نویسنده نهج البلاغه کیست؟
زادگاه و خانواده
نام سيد رضي «محمد» كنيهاش «ابوالحسن» ملقبت به «سيد رضي» يا «شريف رضي» بود كه در سال 359 ق. در بغداد به دنيا آمد و در سال 406 ق. در سن 47 سالگي از دنيا رحلت فرمود.
خاندان سيد رضي يكي از خاندانهاي بزرگ علمي و ديني و پارساي شيعة اماميّه است كه نسبش به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ و فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ ميرسد.
وي از جانب پدر با پنج واسطه به حضرت موسي بن جعفر امام هفتم ـ عليه السّلام ـ ميرسد به همين جهت او را موسوي نيز ميخوانند و از جانب مادر به امام حسين ـ عليه السّلام ـ منتسب ميشود از اين رو او را «ذو الحسبين» نيز ميگويند، كه خود در جاهاي مختلف از جمله در اشعار خود به اجداد و به حسب و نسب خويش افتخار ميكند.
پدر…
پدر سيد رضي «حسين بن احمد» معروف به «طاهر ذوالمناقب» شخصيّتي بزرگ داشت و مردي بلند آوازه بود و به عنوا ناميترين شخصيّت علوي بارها به منصب «نقابت» (سرپرستي علوميان و سادات) دودمان ابوطالب در بغداد منصوب شد. عضد الدوله ديلمي هنگامي كه وارد بغداد شد، چون نفوذ او را در ميان شيعيان ديد از وي ترسيد از اين رو دستگيرش كرد و به قلعة فارس (شيراز) فرستاد و در آنجا به زندان افكند.
حسين ابن احمد كه به «ابو احمد» مكنّا بود هفت سال، يعني تا پايان عمر عضدالدوله در زندان ماند، تا اينكه پس از مرگ او، فرزندش «شرف الدوله» ـ كه حاكم كرمان بود ـ در راه سفر به بغداد، ابو احمد را از زندان آزاد كرد و با خود به بغداد برد.[1]
سيد رضي پدرش را بسيار دوست ميداشت، در مدت هفت سالي كه پدرش در زندان بود، در فراق وي آرام نداشت. او ـ كه در آن ايام چهارده سال بيشتر نداشت ـ قصيدهاي غرّا در هجران پدر سرود و براي وي به زندان شيراز فرستاد؛ قصيدهاي كه دل هر خوانندهاي را ميلرزاند و هر چشمي را ميگرياند.
ابوالفرج ابن جوزي در تاريخ خود، به هنگام نقل حوادث سال 369 ق. مينويسد: ازحوادث اين سال بازداشت شريف ابو احمد حسين بن موسي، در ماه صفر است او را به اتهام واهي دستگير كردند.[2]
ابو احمد در اواخر عمر نابينا شد و در سن 97 سالگي دار فاني را وداع گفت.
مادر…
مادر سيد رضي بانويي علوي و همنام جدّهاش فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ و بانويي با شخصيت، دانشمند و بافضيلت بود.
گويند: شيخ مفيد، سرآمد فقهاي شيعه كتاب «احكام النساء» را براي او تأليف كرده است. ايشان در مقدمه اين كتاب مينويسد:
من از سيدة جليله فاضله ـ ادام الله اعزازها ـ اطلاع يافتم كه مايل به تدوين كتابي هستند مشتمل بر همه احكامي كه مكلفين محتاج به آن هستند، و مخصوصاً زنان بايد از آن آگاه باشند. او ـ ادام الله توفيقها ـ علاقة خود را براي تأليف اين كتاب به من اطلاع داده است… .[3]
ابن ابي الحديد در مقدمة شرح نهج البلاغه خويش در ارتباط با عظمت و مقام رفيع اين بانوي فاضل و دو فرزند برومند و شايستهاش، محمد و علي ـ كه بعداً به «سيد رضي» و «سعيد مرتضي» شهرت يافتند ـ به نقل از دانشمند و فقيه مشهور شيعه سيد فخّار موسوي حلّي مينويسد:
«شبي شيخ مفيد در خواب ديدند: حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ ،دختر گرامي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، دست امام حسن و امام حسين را گرفته نزد وي آوردند و پس از سلام به شيخ فرمودند: اين دو پسر من هستند به آنها علم فقه و احكام دين بياموز!
شيخ مفيد پس از بيداري در شگفتي ماند كه اين چه خوابي بود! فرداي آن شب كه شيخ مفيد طبق معمول در «مسجد براثا» واقع درمحلّة شيعه نشين كرخ بغداد نشسته بودند و شروع به تدريس نمودند، ناگهان ديدند، بانويي با كمال وقار، در حالي كه دست دو كودك خود را در دست دارد وارد شد و به شيخ سلام كرد و گفت: من همسر طاهر ذوالمناقب هستم، و اين دو كودك فرزند من هستند، آنها را نزد شما آوردهام تا علم فقه و احكام ديني را به آنها بياموزي! شيخ بزرگوار و مرجع عاليقدر شيعه از آن خواب و اين تعبير در شگفت ماند و در دم گريست.
سپس به احترام آن بانوي بزرگوار و آن دو كودك پاك سرشت، شيخ از جاي برخاست و به مادرشان سلام كرد و خواب خود را براي آنها نقل نمود. آنگاه با كمال اشتياق تعليم و تربيت آنها را به عهده گرفته و در ارتقاي آنها به مدارج عالي علمي و عملي همت گماشت، تا آنكه آن دو برادر از نوابغ بزرگ و علماي نامدار عصر شدند.[4]
اين بانوي با فضيلت و فداكار در وضعيتي كه پدر خانواده به مشاغل اجتماعي داشت و بعدكه در زندان و تبعيد گرفتار بود، به سرپرستي و تربيت اين دو فرزند شايسته با نظري بلند و همتي عالي همت گماشت و براي رشد و شكوفايي استعدادهاي آنان از هيچ كوششي فروگذار نكرد از اين رو، طبيعي است كه سيد رضي(ره) مادر خود را بسيار دوست داشته باشد، و پس از فوت مادر براي وي مرثيه سرايي كند. سيد رضي در رثاي مادر خويش مرثيهاي تاريخي سروده كه بيش از آنكه نوحهگري در فقدان مادر باشد، خصلتهاي نيك و صفات ارزشمند و برجستة وي را در آن برشمرده است؛ بيتي از آن قصيده بدين شكل است:
«لوكان مثلك كلّ امّ برّة غني البنون بها عن الآباء؛
اگر همه مادران چون تو نيكوكار بودند ـ فرزندان از پدران بينياز ميشدند.»
اين بانوي بزرگوار در ذوالحجّه سال 385 ق. از دنيا رفت، زماني كه از عمر سيد رضي 26 سال بيشتر نگذشته بود.
برادر…
علي، علم الهدي، ملقب به «سيد مرتضي» برادر بزرگ سيد رضي كه چهار سال از او بزرگتر بود، يكي از افتخارات جهان تشيع واز فقيهان برجستة قرن چهارم هجري است. نجاشي معاصر وي (متوفا به سال 450 قمري) ـ كه هم عصر سيد مرتضي است و هر دو نزد شيخ مفيد درس ميخواندهاند ـ دربارة وي مينويسد:
علومي را فراگرفت كه هيچ كس در زمان وي به پاية او نرسيد؛ احاديث بسياري از استادان فن استماع نمود. عالم، متكلم، اديب و شاعر بود و در علم دين و دنيا جايگاهي بس بزرگ داشت و كتابها تصنيف كرد… در سال 436 ق. وفات يافت و فرزندش بر او نماز گذارد و در خانهاش دفن شد، من و شريف ابويعلي جعفري و سالار بن عبد العزيز او را غسل داديم.[5]
شاگرد عاليقدرش شيخ طوسي، (متوفا به سال 460 ق) پس از ذكر نام و نسب و اجداد وي، مينويسد:
كنيهاش «ابوالقاسم» و لقبش «علم الهدي» و «الاجل المرتضي» است. در علوم بسياري يگانة روزگار بود. تمام دانشمندان دربارة فضل او اتفاق دارند در دانشهايي مانند علم كلام و فقه و اصول و ادب و نحو و شعر و معاني و لغت و جز آن بر همه كس تقدم داشت. ديوان شعري دارد كه مشتمل بر بيست هزار بيت است.[6]
جايگاه علمي و اساتيد
چنانكه يادآور شديم، سيد رضي هماره با برادر بزرگش سيد مرتضي از خردسالي به فراگيري علوم و فنون متداول عصر پرداخت. علم نحو و دستور زبان عربي را نزد «سيرافي»، علم فقه و احكام ديني را نزد «شيخ مفيد»، علم حديث را نزد «محمد بن عمران مرزباني» و «ابوموسي تلّعُكبري»و ابوابي از فقه را نزد «محمد بن خوارزمي» آموخت؛ چنانكه علم قرائت قرآن را با همه رواياتش نزد «ابوحفص، عمر بن ابراهيم كناني» و شرح اصول خمسه را نزد «قاضي عبدالجبار معتزلي» ـ كه هر يك در رشتة خود از سرآمد اساتيد فن بودند ـ فرا گرفت.
همان طور كه در پارهاي از علوم ادبي را از «ابوالفتوح ابن جنّي» (نحوي معروف) و قسمتي از فنون بلاغت و آيين سخنوري را از «ابن نباته» خطيب بهره برد.
سيد رضي (ره) از هفده سالگي به تدريس و تألبيف علومي كه آموخته بود پرداخت. وي، در فراگيري علوم و فنون بسيار حريص بود و از هر كس كه ميتوانست بهرهمند شود، خودداري نميكرد و در اين خصوص ميان شيعه وسني و مسلمان و كافر فرق نميگذاشت.
سعة صدر و آزاد انديشي
يكي از ويژگيهاي سيد رضي كه از ميان ديگر صفات برجستة او ستودني است، سعة صدر و آزاد انديشي اوست. وي با اينكه يكي از بزرگان و علماي نامدار شيعه و از متعبّدترين و محكمترين افراد به مذهب و مرام اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به شمار ميآمد، در عين حال در زمان خود با دانشمندان و شعرا و علماي مذاهب مختلف و اديان متفاوت مراوده و مذاكره داشت و با احترام بزرگي از آنان ياد ميكرد. يكي از دوستان بسيار صميمي سيد رضي، «ابو اسحاق صابي» (منشي آل بويه در بغداد) بود. ابو اسحاق از فرقة «صابئين» (يعني ستارهپرست9 بود، اما به عقايد مسلمانان احترام فراوان ميگذاشت و در نوشتههاي خود از آيات قرآن بهره ميبرد و حتي در ماه رمضان با گرفتن روزه با مسلمانان همراهي مينمود.
عز الدّولة ديلمي، پسر معز الدوله تلاش فراوان كرد كه وي اسلام را بپذيرد امّا وي نپذيرفت ابن نديم مينويسد:
ابو اسحاق صابي نويسندهاي چيرهدست و شاعر و عالم به هندسه بود؛ اما بيشتر به نويسندگي و فن بلاغت و شعر شهرت داشت. او كتاب شعري دارد كه به هزار ورق ميرسد، با شريف رضي مراسلات و مكاتبههايي داشته كه در سه مجلّد گردآوري شده است.[7]
چنانكه پس از اين نيز ملاحظه خواهيد فرمود يكي از تأليفات سيد رضي كتاب «مختار شعر ابواسحاق الصابي» است كه در آن گزيدهاي از اشعار ابواسحاق را گردآوري كرده است.
از سوي ديگر، عموم مورخين و شرح حال نگاران نوشتهاند: هنگامي كه ابو اسحاق وفات يافت سيد رضي قصيدهاي بسيار عالي و غمانگيز در رثاي وي سرود كه مطلع آن اين است:
ارأيت من حملوا علي الاعواد؟! ارأيت كيف خبا ضياء النادي؟!
آيا ميدانيد چه كسي را بر اين چوبها بر دوش ميبردند؟! آيا ميدانيد چگونه چراغ محفل ما به خاموش گراييد؟
گويا برخي از مردم سيد رضي را سرزنش ميكردند كه فردي از دودمان پيامبر براي فردي كافر مرثيه ميگويد؟! او در پاسخ آنان ميگفت: من فضل و كمال او راستودم نه بدنش را.
سيد رضي حتي پس از وفات ابو اسحاق نيز شرط رفاقت را از دست نميدهد و گاهي كه بر مقبرة ابو اسحاق ميگذرد. قبر او را در مرثيهاي كه مطلع آن چنين است، مورد گفتگو قرار ميدهد:
لو لا يذمّ الركب عندك موقفي حيّيت قبرك يا ابا اسحاق!
اگر كاروانيان توقف مرا در نزد تو نكوهش نميكردند اي ابواسحاق، با صداي بلند بر قبرت درود ميفرستادم.
نمونة ديگر از سعة صدر و آزاد منشي مرحوم سيد رضي، رفتار او با «مهيار ديلمي» مجوسي است كه براي كسب دانش به بغداد آمده بود و در معاشرت با سيد رضي مسلمان شد و در سلك شاگردان وي در آمد. مهيار كه پس از مسلمان شدن كنيه ابو الحسن را برخود نهاد و به «ابوالحسن مهيار ديلمي» معروف گشت؛ در نيمة اوّل قرن پنجم هجري، از نامدارترين شاعران عصر به شمار آمد: قصايد و مراثي مهيار ديلمي دربارة ائمة اطهار ـ عليه السّلام ـ در ديوان وي موجود است واز شاهكارهاي ادبيات عرب به شمار ميرود.
ابن خلّكان در شرح حال وي مينويسد:
او مجوسي بود و مسلمان شد. گفته ميشود اسلام آوردن وي به دست سيد رضي بود؛ چون سيد رضي استاد او بود و مهيار نزد وي در شعر به كمال رسيد. او شاعري بزرگ و بر تمام شاعران عصر خويش مقدم بود، ديوان شعر او بزرگ ودر چهار مجلد است.[8]
دانش دوستي و شاگردپروري
مرحوم سيد رضي شخصيتي بسيار دانش دوست و شاگردپرور بود. در زمان كوتاه عمر خود علاوه بر خدمات علمي اجتماعي، مدرسهاي به نام «دار العلم» براي تربيت دانش پژوهان و طلاب در سطح عالي تأسيس نمود كه تا آن زمان بيسابقه بود. در اين مدرسه كتابخانهاي وجود داشت كه از رشتههاي مختلف علوم در آن كتاب گردآوري شده بود و با اينكه سمت خزانهداري آن را به «ابو احمد عبد السلام بن حسين بصري» ـ كه در علم «تقوم بلدان» (جغرافيا و شناخت چهرهها) بلند آوازه بود ـ سپرده بود؛ براي شخصيت دادن به طلاب كليدهايي هم در اختيار آنان نهاده بود تا مستقيماً بتوانند از كتابهاي مورد نياز استفاده كنند.[9]
گويا حيات علمي اين دار العلم پس از وفات وي با سرپرستي برادرش، سيد مرتضي ادامه يافت و دانشمندان بزرگواري همچون شيخ الطايفه، شيخ طوسي فقيه و متفكر نامدار شيعه از اين مدرسه برخاستند و به كمال رسيدند.
تأليفات
سيد رضي (ره) خود نيز در علوم اسلامي و ادب عرب استادي توانا بود، به گونهاي كه آثار وي در ادب و تفسير و فقه و كلام و حديث ـ آنچه از تطاول ايّام مصون مانده و به دست ما رسيده ـ بيانگر فكر موّاج و انديشة ژرف و مهارت و استادي اوست سيد رضي شاعري استاد، نويسندهاي بليغ و چيرهدست و دانشمندي دين شناس و مؤلفي پرتوان بوده است، چنانكه در دوران زندگي خويش مناصب بزرگ و پرمسئوليتي نظير «نقابت سادات علوي» و «نظارت بر ديوان مظالم» و «امارت حاج» را از سوي امراي آل بويه و تصويب خليفة عباسي عهدهدار بوده و با مسايل سياسي اجتماعي و عرف جامعه آشنايي نزديكي داشته است. سيد رضي در حقيقت مرد دين و سياست و علم و ادب به شمار ميرفته و آثار و تأليفات به جاي مانده از وي نيزگواه بر همين ابعاد شخصيت اوست. اكنون تأليفات وي را به اجمال از نظر ميگذرانيم:
1. خصائص الائمه: در اوايل جواني تأليف كرده و اخيراً در قم منتشر شده است.
2. مجازات الآثار النبويّه: در عراق و مصر چاپ شده است.
3. مجازات القرآن: به چاپ رسيده است.
4. حقائق التأويل و دقائق التنزيل: در تفسير قرآن مجيد.
5. الزيادات في شعرا بيتمام.
6. تعليقه بر ايضاح ابو علي فارسي: در نحو و دستور زبان عرب.
7. تعليق خلاف الفقها: در فقه و احكام.
8. الجيد من شعر ابن حجاج: گزيدهاي از اشعار ابن حجاج، شاعر شيعي معاصر وي.
9. الرسائل: مجموعه نامههاي او به اسحاق صابي در سه مجلد.
10. مختار شعر ابو اسحاق صابي: گزيدهاي از اشعار ابو اسحاق.
11. ديوان اشعار: به گفتة عبد الملك ثعالبي، ادبي هم عصر وي، در چهار مجلد بوده است.
12. نهج البلاغه: گزيدهاي از خطبهها و نامهها و كلمات قصار امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ كه تاكنون ميليونها نسخه از آن به چاپ رسيده است.
نهج البلاغه
از ميان آثار و تأليفات مرحوم سيد رضي ـ قدس سرّه ـ «نهج البلاغه» مشهورترين و ماندگارترين آنهاست كه مؤلف محترم، آن را در سال 400 هجري، يعني شش سال پيش از وفات خود با استفاده از دانش وسيع و ذوق سرشار و گزينش نيكوي ادبي خود تأليف فرموده است.
ايشان با استفاده از كتابخانة شخصي خويش و كتابخانة برادر بزرگش سيد مرتضي و كتابخانة شاپور ابن اردشير، وزير شيعي بهاء الدوله ديلمي ـ كه نوشتهاند داراي ده هزار جلد كتاب نفيس و منحصر به فرد بوده است ـ سخنان امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ را گردآوري كرده و در سه بخش «خطبهها» و «نامهها» و «كلمات قصار» سازمان داده است. سيد رضي براي اين مجموعه نام بسيار زيباي «نهج البلاغه» (روش رسا سخن گفتن) را برگزيدهاند.
پانوشت:
[1] . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 31.
[2] . منتظم ابن جوزي، ج 7، ص 98، استاد حجت الاسلام والمسلمين علي دواني در مقالة خود «سيد رضي مؤلف نهج البلاغه» پس از نقل كلام ابن جوزي مينويسد: بايد دانست با اينكه عضد الدوله شيعه ـ شيعه زيدي يا امامي ـ بود و ميبايست با بزرگان شيعه همراهي و مدارا ميكرد، دست به چنين جنايتي زد! او و ديگر سلاطين و خلفا و امرا و سياستمداران، مصلحت كار خود را بر هر مصلحتي مقدم ميداشتند، چرا كه از قديم گفتهاند: « الملك عقيم». نهج البلاغه و گردآورندة آن، بنياد نهج البلاغه، ص 20.
[3] . مستدرك الوسائل، ج 3، ص 516.
[4] . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 41.
[5] . رجال نجاشي، ص 192.
[6] . ر.ك: نهج البلاغه و گردآورندة آن، ص 30 ـ 34. در اين كتاب نظر برخي از بزرگان دربارة سيد مرتضي (ره) آورده شده است.
[7] . فهرست ابن نديم، ص 199.
[8] . ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج 4، ص 441.
[9] . ر.ك: نهج البلاغه و گردآورندة آ"،106 به نقل از: كتاب كاخ دلاويز، 58.