدا حتماً موفق می شوی …
شیخ رجبعلی خیاط می فرمود:
“ای انسان !چرا غیر خدا را می خواهی؟! مگر از غیر او چه دیده ای؟ اگر او نخواهد، هیچ چیز موثر نیست، و برگشت تو به سوی اوست.
خدا را وا گذاشته ای و غیر خدا را را تحصیل می کنی؟؟
چرا این قدر دور خودت چرخ میخوری؟!خدا را بخواه و همه ی خواستنی ها را مقدمه وصول به او قرار بده. مشکل اینجاست، که ما همه چیز را برای خود می خواهیم، حتی خدا را!
انواع علم در کلام مقام معظم رهبری مدظله العالی
شاید در بین روزهایی که در جمهوری اسلامی نام و عنوانی پیدا کرده است، هیچ روزی مثل این روز نباشد؛ چون دو عنوان خیلی مهم، حساس، کارآمد و خیلی عزیز، با هم در این روز مجتمع شده است. یکی عنوان علم و دیگری عنوان کار است. هم روز علم است و هم روز کار. واقعاً هم اگر درست نگاه کنیم، دنیا و آخرت هر امّت، جمعیت و همچنین هر فردی، به این دو چیز بستگی دارد. هر کدام بدون دیگری، خاصیت کامل خود را ندارد. علم بی کار، همان علم بی عمل است. “العامل بلا عمل، کالشجر بلا ثمر. ” درختی روییده است؛ مظهر قدرت الهی است؛ این میوه ندارد. از آن طرف هم “المتعبد بلا علم کحمار الطاحونه. ” وقتی کسی بدون علم کار کند، از آن طرف هم عبادت خدا باشد، باز هم فایده ای ندارد. مثل حرکت دورانی: کسی بدون پیشرفت، دور خودش چرخ می خورد. کشور، هم به علم و هم به کار احتیاج دارد. خدای متعال هم، هر دوی این ها را حسنه قرار داده و برای آن ها اجرا و ثواب معین کرده است.
خوب؛ وقتی که ما از علم تعریف می کنیم، این در واقع تعریف از معلم است. چرا؟ چون اوست که علم را به دیگران می بخشد. اگر معلم نباشد، علم به دست نمی آید: “هر که چیزی یاد گیرد. باید از استاد گیرد. ” علم بدون معلم، معنی ندارد. کار نیز همین طور است. هر کس از کار تعریف کند، از کارگر تعریف کرده است؛ چون کار بودن کارگر، معنی ندارد. درست توجه کنید، ببینید این مفاهیم چقدر به هم مرتبط است! علم و کار برای یک ملت، دو بال است. ملت بی علم و بی کار، پیش نخواهد رفت.
بنده، بدین خاطر، بارها عرض کرده ام که ملت ایران باید از اعماق دل به دو سلسله ی پادشاهی پهلوی و قاجار، لعنت بفرستد که این دو سلسله خبیث، دو بال مملکت و پیکره ی عظیم این ملت کهن، باهوش و با استعداد را بریدند. نه علم و نه کار، هیچ کدام را برای این ملت فراهم نکردند. کاری که بود، کارهای بی ارزش یا کم ارزش بود. علمی که بود، علم تقلیدی و دست دوم بود. آن کاری را که از دل می جوشد و حقیقتاً پوشش و حلیه ی حیات می بخشد و کارهای اساسی در مملکت صورت می دهد، ترویج نکردند. هر چه توانستند قلع و قمع هم کردند و بساط علمی را که از دل می جوشد و در آن ابتکار هست، برچیدند. آن خاندان ها این جرائم را دارند. نتیجه این شد که ملت ایران که در مسابقه ی علم و پیشرفت تمدن و دانش و تجربه، یا از دیگران جلوتر بود یا اقلا کسری نداشت، سال ها عقب ماند. حال ما باید تلاش و کوشش کنیم که بالاخره گلیم خودمان را از آب بیرون بیاوریم. انشاء الله به همت شما مردم، این کار را خواهیم کرد؛ که نشانه هایش الان هم پیداست.
اول خانواده ی قاجار از ناصرالدین شاه به بعد، بعدش هم خانواده پهلوی این پدر و پسر حقیقتاً چوب حراج به موجودی این ملت و کشور و سرمایه های معنوی اش زدند. “تلک امه قدخلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم ” آن ها رفتند و سر و کارشان با خداست. سزای اعمالشان را هم می بینند. حالا نوبت من و شماست. “و لکم ماکسبتم ” البته از اول انقلاب تا امروز، حقاً و انصافاً، در زمینه ی علم و کار، خیلی تلاش شده است. اگر کسی این را انکار کند، مثل این است که بگوید “الان به چه دلیل روز است ؟ ” این قدر واضح است. اگر کسی به سطح کشور نگاه کند، افزایش دانش آموز، معلم، استاد، متخصص، دانشجو و کارگاه های فراوان، کار کشاورزی، صنعتی، کارهای دقیق و برجسته، ابتکارها و اختراع های زیادی می بیند اما شورشی نمی گذاشت! سیم خاردار دیگر چیست؟! چه وسیله ای، دفاعی تر از سیم خاردار؟! از خودش هم نخریده بودند که مثلاً بگوید ” نمی فروشم. ” بلکه از جای دیگر خریده بودند.
شما ببینید با جمهوری اسلامی چه کردند! گلوله ی آر.پی. جی. دم دستی کم اهمیت را به ما نمی فروختند. اصلاً کسی باور می کند؟! خوب؛ این جمهوری اسلامی، همان کشوری است که در آن وقت این محدودیت ها را داشت. می دانید نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که به فضل پروردگار و به حول و قوه ی الهی، جوانان مؤمن این مملکت، به گوشه ی انبارها و کارگاه ها رفتند؛ درها را روی خودشان بستند و مشغول کار شدند. اما امروز برخی از پیچیده ترین ابزارهای جنگی را که دشمن به عقلش هم خطور نخواهد کرد، خودمان در داخل تهیه می کنیم. البته ما را به ساختن بمب اتمی و شیمیایی متهم می کنند که این ها دروغ است. خودشان هم می دانند که دروغ است. آنچه را که واقعیت دارد. آن ها نمی دانند و به عقلشان هم نمی رسد.
ترکیب علم و کار، ترکیب زیبایی است. شاید بشد و این را به عنوان یک حرکت نمادین تلقی کرد؛ برای این که در جمهوری اسلامی، ما راه خود را بهتر و بیشتر پیدا کنیم. یعنی علم، واقعی تر و با صحنه ی کار نزدیک تر پیش برود و کار، عالمانه تر و از تجارب و اندوخته های علمی، بهره مندتر شود. انشاء الله همت خواهید کرد و همچنان که تا امروز، شما دو قشر، تلاش و مجاهدت کردید و زحمت کشیدید، بعد از این هم با حرکت سریع تر و روان تر، جامعه را نخواهید ساخت؛ چون این کشور متعلق به شماست