نقد روایت اُطلُبوا العِلمَ ولَو بِالصِّینِ
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم :
اُطلُبوا العِلمَ ولَو بِالصِّینِ ؛ فإنَّ طَلَبَ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِم ؛
دانش را فرا گیرید ، گرچه در چین باشد ؛ زیرا طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است .
کنز العمّال : ۲۸۶۹۷ ، ۲۸۶۹۸ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸
در آستانه ورود علوم مدرن غربی به ایران این بحث در میان علما و متدینین اهل بحث و نظر مطرح شد که آیا مجاز به اخذ علومی که موطن و خاستگاه آنها بلاد کفر بوده است، هستیم یا نه که البته این بحث علیرغم نفوذ و حضور گسترده علوم غربی و بلکه نظام تعلیم و تربیت غربی در جامعه ما گاهی همچنان مطرح می شود.
مخالفان اخذ علوم غربی به ادله ای متمسک می شدند و موافقان نیز به ادله ای که اکنون ما در صدد بحث پیرامون این موضوع و برشماری ادله مخالفان و موافقان و انتخاب دیدگاه مختار نیستیم و تنها می خواهیم به بحث در باره یکی از ادله موافقین که حدیث نبوی اطلبوا العلم و لو بالصین است پرداخته و نشان دهیم با این حدیث نمی توان جواز اخذ علوم مدرن غربی و همچنین مجاز بودن اخذ فلسفه را از یونان اثبات کرد و قائلان به اخذ علوم و معارف از کفار باید حد اقل از این دلیل صرف نظر کنند.
تقریر استدلال به حدیث نبوی اطلبوا العلم و لو بالصین چنین است که:
رسول اکرم (ص) مسلمین را به دانش جویی و اخذ دانش از هر جا حتی از چین که در آن روز ـ و نیز امروز ـ یک کشور غیر مسلمان و مشرک و کافر بود، امر فرموده است و این بدان معناست که در باره منشأ و خاستگاه علم هیچ محدوديت و قیدی وجود نداشته و مسلمین می توانند و بلکه موظفند علم و دانش و معرفت را از هر جا که تولید و زاده شده باشد، حتی اگر کفار و مشرکان مولد و مبدع آن باشند، اخذ نمایند و این دیدگاه که چون خاستگاه علم مدرن غرب ملحد است و یا چون فلسفه خاستگاهی یونانی که تمدنی مشرک و غیر دینی بوده است، دارد، پس نباید این علوم را اخذ کرد، مردود است.
در نقد تقریر فوق از حدیث اطلبوا العلم و لو بالصین نکات زیر قابل ذکر است:
.1- بررسی سند حديث: اولا قدیمی ترین مأخذ در شیعه که حدیث مزبور در آن آمده است کتاب مصباح الشريعة منسوب به امام صادق (ع) است که مرحوم مجلسی علی رغم آن که اشتهار به سهل گیری در اسناد و مأخذ روایات دارد، بدان اعتماد نکرده . ضمن آن که حتی اگر در اعتبار کتاب مصباح الشريعة تردیدی نبود، مشکل دیگر آن است که کلیه روایات این کتاب و از جمله روایت مورد بحث مرسل و بدون ذکر راویان حدیث است و طبعا کسانی که بر بررسی رجالی احادیث به عنوان تنها معیار قبول احادیث تاکید می ورزند نمی توانند به این حدیث استناد جویند.
با اندک تاملی می توان دریافت که حدیث مزبور را به دو گونه می توان معنا کرد:
الف: دانش را بجویید حتی اگر لازم باشد تا دورترین نقاط عالم سفر کنید. در این معنا فقط حاوی این نکته است که بعد مسافت و مشقت داشتن نباید مانع از علم آموزی شود.
ب: دانش را بجویید حتی اگر خاستگاه و منشآ تولید آن چین ـ که کشوری مشرک است ـ باشد.
وقتی روایت را می توان به دو گونه متفاوت معنا کرد دیگر نمی توان بدون اثبات صحت یکی از دو معنا بدان استناد جست؛ یا باید آن را در بوته اجمال گذاشت و از مدار استناد خارج کرد و یا با اثبات صحت یک معنا بدان استناد جست.
اکنون مدعای ما این است که به دلیل شواهدی چند، معنای اول به حقیقت نزدیک تر است و معنای دوم مویدی ندارد:
1. متن کامل این حدیث در مصباح الشريعة چنین است: «اطلبوا العلم و لو بالصین و هو علم معرفة النفس و منه معرفة الرّب»؛ دانش را بیاموزید و لو در چین . این دانش معرفت نفس است که از او معرفت خداوند حاصل می شود. بدیهی است که ادامه حدیث موید معنای اول و تضعیف کننده معنای دوم است؛ زیرا اولا بعید است بگوییم رسول اکرم (ص) مسلیمن را برای معرفت نفس و معرفت رب به مشرکان و کفار ارجاع داده باشد و ثانیا مصداق این علم را مشخص نموده و دیگر نمی توان آن را علوم مدرن و یا حتی فلسفه تعمیم داد( مگر اینکه بگوییم فلسفه حاوی معرفت نفس و رب است!)
2. در صدر اسلام، كشور چين به عنوان نمادي از دوري راه مطرح بوده است و تعبير «ولو بالصين» صرفاً بيانگر دوري راه است و نه نمادي از بلاد كفر؛ و مفهوم روايت اُطلبوا العلم ولو بالصين اين است كه اسلام براي آموختن علم مشروع و حقيقي چنان اهميتي قائل است كه اگر براي آموختن آن طي مسافتي بعيد نيز لازم باشد، بايد براي كسب آن تلاش كرد و دوري راه، چنين تكليفي را از دوش انسان بر نخواهد داشت.
آنچه تفسير فوق را در مورد «ولو بالصين» تأييد ميكند، روايتي از امام صادق عليه السلام است كه از آن حضرت عليه السلام سؤال ميشود: اگر فردي نماز چهارركعتي يا سه ركعتي خود را در ركعت دوم سلام دهد و پي كار خود رود اما ناگاه به يادآورد كه نمازش را ناقص خوانده است، تكليف او چيست؟ امام عليه السلام ميفرمايد: «يبني عَلي صَلوته فَيُتمّها وَلو بَلَغَ الصين ولايُعيدُ الصلوة» يعني فرد، ركعات باقي مانده را به جا ميآورد و همان نماز را تمام ميكند، اگر چه تا چين رفته باشد.
3. مشابه روايت اُطلبوا العلم ولو بالصين، روايتي ديگر از امام صادق (ع) است كه ميگويد:
اُطلبوا العلم وَلو بخوض اللُّجَج
دانش بياموزيد، اگرچه با رفتن به اعماق درياها باشد.
بديهي است تعبير «ولو بخوض اللجج» هيچ خصوصيتي جز آنكه بيانگر اهميت علمآموزي است، ندارد و نميتوان فيالمثل گفت كه مقصود حديث، علم اقيانوسشناسي است و يا آنكه اعماق اقيانوسها منشأ صدور و توليد علم است!
4-اگر تعبیر و لو بالصین ناظر به منبع و منشأ تولید علم بود سزاوارتر آن بود که با تعبیر و لو عن الصین و یا من الصین بیان می شد. چرا که ظهور معنایی بالصین در معنای اول است. حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به کمیل فرمود: یا کمیل لاتأخذ الا عنا تکن منا ، کمیل علم و معرفتت را جز از ما نگیر تا از ما باشی. مشاهده می کنیم که حضرت در تعیین ماخذ علم برای کمیل از حرف «عن» استفاده می کنند. عماق اقيانوسها منشأ صدور و توليد علم است!
. 5-جدای از موارد فوق، اصولی آن است که برای یافتن این سئوال که آیا ماخذ و منبع علم و معرفت از نظر معارف قران و اهل بیت علیهم السلام محدود به منبع و یا منابعی خاص است و یا آن که محدودیتی در کار نیست و مسلمین و مؤمنین برای علم آموزی می توانند به هر منبع تولید علمی حتی کفار و مشرکان مراجعه کنند، به منابع روایی مراجعه کرده و پاسخ این پرسش را از اهل بیت علیهم السلام جویا شویم.
با مراجعه به روایات در این زمینه ما با دو دسته از روایات مواجه هستیم. دسته اول از روایات که حجمی بسیار بیشتر از دسته دوم دارند و کمّاً و کیفاً قوی تر هستند، ناظر به محدودیت و انحصار ماخذ و منبع علم و معرفت آموزی اند و به شدت از مراجعه به اجانب نهی می کنند. دسته دوم روایات محدود و اندکی هستند که سخن از عدم محدودیت در ماخذ حکمت دارند و حتی به اخذ حکمت از مشرکان و گمراهان تصریح می کنند. حال اگر حدیث اطلبوا العلم نیز همین معنا را می رساند در این دسته از روایات جای می گرفت که باید روشن کنیم که با این دو دسته روایات چگونه باید برخورد کنیم.
ابتدا به نقل گزیده ای از روایات دسته اول که شامل دهها روایت است و بر اخذ علم از کانونی خاص و نه از هر جا و هر کس تاکید می کند، می پردازیم و به دنبال آن تمام روایات دست دوم را نقل کرده و سپس به بحث پیرامون مفاد این دو دسته روایات و چگونگی جمع بین این دو دسته روایات ظاهرا متفاوت و بلکه متضاد می پردازیم:
دسته اول:
- انا مدينة الحكمة [مدينة العلم] وعلي بن ابي طالب بابها؛ ولن توتي المدينة الا من قبل الباب
من شهر حكمتم و امام علي عليه السلام در آن؛ و هرگز كسي جز از در وارد شهر نميشود.
الامام علي عليه السلام:
- ايها الناس ! اعلموا ان كمال الدين طلب العلم والعمل به… والعلم مخزون عند اهله وقد امرتم بطلبه من اهله فاطلبوه
ـ مردم! كمال دين در دانشجويي و عمل به آن است و علم نزد اهلش [حاملان شايستهاش] جمع است، پس شما موظف به طلب آن از اهلش هستيد.
- يا كميل ! لا تاخذ الا عنا تكن منا
ـ اي كميل! [علم و معارف و اعتقادات را] جز از ما [اهلبيت عليهم السلام] مگير تا از ما باشي.
- الامام الباقر عليه السلام:ألا انِّ العلم الّذي هبط به آدم و جميع ما فضّلت به النبيون الي خاتم النبيين، في عترة خاتم النبيين و المرسلين محمد صلي الله عليه و آله فَأينَ يُتاهُ بكم و أين تذهبون
ـ مردم! آگاه باشيد كه همه دانشهايي كه آدم با خويش از آسمان آورد و تمام دانش و فضيلتهاي پيامبران تا خاتم پيامبران صلي الله عليه و آله در خاندان حضرت محمد صلي الله عليه و آله به وديعت نهاده شده است؛ پس شما را چه شده است و به كجا ميرويد؟
- . الامام الكاظم عليه السلام: كذب من زعم انه يعرفنا وهو مستمسك بعروة غيرنا
ـ آنكه ادعاي معرفت ما را دارد اما به ريسماني غير از ما [در علم و معرفت و حكومت و ولايت و…] چنگ ميزند، دروغ ميگويد.
دسته دوم:
1- الامام علي عليه السلام: خذ الحكمة ولا يضرّك من أيّ و عاء خرجت
ـ حكمت را درياب كه از هر كسي صادر شده باشد، به تو زيان نمي رساند . .
2- الامام علي عليه السلام: الحكمة ضالّة المؤمن فخذ الحكمة ولو من أهل النفاق
ـ حكمت گمشده مؤمن است، پس حكمت را ولو از منافقان بگير
جمعبندي روايات دسته اول و دوم
روايات گروه اول با صراحت سخن از انحصار باب و منبع علم و معرفت و حكمت در خاندان وحي و اهلبيت عليهم السلام ميگويند و هرگونه رجوع به ديگران را مردود شمرده و آن را مايه سرگرداني، گمراهي و عذاب الهي ميدانند. براساس اين روايات، منابع معرفت متكثر نبوده و نه تنها كفّار و مشركان و زنديقان نميتوانند منشأ توليد علم مطلوب و معرفت صحيح و باب هدايت باشند بلكه حتي مسلميني كه ولايت اهلبيت عليهم السلام را نپذيرفتهاند نيز چنين شأن و شايستگياي ندارند و در زمره گمراهانند و چنانچه به علوم و احاديث نبوي صلي الله عليه و آله نيز تفوّه نمايند، چون از باب ولايت وارد مدينه علم نبوي نشدهاند، سارق ميباشند.
و اما روايات گروه دوم از عدم محدوديت مأخذ و منبع حكمت سخن گفته، «ما قال» را اصل دانسته و براي «من قال» هيچ شرطي نگذاشتهاند. اي بسا منافق، مشرك، اهل شرّ و انسانهاي فرومايه، سخني حكمتآميز بگويند كه بايد آن را پذيرفت و نبايد به دليل عدم صلاحيت گوينده، به نفي آن پرداخت.
مفهومگيري و جمعبندي نهايي اين دو دسته از روايات
الف ـ مفهوم روايات دسته اول:
تنها منبع مشروع علم، معرفت و حكمت، اهلبيت عليهم السلام (حاملان و وارثان وحي و علوم انبياء و خزانهداران علم الهي) هستند و هيچ منبع و مأخذ مشروعي جز آنان وجود ندارد و هرآنچه از اين كانون و بيت منبعث نشده باشد، باطل و گمراهي است و به همين دليل مؤمنان موظف به اخذ معارف و علوم خود از اين منبع هستند و بايد نظام معرفتي خود را براساس آنچه از اين منبع جوشيده و تراوش كرده است، شكل و سامان دهند و هر آنچه ميگويند و بدان اعتقاد ميورزند و به آن عمل ميكنند و يا با آن به موافقت يا مخالفت بر ميخيزند، بايد مستند به اين منبع و مأخذ باشد. بنابراين هرگز كفار و مشركان و حتي مسلماناني كه معتقد و متمسك به ولايت اهلبيت و ائمه اثني عشر عليهم السلام نيستند، نميتوانند معلم و آموزگار مؤمنان راستين و توليدكننده علم و معرفت براي آنان باشند.
ب ـ مفهوم روايات دسته دوم:
اگرچه براساس روايات گروه اول، تنها منبع علوم و معارف و حكَم راستين، وحي و انبياي الهي و وارثان آنها اهلبيت عليهم السلام هستند و مؤمنان موظف به ايجاد بنا و نظام حكْمي، علمي و معارفيشان براساس اين منبع منحصر هستند اما گاهي سخن يا سخناني حق، صحيح و حكمتآميز بر زبان مشركان و گمراهان و منافقان و… نيز جاري ميشود كه نبايد به دليل ناصالح بودن گوينده، به انكار و رد سخن پرداخت، بلكه شخص مؤمن بايد آن سخن حكيمانه را بپذيرد و به آن گردن نهد.
بنا براین باید گرفتن یک یا چند سخن حکیمانه از منافق یا کافر و مشرک امری متفاوت با اخذ یک رشته علمی ابداع شده از سوی کفار و یا اخذ منظومه معرفتی از آنها آن گونه که در فلسفه و عرفان مصطلح می بینیم می باشد.
برگرفته از فصلنامه سمات