انبساط جهان و سفرهای فضایی در قرآن
ما آسمان را با قدرت خود برافراشتیم و آن را وسعت می دهیم
سوره ی ذاریات آیه 47
کلمه ی آسمان که در این آیه آمده در جاهای مختف قرآن به معنی فضا و جهان است.به عبارت دیگر قرآن آشکار می کند که این جهان انبساط پیدا می کند یعنی بزرگ می شود امروزه علم نیز به این موضوع اشاره نموده است.
تا اوایل قرن بیستم دانشمندان عقیده داشتند که جهان تغیر نمی کند و از زمانی نا معلوم و گذشته ی خیلی دور وجود داشته است.اما مشاهداتنتایج بدست آمده از فناوری مدرن مشخص ساخت که جهان از یک زمان مشخص شروع شده و دائما در حال بزرگ شدن است.
در اوایل قرن بیستم فیزیکدان روسی الکساندر فردرمن و اختر شناس بلژیکی جورج لمتر بصورت نظری محاسبه کردند که جهان دائما در حال حرکت کردن و بزرگ شدن است.این واقعیت در سال 1929 میلادی به وسیله ی اطلاعات قابل مشاهده اثبات شد.ادوین هابل ستاره شناس آمریکایی هنگامی که با تلسکوپ به آسمان نگاه می کرد متوجه شد که ستاره ها و کهکشان ها دائما در حرکتند و از یکدیگر دور می شوند نشان وجود جهانی که در آن همه چیز در حال بزرگشدن است.
مشاهداتی که سالها بعد انجام شد همین نقطه را نیز اثبات می کند این حقیقت زمانی در قرآن بیان شد که هیچ کس به آن آگاه نبود.
هم چنین در جایی دیگر از قرآن اشاره شده است
سوره ی ۲۱ (الانبیا): آیه ی ۱۰۴:
“در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم هماگونه که آفرینش را آغاز کردیم آنرا باز می گردانیم. این وعده ای است که بر ماست و قطعا آنرا انجام می دهیم!
تصویر دیگری که دانشمندان از بیگ بنگ و گسترش کائنات شبیه سازی کرده اند به این شکل است.
ای گروه جن و انس اگر می توانید از کرانه های آسمان و زمین به بیرون رخنه کنیدوپس رخنه کنید هر گز نمی توانید مگر با نیرویی الرحمن 33
همانطوری که در این آیه اشاره می شود برای خروج از سطح زمین و رفتن به خارج از کره ی زمین به نیروی بسیار زیادی نیاز است.سفینه های فضایی نیز انرژی بسیار زیادی برا بر خواستن از سطح زمین و خارج شدن از مدار زمین را نیاز دارند
زیباترین رنگ
(صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ)
[رنگ خدایى (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مىكنیم]. (بقره: 138)
با توجه به این آیه شریف که از جمله زیباترین آیات کلام الهی می باشد به بالاترین رنگها و زیباترین رنگها آشنا می شویم بله رنگها صرفاً خلاصه در 24 رنگ معروف و معدود به چند رنگی که ما بر روی اجسام شاهد هستیم نیست، یکی از زیباترین این رنگها رنگ خدایی است.
رنگ خدایی رنگی است که بر روی جسم و روح تاثیر می گذارد و اثر رنگ آمیزی آن روح و جسم افراد را زیبا می کند، رنگی که با خود هوی و هوس را به همراه ندارد، رنگی که سیاهی و سفیدی زردی و سبزی به پای آن نمی رسد رنگی که نژاد پرستی در آن معنایی ندارد رنگی که با خود گویای محبت خدا و خالی از محبت دنیا است، رنگی که برای انسانیت و آدمیت و ادب ارزش قائل است. رنگی که به همراه خود انفاق و ایثار و گذشت و فتوت و مرود را رنگ آمیزی می کند رنگی که با توحید و اخلاص معنا پیدا می کند.
اثر و رعب توکل در قلب دشمنان مؤمنین
امام رضا (علیه السلام) ماجرایی را ذکر می فرمایند که در آن منصور دوانیقی قصد شهادت امام صادق (علیه السلام) را داشتند و این که ایشان با چه ابزاری از این فتنه نجات یافتند. ایشان فرمودند: «وقتی منصور قصد قتل آن حضرت را کرد، ایشان شر را در چهره آن ملعون دیده و هم چنان که به سمت او می رفت، به ذکر توکل خداوند متعال مشغول شدند که ناگهان فضای حاکم بر منصور (لعنت الله علیه) عوض شده و حالش منقلب شد و امام صادق (علیه السلام) از آن مهلکه نجات یافتند. توکل ایشان بدین صورت بود: «حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ وَ حَسْبِیَ الْخَالِقُمِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ »؛ پروردگار به جاى مردم براى من کافى است، خالق از مخلوقین براى من بس و کافى است، رازق از روزى خوران براى من کافى است، خداوند، پروردگار جهانیان براى من کافى است، کافى است براى من همان کس که کافى است، کافى است براى من همان کس که همیشه برایم کافى بوده است، اللَّه که الهی جز او نیست براى من کافى است، بر او توکل می کنم و اوست رب عرش عظیم.»[6]
چند نکته در این مناجات به چشم می آید. توکل به الله که مربی، خالق و رازق است، بسیار عظیم تر از تکیه بر تربیت شوندگان، مخلوقین و مرزوقین است. خداوندی که همه عابدان تمام وجود خود را با برنامه او هماهنگ می کنند. وقتی که انسان با تمام وجود خود را معطوف رب خود می کند، اثرات بسیار عجیبی بر امورات او خواهد گذاشت که با محاسبات دنیایی هم خوانی ندارد؛ پس می توان گفت توکل بر خدا یکی از صفات حمیده است.
______________________________________
1- ابن بابویه، محمدبن علی، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج1، ص305
اثر و رعب توکل در قلب دشمنان مؤمنین
امام رضا (علیه السلام) ماجرایی را ذکر می فرمایند که در آن منصور دوانیقی قصد شهادت امام صادق (علیه السلام) را داشتند و این که ایشان با چه ابزاری از این فتنه نجات یافتند. ایشان فرمودند: «وقتی منصور قصد قتل آن حضرت را کرد، ایشان شر را در چهره آن ملعون دیده و هم چنان که به سمت او می رفت، به ذکر توکل خداوند متعال مشغول شدند که ناگهان فضای حاکم بر منصور (لعنت الله علیه) عوض شده و حالش منقلب شد و امام صادق (علیه السلام) از آن مهلکه نجات یافتند. توکل ایشان بدین صورت بود: «حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ وَ حَسْبِیَ الْخَالِقُمِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ وَ حَسْبِیَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ »؛ پروردگار به جاى مردم براى من کافى است، خالق از مخلوقین براى من بس و کافى است، رازق از روزى خوران براى من کافى است، خداوند، پروردگار جهانیان براى من کافى است، کافى است براى من همان کس که کافى است، کافى است براى من همان کس که همیشه برایم کافى بوده است، اللَّه که الهی جز او نیست براى من کافى است، بر او توکل می کنم و اوست رب عرش عظیم.»[1]
چند نکته در این مناجات به چشم می آید. توکل به الله که مربی، خالق و رازق است، بسیار عظیم تر از تکیه بر تربیت شوندگان، مخلوقین و مرزوقین است. خداوندی که همه عابدان تمام وجود خود را با برنامه او هماهنگ می کنند. وقتی که انسان با تمام وجود خود را معطوف رب خود می کند، اثرات بسیار عجیبی بر امورات او خواهد گذاشت که با محاسبات دنیایی هم خوانی ندارد؛ پس می توان گفت توکل بر خدا یکی از صفات حمیده است.
____________________________________________________
1- ابن بابویه، محمدبن علی، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج1، ص305
گنه کاران دلسرد نشوید.
اینكه خداوند فقط كار افراد با تقوى را مى پذیرد، سبب دل سردى و یأس افراد عادّى یا گناهكار نمى شود؟
اولاً اینكه قرآن مىفرماید: «إنّما یَتقبّل اللّه من المتّقین»(سوره مائده، آیه 27)، تقوا درجاتى دارد. به همین دلیل، كلمه (أتقى) یعنى با تقواتر، در قرآن آمده است: «انّ أكرمكم عند اللّه أتقاكم»( سوره حجرات، آیه 13.) و اكثر افراد عادّى و خلافكار هم مرحلهاى از تقوى را دارا مىباشند و گرنه هیچ كار خیرى انجام نمىدادند و از هیچ گناهى دست برنمىداشتند.
ثانیاً اگر گفتند دولت فقط فارغ التحصیلان دانشگاه را مىپذیرد، مراد آن است كه شرط استخدام رسمى، فارغ التحصیل دانشگاه بودن است، نه اینكه دیگران حقّ هیچ گونه كارى ندارند و یا اگر كارى انجام دهند، پاداششان ضایع مىشود.
ثالثاً پذیرش عمل نیز درجاتى دارد: قبول عادّى، قبول شایسته، «بقبول حسن»( سوره آلعمران، آیه 37) و قبول برتر كه در دعا مىخوانیم: «و تقبّل باحسن قبولك»(دعاى وداع ماه رمضان.) بنابراین، هركس به مقدار تقوایى كه دارد كارش قبول مىشود.
به همین دلیل پاداشهاى قرآن نسبت به افراد و كارها و شرایط، متفاوت است؛
بعضى كارها پاداش دو برابر دارد: «ضِعفَین»(سوره بقره، آیه 265)
بعضى كارها پاداش چند برابر دارد: «أضعافاً»(سوره بقره، آیه 245)
بعضى كارها پاداش ده برابر دارد: «فله عَشرُ أمثالها»(سوره انعام، آیه 160)
بعضى كارها پاداش هفتصد برابر دارد: «كمَثل حبَّة أنبَتَت سَبع سَنابِل فى كلّ سُنبلَةٍ مِأةُ حَبّة»(سوره بقره، آیه 261)
بعضى كارها پاداشى دارد كه هیچ كس، جز خدا آن را نمىداند: «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم»(سوره سجده، آیه 17)
و این تفاوتها بر اساس تفاوت نیّت و نوع كار است.
نجات عالم به دست یک نفر
آن هنگام که پروردگار بلند مرتبه انسان را آفرید به ملائکه امر کرد تا بر او سجده نمایند چرا که والاترین خلق الهی پا به عالم وجود نهاد. سجده ملائکه بر انسان نه تنها سر فرو آوردن در برابر عظمتِ قدرت پروردگار است بلکه نشان از خلق موجودی پر توان و پر استعداد دارد که موجب مباهات خالقش است.
مخلوقی که می تواند تا بدانجا بالا رود که عالِم و مظهر تمام اسماء الهی گردد. اما بی شک بروز استعدادهایش ممکن نیست مگر به واسطه ی بهره مندی از هدایت الهی. خالق یکتا انسان را بگونه ای آفرید که در صورت بهره مندی از هدایت الهی از فرشتگان برتر می شود و گرنه؛ از حیوانات پست تر می گردد.
بی تردید خلق مخلوقی با این توانایی ها و استعدادها بی غرض نبوده است همان طوری که خداوند توانا در صحیفه ی آسمانیش غرض از آفرینش انسان را بیان کرده و فرموده است: « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ» ( الذاریات، آیه56) و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنكه مرا بپرستند.» رسیدن به مقام بندگی و عبودیت الهی به قدری مهم است که برای دستیابی به آن و رسیدن انسان ها به مسیر هدایت و عبودیت، فرستادن رسولان الهی در طول تاریخ امری ضروری و لازم شمرده شده است.
تا بدانجا که هیچ دوره ای نبوده و هیچ زمانی نخواهد بود که زمین از حجت های الهی خالی گردد آنچنان که امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید: عَنْ آبَائِهِ، عَنْ أَمِیرِ الْمُوْمِنِینَ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ) أَنَّهُ قَالَ فِی خُطْبَةٍ لَهُ بِالْكُوفَةِ:«اللَّهُمَّ لَا بُدَّ لِأَرْضِكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ یهْدِیهِمْ إِلَى دِینِكَ وَ یعَلِّمُهُمْ عِلْمَكَ ؛ (دلائل الامامه، طبرى آملى صغیر محمد بن جریر بن رستم، ص530، ح109)
انسان آن هنگام که در مسیر هدایت الهی قرار می گیرد زنده می شود و زندگی می نماید و تمایزش با دیگر مخلوقات نمایان می گردد. هدایت انسان و زندگی بخشی به او آنقدر عظیم است که به تعبیر قرآن و به تفسیر معصوم (علیه السلام) هر آنکس که بتواند تنها یک نفر را در مسیر هدایت الهی قرار دهد گویی تمام انسان ها را حیات بخشیده است .
حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود: بارالها گریزی نیست از این كه زمین تو از حجت بر مخلوقات خالی نباشد كه آنان را به دینت هدایت كند و علم تو را به آنها آموزش دهد … رسولان الهی هادیان امتند. نیل انسان ها به سوی سعادت، کمال و بندگی به واسطه ی ایشان صورت می گیرد. ایشان مظهر انسان کامل هستند. خداوند آنها را برانگیخت تا علاوه بر راهنمایی و هدایتگری امت، الگویی باشند برای آنانی که خواهان صعود به مراتب بالای انسانی اند.
گرچه ایشان واسطه ی هدایتگری اند و هدایت خلایق از طریق ایشان صورت می گیرد اما هدایت اصلی به دست خدا است چنانکه خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «إِنَّكَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ یهْدی مَنْ یشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدین؛(الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج2، ص210، ح2) در حقیقت، تو هر كه را دوست دارى نمىتوانى راهنمایى كنى، لیكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمایى مىكند، و او به راهیافتگان داناتر است.» هدایت تنها به خواست الهی صورت می گیرد و خداوندِ دانا تنها شایستگان را هدایت می نماید.
از آنجا که انسان موجودی پر توان و پر استعداد است حیات واقعی اش هنگامی است که بتواند از استعدادها و قابلیت های ذاتیش بهره گیرد و در غیر این صورت میان او و دیگر مخلوقات تفاوتی نیست. در حقیقت انسان آن هنگام که در مسیر هدایت الهی قرار می گیرد زنده می شود و زندگی می نماید و تمایزش با دیگر مخلوقات نمایان می گردد. هدایت انسان و زندگی بخشی به او آنقدر عظیم است که به تعبیر قرآن و به تفسیر معصوم (علیه السلام) هر آنکس که بتواند تنها یک نفر را در مسیر هدایت الهی قرار دهد گویی تمام انسان ها را حیات بخشیده است .
حیات بخشی به انسان ها و قرار دادن ایشان در مسیر سعادت و عبودیت در حقیقت محقق شدن هدف الهی است از خلقت انسان و بدین سبب این امر از هر آنچه در عالم هستی است ارزشمندتر است. از آنجا که امر هدایتگری انسان ها تا بدین اندازه مهم و حیاتی است در آیین مقدس اسلام بر فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر تاکید بسیار شده است.
«عَنْهُ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی كِتَابِهِ- وَ مَنْ أَحْیاها فَكَأَنَّما أَحْیا النَّاسَ جَمِیعاً- قَالَ مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ قُلْتُ فَمَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى قَالَ ذَاكَ تَأْوِیلُهَا الْأَعْظَم ؛(همان، ج9(چاپ دارالحدیث)، ص410، ح8232)
به نقل از فضیل بن یسار: از امام باقر علیه السلام درباره آیه « و هر كس، كسى را زنده كند، چنان است كه همه مردم را زنده كرده است» سوال كردم، حضرت فرمود: یعنى از سوختن و غرق شدن نجات بخشد. عرض كردم: كسى كه دیگرى را از گمراهى به راه راست در آورد چه؟ فرمود: این مصداق بزرگتر (عالیتر) آیه است.» از این رو است که رسول خدا (صلوات الله علیه) خطاب به امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند: «وَ ایمُ اللَّهِ لَأَنْ یهْدِی اللَّهُ عَلى یدَیكَ رَجُلًا خَیرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ، وَ لَكَ وَلَاوُهُ یا عَلِی؛( شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج11، ص398) اگر خداوند كسى را به دست تو هدایت كند برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب مى كند ؛ و تو بر شخص هدایت شده ولایت دارى ، اى على ».
آری؛ حیات بخشی به انسان ها و قرار دادن ایشان در مسیر سعادت و عبودیت در حقیقت محقق شدن هدف الهی است از خلقت انسان و بدین سبب این امر از هر آنچه در عالم هستی است ارزشمندتر است. از آنجا که امر هدایتگری انسان ها تا بدین اندازه مهم و حیاتی است در آیین مقدس اسلام بر فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر تاکید بسیار شده است. تا آنجا که در کلام الله مجید این فریضه ی الهی در کنار نماز و زکات آمده است و در احادیث بسیاری از معصومین (علیهم السلام) به این مهم پرداخته شده است. در واقع امر به معروف و نهی از منکر، واجبی است که به موجب آن فرد در مسیر عبودیت و بندگی قرار می گیرد. امام محمد باقر(علیه السلام) می فرمایند: امر به معروف و نهی از منکر، دو خصلت از خصلت های خداوند می باشند، هر کس آن دو را یاری کند، خداوند او را عزیز و آقا گرداند و هر کس آن دو را خوار نماید، خداوند او را خوار و ذلیل گرداند. از آنجا که خداوند هدایتگر است و بندگان را در مسیر عبودیت هدایت می نماید این دو خصلت از خصلت های خدای سبحان شمرده شده و آنانکه در مسیر عبودیت گام بر میدارند در تلاش اند تا با انجام این فریضه ی الهی، مظهر صفات خدای سبحان گردند.
مراتب توکل در آیات قرآن
حضرت رضا (علیه السلام) در تفسیر آیه سوم سوره طلاق یعنی: ﴿وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً﴾[1] «و از جایی که حسابش را نمی کند، به او روزی می رساند و هر کس بر خدا اعتماد کند او برای وی بس است . خدا فرمانش را به انجام رساننده است . به راستی خدا برای هر چیزی اندازه ای مقرر کرده است »؛ می فرمایند: «توکل درجاتى دارد، یکى آنکه در هر کارى که با تو کرده به او اعتماد داشته باشى، به همه راضى باشى و بدانى که در هیچ خیرى و هیچ رأیى در حق تو کوتاهى نکرده و اختیار به دست اوست. پس بر او توکل کنى و کارها را به او واگذارى؛ و دیگر ایمان به غیب هاى اوست که تو از آن ها بى خبرى، باید علمش را به او و امنایش واگذارى و درباره آن غیب ها و غیره به او اعتماد کنى.»(2)
_____________________________________________________
1- قرآن کریم، [طلاق3]، ص558
2 ـ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص443
ثمرات ترک گناه !
اگر کسی چهل شبانهروز، لحظه به لحظه، خودش را مراقبت و مواظبت کرد و از همه بدیها، پلیدیها و زشتیها دور شد؛ «یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ»، حکمت از قلب به لسانش جاری میشود.
راه حتمی ورود به خیر
اوّلین مسئلهای که ما را کمک میکند تا بتوانیم خیر قرار بگیریم، ترک معاصی است. یعنی عمده در باب ورود به خیر، ترک معاصی است.
روایت دیگری نیز وجود دارد که خیلی زیبا توصیف میکند که بهترین انسانها، چه کسانی هستند؟
خاتم رسل، محمّد مصطفی (صلی الله علیه وآله)، میفرمایند: «خَیْرُکُمْ الْمُتَنَزِّهُونَ عَنِ الْمَعَاصِی وَ الذُّنُوبِ»، بهترین شما، آن کسانی هستند که از معاصی و گناهان، پاکدامن و منزّه هستند.
راه اصلی، ترک معاصی است و ذکر، مکمّل قضیّه است!
راه اصلی و به قول معروف شاه راه رسیدن به مقامات بالا فقط ترک گناه و تسلّط بر نفس است، هر چه سراغ اولیا می رویم و بپرسیم: آقا! چه کنیم؟ می گویند: اوّل ترک گناه! محضر آیتالله العظمی بهجت، آن بهجت القلوب می فرمود : اول ترک گناه.
آیتالله العظمی بهاءالدّینی میفرمود: ترک گناه؛ آیتالله مولوی قندهاری، آن کنز خفیّ الهی، میفرمود: ترک گناه؛ ابوالعرفا میفرمود: ترک گناه؛ امامالعارفین میفرمود: ترک گناه، عارف دامغانی، آیتالله العظمی اراکی، آیتالله العظمی مرعشی نجفی و … میفرمودند: ترک گناه، هر کسی را مدّنظر بگیرید، وقتی محضر شریفشان میرسیدیم و میگفتیم: آقا! چه کنیم به آن مراحل بالا برسیم؟ همه میگفتند: ترک گناه!
پس راهش همین است و راه میانبری غیر از این ندارد، میانبرش همین ترک گناه و تسلّط بر نفس امّاره است و اگر بخواهیم با ذکر و دعا و میانبر و … جلو برویم، نمیشود.
آن اذکار، مکمّل قضیه است، مثل وقتی که توپ و موشکها رها میکنند که آن خرجش بود، حالا خرج و مکمّل این قضیه هم برای پرتاب، اذکار است و إلّا اصلش، همان ترک معاصی و تسلّط بر نفس است. اذکار مکمّل هستد.
وقتی قلب طاهر شد، به خودی خود عامل ورود همه خوبیها میشود، وقتی ترک معاصی کردی، همه خوبیها بر وجود انسان سرازیر میشود، لذا کلامش هم تغییر میکند
لذا میبینیم بعضیها این ذکرها را میگویند ولی موفّق نمیشوند. این نکته را فراموش نکنیم که این هزار و یک ختم و … به تنهایی به درد نمیخورد، اولیا خدا یک مطلب را در کسی میدیدند و ذکری را برای او بیان میکردند، مثلاً طرف میگوید: این مرد بزرگوار و الهی، آشیخ رجبعلی خیّاط به کسی گفته: اگر چهل روز فلان ذکر را بیان کنی، توفیق شرفیابی به محضر قدس عالم امکان پیدا میکنی. خوب یک جوان هم با اخلاص این عمل را انجام میدهد.
چهل روز، شد هشتاد؛ شد صد؛ بیشتر امّا خبری نشد. آن جوان یا میگوید این کذب است یا از دعا زده میشود. در حالی که آشیخ رجبعلی خیّاط ظرف وجودی شخصی را دیده؛ طی مراحلش را دیده؛ حالا برایش این ذکر را بیان میکند که به محضر آقا برسد، پس آن ذکر متعلّق به همه نیست.
بزرگی بیان می کرد: من و یک شخص دیگر محضر یکی از اولیا الهی و عرفای عظیمالشّأن بودیم، او مشکلش را بیان کرد؛ آن عارف عظیمالشّأن اذکاری را به او داد و فرمود: این اعمال را انجام بده، تمام که شد، یک من کرد و فرمود: آقا جان! اینها برای او بود، شما نباید انجام دهی.
لذا اولیا ظرف وجودی افراد را میبینند و ذکر میدهند، همه یکسان نیستند که بخواهند یک نسخه را بدهند، اگر به کسی ذکری میدهند، برای این است که ظرف وجودی او را دیدند و إلّا اگر غیر از این باشد، خودش ضرر دارد، اگر خدای ناکرده بعضی بدون تقوا بروند دنبال مطالبی که از طریق ابجد و اسطرلاب و جنگیری و …. باشد، معلوم است گرفتار و بدبخت میشوند.
ذکر
لذا ذکر مکمّل است و اصل قضیه تسلّط بر نفس امّاره و نفس دون و اطاعت از اوامر الهی و مطیع فرامین پروردگار عالم شدن است.
ما این روایت را بسیار شنیدیم، امّا چقدر در آن تأمّل کردیم که فرمودند: اگر کسی چهل شبانهروز، لحظه به لحظه، خودش را مراقبت و مواظبت کرد و از همه بدیها، پلیدیها، پلشتیها و زشتیها دور شد؛ «یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ»، حکمت از قلب به لسانش جاری میشود.
یعنی وقتی قلب طاهر شد، به خودی خود عامل ورود همه خوبیها میشود، وقتی ترک معاصی کردی، همه خوبیها بر وجود انسان سرازیر میشود، لذا کلامش هم تغییر میکند.
پس هر کس معاصی را ترک کند، در خیر است و سخن نیکو میگوید و اهل لیل و شب خیزی میشود، «خَیرُکُم مَن أطابَ الکَلامَ ، وأطعَمَ الطَّعامَ ، وصَلّی بِاللَّیل والنّاسُ نِیامٌ»
اولیا ظرف وجودی افراد را میبینند و ذکر میدهند، همه یکسان نیستند که بخواهند یک نسخه را بدهند، اگر به کسی ذکری میدهند، برای این است که ظرف وجودی او را دیدند و إلّا اگر غیر از این باشد، خودش ضرر دارد، اگر خدای ناکرده بعضی بدون تقوا بروند دنبال مطالبی که از طریق ابجد و اسطرلاب و جنگیری و …. باشد، معلوم است گرفتار و بدبخت میشوند
راه سرازیر شدن خوبیها
وقتی گناه از زندگی انسان دور شد، معلوم است دیگر خوبی میآید، یک کسی به حالت اعتراض به آیتالله العظمی بهاءالدّینی، آن عارف بالله بیان کرد: آقا! ما هر چه نسخه میخواهیم، شما مدام میگویید گناه نکنید!
اولیا خدا همیشه همین را میگویند که گناه نکنید امّا معمولاً انسان میگردد تا سریعترین راهی که او را به پروردگار عالم میرساند، پیدا کند؛ یعنی بتواند به تعبیر بعضی راه یک ساله را یک شبه طی کند. لذا تصوّر میکند اگر ورد، دعا، ذکر و مطلبی را داشته باشد، میتواند خیلی از مراحل تقوا، عرفان و تزکیه را بگذراند، امّا وقتی به اولیا خدا، بزرگان، متخلّقین به اخلاق الهی و عرفای عظیمالشّأن، مراجعه میکنی، نسخهای که به من و شما میدهند، این است: گناه نکنید، لذا آن شخص اعتراض کرد که آقا! شما مدام میگویید ترک گناه!
ایشان در جواب او نکتهای را بیان فرمودند که زیباست، فرمودند: وقتی گناه نکنید، خوبیها که در ترک گناه است، به شما سرازیر میشود.
اینکه پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مورد ترک معاصی میفرمایند: «خَیْرُکُمْ الْمُتَنَزِّهُونَ عَنِ الْمَعَاصِی وَ الذُّنُوبِ»؛ به همین جهت است که اگر انسان از گناه، معاص و ذنوبی بیرون رفت، دیگر خوبیها برای او سرازیر میشود.