احترام شوهر
28 تیر 1395
سومین وظیفه زنان احترام به شوهرانشان می باشد
هر کسی به شخصیتخویش علاقهمند است.خودش را دوستدارد.دلش میخواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند.هر کسشخصیت او را محترم بشمارد محبوبش واقع میشود.از توهین کنندگانمتنفر است.خانم محترم حب ذات و علاقه به احترام یک امر غریزی استلیکن همه کس حاضر نیست احساس درونی شوهر شما را اشباع کند و بهوی احترام بگذارد.در خارج منزل با صدها افراد گوناگون و بیادببرخورد میکند و بسا اوقات مورد توهین قرار میگیرد.و به شخصیتش لطمهوارد میشود.از شما که یار و غمخوارش هستید انتظار دارد اقلا در خانهاحترامش کنید و
شخصیت تحقیر شدهاش را زنده گردانید. بزرگداشت اوشما را کوچک نمیکند لیکن به او نیرو و توانایی میبخشد و برای کوششو فعالیت آمادهاش میگرداند.خانم گرامی به شوهرت سلام کن.همیشه بالفظ شما او را مخاطب قرار بده.موقع سخن گفتن کلامش را قطع نکن.جلو پایش برخیز و به او احترام کن.با ادب حرف بزن.بر سرش داد نزن.
اگر با هم به مجلسی میروید او را مقدم بدار.او را با اسم صدا نزن بلکه بانام فامیل و لقب مخاطب قرار بده.در حضور دیگران از او تجلیل و تعریفکن.به فرزندانتسفارش کن از پدرشان احترام کنند.و اگر بیادبی کردندتوبیخشان کن.در حضور مهمانها نیز احترامش بگذار و باندازه آنها بلکهزیادتر از او پذیرایی کن.مبادا در مجلس مهمانی وجود شوهرت را نادیده بگیری و تمام توجهتبه مهمانها معطوف باشد.وقتی درب منزل را میزندسعی کن خودت درب را باز نموده با لب خندان و چهره باز به استقبالشبروی.آیا میدانی همین عمل کوچک چه اثر نیکویی در روح شوهرتخواهد گذاشت؟شاید در خارج منزل با دهها مشکل مواجه بوده و با روحپژمرده وارد منزل شود.استقبال کردن شما با لب خندان روح تازهای درکالبد خسته او دمیده دلش را آرامش میدهد.ممکن استخانمها از اینسخن تعجب نموده بگویند:چه پیشنهاد عجیبی!زن باستقبال شوهر برود وخوش آمد بگوید!شخص بیگانه و غریبی نیست تا احتیاجی باستقبال وخوش آمد داشته باشد.
تسقط الآداب بین الاحباب.البته این طرز تفکر از تربیت غلط ماپیدا شده،کی گفته که دوستان و خویشان لازم نیست ادب و احترام رارعایت کنند.مهمانی بمنزل شما وارد میشود از او استقبال میکنید،خوش آمد میگوئید،احترام میکنید،پذیرائی مینمائید.
و این عمل را یک رفتار عقلائی و یکی از اداب و رسوم زندگیمیشمارید.البته چنین است،از مهمان باید احترام کرد لیکن از شماانصاف میخواهم مردی که از صبح تا شب برای تامین زندگی و رفاه وآسایش شما تلاش میکند،و در این راه با صدها مشکل روبرو شده،آنگاهحاصل دسترنجخویش را در طبق اخلاص نهاده درب خانه را میکوبد کهبرایگان در اختیار شما بگذارد،آیا ارزش آنرا ندارد که برای خوشنودی واحترام او تا درب خانه قدم رنجه فرمایید و با لب خندان یک خوش آمد گفتهدلش را شاد گردانید؟
نگو:چون با هم مانوس و خصوصی هستیم انتظار احترام ندارد، بلکه از شما بیشتر از دیگران انتظار احترام دارد.اگر احترام نکردید وسکوت کرد دلیل آن نیست که توقع ندارد،بلکه برای رعایتشما ازخواسته درونی خویش صرف نظر نموده است.
خانم محترم،اگر به شوهرت احترام نمودی او هم در مقابل به شمااحترام خواهد گذاشت. رشته محبت در میانتان استوارتر و پیمان زناشوییبا دوامتر خواهد شد.به خانه و زندگی و کسب و کار دلگرم میشود،ونتیجهاش عائد شما میگردد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:وظیفه زن این است که تادرب خانه به پیشواز شوهرش برود و به وی خوش آمد بگوید. (1)
امام صادق علیه السلام فرمود:هر زنی که از شوهرش احترام کند وآزارش نرساند خوشبخت و سعادتمند خواهد بود. (2)
پیغمبر اسلام فرمود:زن موظف استبرای شوهرش طشت و حولهحاضر کند و دستهایش را بشوید. (3)
مواظب باش به شوهرت توهین و بیادبی نکنی،ناسزا نگوئی،دشنام ندهی،بیاعتنائی نکنی، بر سرش داد نزنی،نزد دیگران آبرویش رانریزی،با لقبهای زشت صدایش نزنی.اگر به او توهین کردی او نیز به توتوهین خواهد نمود.قلبا از هم مکدر میشوید،عقده روحی و کینه پیدامیکنید،صفا و محبت از میانتان برطرف میشود،دائما در حال نزاع وکشمکش خواهید بود.اگر به زندگی ادامه بدهید بطور یقین زندگی خوشی نخواهید داشت.کینههای روحی و عقدههای روانی ممکن است تولید خطرکند و باعث جنایتشود.از داستانهای زیر عبرت بگیرید:
مرد 22 سالهای بنام…همسر 19 ساله خود را به علت اینکه وی راخر کور خطاب کرده بود با 15 ضربه چاقو بقتل رسانید.وی در دادگاهگفت:یکسال پیش با…ازدواج کردم.در آغاز زندگی مرا شدیدا دوستمیداشت.ولی بزودی تغییر رویه داد و بنای ناسازگاری را گذاشت.بر سرهر مساله کوچکی به من فحاشی میکرد و حتی مرا بخاطر اینکه یکی ازچشمهایم کمی چپ است خر کور»خطاب میکرد.در روز حادثه شوهرخود را خر کور خطاب میکند.او چنان خشمگین میشود که به جانهمسرش افتاده او را با 15 ضربه چاقو از پای در میآورد. (4)
مرد 71 سالهای که زنش را کشته در علت قتل او میگوید:ناگهانرفتار…نسبتبه من تغییر کرد.بیاعتنا شد.یک بار هم مرا پیرمرد غیرقابل تحمل صدا کرد.با این حرف نشان داد که دوستم ندارد.دچارسوءظن شدم و با دو ضربه تبر او را کشتم. (5)
پینوشتها
1-مستدرک ج 3 ص 551.
2-بحار ج 103 ص 253.
3-مستدرک ج 2 ص 551.
4-اطلاعات 14 اردیبهشت 1351.شماره 13787.
5-اطلاعات اول آذر ماه 1350 شماره 13652.