زندگی نامه علامه امینی(بخش دوم)
قیام سرو
عبدالحسین چهارده ساله بود که شیخ محمد خیابانی بر ضد استعمار شوم انگلیستان قیام نمود. پیش از نهضت خیابانی ، انقلاب مشروطیت روی داده بود، انقلابی که مردم
تبریز در آن نقش مهمی بر عهده داشت . اینک خیابانی به پاس حرمت خون شهیدان ، با قیامی دیگر می خواست با کج روی ها مقابله نماید. لذا شانزدهم رجب ۱۳۳۸
هجری قمری برابر هفدهم فروردین ۱۲۹۹ هجری شمسی بر ضد دولت ارتجاعی وثوق الدوله و امپریالیستهای انگلیسی قیام کرد. این قیام به شهرهای دیگر آذربایجان هم
سرایت نمود و ادارات دولتی یکی پس از دیگری به تصرف انقلابیون در آمد. شش ماه اداره شهر بر عهده کمیته ملی به رهبری خیابانی بود. مبارزی که با انگلیس ،
روس ، آلمان عثمانی مقابله کرده و از استقلال موضع برخوردار بود.
با سقوط وثوق الدوله ، مشیرالدوله پیرنیا به نخست وزیری رسید و حاجی مخبرالسلطنه هدایت را به تبریز فرستاد تا آن مجاهد خستگی ناپذیر را دفع نماید. عصر بیست و
هشتم ذیحجة الحرام مرکز انقلابیون از بین رفت و بعد از سه روز وی را در خانه شیخ حسن میانجی به شهادت رساندند.
عبدالحسین که با سخنان شیخ و اندیشه و افکار متعالی وی آشنایی داشت ، چون دیگر دوستدارانش عزا گرفت و از پدر آموخت که باید پس از قیام و شهادت با مکتب
دعاء فرهنگ سیاسی اجتماعی اسلام را در جامعه نشر داد.
هجرت عشق
سال ۱۳۴۲ هجری بود. عبدالحسین بیست و دو سال در کنار پدر با نشست و برخاست او و درسهای علمی و عملی اش ، با اسلام و قرآن آشنا شده بود و از محضر
بزرگان دیگری چون جناب حاج سید محمد مؤ لف ((مصباح الساکین )) مشهور ره ((مولانا)) و جناب حاج سید مرتضی خسروشاهی صاحب ((اهداء الحقیر در معنی
حدیث غدیر)) و جناب شیخ حسین مؤ لف ((هدیة الانام )) بهره های علمی برده بود.
عشق به امام علی علیه السلام و علاقه به تحصیلات عالی وی را به کوی عشق هدایت کرد. ((نجف اشرف )) شهری که سابقه تاریخی آن بر همگان روشن است . حوزه
علمیه نجف از دیر باز جایگاهی برای رشد و تعالی دانشجویان علوم اسلامی بود و اینک مسافر عاشق می خواست به شهر علم وارد شد.
عبدالحسین داستان هجرت با پدر در میان نهاد. پدر بر قامت برومند نظری انداخت و با دیدگانی اشکبار بر هجرت فرزند پاسخ مثبت داد. پدر از ندای امام آگاه بود و از
جاذبه علی علیه السلام حکایات فراوانی به خاطر داشت . چگونه می توانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟که او بی عشق افسرده می شد و این بر پدر سخت گران
بود. پدر لذت دیدار و همنوایی با فرزند را از دامن شست و وی را به امام علی علیه السلام بخشید و فرزندش امام حسین علیه السلام همانگونه که فرزند از لذات مادی
به حیات جاوید رو آورده بود.
امینی هواخواه علی علیه السلام بود و خود می دانست که علی علیه السلام او را به شهر خویش فرا خوانده است از اینرو ملامت سرزنشگران و کوردلان را به هیچ
انگاشت و زیر لب زمزمه می نمود:
ملک در سجده آدم ، زمین بوس تو نیت کرد
که در حصن تو لطیفی دید بیش از حد انسانی