مسؤولیت والدین نسبت به دختران
پس از ظهور اسلام، روزی قیس! که پیرمردی فرتوت شده و اسلام آورده بود، برای جبران خطاهای گذشته و طلب آمرزش از خدا، نـزد پیامبر اکرم آمد و چنین گفت:
جهل و نادانی، بسیاری از پدران این محیط را بر آن داشت تا با دست خویش دختران بیگناه خود را زنده به گور کنند.
سیزدهمین دخترم را زنم پنهانی به دنیا آورد و چنین وانمود کرد که نوزاد مرده است. اما در خفا او را پیش اقوام خود فرستاد. سالها گذشت. روزی که ناگهان از سفری باز گشتم، دختری خردسال را در خانه خودم دیدم و چون شباهتی تام به فر زندانم داشت، دربا ره اش به تردید افتادم. بالاخره دانستم که دختر من است. بی درنگ دخـترک را کـه زار زار میگریست، کشان کشان به نقطه دوری بردم و بـه نـالههای او تـوجه نکردم و زنده به گو رش کردم. قیس، پس از بیات این ماجرا سکوت کرد و به انتظار جواب ماند.
پیامبرخدا، در حالی که قطرات اشک از دیدگانش فـرو میچکید،
زمزمه می کرد که:
- “من لایرحم لایرحم “: آن که رحم نکند، بر او رحم نشود. سـپس خطاب به قیس فرمود:
ای قیس! روز بدی در پیش داری!
قیس پرسید: ای پیامبرخدا! برای تخفیف با رگناهم چه کنم؟
پیامبر پاسخ داد: به عدد دخترانی که کشته ای، کنیزی در راه خدا آزاد کن!
منبع. تفسیر نمونه، ج 11/ 273، با اندکی تغیبر