لینک ثابت
(الف) سلام کردن هنگام ملاقات
مردی از رسول خداص سؤال کرد: انجام چه کاری از اسلام نیکوتر است؟ فرمود: «دادن طعام و سلام کردن به کسی که میشناسی و کسی که نمیشناسی». (روایت بخاری و مسلم)
همچنین آن پیامبر بزرگوارص فرمودند: «وارد بهشت نمیشوید مگر آنکه ایمان داشته باشید و ایمان نخواهید داشت مگر آنکه یکدیگر را دوست بدارید، آیا میخواهید شما را راهنمایی کنم که چگونه میتوانید همدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن به یکدیگر را بین خود رایج کنید». (روایت مسلم)
(ب) عیادت از او هنگام بیماری
رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «به عیادت بیماران بروید، به گرسنگان طعام بدهید و اسرا را آزاد کنید»! (روایت بخاری)
همچنین فرمودند: «هر مسلمان بر مسلمان دیگر در پنج مورد حق دارد: جواب دادن سلام، عیادت مریض، اتباع جنازه، قبول کردن دعوت او و جواب کسی که پس از عطسه، الحمدلله گفته است». (روایت بخاری و مسلم)
(ج) جواب عطسه کننده (تشمیت العاطس).
«ابوهریره» رضی الله عنه میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «إذا عطس أحدکم فلیقل: الحمد لله، ولیقل له أخوه أو صاحبه: یرحمک الله، فإذا قال له: یرحمک الله، فلیقل: یهدیکم الله ویصلح بالکم». «هر کدام از شما که عطسه کرد بگوید: «الحمدلله» و برادر یا دوستش بگوید: «یرحمک الله» و فرد عطسه کننده مجدداً جواب دهد: «یهدیکم الله ویصلح بالکم» خداوند شما را هدایت کند و حال و روزتان را نیکو گرداند».
(د) دیدار دوست در راه رضای خدا
در روایتی از «مسلم» آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «أن رجلا زار أخا له فی الله فی قریة أخری، فارصد الله تعالی له علی مدرجته ملکا فلما أتی علیه قال: أین ترید؟ قال: أرید أخا لی فی هذه القریة، قال: هل لک من نعمة تربها علیه (تقوم بها)؟ قال: لا، غیر أنی أحببته فی الله تعالی، قال: فإنی رسول الله إلیک بأن الله قد أحبک کما أحببته فیه».
«مردی به ملاقات دوستش در ده دیگری رفت. خدای تعالی یکی از ملائک را فرستاد که در راه کمین کرد و هنگامی که مرد عبور میکرد بیرون آمده، پرسید: کجا میروی؟ مرد گفت: دوستی در این ده دارم. میخواهم به دیدارش بروم. مامور الهی پرسید: آیا با خود هدیهای آوردهای که به او بدهی؟
مرد گفت: خیر!! فقط به خاطر خدای تعالی او را دوست دارم و به دیدارش آمدهام.
مامور الهی گفت: من فرستاده خداوند هستم، آمدهام که به تو خیر دهم، خدای تعالی فرمود: من تو را دوست دارم مانند تو که رفیقت را دوست داری».
(هـ) کمک کردن در هنگام گرفتاری
رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «المسلم أخو المسلم، لا یظلمه ولا یسلمه، من کان فی حاجة أخیه کان الله فی حاجته، ومن فرج عن مسلم کربة فرج الله عنه کربة من کرب یوم القیامة، ومن ستر مسلماً ستره الله یوم القیامة».
«مسلمان برادر مسلمان است به او ظلم نمیکند، او را یاری میدهد و رها نمیکند، کسی که برای رفع نیاز برادر مسلمانش مهیا باشد، خدای تعالی در روز قیامت نیازش را بر آورده میسازد و کسی که گرفتاری و مشکل برادرش را رفع کند، خدای تعالی در قیامت گرفتاریش را بر طرف میسازد و کسی که مسلمانی را بپوشاند، خدای تعالی در قیامت او را خواهد پوشاند». (روایت بخاری و مسلم)
(و) قبول دعوت زمانی که دعوت میکند
حدیث حق مسلمان به مسلمان که 5 حق است در صفحات قبل مفصلاً ذکر شد و نیازی به تکرار نیست.
(ز) تبریک گفتن به مناسبت اعیاد و مراسم و مناسبات مختلف دیگر
در صحیح بخاری و مسلم آمده است که «طلحه رضی الله عنه» به احترام «کعب بن مالک رضی الله عنه» برخاست و در ارتباط با پذیرش تو به او از جانب خدای تعالی به او تبریک گفت: و در حدیث مرفوعی از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم آمده است که:
«آیا میدانید حق همسایه چیست؟ (حق دوست نیز در این قاعده جای دارد)
اگر از تو طلب یاری کرد او را یاری نمایی، اگر طلب قرض نموده به او بدهی، اگر خیری به او رسید تبریک بگویی و اگر مصیبتی برایش پیش آمد به او تسلی بدهی». (روایت مولف جامع الکبیر)
(ح) دادن هدیه در مراسم و مناسبات مختلف
رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «به یکدیگر هدیه بدهید تا یکدیگر را دوست داشته باشید».
و فرمود: «ای همسران مؤمنین! به یکدیگر هدیه بدهید تا یکدیگر را دوست داشته باشید».
از قاعده حقوق رفیق دائمی قواعد و حقوق رفیق موقت را میتوان استنباط نمود.
و منظور از دوست موقت کسی است که در راه سفر یا محل درس یا محل کار با انسان همراه میشود. قرآن کریم رفیق موقت، را با اصطلاح «الصاحب بالجنب» تعبیر مینماید.
این دوست که برای مدت کوتاهی با انسان همراه میشود، شایسته است که از همراهش احترام، محبت، همکاری، گذشت، نرمی رفتار و اخلاق بزرگوارانه ببیند و این الگوی با عظمت و ارجمند رسول اکرم صلی الله علیه وسلم است که نمونه شایستهای برای تمامی امت خود در جهت ملاطفت با یاران در سفر و حضر و جنگ و صلح و در تمامی حالات دیگر میباشد.
«طبرانی» میگوید: رسول اکرم صلی الله علیه وسلم با یکی از یارانش بر دو مرکب سوار بودند و در راه به مجموعهای از درختان برخوردند، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پیاده شد، دو شاخه را شکست، یکی کج و معوج و دیگری صاف، و به دوستش شاخه صاف (شاخه بهتر) را داد، دوستش گفت: ای پیامبر خدا! شما برای برداشتن این شاخه از من محقتر هستی. فرمود: «نه فلانی! مسلمانی که با کسی ولو برای یک ساعت از روز همسفر میشود در برابر او مسؤول است».
«ربیعه بن ابیعبدالرحمن» میگوید: «سفر و حضر هر کدام نوعی جوانمردی و بزرگ منشی خاص خود را دارد، مروت در سفر آن است که از توشهای که داری ببخشی، با دوستانت کمتر مخالفت کنی و بیشتر مزاح بگویی، البته مزاحی که باعث خشم الهی نگردد».
اما مروت و بزرگمنشی در حضر آن است که به رفتن به مسجد و تلاوت قرآن عادت داشته باشی و دوستان زیادی در راه خدا از آن تو باشند».
این اشعار را به شاعری از بنیاسد، نسبت میدهند:
اگر من دارای مرکب باشم و دوستان فاقد آن، از خدا میخواهم که پاهایم توان حمل مرا نداشته باشد و اگر شریک توشهام نباشند نخواهم آنکه هرگز توشه و نعمتی داشته باشم.
ما در آنچه که داریم، شریکیم و به پاس اینکه بر من منت نهاده و از توشهام بهره میگیرد، او را برتر از خود میدانم.
آنچه به عرض خوانندگان گرامی رسید در ارتباط با حق دوست و احترام گذاشتن به رفیق بود که از پایههای مهمی است که در تربیت اجتماعی کودک باید به آن توجه نمود، زیرا یکی از علل رشد تمایل و توانایی ارتباط اجتماعی است و پدیده محبت به خدای تعالی را نیز در او تقویت میکند، اگر این کشش و تمایل به ارتباط جمعی براساس محبت، اخلاص، گذشت، وفاداری، بخشش و همکاری باشد، یکی از بزرگترین پایههای روابط و مسؤولیت مشترک اجتماعی را ایجاد خواهد کرد و مبانی عدالت، برادری و برابری در سراسر زمین انتشار و گسترش خواهد یافت، چرا چنین اثر شگفتانگیزی دارد؟
زیرا فرد مسلمان به هر انسان صاحب بصیرتی نمونهای زنده از اسلام را در روش زندگی، اخلاق، رفتار و ملاطفت نشان میدهد.
و جامعه ما چه نیازمند است به مربیان فاضل و پدران بزرگ منشی که از ابتدای زندگی، نهال تربیت فاضل و اخلاق استوار را در اعماق وجود فرزندان خود بکارند تا بر مبنای فضایل ارزشمند و مکارم اخلاقی پرورش یابند و لذت جو و رفاهطلب نباشند.
اگر حالا همراه من نیایی، دیگر با تو کاری ندارم و برای همیشه کنارت میگذارم!
هر گز بچهها را از رهاکردنش نترسانید. پدر و مادر باید برای فرزندشان پناهگاه امنی باشند، تا از آنجا بچهها بتوانند به دنیا گام نهند. در غیر اینصورت آنان از حیث رفتاری، به افرادی وابسته و بدون اعتماد به نفس بدل میگردند.
چنانچه کودک نوپایی دارید که گوشه خیابان نشسته و تکان نمیخورد، باید بگویید: «یا با من بیا یا دستت را میگیرم و با خود میبرم». و اگر ضرورت ایجاد کرد، بلندش کنید و با خود ببرید. اگر فرزندتان دوست دارد وقت تلف کند، بکوشید به وی توجه بیشتری داشته باشید. مثلا بگویید: «تو دقیقاً پنج دقیقه وقت داری تا با دوستت بازی کنی و بعد باید برویم» این کلام موثرتر از آن است که بچه را بترسانید به اینکه او را میگذارید و میروید.
اگر حرفهای ناصحیح به فرزندتان زدهاید، فرصتهای زیادی برای جبران آنها ندارید. باید اذعان داشت که اینان ویژگی برگشت ناپذیری دارند. روانشناسی موسوم به فلمینگ توصیه میکند که: «به نزد فرزندتان بشتابید، وی را در آغوش بگیرید و بگویید من حرفهای زشتی به تو زدهام؛ برخی اوقات که از کوره در میروم، سخنانی به تو میگویم که به هیچ عنوان دوست ندارم متأسفم». این برخورد نه فقط موجب بهبودی رابطه شما با فرزندتان میشود، بلکه ایشان میآموزند که وقتی در شرایطی قرار میگیرند که سبب خشمگینیشان میگردد، باید چه کرده و چگونه خویشتن را مهار کنند.
این دستور مهم را به خاطر بسپارید: «پیوسته دست به کاری بزنید که بچهها پی ببرند، دوستشان دارید».
از عرش سلام سرمدی آوردند ….. آیینه ی حُسن سرمدی آوردند
با آمدن رضا(ع) از باغ بهشت ….. یک دسته گل محمدی آوردند
میلاد نور مبارک
علی فضلی، از فرماندهان ارشد سپاه – فرمانده قرارگاه مرکزی راهیان نور ـ اما روایتش از مجتبی خامنهای در–کتاب خورشید در جبهه این است: «توفیقی بود که مدتی را در لشگر سیدالشهدا محضر برادر بسیار بزرگوارم آقا «سید مجتبی» بودیم. ایشان مقطعی را که در لشگر سیدالشهدا بودند به من توصیه کردند که من را به عنوان آقای حسینی خطاب کنید، چون ما برای ادای تکلیف و برای انجام وظیفه به اینجا آمدهایم نه برای نام و عنوان و فخر فروشی. ویژگیهای زیادی ما از ایشان در آن مدت دیدیم، توقعشان همانند یا کمتر از توقعاتی بود که سایر رزمندگان داشتند، هیچگاه ندیدم چیزی بیشتر از دیگر رزمندگان بخواهد و یا حتی اشارهای بکند، بلکه کمتر از آن را قانع بودند. سعی بر این داشتند که در جاهایی که امکان خطر بیشتری هست حضور داشته باشند و در مکانهای امن تعیین شده نباشند. رفت و آمد و سرکشی به خط مقدم را همیشه جزو مبناها و ملاک خودشان قرار میدادند، به موقع با بچهها شوخی و مزاح هم میکردند، در مورد اقامه نماز یک ویژگی خاصی داشت، سعی داشت هنگامی که جماعت نبود نماز خود را در جاهای خلوت و تاریک که افراد کمتر حضور داشتند به جا آورد. ما آنجا چادرهای زیادی داشتیم، اما ایشان برای نماز و راز و نیاز، چادرهای پرت و دور را انتخاب میکرد. این حالت در طول مدتی که ایشان در لشگر بودند تکرار میشد و کار یک بار و دو بار نبود. بزرگواری خاصی در ایشان بود.»
امام رضا (علیه السلام) در مورد حمله شیطان در زمان خروج از منزل و چگونگی دفاع و رفع این مشکل شاه کلیدی را معرفی می کنند. ایشان می فرمایند هرگاه از منزلت بیرون شدى بگو «بِسْمِ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ». بعد از عمل به این نسخه، اگر شیطان راه را بر او بگیرد، فرشتگان او را از آن مرد دفع می کنند و می گویند تو را بر این کس راهى نیست و او نام خدا را بر زبان جارى کرد و ایمان آورد و بر خدا توکل نمود و گفت: «مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».[1] در این جا مؤمن توکل بر خدا کرده و با توجه به اعتمادی که به خداوند دارد، خداوند نیز از طریق ملائکه این فرد را از گزند شیطان محفوظ می دارد.
______________________________________________________________
1- برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 2، ص 350،
نگران كردن پدر و مادر-ولو يك دقيقه-گناه است. اگر مي خواهي به منزل دير بروي ، زنگ بزن اطلاع بده تا نگران نشوند.
امام رضا (علیه السلام) نسبت به خانواده حساسیت بالایی داشتند و خودشان به شدت مقید به انجام رفتارهای مثبت در خانواده بودند. ایشان در بخشی از کلام مبارکشان از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل می فرمایند: «نیکوترین مردم در ایمان، مهربان ترین ایشان است با اهل خود و من مهربان ترین شما هستم با اهل خود.»[1] به طور کلی سیرۀ رفتاری ایشان در خانواده را می توان از دو منظر مورد مطالعه قرار داد: 1- رفتار عمومی 2- رفتار شخصی
1- رفتار عمومی
رفتار عمومی شامل رفتارهای کلی امام (علیه السلام) در محیط خانواده است. رفتارهایی از قبیل تأمین معیشت، آداب سفره، نصیحت عمومی، خوش خویی و خوش رویی در منزل، اهمیت به ارزش ها و … .
یک مرد در خانواده می تواند با تقید به رفتارهای مثبت، هم زمینۀ رشد معنوی خود و هم موجبات رشد مادی و معنوی اهل خانواده را فراهم کند. امام (علیه السلام) در این رابطه می فرمایند: «براى خانه هایتان بهره اى از قرآن قرار دهید که اگر در خانه اى قرآن خوانده شود، کارها بر اهلش آسان شده، خیرش زیاد مى گردد و ساکنینش در فزونى هستند و اگر در خانه اى قرآن تلاوت نگردد، بر اهلش تنگ شده، خیرش کم مى گردد و ساکنینش در نقصان قرار دارند.»[2] ایشان همچنین در روایتی می فرمایند: «یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَى عِیَالِهِ کَیْلَا یَتَمَنَّوْا مَوْتَه»؛ مرد را سزاوار است که زندگى عیالش را توسعه دهد تا مرگش را آرزو نکنند.[3] یعنی مرد در خانواده یک اخلاقی داشته باشد که خانواده به او افتخار کنند، نه اخلاقی که از خداوند مرگش را بخواهند و بگویند که ای کاش او نبود، ای کاش زنده نبود تا این قدر به ما سختی ندهد و اذیت نکند. ایشان در مورد اهمیت تأمین معیشت و رزق خانواده می فرمایند: «کسى که در طلب روزى مى کوشد و فضل خدا را مى جوید تا مخارج اهل و عیال خود را کفایت کند، اجر و پاداش او از مجاهد راه خدا بیشتر است»[4]. همان طور که اشاره شد، تشویق به امر کسب درآمد حلال برای خانواده همراه با ثواب به این عظمت، نشان دهندۀ این است که ساختار جامعۀ زمینه ساز، باید ساختاری به دور از کسب درآمد حرام باشد. ایشان در کلامی دیگر می فرمایند: «صَاحِبُ النِّعْمَةِ یَجِبُ عَلَیْهِ التَّوْسِعَةُ عَنْ عِیَالِه»، افرادى که از نعمتى برخوردارند باید بر زن و فرزند خود گشایش دهند.[5]
در باب آداب سفره، یکی از خادمان امام رضا (علیه السلام) می گوید: «هرگاه حضرت رضا (علیه السلام) خلوت مى کرد تمامى کارگزاران و خدمتکاران خویش را از کوچک و بزرگ گرد خود جمع می کرد و براى آنان سخن می گفت و با آنان گفتگو می نمود و انس می گرفت و هم صحبت مى شد و روش آن حضرت در هنگام صرف غذا این بود که همه را سر یک سفره می خواند و هیچ کس را فرو نمی گذاشت.»[6] یا در جای دیگر می گوید: «حضرت رضا (علیه السلام) به ما فرمود که اگر من بالاى سر شما ایستادم در موقعى که غذا می خورید از جایتان حرکت نکنید تا غذایتان را بخورید. گاهى بعضى از ماها را صدا می زدند؛ به ایشان می گفتند غذا می خورد و ایشان می فرمود بگذارید غذایش تمام شود.»[7]
همچنین ایشان نسبت به اهل منزل بسیار خوش رفتار و خوش برخورد بودند و دیگران را نیز به این امر سفارش می کردند. امام رضا (علیه السلام) در روایتی از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل می فرمایند:«أَقْرَبُکُمْ مِنِّى مَجْلِساً یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ»؛ در قیامت نزدیک ترین شما به من، خوشخوترین شما است و خوب ترین شما [بهترین شما] آن کس است که با خانواده خود به نیکى و مهربانی رفتار نماید.[8]
از دیگر مسائلی که امام (علیه السلام) به آن تقید داشتند، حفظ ارزش ها و زیبایی بخشی به آن ها بود. امام (علیه السلام) توجه ما را به قلق هایی معطوف می کنند. به عنوان نمونه حضرت از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل می کنند: «به خانواده خود در هر روز جمعه چیزى از میوه و گوشت بدهید تا آنان به آمدن جمعه خوشحال باشند.»[9]
ایشان همچنین سفارش می کردند که نباید به خاطر رضایت دیگران خانوادۀ خود را در مضیقه قرار دهیم. ایشان به نقل از امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «مردی آن حضرت را به مهمانی دعوت کرد، اما آن حضرت با سه شرط، دعوت او را پذیرفت، از جمله آن که فرمودند: در صورتی به مهمانی شما می آیم که خانواده خود را برای پذیرایی از من به زحمت نیندازی.»[10]
2- رفتار شخصی
رفتار شخصی شامل رفتارهایی است که امام (علیه السلام) با تک تک اعضای خانواده داشتند؛ مانند رفتار مناسب با همسر و رفتار در قبال فرزندان. خداوند در قرآن همسران را مایۀ آرامش یکدیگر معرفی می کند و می فرماید: «ما بین شما مودت قرا دادیم»[11]؛ بنابراین جهت تداوم آرامش و ایجاد مودت الهی لازم است با راه کارهای مناسب در این زمینه آشنا شویم و آن ها را بکار گیریم. پاکیزگی در برابر همسر، محبت کردن و عدم آزار، دادن نفقه و ایجاد آرامش از مواردی است که در برخورد با همسر در سیرۀ امام رضا (علیه السلام) شاهد آن هستیم. ایشان در روایتی در مورد لزوم پاکیزگی در برابر همسر فرمودند: «زنان یهود از عفت بیرون رفتند و به فساد کشیده شدند و چنین نشدند مگر به کم توجهى شوهران به آرایش و نظافت خود و نیز فرمود: زن از تو همان را میل دارد که تو از او میل دارى.»[12] و یا در روایت دیگری فرمودند: «براى مؤمن شایسته نیست که عطر زدن را در هیچ روزى ترک کند و اگر بر آن توانایى ندارد یک روز عطر بزند و یک روز نزند و اگر به آن هم توانایى ندارد، هر جمعه عطر بزند و آن را ترک نکند.»[13]
حفظ حقوق زن هم از جمله مواردی است که در سیرۀ اهل بیت (علیهم السلام) به وفور دیده می شود. ابو القاسم فارسى از حضرت رضا (علیه السلام) روایت کرده و می گوید: «خدمت آن حضرت عرض کردم: قربانت گردم. خداوند متعال مى فرماید:﴿ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْریحٌ بِإِحْسانٍ﴾[14] ؛ پس از آن یا [باید زن را] به خوبی نگاه داشتن ، یا به شایستگی آزاد کردن. مقصودش چیست؟ فرمود: اما امساک به معروف آن است که از آزار و اذیت کردن زن خوددارى کند و نفقه او را بدهد …»[15]
در مورد فرزندان نیز ایشان نهایت ادب و احترام را منظور داشتند و سفارش هایی نیز در این مورد دارند. آن چیزی که در سیرۀ ایشان در مورد فرزندان وارد شده مواردی همچون انتخاب اسم نیکو، مراقبت از کودک، اعتماد، احترام (استفاده از کنیه)، تشویق، نظارت صحیح و موارد دیگر است. ایشان فرزند خود ـ امام جواد (علیه السلام) ـ را با کنیه نام می بردند مثلاً ایشان در زمانی که امام جواد (علیه السلام) کودک بودند، می فرمودند: «ابوجعفر به من نامه اى فرستاده است»، یا «من به ابوجعفر چنین نوشتم.»[16] استفاده از واژه های همچون «بأبی أنت و أمی» در برخورد با فرزندشان قابل توجه است. اعتماد به نفس دادن به فرزند از دیگر مواردی هست که در سیرۀ ایشان دیده می شود. امام رضا (علیه السلام) در زمانی که در مدینه بود، اداره امور را عملاً به فرزندش واگذار می کرد و امام جواد (علیه السلام) با این که نوجوان بودند، از عهدۀ کار بر میآمدند.
کتابنامه:
* قرآن مجید
1- ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، 2جلد، جامعۀ مدرسین، ایران؛ قم، چاپ اول، 1362ش.
2- ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، 2جلد، نشر جهان، ایران؛ تهران، چاپ اول، 1378ق.
3- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، یک جلد، جامعۀ مدرسین، ایران؛ قم، چاپ دوم، 1404 / 1363ق .
4- طاهری وحدتی، حسین، نشریه: مشکو ة زمستان 1384، شماره 89.
5- طبرسی، حسن بن فضل مکارم الأخلاق، یک جلد، الشریف الرضی، ایران؛ قم، چاپ چهارم، 1412 ق / 1370ش.
6- کلینی، محمد بن یعقوب،گزیده کافى، 3جلد، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ایران؛ تهران، چاپ اول، 1363ش.
7- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحارالانوار (ط ـ بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی، لبنان؛ بیروت، چاپ دوم، 1403ق
8- منسوب به علی بن موسی، امام هشتم (علیه السلام)، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا (علیه السلام)، یک جلد، موسسۀ آل البیت (علیهم السلام)، ایران؛ مشهد، چاپ اول، 1406ق.
9- همت بناری، علی، نشریه: فرهنگ کوثر، مرداد 1377، شماره17.
[1]- ابن بابویه، محمدبن علی، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج2، ص38.
[2]ـ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحارالانوار (ط ـ بیروت)، ج89، ص200
[3]- کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج4، ص11
[4]ـ کلینی، محمد بن یعقوب، گزیده کافى، ج4، ص248.
[5]ـ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص442 .
[6]ـ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج2، ص 159.
[7]- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحارالانوار (ط ـ بیروت)، ج49، ص102
[8]ـ همان، ج2، ص38 .
[9]ـ منسوب به علی بن موسی، امام هشتم (علیهالسلام)، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا (علیهالسلام)، ص355
[10]ـ ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، ج 1، ص188.
[11]ـ روم آیه 21
[12]ـ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص81
[13]ـ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج1، ص279
[14]ـ بقره آیه 229
[15]ـ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص475
[16]- ابنبابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج2، ص240
شما در زندگی فقط به چیزهایی که قادر به رویت آن هستید اعتقاد دارید و آن را باور می کنید
اگر همیشه بر کم و کاستی های زندگی خود می اندیشید و آن را محور و کانون تفکر خود قرار می دهید شک نکنید که شاهد کاستی های بی شماری در زندگی خواهید بود.
از طرف دیگر اگر به سعادت و رفاه زیاد باور داشته باشید و این اندیشه را با دیگران در میان نهید و باور خود را در ن بگذارید بی شک در همان رفاه و سعادت یا در آستانه ورود به آن خواهید بود.