انواع فرهنگ
در یک نگاه کلّی می توان همة فرهنگهای موجود را به دو نوع مادّی و الهی تقسیم کرد و بازنگری قرار داد:
فرهنگ مادی
این فرهنگ بر پوچ انگاری ارزشهای الهی و انسانی بنا نهاده شده است. جنبة انسانی انسان به فراموشی سپرده شده و تنها به عنوان«موجود مادی» مورد ارزیابی قرار می گیرد. چنین فرهنگی افراد پیرو خویش را پیرامون رفاه فزونتر، آزادی و بهره وری بیشتر از غرایز و سود پرستی به جنبش در می آورد.
در فرهنگ مادی هدف وسیله را توجیه می کند. بنابراین، پیروی چنین فرهنگی برای رسیدن به اهداف مادی و بهره مندی هر چه بیشتر از مزایای زندگی به هر وسیله ای دست می یازد و از هر شیوة ممکن سود می جویند. بدین ترتیب در سایة چنین فرهنگی ، بنیادهای اخلاقی جامعه فرو می ریزد ، ارزشهای انسانی کم رنگ می شود ، آمار بزهکاریها فزونی می یابد و بشر در گرداب بی پناهی و تنهایی گرفتار آمده اضطراب و تشویش بر سراسر زندگی وی حاکم می شود.
فرهنگ الهی
فرهنگ الهی، انسان را آمیزه ای از پیکر خاکی و روان آسمانی می داند. که فرهنگ اسلامی تبلور تمام و کمال آن است، و هدفش دستیابی به کمالی است که در تابش آفتاب"وحی” حاصل می شود و معیار برتری افراد را نیز پرهیزگاری و پایبندی به اصول ثابت اخلاقی می داند. قرآن مجید دراین رابطه می فرماید:
«اِن اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقیکُم»
“هر آیینه گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیز گارترین شماست.
اصولاً برای شناخت اصالت و میزان برخورداری یک فرهنگ از روح و حیات نیاز به مطالعه و شناخت، عناصر برجسته، جهت و حرکت، آهنگ رشد و انگیزه های حاکم بر آن فرهنگ می باشد تا مشخص شود که آیا دارای شخصیت مستقلی می باشد؟ و یا اینکه التقاطی بوده و دنباله رو فرهنگهای دیگر است.
فرهنگ اسلامی بر خلاف فرهنگ مادی که ساخته و پرداخته دست بشر است، به این ویژگی منحصر به فرد، آراسته گشته و به حیات خود ادامه می دهد.
متفکّر بزرگ اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می فرماید:
«فرهنگ اسلامی مانند یک سلول زنده رشد کرد و فرهنگهایی را از یونانی و هندی و ایرانی و غیره در خود جذب کرد و به صورت موجود جدید با چهره و سیمای مخصوص به خود ظهور کرد و به اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدّن، تمدن اسلامی در ردیف بزرگترین فرهنگها و تمدنهای بشری است.»