تفسیر آیه اول سوره حشر
یََّاءَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تُقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ وَ رَسُولِهِوَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
ای کسانی که ایمان آورده اید! بر حکم خدا و پیامبر او پیشی نگیرید واز خداوند پروا کنید،
همانا خداوند شنوا و دانا است .
نکته ها
این آیه ، جلوی بسیاری از خطاها را می گیرد. زیرا گاهی خواسته اکثریّت مردم ، جلوه های ظاهری و مادّی ، پیروی از حدس و تخمین ، میل به ابتکار ونوآوری ، هیجان و قضاوت عجولانه و خیال آزاداندیشی ، انسان را وادار به گفتن ها، نوشتن ها و تصمیماتی می کند که ناخودآگاه انسان از خواسته خدا و رسول جلو می افتد، همان گونه که گاهی خیال عبادت ، خیال قاطعیّت ، خیال انقلابی بودن و خیال زهد و ساده زیستی ، گروهی را وادار کرد تا از خدا و رسول پیشی بگیرند و به قول معروف کاسه داغ تر از آش باشند.
این آیه می خواهد انسان ها را همچون فرشته تربیت کند، زیرا قرآن درباره فرشتگان می فرماید: در سخن بر خدا سبقت نمی گیرند و تنها طبق دستور او عمل می کنند. (لایَسبِقونَه بِالقَول و هم باَمرِه یَعمَلون )(1)
قرآن ، موارد تقدّم را بیان نکرد تا شامل انواع پیش افتادن های عقیدتی ، علمی ، سیاسی ، اقتصادی و غیره در گفتار وکردار گردد.
بعضی اصحاب از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله درخواست کردند که خود را مقطوع النسل و اَخته نمایند تا دیگر تمایلی به همسر نداشته باشند و یکسره در خدمت اسلام باشند، حضرت آنان را از این کار زشت باز داشت .
کسی که از خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پیشی می گیرد، در مدیریّت نظام خلل وارد کرده و جامعه را به هرج و مرج می کشاندو در حقیقت دستگاه و نظام قانون گذاری را بازیچه تمایلات خود قرار می دهد.
پیام ها
1 برای انجام گرفتن دستورات باید ابتدا زمینه های روانی پذیرش را در مخاطب ایجاد کرد. جمله (یا ایها الّذین آمنوا) به مخاطب شخصیّت می دهد ووابستگی او به خدا را که زمینه انجام کار است ، بیان می کند.
2 از آنجا که فرمان پیش نیفتادن از خدا و رسول ، فرمان ادب است ، خود این آیه نیز مخاطب را با ادب ویژه صدا می زند. (یا ایها الذین آمنوا…)
3 بعضی سلیقه های شخصی ، عادات و رسوم اجتماعی و بسیاری از مقرّرات و قوانین بشری که ریشه در قرآن و حدیث ندارد و برخاسته از عقل و فطرت نیست ، نوعی پیش افتادن از خدا و رسول است . (لا تقدّموا…)
4 هرگونه حرام کردن نعمت های حلال خداوند و یا حلال کردن حرام ها، پیشی گرفتن از خدا و رسول است . (لاتقدّموا…)
5 هرگونه بدعت ، مبالغه ، ستایش نابجا و انتقاد نابجا، پیشی گرفتن است . (لا تقدّموا…)
6 سرچشمه فقه و رفتار ما باید قرآن و سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله باشد. (لا تقدّموا بین یدی اللّه و رسوله )
7 پیشی گرفتن از خدا و رسول ، بی تقوایی است . (چون در این آیه می فرماید: پیشی نگیرید و تقوی داشته باشید) (لاتقدّموا… واتّقوا)
8 هر آزادی ، توسعه و پیشرفتی ارزش ندارد. (لاتقدّموآ…)
9 برای انجام تکالیف ، دو اهرم ایمان و تقوی لازم است
. (در آیه هم کلمه ((آمنوا)) و هم کلمه ((اتّقوا)) مطرح شده است ) (آمنوا… واتّقوا)
10 از چیزهایی که جمله را زیبا می کند آن است که امر و نهی در کنار هم باشد. (در آیه هم نهی آمده ((لاتقدّموا)) و هم امر آمده است ((واتّقوا)))
11 حکم رسول همان حکم خداست ، بی احترامی به او بی احترامی به خداست و پیشی گرفتن از هر دو ممنوع است . (لا تقدّموا بین یدی اللّه و رسوله )
12 التزام عملی باید همراه با تقوای درونی باشد. (لاتقدّموا… واتّقوا اللّه )
13 کسانی که به خاطر سلیقه ها و مسائل دیگر از خدا و رسولش پیشی می گیرند، نه ایمان دارند و نه تقوا. (یا ایّها الذین آمنوا لاتقدّموا… و اتّقوا)
14 تندروی یا کندروی های خود را توجیه نکنیم . (انّ اللّه سمیع علیم )
نمونه های پیش افتادن
اکنون با هم به چند نمونه تاریخی تقدّم و پیشی گرفتن مردم بر خدا ورسول که در تفاسیر و روایات مطرح شده است توجّه می کنیم :
1 در عید قربان گروهی قبل از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله قربانی کردند، به آنان گفته شد: (لاتقدّموا بین یدی اللّه و رسوله )(2)
2 گروهی قبل از آنکه ماه رمضان ثابت شود روزه گرفتند. به آنان گفته شد: (لاتقدّموا بین یدی اللّه و رسوله )
3 پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله گروهی را برای تبلیغ نزد کفّار فرستاد، کفّار مبلّغان پیامبر را کشتند، ولی سه نفر از آنان فرار کردند. این سه نفر در بازگشت در مسیر فرار دو نفر از قبیله کفّار (بنی عامر) را دیدند و به انتقام دوستان شهید خود آنها
را کشتند (در حالی که آن دو نفر بی تقصیر بودند). قرآن آنان را به خاطر این عمل خودسرانه توبیخ کرد که چرا بدون دستور پیامبر دست به این عمل زدید؟ (لاتقدّموا بین یدی اللّه و رسوله )(3)
4 امام علیه السلام به شخصی فرمود: این دعا را بخوان : ((یا مقلّب القلوب )) شنونده این گونه گفت : ((یا مقلّب القلوب والابصار)) امام فرمود: ما کلمه ((ابصار)) را نگفته بودیم ، قرآن می فرماید: از خدا و پیامبر جلو نیفتید. (لاتقدّموا بین یدی اللّه و رسوله )(4)
5 قوم بنی تمیم از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امیر ومسئول خواستند. خلیفه اوّل و دوّم هر کدام شخصی را پیشنهاد کردند و با هم مشاجره می کردند که کاندیدای من بهتر است ، آیه نازل شد؛ (لاتقدّموا بین یدی اللّه … و لاترفعوا اصواتکم )(5)
6 امام علیه السلام در آموزش دعا به شخصی فرمود: این دعا را بخوان : ((لااله الاّ اللّه …)) تا آنجا که می فرماید: ((یُحیی و یُمیت )) شنونده از پیش خود جمله ای اضافه کرد و گفت : ((و یمیت و یحیی )) حضرت فرمودند: جمله تو صحیح است ، امّا آنچه من می گویم بگو و سپس آیه (لاتقدّموا بین یدی اللّه و رسوله ) را برای او تلاوت فرمودند.(6)
7 بعضی از اصحاب پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله خواب و خوراک و آمیزش با همسر را بر خود حرام کردند، حضرت ناراحت شده و به منبر رفتند و فرمودند: من خودم غذا می خورم ، می خوابم ، با همسرم زندگی می کنم و راه و روش من این است ، پس هر کس از این راه پیروی نکند، از من نیست . ((فمَن رَغِب عن سنّتی فلیس منّی ))(7)
8 با این که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله ازدواج موقّت را قانونی اعلام فرمودند، خلیفه دوّم گفت : من آن را حرام کردم . این خود پیش افتادن از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است که در این آیه از آن نهی شده است . (لاتقدّموا بین یدی اللّه و رسوله )
9 در سال هشتم هجری که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله با مردم برای فتح مکه از مدینه حرکت کردند، بعضی از مسلمانان در این سفر روزه خود را افطار نکردند (با این که می دانستند مسافر روزه ندارد و می دیدند که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله افطار کرده است ). اینها کسانی هستند که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پیشی می گیرند. (لاتقدّموا بین یدی اللّه و رسوله )
10 در ادیان قبل از اسلام نیز نمونه هایی از پیشی گرفتن را می بینیم . مثلاً با این که حضرت مسیح فرزند مریم و بنده خدا بود، او را تا مرز خدایی پیش بردند که قرآن آنان را از غلوّ در دین باز داشت .
نمونه های تخلّف و بازماندن
همان گونه که پیش افتادن از خدا ورسول او ممنوع است ، عقب ماندن و پس افتادن از فرمان آنان نیز ممنوع است . آن گاه که خدا و رسول و جانشینان بر حقّ آنان مردم را برای مسئله ای فرا می خوانند، باید با سرعت و سبقت ، آگاهانه و عاشقانه ، آن دعوت را لبیک
گفت . در آیاتی از قرآن از کسانی که به همراه فراخوانی و بسیج از خود سنگینی به خرج می دهند، به شدّت انتقاد شده است . (اثّاقلتم الی الارض )(8) در این زمینه نیز به نمونه هایی توجّه می کنیم :
الف : پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در آستانه رحلت ، لشگری را برای دفاع به منطقه ای بسیج کرد و فرمانده آن را جوانی به نام ((اُسامه )) منصوب نمود و فرمود: خدا لعنت کند هر کس که از لشگر اُسامه تخلّف کرده و سرباز زند، امّا عدهّای تخلّف کردند.
ب : در آیات قرآن از کسانی که به خاطر تخلّف از فرمان پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله به جبهه نرفتند و براین امر شادمان بودند، انتقاد شدید شده است . (فَرِح المخلّفون بمَقعَدهم خلاف رسول اللّه )(9)
ج : در جنگ اُحد با اینکه در حمله اوّل مسلمانان پیروز شدند، ولی به خاطر تخلّف از دستور پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که 50 نفر را در شکاف کوه های اُحد مسئول مرزبانی قرار داده بود، و آنان به عشق جمع آوری غنائم منطقه را رها کردند، عاقبت جنگ با شکست مسلمین و شهادت حضرت حمزه عموی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و جمعی از یاران با وفای حضرت ، پایان یافت .
قرآن دلیل شکست اُحد را در سه کلمه بیان کرده است : سستی ، اختلاف و تخلّف از فرمان . (حتّی اذا فَشِلتم و تَنازَعتم فی الامر و عَصیتُم )(10)
د: بارها در نهج البلاغه حضرت علی علیه السلام افراد سنگدل یا ترسو و کسل را به شدّت
سرزنش کرده و تعبیراتی از قبیل اینکه شما لاشه های بی روح هستید!، شما در قیافه مرد هستید امّا مردانگی ندارید!(11) و امثال آن به کار برده است .
بنابراین آنچه خداوند از ما می خواهد، نه پیش افتادن است نه پس افتادن ، بلکه همراه بودن و هم فکر و همکار بودن است . (والّذین معهم …)
( ادامه دارد…)
پی نوشت:
1-انبیاء، 27.
2- کشّاف ، ج 4، ص 350.
3-کشّاف ، ج 4، ص 350.
4-کمال الدین صدوق ، ص 201.
5-صحیح بخاری ، ج 3، ص 123.
6-خصال صدوق ،ج 2، ص 62.
7-وسائل الشیعه ، ج 23، ص 244.
8-توبه ، 38.
9-توبه ، 81.
10-آل عمران ، 152.
11-نهج البلاغه ، خطبه 27.