کوره ی عشق
07 شهریور 1394
دل بریان شده ام حاصل عرفان من است
ارمغانی است که از جانب جانان من است
بس که در کوره ی عشقش به فغان آمده ام
مشت من سینه ی من چکّش و سندان من است
سر خود گیر ایا پادشه با کر و فر
که خداوند نگه دار و نگهبان من است
چه وعیدم دهی ای واعظ دل مرده ز مرگ
کاین سرای سپری یک سره زندان من است
وارداتی که به دل می رسد از عالم غیب
رَوح و ریحان من و روضه ی رضوان من است
آن چه دل گفت بگو گفته ام از لطف اله
شاهد صادق من مصحف فرقان من است
دگرم وحشت تنهایی و تاریکی نیست
نور قرآن محمّد به دل و جان من است
یار گفتا سخن نغز دهان حسنم
شکر است و شکر کلک نیستان من است
دیوان اشعار حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله ، ص 46