ولادت حضرت زینب (س)
lderText>
oma,arial,helvetica,sans-serif;"> او سومين فرزند ارجمند خاندان وحى و رسالت و دودمان پاك و بلندآوازه ى امامت بود. نگارنده او را بسيار بى نياز از تعريف و تمجيد مى نگرد چرا كه در وصف بانويى گرانقدر كه پدرش امير مؤمنان و مادرش سالار بانوان جهان «فاطمه» پاره ى تن پيامبر و دو برادرش «حسن» و «حسين» سالار جوانان بهشت هستند، چه چيزى مى تواند بنويسد؟
راستى كه او ميوه ى فضيلتها و ثمره ى عظمتهايى بود كه هاله اى از شرف و پاكى و قداست و شكوه از هر سو او را در ميان گرفته بود.
با اين بيان شما خواننده ى عزيز ديگر از سينه ى پربار و آكنده از عشق و ايمانى كه او را شير داد و از دامان پاكى كه او را بسان گل پروريد، و از تربيت و پرورشى كه همواره در مورد او بكار رفت، و از بيت رفيعى كه او در آنجا ديده به جهان گشود، و از عامل وراثت و آنچه از اين راه به او ارزانى گرديد، و نيز عكسالعمل و بازتاب شيوه هاى تربيتى و تأثير جو مقدس خانوادگى كه روح بزرگ او اثر نهاد، و نيز از ارزشهاى اخلاقى و مواهب بىشمارى كه به او ارزانى داشت و در مزرعه ى پربار وجود او به گل نشست و شكوفا گرديد، چيزى مپرس و مگو كه وصفناپذير است!
اما راستى چقدر دردناك است كه بگوييم تاريخ در مورد او ستم و بيداد روا داشت، همانگونه كه در مورد پدر و مادر گرانمايهاش، چرا كه تاريخ آنسان كه شايسته و بايسته است زندگى او را پى نگرفت و آنگونه كه زيبندهى شخصيت بانوى انديشمند و فرزانهى «بنى هاشم» و نواده ى پيامبر خدا و قهرمان بزرگ ايمان و شجاعتى چون «زينب» باشد، زندگى او را ترسيم ننموده است.
هديه آسمان
به هر حال آنگاه كه او ديده به جهان گشود، نياى گرانقدرش پيامبر نام او را «زينب» نهاد. واژهى مقدس و جانبخشى كه از «زين» و «اب» شكل گرفته است و به مفهوم زينت و آراستگى پدر مىباشد
.
نويسنده ى كتاب «الحسين و بطلة كربلا» مقاله اى را از يك روزنامه ى پر تيراژ مصرى كه پيرامون شخصيت والاى اين بانوى بزرگ نوشته شده است در كتاب خويش مىآورد كه ما در اينجا فرازهايى از آن را مىآوريم و مىگذريم:
زينب دخت امير مؤمنان در ماه شعبان به سال پنجم از هجرت ديده به جهان گشود. مادرش او را نزد پدر والامقامش على عليهالسلام آورد و گفت: على جان! اين نوزاد را بگير و براى او نامى شايسته برگزين
على عليهالسلام فرمود: من در نامگذارى فرزندم بر پيامبر خدا پيشى نمىگيرم.
آن روز پيامبر در سفر بود. هنگامى كه آمد، به خانهى «فاطمه» وارد شد. از او خواستند تا نامى بر نوزاد خاندان رسالت برگزيند كه فرمود: «من بر پروردگارم سبقت نمى جويم.»
در اين لحظات بود كه فرشتهى وحى فرود آمد و با تقديم سلام و تهنيت خدا به پيامبرش گفت: «اى پيامبر خدا! نام اين نوزاد مبارك «زينب» است، چرا كه خدا اين نام زيبا و شايسته را براى او برگزيده است.»
سمبل پايدارى
آرى اين بانوى بزرگ، هم داراى زندگى درخشان و تاريخ سرشار از فضايل انسانى و ارزشهاى اخلاقى است و هم همهى مراحل زندگى الهام بخش و درس آموزش با حوادث اندوهبار و درد و رنج آميخته بود.
در بخش مهمى از عمرش به طول ربع قرن با فاجعه ى جانسوز رحلت نياى گرانقدرش پيامبر و مام شايستهاش «فاطمه» و رخدادهاى سخت ديگرى، روبرو گرديد. آنگاه با روزگار سختى روبرو شد كه پدرش امير مؤمنان خانه نشين گرديد و آزادى و امنيت و همهى امكانات از او سلب شد.
سپس هجرت پدرش از مدينه به كوفه كه مركز حكومت پدرش گرديد، پيش آمد و از پى آن ارادهى حكيمانهى الهى او را با شهادت پدر- يعنى حادثهى دردناك و فاجعهى تكاندهندهاى كه آسمانها را به لرزه درآورد- داغدار ساخت. به دنبال آن شاهد و ناظر جنگ ظالمانه اى بود كه معاويه بر ضد برادرش، حضرت مجتبى عليهالسلام و شيعيان او شعلهور ساخت و پس از آن هم با نقشهى ابليسى خويش آن حضرت را با سم خيانت به شهادت رسانيد و سيطرهى استبدادى خويش را به ضرب زور و فريب و خيانت و تطميع به جهان اسلام تحميل كرد.
پس از ساليانى چند ناگهان آن بانوى قهرمان با رخداد ديگرى كه براستى بزرگترين فاجعهى تاريخ بود، روبرو گرديد. فاجعه ى تكاندهنده و خونبارى كه داراى ابعاد گوناگون و مسيرى طولانى بود. اما شگفت اينجاست كه اين بانوى قهرمان در برابر اين حوادث سخت و شكننده، قهرمانانه و نستوه، پايدارى ورزيد و بى آنكه احساس شكست يا پريشانى نمايد و يا اعصاب پولادين خويش را از دست بدهد و يا بر هوشمندى و آگاهى و درايتاش خدشهاى وارد آيد، رسالت سترگ و پرشكوه خويش را از آغاز تا انجام به شايستگى انجام داد و پا به پاى انجام وظيفه و رساندن پيام، به مدينه بازگشت.
پس از اين پايدارى شگرف در راه حق و عدالت، استبداد حاكم او را تبعيد ساخت و آن بانوى بزرگ به «مصر» رفت و خدا چنين مقرر فرمود كه آن حضرت در همانجا جهان را بدرود گويد و پروندهى سراسر افتخار زندگى شگفتانگيز و الهامبخش او در سرزمين «نيل» گشوده بماند و آرامگاهش پناهگاه و نقطه ى اميد ميليونها قلب و دل در طول عصرها و نسلها… گردد
بر ساحل انتظار
نجوا
ای از تمام خوبی ها لبریز، دریای علمی و سلطان وادی حلم . کرم ، دست طلب نزد دامن بخشایشت دراز کند که پایه کرامتی.بردباری ، متحیر صبر توست.که تو منتهای صبری .صدق ، نسیم همیشگی کلام توست و رحمت جویباری همیشه جاری بر وجودت.
قحطی ایمان
این روزها که بى تو مىگذرد، به قحطى ایمان دچار شدهایم . چشمه سار فطرتمان خشک شده و ابرهاى نگاهمان بخیل گشتهاند .
تشنهام، تشنه قطرهاى نگاه . نگاه بارانى تو . بر من ببار، که زیر باران ندبه به انتظار نشسته ام .
گفتند: تو هیچ نیستى . در مقابل این همه آمدهاى چه بگویى؟ ! گفتم: از پشت هیچستان آمدهام تا فریاد کنم، « همه ام» زیر سایه عزتى است که وقتى از او مىگویم، عزیز مىشوم . بزرگ است; بزرگىاش را مىستایم، عظیم مىشوم . شریف است، از شرافتش مىگویم، شریف مىشوم .
تو عزیزى، عظیمى و شریف . عزتت را کس به توصیف نتواند آورد و بزرگىات هرگز در ذهن کوچک ما نخواهد گنجید . تو در فاصلهاى بلند از ما ایستادهاى، ما در دشتهاى پست این عالم خاکى و تو در بلنداى نعمت افلاکیون قرار دارى . پاى خاکى را یاراى آمدن تا بلندىها نیست . اما نگاه لطف تو اى مسندنشین شرافتبه خاک نشینان عزت مىدهد . تو به یک نگاه گر به ما بنگرى ما صد جان به فداى آن نگاه تو مىکنیم!
این روزها عجیب دلتنگ نگاه تو گشته ایم،
گفتى روزى مىآیى سرگردانى ما را با نگاه خویش پایان مىدهى اما روزها گذشت و ما پریشانتر شدیم . نیامدى، با ما بگو انتظار آمدنت کى بسر مىرسد . از بس حیران کوچه پس کوچههاى انتظار شدیم و در جدایى تو جویبار لحظهها را لبریز اشک کردیم، زندگى را گم نمودیم و برق نگاهمان را در بلنداى نگاه آمدنت فرو نشاندیم . بگو با این احوال چه شعرى در وصف تو بخوانم تا سوز انتظارم و شور اشتیاقم در تو اثر کند و بر من بنگرى.
قرارگاه آسمانی
نمیدانم کدام روز زیبای خداوند بود که زیر سقف آسمان انجمن،ستاره وار کنار یکدیگر نشستیم وعهدبستیم کنار هم ماندن را،سبز وپایدار.
دست به دست یکدیگر دادیم به امید فردای روشن ظهور،دست به دست هم دادیم وباغی از گلبوته های امید و شور و نشاط میان مان رویید.بعدیک قرارداد دو طرفه بستیم با آسمان!آن وقت یک اتاق کوچک شد قرارگاه دل های بی قرارمان.روزهایی که ما ستاره بودیم وآسمان توی قلب هامان.چندان دور نشدم که نتوانم وصف شان کنم.
آن روزها با قلم دل،مشق خوب بودن میکردیم و چشم هامان افق روشن فردا را می دید.مربی،دیروزهای پر هیاهوی جنگ و جبهه را در قاب خاطره می آوردویادمان می داد رسم جنگ امروز را.آن وقت سلاح قلم به دست گرفتیم تا شهید و شاهد دوران خویش شویم.مربی به ما ایستادن را آموخت،ایستادن به رسم سرو های دیروز.
وکم کم در سایه سار انجمن قد کشیدیم.واز آن روز تا به هنوز و همیشه به خود می بالیم که سیاهی چادرمان کم از سرخی خون شهیدان نیست.ما هنوز هم بر قرار آسمانی مان استوار هستیم.نمی خواهیم در عصر سکوت جهان خاموش بمانیم که سکوت مان مجالی شود برای جولان دادن یزید های زمان.ما در همین انجمن آموخته ایم که این چنین باشیم.
نوشته ی روی تخته یادم هست،وقتی که رفیق انجمنی ام دیر به وعده گاهمان رسید:((قرارمان این نبودهمسنگر!))
تقویم ایام قرارگاهمان ورق خورد و حالا دفتر نقاشی قلب هامان پر از نقاشی خاطرات رنگارنگ است،روزهایی سبز و پرمهر،روز هایی به رنگ آبی آسمانی.روزهایی خاکی به رسم دیروزهای جبهه و روزهایی باعطر و بوی انتظار.روزهایی که ما ساکنان آسمان انجمن معتقدیم تکرار نشدنی هستند.
ما نیک می دانیم تابیدن خورشید بر تارو پود عالم را
نیک می دانیم تپیدن قلب ناآرام را برای رسیدن موعود.
می دانیم و از همین روست که به دنبال کشف وظایف خویش هستیم تا ظهور دولت یار.ما بی شماریم.هر روز پرچمداران جنبش دانش آموزی در جلوه های نو ظاهرمی شوند و نمی گذارند رسم مان بشکندو قرارگاهمان خالی بماند.آهای همسنگر! حالا نوبت توست ستارگی کنی
خداوندا تو چه بی صداوبی حساب می بخشی وماچه حسابگرانه تسبیح می گوییم. بر کران همیشه،پشت بن بست حرف ها و بغض های تلمبار شده،پس نقاب خالی این چشمان که فردای گنگ و مبهم مرا می کاوند،در جست و جوی تو هستم. نمی دانم بی تو چه خواهم کرد…و پناهی در کدامین خلوت،سکوت و جمله خواهم یافت.من و تنهایی دنج این گوشه ها…که نجوای تنهایی ام را آهسته در پی تو می آویزم،مکرر.شاید به یمن نام نورانی تو،گونه هایم را بنوازد این اشک،این اشک،این اشک.
فلسفه عید نوروز
عید نوروز باستانی
سر آغاز جشن نوروز، روز نخست ماه فروردین (روز اورمزد) است و چون برخلاف سایر جشنها برابری نام ماه و روز را به دوش نمیکشد ، بر سایر جشنهای ایران باستان برتری دارد.
در مورد پیدایی این جشن افسانههای بسیار است ، اما آنچه به آن جنبهی راز وارگی میبخشد ، آیینهای بسیاری است که روزهای قبل و بعد از آن انجام میگیرد. اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز میشود ، حیرت انگیز نیست چرا که بینظمی یکی از مظاهر آن است.
ایرانیان باستان ، نا آرامی را ریشهی آرامش و پریشانی را اساس سامان میدانستند و چه بسا که در پارهای از مراسم نوروزی ، آنها را به عمد بوجود میآوردند ، چنان که در رسم باز گشت ِ مردگان (از 26 اسفند تا 5 فروردین) چون عقیده داشتند که ارواح درگذشتگان باز میگردند ، افرادی با صورتکهای سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت میپرداختند و بدینگونه فاصلهی میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم میریختند و قانون و نظم یک ساله را محو میکردند.
باز ماندهی این رسم ، آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت. از دیگر آشفتگیهای ساختگی ، رسم میر نوروزی ، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در این رسم به قصد تفریح کسی را از طبقههای پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر میگزیدند و سلطان موقت بر طبق قواعدی اگر فرمانهای بیجا صادر میکرد ، از مقام امیری بر کنار میشد.
حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی گوشهی چشمی دارد: سخن در پرده میگویم ، چو گل از غنچه بیرونای که بیش از چند روزی نیست
حکم میر نوروزی. خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد ؛
نخست درهم ریختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو میشد. در
بعضی از نقاط ایران رسم بود که حتا خانهها را رنگ آمیزی میکردند و اگر میسر نمیشد ، دست کم همان اتاقی که هفت سین را در آن میچیدند ، سفید میشد. اثاثیهی کهنه را به دور میریختند و نو به جایش میخریدند و در آن میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگیها و اندوههای یک ساله بود واجب میدانستند. ظرفهای مسین را به رویگران میسپردند. نقرهها را جلا میدادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک میکردند. فرش و گلیمها را غاز تیرگیهای یک ساله میزدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان ، فروهرها (ریشهی کلمهی فروردین) در این روزها به خانه و کاشانهی خود باز میگردند ، اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال میشوند و برای باز ماندگان خود دعا میفرستند و اگر نه ، غمگین و افسرده باز میگردند.
از این رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشک و عنبر میسوزاندند و شمع و چراغ میافروختند. در بعضی نقاط ایران رسم است که زنها شب آخرین جمعهی سال بهترین غذا را میپختند و بر گور درگذشتگان میپاشیدند و روز پیش از نوروز را که همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حور باشد ، به خانهای که در طول سال در گذشتهای داشت به پُر سه میرفتند و دعا میفرستادند و میگفتند که برای مرده عید گرفته اند. در گیر و دار خانه تکانی و از 20 روز به روز عید مانده سبزه سبز میکردند.
ایرانیان باستان دانهها را که عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبیا ، عدس ، ارزن ، نخود ، کنجد ، باقلا ، کاجیله ، ذرت ، و ماش به شمارهی هفت- نماد هفت امشاسپند - یا دوازده شمارهی مقدس برجها در ستونهایی از خشت خام بر میآوردند و بالیدن هر یک را به فال نیک میگرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود.
خانوادهها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (= اندیشهی نیک) ، هوخت (= گفتار نیک) و هوو.رشت (کردار نیک) سبز میکردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها میدانستند. چهار شنبه سوری که از دو کلمهی چهارشنبه منظور آخرین چهارشنبهی سال و سوری که همان سوریک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای چهارشنبهی سرخ ، مقدمهی جدی جشن نوروز بود.
در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند را به یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیه میکردند. بازار در این شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک میدید. غروب هنگام بوتهها را به تعداد هفت یا سه (نماد سه منش نیک) روی هم میگذاشتند و خورشید که به تمامی پنهان میشد ، آن را بر میافروختند تا آتش سر به فلک کشیده جانشین خورشید شود.
در بعضی نقاط ایران برای شگون ، وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو ، لحاف و لباسهای کهنه را میسوزاندند. آتش میتوانست در بیابانها و رهگذرها و یا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله میکشید از رویش میپریدندو ترانههایی که در همهی آنها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکیزگی بود ، میخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمیکردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی جمع میکرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند ، سر ِ نخستین چهار راه میریخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه که میپرسیدند: “کیست؟” میگفت: “منم.” - ” از کجا میآیی؟” - “از عروسی… ” - “چه آوردهای؟” - “تندرستی…” شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان میرفتند و از روی روزنهی بالای اتاق (روزنهی بخاری) شال درازی را به درون میانداختند. صاحب خانه میبایست هدیهای در شال بگذارد.
شهریار در بند 27 منظومهی حیدر بابا به آیین شال اندازی و در بند 28 به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد: برگردان بند 27: عید بود و مرغ شب آواز میخواند دختر نامزد شده برای داماد ، جوراب نقشین میبافت… و هر کس شال خود را از دریچهای آویزان میکرد وه… که چه رسم زیبایی است رسم شال اندازی هدیه عیدی بستن به شال داماد… برگردان بند 28 من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم شتابان به طرف خانهی غلام (پسر خالهام) رفتم ، و شال را آویزان کردم… فاطمه خالهام جورابی به شال من بست “خانم ننهام” را به یاد آورد و گریه کرد…
شهریار در توضیح این رسم میگوید: “در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمیبایست در مراسم عید شرکت میکردیم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دویدم.” از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بودو آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند. مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی که نماد گذار از مشکل بود میایستادند و کلیدی را که نماد گشایش بود ، زیر پا میگذاشتند. نیت میکردند و به گوش میایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت خود میدانستند. آنها در واقع از فروهرها میخواستند که بستگی کارشان را با کلیدی که زیر پا داشتند ، بگشایند. قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها… زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانهی خوراک و خوردن بود.
ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون میگذاشتند تا از این میهمانان تازه رسیدهی آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیر محسوس اند ، کسانی هم که برای قاشق زنی میرفتند ، سعی میکردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر میدانستند ، دریافتشان را خوش یُمن میپنداشتند. اما اصیل ترین پیک نوروزی سفرهی هفت سین بود که به شمارهی هفت امشاسپند از عدد هفت مایه میگرفت. دکتر بهرام فره وشی در جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی میداند که به آن هفت سینی میگفتند و بعدها با حذف (یای) نسنت به صورت هفت سین در آمد. او عقیده دارد که هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفرهی هفت سینی میگویند. چیزهای روی سفره عبارت بود از آب و سبزه ، نماد روشنایی و افزونی ، آتشدان ، نماد پایداری نور و گرما که بعدها به شمع و چراغ مبدل شد ، شیر نماد نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره ، تخم مرغ نماد نژاد و نطفه ، آیینه نماد شفافیت و صفا ، سنجد نماد دلدادگی و زایش و باروری ، سیب نماد رازوارگی عشق ، انار نماد تقدس ، سکههای تازه ضرب نماد برکت و دارندگی ، ماهی نماد برج سپری شدهی اسفند ، حوت (= ماهی) ، نارنج نماد گوی زمین ، گل بید مشک که گل ویژهی اسفند ماه است ، نماد امشاسپند سپندار مز و گلاب که باز ماندهی رسم آبریزان یا آبپاشان است ( بر مبنای اشارهی ابو ریحان بیرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاکستر آن آلوده میشود و لذا آب پاشیدن به یکد یگر نماد پاکیزگی از آن آلایش است. ) نان پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر ، بَرسَم (= شاخههایی از درخت مقدس انار ، بید ، زیتون ، انجیر در دستههای سه ، هفت یا دوازده تایی) و کتاب مقدس. بعضی از مؤمنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام میدانستند چنانکههاتف اصفهانی میگوید: نسیم صبح عنبر بیز شد ، بر تودهی غبرا زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا همایون روز نوروز است امروز و به فیروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا بد نیست اشاره شود که در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که شاعران به جای مدح ، حقیقت گویی کنند.
شاعری با تکیه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آن را در حضور شاه خواند و صلهی قابل توجهی هم دریافت نمود ! مگر دارا و یا خسرو ست این شاه بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه ز کیخسرو بسی افتاده او پیش بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش ز جاهش مُلک کیخسرو خراب است ز ریشش ریشهی ایران در آب است در پایان با آرزوی سالی خجسته با ترجمهی شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار را به انجام میبریم: مگر نمیبینی که ؛ خورشید به برج بره اندر شده و اندازهی زمانه برابر گردیده؟ مگر نمیبینی که ؛ مرغان پس از زبان گرفتگی به آواز خوانی پرداختهاند؟ مگر نمیبینی که ؛ زمین از پارچههای رنگین گیاهان جامه بر تن کرده؟ پس بر نوشدن زمانه شاد کام میباش
با ورزش کردن چروک نمی خورید
ورزش عاملی برای جوان ماندن است ، اما این مساله منحصر به ویژگی ها سلامت بخشی آن نمی شود.محققان به تازگی در آزمایش های جدید متوجه شده اند یکی از راه های طبیعی برای جلوگیری از چروک شدن پوست ، فعالیت فیزیکی یا ورزش کردن است .
هر چه پیرتر می شویم ، سلول های تولید کولاژن در ما کوچک تر ، کمتر و ضعیف تر می شوند. در نتیجه پوست ما خشک و چروک می شود .
دکتر دیوید گلابرگ ، متخصص پوست از انجمن سایت تخصصی وب مد می گوید : « ورزش کردن اکسیژن رسانی به سلول های پوست را بهبود می بخشد و اجازه می دهد آن ها کولاژن بیشتری تولید کنند در نتیجه پوست نرم تر می ماند و پیرپوستی رخ نمی دهد».
آینده روشن/سال دوم/بهمن 1390/دوره جدید/شماره 19
آثار دید و بازدید و صله ارحام
دید و بازدید
یکی از سنتهای شایسته که در اسلام بسیار مورد سفارش است و در ایام نوروز رونقی خاص دارد، صله ارحام و دید و بازدید اقوام و آشنایان است. عزت و قدرت و پیروزی یک ملت در سایه وحدت و همدلی است. پیوند با خویشان و انس و الفت با آنها منشأ بیشتر همبستگی هاست. ایام نوروز، با تعطیل شدن اکثر مشاغل و اداره ها، فرصت خوبی برای دید و بازدیدهای فامیلی و گرم کردن این کانون وحدت فراهم می آید.
● صله ارحام در قرآن
خداوند ما را به صله ارحام، بسیار سفارش کرده است. در قرآن کریم می خوانیم: «… واتقوا الله الذی تساءلون به والارحام ان الله کان علیکم رقیبا.» (نساء۱)؛ از خدایی که به نام او از یکدیگر می پرسید (همگی به عظمت او اعتراف می کنید و هرگاه می خواهید از یکدیگر چیزی بپرسید و بگیرید، نام مقدس او را مطرح می کنید و می گویید تو را به خدا…) و در مورد خویشاوندان از خدا پروا کنید که مبادا قطع رابطه کنید همانا خداوند رقیب (و مراقب) شماست.
«والذین یصلون ما امرالله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون الحساب… اولئک لهم عقبی الدار.» (رعد/۲۱ و ۲۲)؛ عاقلان کسانی هستند که آنچه خداوند متعال امر به پیوند آن کرده (مانند صله رحم و دوستی پدر و مادر و محبت اهل ایمان) اطاعت می کنند و از خدا می ترسند و به سختی هنگام حساب می اندیشند… اینها در عاقبت جایگاهی نیکو دارند.
«فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم. اولئک الذین لعنهم الله فاصمهم و اعمی ابصارهم» (محمد /۲۲ ۲۳)؛ آیا شما (منافقان) اگر از فرمان خدا و اطاعت قرآن روی بگردانید، یا در زمین فساد و قطع رحم کنید، باز هم امید (نجات) دارید. همین منافقان هستند که خدا آنها را لعن کرده، گوش و چشمشان را کر و کور گردانیده است.
29 اسفند سالروز ملي شدن صنعت نفت
صنعت نفت ايران از مهمترين صنايع اين كشور است. در سال ۲۰۰۰ (م.)، ايران چهارمين توليد كننده نفت خام جهان بود. ذخاير عظيم نفت در ايران، خليج فارس، عراق، كويت، عربستان سعودي، قراردارد. حدود ۷۵ درصد از كل منابع نفت موجود جهان در خاورميانه قراردارد
29 اسفند یادآور خون هزاران شهید راه وطن و شمار زیادی از زندانیانی است که سالیان دراز، تنها به جرم دفاع از حرکت ملی شدن صنعت نفت، در زندان های مخوف رژیم پهلوی محبوس شدند.
29 اسفند تمام دوستداران ایران را به یاد خونهای ریخته شدهای میاندازد که در مسیر طولانی تاریخ ایران برای رهایی و ظلم ستیزی بر زمین ریخته شده است.. روز ملی شدن صنعت نفت ایران، نقطه آغازی است بر پایان خاطره تلخ دست یازی و استعمار نفت ایران. رهاوردی است که از نهاد اجتماعی خود جوش ملت ایران به ارمغان آمده است و امروز نقطه اتکای اقتصاد خود باورکشورمان تلقی میشود و شروعی است که امتداد آن را باید در 15 خرداد42 و 22 بهمن57 دید.. ملی شدن صنعت نفت تنها حرکتی برای دفاع از ثروت نفت در ایران نبود، بلکه آغاز جنبشی آزادی خواهانه و استقلال طلبانه در حیات ملتی است که تمام وجود خود را در تلاش برای رسیدن به عدالت علوی ان خلاصه کرده اند.
عيد نوروز و اسلام
نوروز از دیدگاه امام صادق (ع ) علامه مجلسی در كتاب « زاد العماد » از قول معلی ابن حنیس نقل كرده كه امام صادق (ع) در فضیلت نوروز به حق خانه كعبه سوگند یاد كرده و عید نوروز را تفسیر و اهمیت آن را چنین بیان داشته اند :
در عید نوروز حق تعالی در روز الست از ارواح بندگان پیمان گرفته است كه او را به یگانگی بپرستند و برای او شریكی قرار ندهند. این روز اولین روز طلوع آفتاب، اولین روز وزیدن بادها و رویش گیاهان میباشد. آداب اسلامی نــوروز مفاتیح الجنان شیخ قمی روایتی از معلی بن خنیس را درباره نوروز ذكر كرده است كه اعمال این روز و دعای مربوط به آن را همراه دارد. بی آنكه اشاره ای به فضیلت این روز كرده باشد.
ولی بحارالانوار مجلسی روایات معلی بن خنیس را به تفصیل آورده است. در آن روایات به فضیلت و برتری این روز نسبت به سایر ایام بسیار پرداخته است و یكی از روایات مفصل معلی بن خنیس از نوروز را این گونه تجلیل كرده است:
نوروز روزی است كه كشتی نوح بر كوه جودی قرار گرفت، روزی است كه جبرئیل بر نبی (ع) نازل شد، روزی است كه رسول اكرم (ص) علی (ع) را بر دوش كشید تا بت های قریش را از بالای كعبه رمی كند، روزی است كه نبی (ع) به وادی جن رفت و از ایشان بیعت گرفت، روزی است كه برای علی (ع) از مردم بیعت گرفت (غدیر خم) روزی است كه قائم آل محمد ظهور خواهد كرد و روزی است كه امام عصر (عج) بر دجال پیروز خواهد شد.
روایت خنیس به نقل از امام صادق (ع) در مفاتیح الجنان
فرمود:
چون نوروز شود غسل كن و پاكیزه ترین جامه های خود را بپوش و به بهترین بوی های خوش خود را معطر گردان پس چون از نمازهای پیشین و پسین و نافله های آن فارغ شدی، چهار ركعت نماز بگذار یعنی هر ركعت به یك سلام و در ركعت اول بعد از حمد ده مرتبه اناانزلنا و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل یا ایهاالكافرون و در ركعت سوم بعد از حمد ده مرتبه قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را بخوان و بعد از نماز به سجده شكر برو. همان طور كه مشاهده می شود این روز نیز چون اعیاد اسلامی با غسل كردن، پوشیدن جامه نو و معطر گردیدن به بوی های خوش و روزه داشتن آغاز می شود، ضمن آنكه نمازی مشابه نمازهای سایر اعیاد اسلامی دارد.
نماز عید نوروز
نماز عید نوروز مشتمل است بر قرائت سوره حمد و سوره های قدر، كافرون، توحید، فلق و ناس و بسیار شبیه به نمازی است كه ضمن آداب و اعمال روز جمعه و همین طور اعمال روز عید غدیر خم وارد شده است. از آنجا كه قرائت سوره قدر در نماز عید نوروز توصیه شده است می توان دریافت كه عید نوروز نیز چون دیگر اعیاد اسلامی با نزول بركات و آیات الهی همراه بوده است. تاكید بر قرائت سوره های كافرون، توحید، معوذتین نیز می تواند اشاره به در خواست دفع انواع شرور و بدی ها داشته باشد.
دعای عید نوروز
دعای مخصوص عید نوروز با درود و صلوات بر رسول اكرم (ص) و آل او و اوصیا و همه انبیا و رسولان آغاز می شود آن گاه با فرستادن درود بر ارواح و اجساد ایشان ادامه می یابد. در این دعا آمده است: (هذا الذی فضله و كرمته و شرفته و عظمت خطره) این فراز با اندكی جابجایی در كلمات در دعای مخصوص ماه مبارك رمضان، ماه نزول قرآن نیز آمده است. فراز پایانی دعای مخصوص عید نوروز : ( اللهم …. ما فقدت من شی فلا تفقدنی عونك علیه حتی لا اتكلف مالا احتاج الیه یا ذالجلال و الاكرام ) از آن جهت كه در آن سخن از گم شدن و گمشده ها به میان می آید بیش از اندازه قابل توجه است زیرا، چنانكه در گزارش آیین های ایرانی خواهد آمد عید نوروز همان روزی است كه حضرت سلیمان (ع) انگشتری خویش را پس از مدتی پیدا كرده است.
صداي پاي بهار* هفت سين ايراني
در روزهای پایانی سال كارهای خانه قدری متفاوت به نظر میرسد. شاید از همان زمان كه خانهتكانی شروع میشود، بتوان این دگرگونی را احساس كرد.
تحولی كه به پیشواز نو شدن سال و دگرگونشدن چهره زمین و زمان میرود.
خوب است همه ما كه در یك چهاردیواری زندگی میكنیم، با این جریان همراه شویم و هر یك گوشهای از این كار را بر دوش بگیریم تا با همدلی و همكاری كارهای این روزها به خوبی و خوشی پایان یابد.
حتما رفت و روب و تمیزكردن خانه شما هم كمكم رو به پایان است. خانهتكانی هر چند خستهكننده و نسبتا طولانی است، ولی چون مژده آمدن عید نوروز را با خود به همراه میآورد، به نوعی شیرین هم هست.
حتما تا به حال به فكر سور و سات عید و سفره هفتسین هم بودهاید؛ سبزه پشت پنجره هم كه قطعا رشد كرده و آماده گذاشتن روی سفره است البته بعضیها هم سبزه آماده را از فروشگاهها میخرند.
سلیقهها در نوع سبزه هم متفاوت است؛ بعضی گندم و گروهی دیگر عدس یا ماش سبز میكنند كه هر كدام از اینها زیبایی خاص خود را دارد.
ظرفهای سر سفره هم داستان خودش را دارد؛ بعضی خانوادهها عادت دارند هر سال ظروف جدیدی برای تزئین سفره هفتسین خریداری كنند و برخی دیگر با ظروفی كه در خانه دارند، این سفره را به زیبایی آرایش میدهند.
هر كدام از این روشها كه انتخاب شود، یك نكته در همه جا احساس میشود؛ انداختن سفره هفتسین و تزئین آن، كاری سنتی و زیباست كه تمام افراد خانواده باید در آن دخیل باشند.
پس شما هم امسال سفرهای زیبا پهن كنید؛ زیباترین پارچهای كه در خانه دارید؛ سفره ای رنگارنگ یا خاتم اصفهان یا ترمه یزد یا… پیش از هر چیز روی آن یك جلد قرآن بگذارید.
یك جام آيینه و یك ظرف آب كه درون آن یك یا چند ماهی در حال بازی هستند هم باید بالای سفره بنشینند. چند ظرف زیبا (یادتان باشد كم اهمیتترین نكته، قیمت آنهاست) كه معمولا در تمام خانهها یافت میشود آماده كنید؛ به عنوان مثال اگر ظروف بستنی خوری در خانه دارید آنها را روی سفره هفتسین بگذارید و همرنگ سفره روبانهایی تهیه كنید و دور پایه ظرفها ببندید تا جلوه بیشتری به آنها بدهد سپس هفتسینتان را درون آنها بگذارید. همان سینهایی كه همیشه و همه ساله روی سفره عید ما جا دارند.
سنجد كه نماد عشق است؛ سیر نماد سلامتی و تندرستی؛ سركه نشان صبر و شكیبایی و سیب نماد عشق و زایش؛ سمنو یعنی بركت و فراوانی؛ سماق سمبل طلوعی جدید در سالی جدید؛ سكه هم كه معنای فراوانی روزی میدهد و سبزه خرمی و شادابی به همراه دارد.
یادتان نرود سبزه را هم با روبانی همرهنگ و زیبا تزئین كنید، سپس روی سفره بگذارید. تخممرغهای رنگ شده را هم در ظرف یا سبدی بگذارید. تقریباً سفره هفتسین شما آماده است. فقط از كمی دورتر نگاهی به سفره بیندازید و ببینید چیزی كم نباشد.
البته بعضی خانوادهها رسم دارند چیزهای دیگری هم روی سفره بگذارند مثلاً ظرفی میوه یا یك كاسه كوچك برنج. راستی شمع هم فراموش نشود.
یك شمع رنگی كه با سفره شما هماهنگ باشد. البته در این مورد هم تنوع سلیقه وجود دارد؛ بعضی خانمها به تعداد فرزندانشان شمع روی سفره هفتسین میگذارند.
هر كاری برای این سفره میكنید، یك نكته یادتان باشد؛ مهم نیست كه سفره شما در تمام فامیل و دوستان تك باشد.
همچنین مهم نیست كه گرانترین یا ارزانترین سفره هفتسین را چیدهاید؛ مهم همدلی و صفایی است كه بین ساكنان خانه و در كنار این سفره به وجود میآید.
سفره هفتسین میتواند خیلی ساده باشد و در عین حال بسیار زیبا.
عید نوروز عید زیباییهاست. حالا كه سخن از زیبایی شد، اگر توانستید یك شاخه گل هم روی سفره هفتسین خود بگذارید. شاید به همان رسم قدیمی شاخهای سنبل زیبا و معطر.