پرستوي عشق
انتظار موعود
شب به درازا کشید، چشم ها هم فرو خفتند، جز چشمان شیدای شیفتگان، که در سیاهی آسمان، فروغ ترا می جویند، ای خورشید وجود!
در ما، توفانی شد، زورق ها، همه در هم شکستند; جز زورق سرخ چشم به راهان، که بر فراز امواج، کرانه تو را می جویند، ای ساحل آرام نجات!
پهنه زمین خشکید، گل بوته ها، همه پژمردند; جز لاله زار خونرنگ دلباختگان، که در کویر گدازه صحرا، تراوش ترا می جویند ای چشمه جوشان حیات!
آری تیره شب غیبت، به درازا کشید . دریای سیاه زندگی، سراسر گرداب و توفان شد، پهندشت انسانیت کویری تفتان گشت و منتظران نستوه و پایدار همچنان تو را می جویند . ای مهدی موعود! ای منجی محبوب! ای قائم منتقم!
آری، از جذبه اوست که پرستوی عشقش در دل شوریدگان آشیان می کند، از شراره اوست که آتش ارادتش در جان دلدادگانش زبانه می کشد و از یادآوری اوست که گلبن یادش در روان فریفتگان بهار می آفریند، از این روست که درک محبت و مودت او - همانند حب خدا و پیامبر - نیازمند به تلاش و تکاپوی دشوار و توانفرسا نیست .
بس کن ای جگر سوخته قلم! نالیدن را، گریستن را، و شورآفریدن را، که این سوز را درمانی و این فراق را پایانی نمی بینم جز هنگامه ظهور، که آن را نیز، زمانی معین نیست، یا اگر هست، «لا یجلیها لوقتها الا هو» . « تنها اوست كه چون زمانش فرا رسد آشكارش مي سازد». « سوره اعراف (7) ، آيه 187
اما چه سود؟ که اگر بس کنم قلب های گداخته از شوق مهدی آرام نخواهد نشست و اگر من ننویسم قلم های آکنده از اشتیاق منجی بیکار نخواهد ماند .