راه دست يابي به بصيرت
براي دست يابي به بصيرتي چنين تاثيرگذار درشخص و جامعه ورفتارهاي فردي و اجتماعي، مي بايست ابزارهاي درست و مناسبي چون چشم و گوش و مانند آن را داشت، چنان كه لازم است از قلبي سالم و سليم بهره مند بود؛ زيرا اگر قلب آدمي، بيمار و داراي پرده هائي از شقاوت و قساوت و جهل و بي تقوايي باشد، هرگز نمي توان از اين قلب، اميد بصيرت و روشنگري داشت.
انسان براي اين كه به بصيرت و روشنگري واقعي برسد مي بايست با مهار نفس خود هرگونه پلشتي ها را از خود بزايد و تقواي فطري را پاس دارد. هنگامي كه تقواي فطري كه مقتضي پرهيز از هر پلشتي و پليدي چون دروغگويي و پيمان شكني و مانند آن است، در انساني وجود داشته باشد، آن گاه است كه هدايت الهي از طريق وحي و الهام در وي تأثيرگذار خواهد بود و اهل ايمان به خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله ) و قرآن مي شود و درهاي بصيرت بر روي وي گشوده مي شود و چشم و دلش به گونه اي ديگر به مسايل مي نگرد و تحليل و تبيين كرده و توصيه هايي را صادر مي كند.
از نظر قرآن بصيرت و روشنگري، بينش و نگرش درست و صحيحي است كه آدمي با اين امور مي تواند آن را به دست آورد؛ بنابراين كساني كه به وسيله اعضا و جوارح خويش تنها در انديشه پاسخ گويي به خواسته هاي نفساني هستند و يا پلشتي ها و پليدي ها براي آنان معنا و مفهومي ندارد، نمي توانند به بصيرتي دست يابند كه حقايق را بر آنان منكشف سازد و آنان را نسبت به كار درست از نادرست آگاه و هوشيار كند و قدرت تشخيص شان را افزايش دهد و در نهايت از كار نادرست باز دارد.
خداوند در آيه 203 سوره اعراف به ايمان به عنوان مهم ترين عامل دست يابي انسان به قدرت تشخيص حق از باطل و درست از نادرست يعني بصيرت اشاره مي كند و در ادامه در آيه 201 همين سوره تقوا را از مهم ترين عوامل تحقق بخش بصيرت و روشن دلي در آدمي برمي شمارد.
البته هرگز نمي توان نقش بينش را در نگرش ها و افكار و انديشه هاي آدمي ناديده گرفت. از اين رو خداوند پس از ايمان كه امري بينشي و نگرشي است به مسئله شناخت نسبت به آخرت و ايمان به آن در تحقق بصيرت آدمي اشاره مي كند و دنياگريزي و آخرت گرايي در افراد را عاملي مهم در تحقق بصيرت برمي شمارد. (ص آيات 54 و 64(
از ديگر علل و عواملي كه در اين مسئله مهم و اساسي است مي توان به عبرت گيري از مسايل جهان و هستي اشاره كرد. تأكيد خداوند برتوجه به آيات و نشانه هاي الهي از آن روست كه انسان با تحليل آن ها مي تواند نسبت ها را به درستي به دست آورد و در يك آزمون خطا و تصحيح، تجربيات بسيار مفيدي را در زمينه هاي مختلف كسب كند.
بسياري از مردم در يك فرآيند، به بصيرت دست مي يابند، زيرا بصيرت از اموري نيست كه ناگهان تحقق يابد، بلكه در يك فرآيند با علل و عوامل مختلف در انسان پديدار مي شود كه در اين ميان نمي توان نقش مهم نشانه ها و نشانه شناسي را ناديده گرفت. از اين رو توجه به آيات و نشانه هاي الهي در هستي از هر نوع و جنسي در آيات 2 و 12 سوره ذاريات و نيز آيات 6 تا 8 سوره ق مورد تأكيد قرار گرفته است.
انسان با تحليل دقيق داشته هاي خودشان كه از آن به آيات انفسي ياد مي شود و داده هاي بيروني كه از آن به آيات آفاقي ياد شده است، مي تواند اميدوار باشد كه به يك شناخت يقيني برسد.
هرچه تفكر و دقت در آيات انفسي و آفاقي و نشانه شناسي در انسان، قوي تر شود، دقت و تأمل و تحليل وي نيز افزايش مي يابد و يقين او از علم اليقين حصولي به عين اليقين شهودي و حق اليقين حضوري مي رسد. به اين معنا كه نهايت تفكر و انديشه در آيات انفسي و آفاقي، درك حضوري و دانش وجودي است كه ديگر اين دانش جزو ذات وي مي باشد.
بر اين اساس هر كسي بايد در مسايل زندگي از امور اجتماعي و سياسي خويش چنان دقت و توجه داشته باشد كه بتواند از راه نشانه ها، حقيقت را كشف و شهود كند و در ادامه با تقواي سياسي در مسير آن گام بردارد. كساني كه از هيچ نشانه كوچك و جزيي نمي گذرندو آن را در يك پازل دسته بندي مي كنند و در جاي مناسب قرار مي دهند، مي توانند در نهايت، تبيين درستي از مسئله بيابند و واقعيت امور پوشيده را بر خود آشكار سازند. گاه يك فتنه مي تواند اين پازل هايي كه در سايه روشن هاي ترديد قرارگرفته است آشكار سازد و تصويري روشن از حركات و اقدامات و رفتارهاي شخص و يا گروه ارائه دهد.
بارها ديده شده است كه اهل نفاق و كفر و شرك در اين فتنه ها خود را لو داده اند؛ زيرا گمان برده اند كه موفقيت را در دست دارند و چهره واقعي خويش را آشكار مي كنند و يا اين كه حركت و رفتاري را از خود بروز مي دهند كه مي تواند به عنوان متغير ربطي ميان تمامي پازل ها و قطعات پيشين، معنايي را القا و روشن سازد.به سخن ديگر، فتنه ها فرصت هاي شناختي براي بسياري از مردم نسبت به رهبران و نظريه پردازان و تصميم گيران اصلي است كه همواره با درايت و كياست معاويه اي و عمر و عاصي خواسته اند تا خود را مخفي و نهان كنند و انديشه ها و افكار پليد خود را از انظار دور دارند. در اين هنگام فتنه ها، همانند نوري در تاريكي، چهره واقعي خواص را نشان مي دهد و بطلان همه يا برخي كارها و رفتارهايشان را براي توده هاي مردم آشكار مي سازد.
بنابراين مهم ترين رفتاري كه از توده هاي مردم انتظار مي رود آن است كه در فتنه ها به نشانه ها توجه كنند، و با بهره گيري از اصول اساسي اسلام و قرآن، حق را از باطل باز شناسند و خواص و رجال سياسي كشور را براساس آن معيار به ارزيابي نشينند و در نهايت، راه خويش را از گمراهان و منافقان جدا سازند.
در داستان حضرت اميرمؤمنان(علیه السلام ) در جنگ صفين و فتنه بزرگ آن برخي از اهل ترديد نمي دانستند كه حق با علي يا معاويه است؛ زيرا يك نشانه چون شهادت عمار به دست گروه باغي و طغيانگر، براي توده هاي مردم آشكار كرد كه معاويه بر باطل است. هر چند كه در آن زمان بسياري از لشكريان معاويه با توجيه عمر و عاص فريب خوردند، ولي زنگارهاي بسيار و پرده هاي استواري از دغل و تزوير و دروغ با شهادت عمار به عنوان يك نشانه فرو ريخت و از ميان برداشته شد و اهل حق توانستند راه خويش را دريابند.
در حقيقت هر نشانه اي در هر فتنه اي براي توده هاي مردم مي تواند به عنوان نشانه اي از درستي و نادرستي كس يا گروه و يا حكومتي باشد.
به هر حال داشتن بصيرت نيازمند اسباب و ابزارهاي مناسبي است كه قدرت تشخيص آدمي را نسبت به حق و باطل برانگيزد و به وي توانايي دهد تا پس از شناخت، نسبت به آن واكنش درست و مناسبي انجام دهد و همانند بلعم باعوراها و يا سامري ها عمل نكند و همراه فرعون و طاغوت در صف استكبار و كفر و باطل نايستد.