از سلطه یهود تا دوستی روباه مکار(آمریکا) و خرگوش(ایران) (نقد انیمیشن zootopia )
«زوتوپیا» فقط به این دلیل به یکی از بهترین انیمیشنهای سینما تبدیل شد که والت دیزنی دست به حرکت غافلگیرکنندهای زد و آن هم این بود که آنها کلیشههای خودشان را فراموش کردند و تصمیم گرفتند چیزی بسازند که حداقل هیچکس انتظارش را از آنها نداشت. محصول نهایی به انیمیشن کودکانهای تبدیل شده بود که لبریز بود از بحثهای زیرمتنی سیاسی و اجتماعی و نژادی.
Zootopia در واقع از ترکیب دو کلمه Zoo (به معنی باغ وحش) و Utopia (به معنی آرمانشهر) ساخته شده که اشاره به زندگی ایده آل حیوانی در پشت قفس های لیبرالیسم دارد!!! (در واقع سیستم ارائه شده برای زوتوپیا همان سیستم حکومتی لیبرال دموکراسی هست که غرب آن را آخرین و بهترین سیستم ارائه شده می داند و افراد ضد این سیستم را افرادی ابرشرور معرفی می کند) هارمونی و نظم نوینی که تمام افراد جوامع با خصوصیات مختلف و حتی دشمنان خونین را در خود جای می دهد، آرمانشهری را ایجاد کرده که با شعارهایی همچون “هرکس میتواند هرچه میخواهد باشد” یا “همه چیزها رو امتحان کن” (شعر شکیرا!) حد و مرزها و موانع اخلاقی را از بین برده و طبق تعریف لیبرالیسم همه چیزها را مباح اعلام می کند و همانطور که در طول فیلم میبینیم، ارتباط با مافیا، فرار مالیاتی، پیوستن به کلوپ طبیعت گرایان و عریان شدن اعمال بدی نمی باشند و مباح تلقی می شوند.
در این انیمیشن در واقع حیوانات جایگزین انسانها با نژادها و خصوصیات مختلف شده اند و هر یک از انواع حیوانات نماینده گروهی خاص از انسان هاست، برای تطبیق بهتر، در نوع حیوانات فقط پستانداران استفاده شده و سن خرگوش(24سال) و سن روباه(32سال) مطابق سن انسان ها می باشد. شاید بتوان گفت که سازندگان مفهوم حیوان بودن انسان (به گفته خیلی از متخصصان و دانشمندان غربی!) و بحث های تکاملی را در این اثر لحاظ کرده اند.
این که یک موش (نماد یهودی ها!) اینقدر قدرتمند هست و نوع حیوانات انتخاب شده (مثلا اینکه گوسفندها مسئول همه توطئه ها نشان داده می شوند) و تطبیق آنها در فیلم خودش یک بحث جداگانه است که نیاز به بررسی بیشتری دارد!!!
پایان قسمت اول